عفت به معنای پاکدامنی و پرهیز از فساد و فحشاست. دو وپژگی مهم عفیف این است که «غیرت» و «حیا» دارد. انسان بیغیرت، عفیف نیست، بلکه بیحیاست. عفت انسان دو مرکز حساس دارد: یکی مغز است و دیگری دل. برای مغز، «فکر» و آگاهی و برای دل، «عشق» لازم است که در ادامه از آن سخن خواهیم گفت.
اصلی که پیوسته سلامت زندگی به آن وابسته است رعایت عفاف و پاکدامنی فردی و همگانی میباشد و هر چیزی که این امر را فراهم آورد در مسیر سلامت زندگی است و آنچه به عفاف و پاکی خلل رساند، زندگی را بیمار میکند. در لزوم رعایت این اصل، میان زن و مرد تفاوتی نیست و هر جا عفت کسی آسیب ببیند، زندگی وی نیز انحطاط مییابد و سلامت خود را از دست میدهد.
آنچه اسلام در روابط اجتماعی آن را حایز اهمیت فراوان میداند و در تمامی مسایل محرم، نامحرم، پوشش و رویت نسبت به حفظ آن اهتمام دارد رعایت عفاف و پوشش است؛ پوششی که با عفاف سازگار است و نه جلف و سبکسر باشد و نه دست و پاگیر و مزاحم. چنین پوششی میتواند با تنوع بسیار عرضه شود و پوشش اسلامی را در جامعه علمی و مدرن تامین کند.
حفظ عفت در جامعه نیاز به بنیانهای اجتماعی و زیرساختهایی دارد. برای نمونه، فقر و محرومیتها و پایین بودن فرهنگ از عواملی است که عفت را تنزل میدهد و به تبع آن است که تلاش و کار نیز کاهش مییابد. کار و کوشش در برخی مناطق، تابع عامل اخلاق اجتماعی نیز هست. اگر در کشوری زرنگی به معنای زیردررویی و کلاه سر دیگران گذاشتن باشد، کمکاری رواج مییابد و درصد تولید پایین میآید و به عکس کشوری که تعهد کاری، انضباط، وظیفهشناسی و قانونمندی داشته باشد تولید آن بالا میرود. بر این پایه، میخواهیم بگوییم بالا رفتن ارزش کار و تولید بالای برخی کشورهای غربی به نوع پوشش و نیز سکس آنان ارتباطی ندارد. البته در دنیای دریده کنونی غرب که به صورت سیستماتیک به معنویات دهنکجی میشود و احکام الهی نادیده گرفته میشود و پردههای عفاف یکی پس از دیگری دریده میگردد، گاه مراعات جنسیت در عفاف میشود و درصد عفافی که در مردان هست در زنان دیده نمیشود و آنان نسبت به جنسیت مرد حساسیت دارند و گویی او را ناموس میدانند. به عکس غربیان، در عرف شرقیان، اگر پسر به هر کاری دست زند چندان ایرادی بر او نمیگیرند و در مورد دختر است که حساسیت فراوانی نشان داده میشود و دختر را ناموس میدانند گویی که پسر یا مرد مهم نیست. مذاق اسلام با هیچ یک از این دو فرهنگ سازگار نیست و قرآن کریم هیچ گاه به هیچ یک از دو جنس از جهت جنسیت حساسیت نشان نمیدهد و به آن اهتمامی ندارد و ملاک برتری را تقوا و پاسداری ارزشهای انسانی و دینی میداند.
حساسیت به جنسیت بر اثر بدآموزیهاست و این که تا نام زن یا مرد برده میشود حالتی به شنونده دست میدهد که گویا این دو اسم را نشنیده، نشانه بیماری است. چنین فردی به کسی میماند که آهن بدنش زیاد است و اگر دست به پارچهای زند الکتریسیته او آزاد میگردد. ارتجاعی بودن مردان و انزواگرایی زنان حساسیتهای بسیاری در جامعه پدید آورده است. جامعه حساس به کسی میماند که به گوجه فرنگی حساسیت دارد و با خوردن گوجهای سر و صورت وی قرمز میشود؛ بهطوری که گویا به سرخک مبتلا شده است.
کمبودهای نفسانی به تهییج هوسها میانجامد و گاه در جامعهای ضرورت پوشش حداکثری میآورد، وگرنه تراکم شهوت و حسرت با کمبود فضای ارضا و اشتداد بیماریهای نفسانی، اباحهگری و دهنکجی به معنویات و نیز نارضایتی از زندگی و سیریناپذیری و احساس کمبود بیشتر میآورد.
اگر زیرساختهای ازدواج سالم نباشد و بیماریهای روانی آن درمان نشود و آب کثیف و شور به فرد تشنه داده شود، حتی ازدواج وضعیت بحرانی جامعه را بحرانیتر میسازد. اگر آلودگیهای درونی افراد فراوان باشد یا عواملی چون جوانی، حرمان، حسرت، کمبود و فقدان که به آلودگی ارتباطی ندارد در میان باشد ممکن است فرد با کمترین تخیلی، عملی خارجی را تحقق دهد و چنین افرادی به کسی میمانند که با دیدن شبحی خیالی سکته میکنند در حالی که اقتضای سکته در شبح وجود ندارد. اگر جامعه از نظر احساسات روانی و جنسی، استاندارد لازم را نداشته باشد و احساسات روانی و جنسی آنان به صورت معمولی ارضا نشود و نیز در این گونه مسایل سیر، اشباع شده و قانع نباشند و در یک کلمه، جامعه ناسالم و بیمار باشد، عطش جنسی است که بر افراد چیره است؛ به گونهای که برای سیرابی خود، هر آب کثیفی را با ولع میخورند و چنین تشنگانی، استانداردی را لحاظ نمیکنند. اگر جامعه سالم و معمولی نباشد، بسیاری از حلالها برای آن به ویژه اگر جامعه جوانی باشد که جوانان آن گاه با چشم خود دیگری را آبستن میکنند، به اعتبار ثانوی و عارض شدن مفاسد و گناهان حرام میشود. حکایت این جامعه حکایت عالم و جامعهای عقب مانده است که بهخاطر جهل و نادانی مردمان نمیتواند و نباید مسایل علمی و بهویژه معرفتی را در میان آنان طرح نماید و این حکم، حکمی ثانوی است وگرنه اصل این کار اشکال ندارد.
در بحث عفاف جامعه، عفت هر خاستگاهی داشته باشد اعم از این که فطری باشد یا طبیعی یا به حفظ شخصیت، مهم این است که جامعه عفت داشته باشد و بخواهد عفیف زندگی کند تا سلامت بیابد؛ بهویژه کشور ما که دینداری داخل در هویت آنان است و دینداری امری فطری است و نجابت و عفت را در پرتو دینمداری خود همواره پاس داشتهاند و پوشش مناسب خود را هیچ گاه زمین نگذاشتهاند.
لزوم عفاف مسالهای نیست که نیاز به اثبات داشته باشد و جامعه ما آن را به خودی خود پذیرفته است و به تبع آن، پوشش را نیز احترام میگذارد، ولی به بدپوششی و بدحجابی دچار است و این مساله نیز عواملی دارد و تربیتهای آلوده به آن دامن میزند و باید برای آن چارهاندیشی داشت و تربیتهای آلوده را از متولیان عالی تا درون خانوادهها تصحیح کرد.
فرد مکلف لازم است خود را از گناه حفظ کند و تمایلات خویش را کنترل کند، ولی برای ایمن ماندن از گناه، واجب نیست ازدواج کند. ازدواج در هیچ شرایطی واجب نمیشود و امری است که به اختیار مکلفان گذاشته شده و امری ارشادی برای آنان است و اگر خود آنان خواستند ازدواج را اختیار میکنند.
جامعه ما چنان بزرگوار است و شخصیت دارد که هیچگاه بیحرمتی به دین، مقدسات و عفاف انسانی نمیکند؛ حتی تودههای اندکی که نمیخواهند چندان دینمدار باشند، عفت خود را پاس میدارند. عفیف به کسی میگویند که خود را از منکرات و فحشا کنار میکشد و حفظ میکند. جامعه ما در زمینه عفت و پاکدامنی ریشهدار است و بیماریها را در طول زمان، کنار خواهد زد.
عفت؛ نیازمند پشتوانه دولتی
کشور ایران کشوری چهار فصل است و در تمامی فصلها رمق و هیجان دارد و هیچگاه جوانان آن بیرمق نمیشوند و همواره جوانانی نرمال و متعادل دارد و از نظر قیافه و زیباییشناسی از کشورهایی است که مردمی زیبا دارد و این بدان معناست که کشور کمبودی ندارد، ولی جامعه شیوه استفاده درست از آن را در اختیار ندارد و خشونتورزی در این زمینه جز دینگریزی پیآمدی ندارد، بلکه باید دین بیپیرایه را با تنوعی که در الگوهای آن میتوان داشت به مردم رساند و محیط را برای استفاده مشروع زن و مرد با زیرساختهای لازم آن آماده کرد. نخست باید برای دختران و پسران جوان سوئیتهایی سی متری با حداقل امکانات لازم در چند میلیون واحد تدارک دید که تمامی دولتی باشد و به هیچ وجه و در هیچ قالب تملیک به شخص نگردد. زوجهای جوان تا زمانی که فرزند ندارند در این سوئیتها زندگی میکنند و سپس در مرحله بعد آپارتمانهایی پنجاهمتری با یک اتاق خواب کوچک ساخته شود برای کسانی که یک فرزند دارند و این آپارتمانها نیز در اختیار دولت باشد و در مرحله سوم، آپارتمانهایی هفتاد یا نود متری برای کسانی که فرزند بیشتری میآورند و آن آپارتمانها به متقاضیان واگذار شود، اگر توان خرید عموم افراد جامعه بالا باشد، وگرنه همانها نیز میشود دولتی باشد. اگر مشکل مسکن به گونه گفته شده حل شود، دستکم مشکل یکسوم از جوانان کشور که به دلیل نداشتن مسکن و امکانات مناسب ازدواج نمیکنند، ولی درآمدی مختصری برای تامین هزینههای ماهانه خود دارند حل میشود.
امروزه در برخی جاها چاردیواری کوچک، نمور و تاریکی که به طویله شبیهتر است را رنگ میکنند و ماهی دویستهزار تومان به شرط چند میلیون رهن پیش، اجاره میدهند، اگر این اجاره به اضافه هزینه خرید طلا و لباس و شیربها و مراسم عقد و مانند آن شود، هزینه ازدواج بسیار زیاد و سرسامآور میگردد و البته این منهای هزینه زندگی مشترک است؛ در حالی که دوستیهای خیابانی و بیعفتی به ارزش هزینه چند آب میوه و بستنی تمام میشود. دوستیهایی که به بیعفتیهای فاحش میانجامد. مجلس شورای اسلامی باید چنین شرایطی را بحرانی اعلام کند و برای آن به صورت رسمی و با دعوت نظریهپردازان و طراحان فکر چارهجویی داشته باشد و برای آن تصمیمگیریهای کلان بگیرد و قانونگذاری نماید؛ به گونهای که هزینه ازدواج ارزان و هزینههای فساد و فحشا با جریمههایی که برای آن لحاظ میشود گران گردد. البته مردم ایران ملتی نجیب هستند و همواره از دینداری و عفت حمایت میکنند و فسادها و ناآرامیها بر آمده از سیستم معیوب و بیمار زناشویی و ازدواج است. همچنین هر کسی مزاجی در زناشویی دارد و یکی با یک همسر سیرایی مییابد و دیگری با چند همسر و نباید چند همسری با قوانین سختگیرانه روبهرو شود، ولی قانون باید مسیر عدالت را برای تمامی همسران لحاظ کند. تا وقتی که زیرساختهای ازدواج با تنوعی که میتواند داشته باشد فراهم نگردد درست نیست که به مردم و جامعه جوان سختگیری وارد شود که هر گونه سختگیری و خشونت به بیماری مضاعف جامعه میانجامد.
ایجاد شغل برای جوانان نیز در راستای حفظ عفت است و سن رشد، تحصیل و کار با سن ازدواج تفاوت فاحشی دارد و ده تا پانزده سال که جوان در اوج فشار شهوت جنسی قرار دارد، این میان فاصله میشود و برای این سالها هیچراهکار مناسبی وجود ندارد و از سویی نمیشود جامعه را عقب نگاه داشت و جوان را از تحصیل باز داشت و به او توصیه کار و ازدواج داشت. مجلس شورای اسلامی باید چنین مشکلاتی را چارهجویی کند نه اموری که گاه به سازمانهای جزء باز میگردد و رئیس ادارهای باید برای آن برنامه و تصمیمگیری داشته باشد. کشورهای غربی با آزادسازی روابط و اباحهگری و آموزش برای آن، این مشکل را حل کردهاند، ولی جوان دینمدار اگر بخواهد راه آنان را نرود نیازمند برنامهریزی از ناحیه مسوولان است و سلامت وی و عفت او به تنهایی و بدون پشتوانه دولت، فراهم نمیشود.
اقسام عفاف (شکلی و محتوایی)
عفاف بر دو قسم شکلی و محتوایی مطرح است. عفاف شکلی پوشش مناسب و بهدور از جلفی، شهرت و تحریکبرانگیزی است و عفاف محتوایی نجابت، پاکدامنی و حفظ حرمت انسانی خود است. اگر کسی پوشش مناسب نداشته باشد حریم انسانی خود را در شکل دریده و به همین مقدار بدون احترام شده است؛ بهگونهای که نگاه به اندامهای برهنه چنین کسی اشکال ندارد ـ اگر در معرض ریبه و فساد نباشد ـ و کسی که عفاف محتوایی ندارد خود را به فساد و فحشا آلوده میکند. همچنین است کسی که در سرزمین کفار رفت و آمد دارد و زنهای عریان آنان را میبیند، لازم نیست سر در گریبان خویش فرو برد، بلکه میتواند به آنان نگاه کند چرا که آنان برای خویش حرمتی قایل نیستند و تنها باید مراقب دل بود که به لذت، هوس و سوء نیت دچار نشود.
باید توجه داشت فقیه هیچ گاه نمیتواند حکمی را تغییر دهد، بلکه او تنها میتواند به استنباط احکام موضوعات بپردازد و باید توجه داشت این موضوع است که قابلیت تغییر و تبدیل را دارد و با تغییر موضوع است که حکم ویژه آن موضوع بر آن بار میشود. حال در این بحث میگوییم: نگاه به موی زن نامحرم حرام است، ولی اگر در شهر یا روستایی زنان به پوشیدن بخشی از موی خود عادت ندارند و آن را جزو موارد پوشش نمیدانند، نگاه کردن به آن اشکالی ندارد؛ زیرا تجاوز به حساب نمیآید؛ چرا که آنان حرمتی برای خویش در این زمینه قایل نیستند؛ مگر این که نگاه همراه با طمع و ریب باشد که در آن صورت حرمت جاری میشود، وگرنه نگاه به آنان همانند نگاه به زنان اهل کتاب میباشد.
همچنین دین میفرماید زن باید عده نگاه دارد، ولی وقتی به زن آلودهای میرسد حکم عده را از او برمیدارد؛ خواه وی باردار گردد یا خیر؛ چرا که عده حرمتی است از جانب شریعت برای زن و وقتی زنی برای خویش حرمت قایل نیست، وی لیاقت عده را ندارد. در مثالی دیگر میتوان گفت: غیبت نمودن حرام است ولی اگر کسی برای خویش حرمت قایل نبود و متجاهر به فسق گردید، حرمت گذاری به او لازم نیست و در صورت لزوم، غیبت او اشکال ندارد؛ بنابراین احکام یاد شده بر مدار تغییر موضوع، متفاوت میشود، نه آن که کسی بتواند در حکم الهی تغییری ایجاد کند.
اسلام هم برای عفاف شکلی و هم برای عفاف محتوایی برنامه و حکم دارد. در عفاف شکلی، پوشش تمامی اندام بدون چهره و دستها تا مچ را میخواهد، ولی این که این پوشش چگونه تامین شود نظری ندارد و سلایق را آزاد گذاشته و تابع محیطها و سنتهاست و مهم این است که جلف و سبکسرانه و نیز لباس شهرت نباشد و مستنکر و نیز آزاردهنده و تحریکبرانگیز و بدننماو شیشهای نگردد. عفاف محتوایی مهمتر از عفاف شکلی است و اسلام در مرتبه نخست، نجابت و سلامت زن با دروی از آلودگی و فساد را میخواهد و عفاف شکلی برای تحقق این مهم است، ولی همان را نیز میخواهد و مقدمی بودن آن همانند وضو برای نماز است.
عفت و عشق
عشق حفظ وصول به معشوق و داشتن اوست و کسی که معشوق خود را در اختیار ندارد و او را خواهان است مشتاق میباشد، نه عاشق. شوق، طلب محبوب، و عشق حفظ موجود است. عشق در مرتبه نفس رخ میدهد و این نفس است که عاشق میشود. عشق میتواند به صورت باشد یا به سیرت و باطن و یا به حقیقت. حقیقت عشق در تمامی این امور یکی است و تفاوتی ندارد. عشق عفیف هر سه مورد یاد شده را در بر میگیرد میشود عشق به چهره و زیبایی و کمالات اندامی صورت گیرد و عفیف باشد و میشود عشق به سیرت باشد اما عفیف نباشد؛ برای نمونه، فردی عاشق ستمگری بدسیرت گردد؛ در حالی که به ریا ظاهری شایسته دارد. عفیف به کسی گفته میشود که از عصیان، طغیان، اعوجاج و انحراف خالی است و به گناه و تعدی نمیآلاید. عشق خواه به صورت باشد یا به سیرت یا به حقیقت، اقتضای نشاط دارد و شخص را تازه میکند و خمودی و پژمردگی را دور میکند، ولی زیادی عشق به صورت، و افراط در آن اقتضای نفس اماره است و توان عقل را میکاهد و بدیهی است که زیادهروی در هر چیزی حتی عشق نامناسب است. عشق به صورت و زیباییهای اندامی اگر با فجور و معصیت همراه شود، بهخاطر عشق نیست، بلکه برای خباثت نفس عاشق است. عشق در کسی که صفای باطن ندارد، به گناه و ستم کشیده میشود، وگرنه عشق به ظاهر و تماشای زیباییهای اندامی معشوق، اگر خالی از افراط باشد خود بر صفای باطن میافزاید. عشق دارای شدت و ضعف است و عشق به زیباییهای ظاهری معشوق ضعیفترین مرتبه آن است. عشق چون در نفس جای دارد حتی اگر به صورت و ظاهر تعلق گیرد خود عشق فنا نمیپذیرد و از بین نمیرود. عشق چون وصف نفس مجرد و پایدار است فنا ندارد و و این متعلق عشق است که از بین میرود، نه خود عشق. عشق به صورت، عیب و نقص نیست؛ بلکه حُسن و مصداق عفت است، ولی عشق اگر با بدی و گناه همراه شود، به تاثیر از آن، آلوده میگردد و مورد نکوهش است. عشق به صورت، سبب تازگی و نشاط نفس است؛ چنانچه به گناه نیالاید و عفت و پاکدامنی حفظ شود.
هستی و پدیدههای آن تمامی در عشق طبیعی است و نمیتوان کسی را از این معرکه بیرون دانست. عشق با درد، سوز، فراق، وصال، سوزش و سازش همراه است.
اما شهوت، ناسوتِ عشق است و هر انسان کاملی شهوت کامل دارد؛ همانطور که قدرت کنترل کامل آن را نیز در اختیار دارد. هرچند شهوت نازله عشق است اما میان این رقیقه با آن حقیقه تفاوت بسیار است و عشق با شهوت یکی نیست، از این رو همسری که پس از لذت نزدیکی، احساس خوشایندی از همسر خود ندارد شهوت رانده است، نه آن که عاشقی کرده است.
همچنین همسری که در بیرون با دیگری از حکایتهای شهوتآلود سخن میگوید، در خانه با همسر خود مشکل دارد و از او سیراب نمیشود وگرنه دم از چنین سخنانی در نزد دیگران نمیزد؛ زیرا هر کسی از آنچه میخواهد و دوست دارد همواره سخن میگوید. چنین همسرانی چون اشباع نمیشوند و مرد با آنان به مقدار لازم ملاعبه ندارد، همواره در خانه بهانهگیری میکنند یا خود را با خریدهای بی مورد سرگرم میکنند؛ در حالی که تقصیر از ناآگاهی یا ناکارآمدی همسر است. همسران باید مسایل جنسی را به صورت علمی بدانند. البته کشورهای غربی آموزش مسایل جنسی را با دریدگی همراه ساختهاند و در برابر، برخی از جوامع آنقدر عفت نمودهاند که در این زمینه ناآگاه گشتهاند و حال آن که عفت و حیا باید همراه آموزش باشد بدون آن که به افراط و تفریط بگراید.
پوشش؛ زمینه ساز عفاف
پوشش اسلامی در جهت عفاف و پاکدامنی زنان است و آنچه شارع در پی آن است پاکدامنی است و بدین منظور تمامی اندام زن بهجز چهره و دستها را نیازمند پوشش دانسته است.
پوشش از نقطه نظر اجتماعی نیز لازم است؛ زیرا رعایت نکردن آن بیحرمتی به دیگر انسانها و نادیده گرفتن شخصیت آنهاست. همچنین نوع پوشش در هر منطقهای متفاوت است چنانچه این امر در مصاحبه یکی از خبرنگاران زن با آقاي خمینی مورد پرسش قرار گرفت و وي به تفاوت جامعه ایران با جامعه وی تصریح کرد و نوع پوشش این دو جامعه را متفاوت دانست. پوشش برای مکانهای مختلف متفاوت است و پوشش مسجد و حرم و مکانهای مقدس با پوشش خیابان و مجلس میهمانی تفاوت دارد. طراحی مدلهای پوشش برای بانوان جوان با غیر آنان و برای مجلس عروسی، شنای در دریا و استخر، کوهپیمایی، کلاس درس دانشگاهها، مجالس عزا و شادی، میدان رزم و جای بزم تفاوت دارد و برای هر منطقه و محیطی باید مدلهای فراوانی را در طرحها و رنگهای شاد و مختلف طراحی کرد و برای هر مدلی امتیازی قرار داد تا ضمن آن که غرض دیانت حاصل میشود آزادی و تنوع مدل که خواسته نفس است نیز تامین گردد و الگوهای اسلامی چنان فراگیر، متنوع و زیبا شود که بتواند جای الگوهای غربی را بگیرد و غربیان نیز تصدیق کنند که استفاده از الگوهای اهل دین زیباتر و راحتتر است.
اگر جامعه زنان به سبب انحراف از حرکت طبیعی خود دچار کمبود گردند حسرت، عقده، ناآرامی روحی روانی، اضطراب و احساس سنگینی و خفگی آنان را آزار میدهد و بر آن میشوند تا به نوعی خود را سبک سازند. گاه برداشتن پوشش متعارف و رو آوردن به جلف و سبکسری بهخاطر فشارهای سنگین و سهمگینی است که بر روحیه آنان وارد میشود و از طی مسیر طبیعی خود با فشار و سلب آزادی محروم میشوند. تهدید و ارعاب و اعمال فشار حتی از طریق قانون، در زمینه پوشش، انسانهایی مضحک از چنین کسانی میسازد که با کمترین اقتضا، ممکن است آلوده شوند؛ زیرا فشارها آنان را دور از طبیعت خود و بیهویت ساخته است.
جامعه ایران نسبت به زور و خشونت حساس است و رضاخان خواست با قلدری و زور چادر را از سر زنها بردارد و جامعه به وی دهنکجی کرد، در این طرف نیز اگر کسی بخواهد چادر را به زور بر سر زنها بگذارد، به سرنوشت وی دچار میشود. البته دنیای استعمار و استکبار، با سلطه فرهنگی و با جنگ نرم، آرام آرام میخواهد پوشش اسلامی را از جامعه بردارد و الگوی خود را به جای آن نهادینه کند و این کار چون نرم و هموار است و در قالبهای نمایشی بهویژه سریالهایی انجام میشود که گاه به بیش از صد قسمت میرسد، حساسیتبرانگیز نیست و حمله آنان نیز متوجه دختران نوجوان و جوان است و ماکسی و مینی، خفاشی و غواصی و غیر آن را یکی پس از دیگری به میدان میآورد و مد میسازد. بدحجابیها از نهاد جامعه نیست، بلکه پیآمد هجمه فرهنگ سلطه و خشونتورزی بخشی از دینمداران و میداندار نبودن نظریهپردازان مسایل اجتماعی، روانی و دینی و دوری از تخصصگرایی بوده است.
بسیاری از زنانی که پوشش شرعی را رعایت نمیکنند، پاکدامن و عفیف هستند و تن به گناه نمیآلایند و نظام در سیاستگذاریهای فرهنگی خود، باید بر این هدف سرمایهگذاری کند و باید تبلیغات به سمت عفاف و پاکدامنی گرایش یابد که پذیرش عمومی دارد و برای آن الگوهای متنوعی با توجه به فرهنگهای مختلف طراحی شود.
از سوی دیگر، پوشش اسلامی بهویژه چادر برای بانوان عفیف مناسب است و چون پوشش رسمی زنان مسلمان است، اگر زنی خود را در این پوشش به گناه بیالاید، مجازات سنگینی باید برای وی لحاظ کرد؛ چرا که چهره زن مسلمان را خدشهدار کرده و به هویت مسلمانی ضربه زده است.تن سپردن به گناه در پوشش اسلامی، مجازات مضاعف دارد؛ چنانکه رباخواری کسی که ظاهر اسلامی دارد و ریش میگذارد؛ زیرا چهره اهل دیانت را مخدوش میسازد. چادر نیز اگر ابزار گناه شود دیگر پوشش شرعی نیست و ابزاری برای نیرنگ و نیز خیانت به دین است و مجازات بیشتری دارد. چنانچه در ریاض عربستان، برخی زنان بهویژه رقاصهها پوششی سراسری به همراه پوشیه یا برقع دارند، ولی لباسهای آنان بدننماست و با پوشیه بسیار مضحک است و مصداق کامل کاسیات عاریات و بیعفتی شکلی و صوری هستند.
حفظ عفاف در اسلام یک اصل است و مهمتر از رعایت پوشش است و پوشش با این که خود یک حکم واجب دینی است ابزاری برای داشتن عفاف و پاکدامنی از گناهان است و مانند وضو برای نماز امری مقدمی است. مهم این است که زنان فاقد پوشش اسلامی را عفیف نگاه داشت؛ همانطور که عفت باید از ناحیه بانوانی که پوشش اسلامی دارند رعایت شود.
شریعت نسبت به نوع پوشش اهتمامی ندارد که جلباب و خمر باشد یا چادر و مانتو یا چیز دیگر، بلکه آنچه برای دین اهمّیت دارد، پوششی است که عفاف، وقار و سلامت شوون فردی و اجتماعی زن را تضمین نماید .
حفظ عفاف باید با پوششهای متنوع و ردهبندی حکم آن و ملاحظه اهم و مهم صورت گیرد و آنچه در مرتبه نخست اهمیت دارد حفظ عفاف است.این که میگوییم پوشش دارای مراتب است به این معناست که پوششی که از همسر یک روحانی انتظار میرود با پوشش قشر معلم و نیز با پوشش پزشکان یا همسر کارگران متفاوت است و همه را نباید به یک پوشش الزام کرد. تنوع پوشش اگر در جامعه نباشد، به خشکی، یبوست، زدگی و تهوع کشیده میشود و نفس تنوعپذیر نمیتواند به یک نوع خوراک بسنده کند. اگر طراحان ما صدها نوع مدل برای پوشش اسلامی ترتیب داده بودند، هر گروه و قشری از بانوان جامعه مدلی را انتخاب میکرد و از تنوع چشمگیر پوشش دینی خود لذت میبرد؛ بلکه اگر زیبایی مدلها خیرهکننده گردد حتی برای غیر مسلمانان نیز جذاب خواهد بود و به آن رو خواهند آورد. اسلام از زن، پوشش تمامی بدن و عفت او را میخواهد، ولی در کیفیت آن دخالتی ندارد و سلایق هر منطقهای را محترم میداند و دین میخواهد این پوشش و اصل عفت به گونهای تامین شود.
در مورد پوشش نیز اسلام میخواهد پوست بدن زن پوشیده باشد. پوشش مناسب پوشیده بودن تمام بدن بهجز صورت و دستهاست و نیز موها نیز باید پوشانده شود. البته پوشش نباید جلف و سبکسرانه و برای شهرت و نیز نباید آزاردهنده و تحریکبرانگیز باشد. البته برخی پوشش ها برای کسی تحریکبرآمیز است که از لحاظ روانی کمبود و عقده داشته باشد و از همسر خود ارضا نشود. الزام شرع آنچه گفته شد است، ولی این که جامعه از آن تحریک میشود، به بیماری جامعه باز میگردد و الزام شرعی را به صورت اولی نمیآورد. در جامعهای جوان که تراکم شهوت و کمبود امکانات برای ازدواج است، تحریکهای مهار نشده و کمبودها، محرومیتها و استفاده از آلودگیها عامل آن است. مرد وقتی به سلامت زندگی کند و گرسنه و عطشان باشد نه تنها با مشاهده جنس مخالف خود که حتی با لمس متکای ساتن، تحریک میشود و خود را میبازد.
پوششهای نازک و شیشهای برای زنان حرام است و چون پوشیدن کف و روی پا واجب است پوشیدن جوراب نازک اشکال دارد؛ همانطور که برهنه گذاشتن پا در برابر نامحرم چنین است.
زنی که لباس نازک بر تن میکند، بیشترین برانگیختگی شهوانی را در مردان به وجود میآورد و وی با نوع پوشش خود آنان را فریب میدهد، در صورتی که اگر او آن تورها را از خود برکند، دیگران درمییابند که آن گونه که وی مینماید نیست و چه بسا که او با این کار عیبهای جسمانی و زشتی بدن خود را پوشانده است. پوشیدن لباس تور مانند تور انداختن برای گرفتن ماهی است. زن نباید از سویی تنها لباسی از تترون بسیار نازک و رقیق بپوشد که به هنگام بارش باران، همه چیز او نمایان شود و از سوی دیگر زن نباید خود را مانند کودک بیچارهای قنداق پیچ نماید. گاه زنان، افزوده بر مانتو و چادر، بلوز، پیراهن، زیر پیراهن و… بر تن دارند و خود را در بند لباس نمودهاند. زنان میتوانند به پوشیدن یک لباس و پیراهن بر تن خود بسنده نمایند. البته عمده آن است که لباس آنان بدن نما، نازک و تور نباشد و در این صورت است که غرض شارع با شرایطی که در پیش گفته شد تامین میشود.تمامی اندام زن و موهای وی بهجز صورت و دو دست تا مچ، عورت است و پوشش آن واجب میباشد و هرگونه عریانی یا بدن نما بودن این مواضع حرام است. عورت به چیزی گفته میشود که باید پنهان باشد و پوشش آن ضروری است. این حکم، کرامت، متانت، مطلوبیت و ارزش زن را نمایان میسازد و نه زشت بودن یا ناپسند داشتن وی را.
پوشش پیرزنان
قرآن کریم می فرماید:
و بر زنان از کار افتادهای که دیگر امید زناشویی ندارند گناهی نیست که پوشش خود را کنار نهند به شرطی که زینتی را آشکار نکنند و عفت ورزیدن برای آنها بهتر است و خدا شنوای داناست.
بیان: خداوند در مورد پیرزنان که امید ازدواج به آنان نمیرود رخصت داده است پوشش خود را بکاهند. کسی که بدن پیرزنی را چنین ببیند پایان کار دختران زیباروی و فرسودگی آنان را مییابد که دیگر نه تنها کسی به آن رغبتی ندارد بلکه از آن دلزده نیز میشود. بهواقع دین میخواهد زیرکانه عمل کند تا پایان زیبایی ناسوتی و ناماندگاری آن را نشان دهد تا کسی فریفته دنیا نشود. البته رعایت عفت و حیا برای پیرزنان نیز بهتر است؛ هرچند آنان به پوشاندن فرسودگی بدن خود بیشتر راغب هستند.
عفت ستیزی؛ هدف اولی هجمه فرهنگی غرب
عفاف در اسلام امری اصالی و و وجوب پوشش حکمی آلی و برای تامین عفت و پاکدامنی جامعه است. دین برای رعایت عفت، حتی در هنگام آمیزش، با آن که عریانی را مجاز میداند، ولی نگاه به اندام تناسلی زن را مکروه دانسته است تا عفت را حتی در این هنگام و در حال عریانی کامل نیز میان زن و شوهر پاس داشته باشد. پوشش باید ابزار حفظ عفاف باشد نه آن که تبلیغ پوشش به اشاعه بیعفتی و لجبازی با دین منجر شود. هر گونه خشونتی در این امر ضمن آسیب رساندن به جامعه زنان، به آسیب فرهنگی در تمامی زاویای فرهنگی جامعه میانجامد؛ زیرا همواره دختران جوان در تمامی جوامع، به عنوان پیشقراول اردوگاه دنیای کفر و لیرالیسم عمل کرده و آنان هر جامعهای را با ابزار قرار دادن دختران جوان و ترویج فساد از ناحیه آنان که مورد تمایل نفس و خواستههای شهوانی است و بسیار راحتتر از حفظ عفت و پاکدامنی است به جبهه اهل ایمان یورش برده و چنان بر اباحهگری و دهنکجی به دیانت و معنویت سرمایهگذاری کرده که به جای اباحهگری در پوشش، اباحهگری در عفت و غیرت و ترویج سکسهای متنوع گروهی را دامن زده است. اردوگاه دشمن در این ناحیه هم کار علمی و روانی انجام میدهد و هم کار عملی با بودجههای بسیار کلان و زمینههای تحقیقی دانشگاهی و سایتهای فراوان اینترنتی و ماهوارهای برای آن تدارک دیده است. امروزه زنها در فیلمهای سکسی غرب همه عریان هستند و بیحیایی را به اوج رساندهاند، اما مردها بیشتر نیمه عریان میباشند و اندکی حیا را پاس میدارند. این فیلمها با مطالعه و با پشتیبانی دولتهای استکباری تهیه و پخش میگردد و تولید آن سیستماتیک و دارای آییننامه است، اما نمایش چنین بی حیاییهایی از چه چیزی حکایت دارد؟
از هجمه فرهنگی غرب گفتیم و این یک روی سکه نامیمون گفته شده است و سوی دیگر آن این است که هر گونه نظریهپردازی در این امور در زیست محیط ما که هم پرتپش است و هم کارها شتابزده انجام میشود، بسیار سخت است؛ بهویژه اگر امنیت نظریهپردازان تامین نشود و نظریهپرداز خود را در جنگی مغلوبه ببیند، آن هم در محیطی که پوششهای غیر دینی در انظار عمومی است و پارتیهای پنهانی و پارتیزانی در جای دیگر و هجمهها از همه سوست.
امروزه، دنیای غرب همه موجودی باطل خویش را بیرون آورده و تمامی دنیا را با سکس و خشونت که ارمغان فرهنگ خود است پر کرده است و در اندیشه تسخیر فرهنگ دنیا میباشد؛ در حالی که دینمداران نیز باید تمام دارایی خویش را که دین به آنان عطا نموده است به میدان آورند. اگر آنان لباسهای جلف را به سراسر دنیا کشانیدهاند و عریانی را ترویج میدهند، دینمداران باید پوشش اسلامی متنوع و در هزاران مدل و رنگ را در اختیار زنان قرار دهند و نیز زنان باید بتوانند در عین حال که مومن، نجیب و آبرومند باشند، زمینه فعالیت اجتماعی بیابند و این امر محالی نیست و معصیت، بیغیرتی و بی دینی و بی عفتی است که بد و ناشایست است.
مرزهای نگاه عفیفانه
زن و مرد مومن نباید در معاشرت و تعاملی که دارند دیدگان خود از هم فرو بندند یا از هم روی برگردانند یا به هم نگاه نکنند و یا به گلهای قالی نگاه کنند، بلکه باید عفاف و پاکی خود را در متانت و تساهل در نگاه قرار دهند و از تجسّس و چشمچرانی خودداری کنند. لازم نیست زن و مرد در خیابان و هنگام مشاهده دیگری چنان سر به زیر اندازند که جلو پای خود را نیز نبینند؛ همچنان که نباید با نگاههای مسموم همدیگر را تند و تیز دنبال نمایند و در تمامی فراز و نشیبهای دیگری فرو روند.
البته حکم دیدن و روءیتِ بدوی و ابتدایی که برای فرد ناخودآگاه و برای سیستم مغزی انسان خودآگاه است و دارای امر میباشد حکم جواز دارد و در صورت استمرار یا تکرار نگاه، با توجّه بیش از حدّ معمول و یا با قصد سوء و به جهت لذّت، حرام میشود.
مقتضای آزاد منشی این است که هیچ کس سر در گریبان خود نکند، بلکه آزاد و سربلند راه رود؛ خواه مرد باشد یا زن، ولی در نگاهها باید مراقب بود که تیز ننگریست؛ چرا که نگاه تیز نوعی تجاوز است. آزاد منشی و تقوا این است که انسان راه خویش را رود، سربلند نیز رود، اما تیز ننگرد؛ زیرا تیزنگری با تقوا منافات دارد وگرنه اصل نگاه کردن اشکالی ندارد.
اسلام برای حفظ عفاف و حریم افراد، از نگاه تیز که نوعی تجاوز به طرف مقابل شمرده میشود پرهیز داده است. خداوند میفرماید: «قُلْ لِلْمُوْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ اَبْصَارِهِمْ»(۱)؛ یعنی دیدگانتان را هنگام دیدن کوتاه و خمار و ساده قرار دهید و به زنها تند و تیز ننگرید. قرآن کریم نمیفرماید نگاه نکنید، بلکه میفرماید در نگاه خود خیره نشوید و از نگاه تیز دوری نمایید.
نگاه تیز با صرف نظر از آلوده بودن یا خیر، نوعی تجاوز است و تجاوز دامنهای فراتر از معصیت، آلودگی و آسیب دارد. نگاه تیز و تجاوز در نگاه به نامحرم منحصر نیست و گاه محارم و همجنس را نیز شامل میشود. چنین تجاوزی تنها از انسانهای فضول، متجسس، بیکار و بیتربیت بر میآید. کسانی که همواره به این و آن نگاه مینگرند و هیچ حریمی را رعایت نمیکنند. نگاه تجاوزگرایانه؛ خواه به زن باشد یا به مرد و نیز خواه به همجنس باشد یا غیر همجنس و همچنین به محرم باشد یا نامحرم و بیگانه و به شهوت و با ریبه باشد یا بدون آن، شایسته نیست و در جامعهای که فرهنگ بالایی دارد قابل پیگیری است. البته، در جامعه فعلی کسی نمیتواند چنین نگاههایی را به دادگاه کشاند و از کسی که نگاه تیز به وی دارد شکایت نماید؛ هرچند وی با نگاه خود موجب آزار مومن و اضرار به او را فراهم کرده باشد. در جامعه غیر علمی به شاکی از چنین تجاوزی میخندند؛ چرا که میگویند چاقو را با دسته درون شکم کسی فرو میکنند و نمیتوان آن را پیگرد کرد تا چه رسد به پیگرد قانونی فحش، غیبت یا نگاه حرام! ولی حقیقت قوانین اسلامی چنین نیست و نمیتوان آن را با زمینههای موجود برخی جوامع مقایسه نمود.
از اسباب حرمت نگاه، «تجاوز» است. تجاوز گاه به این است که انسان با دستان خود گریبان کسی را بگیرد و گاه به این است که با چشم به کسی بنگرد و حریم او را بشکند. در این نگاه، میان نگاه به زن و مرد تفاوتی نیست و اگر مردی با این قصد به مرد دیگری بنگرد اشکال دارد؛ اگرچه لذتی نیز نبرد. البته چنین نگاه تجاوزگرایانهای به کافر ایرادی ندارد چرا که او تا دین را نپذیرفته است همچون چارپایی میماند؛ ولی چنین نگاهی به مسلمان؛ خواه همجنس باشد یا خیر، تجاوز و بیادبی به شمار میرود. چنین نگاهی اقسام متفاوتی دارد و برای نمونه اگر کسی در خانه شما را بزند و همسایه در را باز کند تا ببیند وی کیست، نگاه او نوعی تجاوز است. نماز چنین شخصی سبک و بیمعناست و اثری برای وی ندارد. سبب حرمت تجسس نیز تجاوزی است که در آن صورت میگیرد. اگر انسان، گمشدهای را نیز در کوچه یا خیابان دید نباید آن را بردارد چرا که برداشتن آن تجاوز است و کسی که به آن دست میزند ذمه و عهده خویش را به آن مشغول داشته و باید آن را در صورتی که ارزش دارد به مدت یک سال تعریف نماید یا آن را در پایان به فقیری دهد. نگاه از پشت به زنها و نیز نگاه تیز نوع دیگری از تجاوز است. اما نگاه به کافر؛ هرچند وی در نهایت زیبایی باشد اشکال ندارد؛ مگر آن که زمینه انحراف را پیش آورد؛ چرا که سخن بر سر زیبایی و زشتی نیست بلکه بر حرمت و عدم حرمت و تجاوز است. در کشور اسلامی باید در روابط اجتماعی و نگاه و سخن و گفت و شنید مراقب بود و بدون اجازه به حریم دیگری وارد نشد اما در کشور غیر اسلامی میتوان به اصل اولی به هر کس و به هر جا نگاه کرد و از هر کسی سخن گفت و نیاز به اجازه اهل کفر ندارد.
البته، در جامعه اسلامی با آن که رعایت عرف آن لازم است، زنانی که همچون کفار برای خود حرمتی قایل نیستند، نگاه به اندام برهنه آنان چنانچه فساد و انحرافی در پی نداشته باشد ایرادی ندارد.
بعد از تجاوز، دومین عامل حرمتساز، پیدایش زمینه انحراف و بیعفتی است که ذکر آن گذشت.
قرآن کریم پیش از آن که آیه مربوط به نگاه را ذکر کند، نخست از مردان و زنان زناکار یا متهم به گناه و فاحشه میگوید و سپس به آیه نگاه میرسد و مردان و زنان مومن را از نگاههای ناسالم و حرام پرهیز میدهد تا عفّت و پاکدامنی آنان حفظ شود و با این ترتیب و چیدمان، به نقش نگاه ناسالم در تحقق مفاسد و زنا رهنمون میدهد و این نکته خاطرنشان میگردد که نگاه مسموم مصداق بارزی از ردّ پای شیطان و تیری از تیرهای اوست که میتواند نقش آفرین بسیاری از مفاسد اجتماعی باشد. چه بیعفّتیها و روابط نامشروعی که یک نگاه، نقطه آغاز آن است! چه بیبند و باریها و لجام گسیختگیهای خانمان براندازی که از نگاهی حرام شروع میگردد و در نهایت به شکستن حریم عفاف و پاکدامنی خانوادهای منجر میشود. درست است علّت تحقّق همه زناها و روابط ناسالم، نگاه حرام نیست، اما نگاه ناسالم از اهرمهای بسیار قوی شیطانی است که میتواند زمینه تحقّق این گونه مفاسد را در جوامع ایمانی فراهم آورد؛ بهگونهای که صرف نگاه حرام از اقسام زنا شناخته شده است.
در روانشناسی، نگاه نخست ارادی بسیار حایز اهمیت است و چیزی که از نگاه اول در دل مینشیند، در نگاههای بعد چنین نیست. نگاه نخست نگاه به نامحرم اگر ارادی نباشد و یا در صورتی که ارادی است اگر اراده فساد در آن نباشد اشکال ندارد و این اراده است که میتواند فساد آورد، نه صرف نگاه. با این وصف، اگر کسی نگاهی ممتد و چند ساعته به شخصی کند و از وی روی برنگرداند و بگوید که نگاه وی نگاه نخست است خود را به بازی گرفته؛ چرا که به صرف تعلق اراده به نگاه، فتنه آن را تهدید میکند. مراد از نگاه نخست، نگاهی است غیر ارادی که اراده خودآگاه به آن تعلق گرفته است. همچنین اگر نگاه کسی بدون اراده فساد باشد؛ هرچند نگاه دوم، سوم و بالاتر باشد اشکالی ندارد و همه نگاههای او همچون نگاه نخست است.
در این باب میتوان به سگ شکاری مثال زد که وقتی شکار به لب میگیرد و با دندان آن را میفشرد چون قصد فساد ندارد شکار وی حلال است ولی سگ ولگرد همچون نگاه دوم چون فسادآور و آلوده است صید آن جایز نیست.
بر اساس این توضیح، فردی که نفسی آلوده دارد اگر از همان آغاز اراده نگاه فاسد نماید، نگاه نخستین وی نیز آلوده و حرام است و اگر کسی که دارای نگاه پاک است چندین بار نگاه کند، هیچ یک از نگاههای او حرام نیست چرا که در آن اراده فساد و معصیت نیست.
شریعت وجه و دو دست تا مچ را از وجوب پوشش زن استثنا نموده تا انسان معلّم و هراش را از هم تمایز دهد و به انسان بفهماند که خودت، خود را محک بزن که انسانی شایسته و درست هستی یا نادرست. نگاه تند و تیز بدون طمع نیست و نخستین آن نیز اشکال دارد، ولی انسان سالم به کسی طمع نمیورزد و هیچ یک از نگاههای او ایرادی ندارد. وی به کارمند بانک میماند که به هیچ یک از چکهای مسافرتی و اسکناسهای موجود در نزد خود طمع نمیورزد و تنها به حقوق ماهیانه خود میاندیشد. انسان سالم چشم و دلی سیر دارد و این دزد است که تا دست وی به پولی میرسد آن را به جیب میزند و میدزدد. یا به طور مثال، به کسانی میماند که از کنار غذاخوریها میگذرند و بوی غذاهای خوشمزه بسیاری به مشام آنان میرسد، حال برخی در این میان نگاه به جیب خود میکنند و طمعی به غذاهای دیگران ندارند، ولی برخی نیز کباب را با دودش میخورند. نگاه نیز چنین است و برخی اگر هزار نگاه کنند یکی از آن نیز آلوده نیست و برخی نگاه نکرده آلودهاند. اگر شخصی نگاه آلوده دارد و در این امر سیریناپذیر است باید تحت درمانهای روانی قرار گیرد و اگر این مشکل به معضلی اجتماعی تبدیل شده و بسیاری از انسانها چنین باشند باید بیمارستانی اجتماعی برای درمان آنان تاسیس نمود؛ چرا که نگاه برای معرفت است و نه برای آلودگی. وقتی آدمی دیگری را میبیند باید ببیند که دل وی چه میگوید و او را چگونه میشناسد: مومن است یا کافر، فهمیده است یا کمفهم، پخته است یا خام، بد است یا خوب، خلاصه نگاه بهویژه نگاه نخست برای قضاوت و عبرت است و نه برای طمع. نگاه طمعآمیز که اراده طمع و فساد در آن است، حتی نخستین آن نیز فسادآور و گناه است.
سنگینی تکلیف زنان منتسب به دین
«یا نِسَاءَ النَّبِی، مَنْ یاْتِ مِنْکنَّ بِفَاحِشَهٍ مُبَینَهٍ یضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَینِ، وَکانَ ذَلِک عَلَی اللَّهِ یسِیرا».
ـ ای همسران پیامبر، هر کس از شما مبادرت به کار زشت آشکاری کند عذابش دو چندان خواهد بود و این بر خدا همواره آسان است.
آیه شریفه خطاب به زنان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است و میفرماید هر یک از شما که فاحشه آشکاری را انجام دهد نسبت به دیگران دو برابر عذاب میبیند. این سختگیری معقول است؛ زیرا گناهان آشکار آنها به حرمت پیامبر صلیاللهعلیهوآله لطمه وارد میکند. بنابراین هر گناه آشکاری از آنها دو گناه است: یکی بهخاطر نفس گناه و دیگری بهخاطر تعریضی که به ساحت قدسی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میشود. البته این آیه وظیفه همسران اهل علم را نیز بسیار سنگین میکند؛ زیرا آنان نیز به دین نسبت دارند.
البته اگر این همسران دارای صفات خوب و کردار نیکی نیز باشند، پاداش آن دو چندان است: «وَمَنْ یقْنُتْ مِنْکنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحا نُوْتِهَا اَجْرَهَا مَرَّتَینِ، وَاَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقا کرِیما»(۲)؛ و هر کس از شما خدا و فرستادهاش را فرمان برد و کار شایسته کند پاداشش را دو چندان میدهیم و برایش روزی نیکو فراهم خواهیم ساخت.
نه تنها نیکیهای آنان دو برابر پاداش دارد، بلکه «وَاَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقا کرِیما»نیز دارد و وعده رزق کریم برای آنان است و در برابر سختیهایی که تحمل مینمایند پاداش بیحساب میبرند.
نه تنها همسران پیامبر، بلکه هر کسی که منسوب به پیامبر و دین و شریعت است باید مراقبت بیشتری نسبت به کردار خود داشته باشد و البته خداوند هم پاداش بسیاری برای آن منظور داشته است؛ از این رو در آیه بعد به امتیاز همسران پیامبر اشاره مینماید: «یا نِسَاءَ النَّبِی، لَسْتُنَّ کاَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیتُنَّ، فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ، وَقُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا»(۳)؛ ای همسران پیامبر، شما مانند هیچ یک از زنان دیگر نیستید. اگر سر پروا دارید پس به ناز سخن مگویید تا آنکه در دلش بیماری است طمع ورزد و گفتاری شایسته گویید.
تمامی منتسبان به دین و همسران آنان نباید عملی داشته باشند که خدای ناکرده موجب وهن دین گردد.
در دید روانشناختی، هر کسی که کاری را با اطفار انجام میدهد موجب طمع برخی قرار میگیرد. این افراد اگر منسوب به دین باشند، افزون بر خود، دین خدا را نیز تخریب میکنند. البته دینی که خداوند آورده است دارای گشایش و توسعه است و برای محدود نمودن بندگان نمیباشد؛ بر این اساس در ادامه میفرماید: «مَا کانَ عَلَی النَّبِی مِنْ حَرَجٍ فِیمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّهَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَکانَ اَمْرُ اللَّهِ قَدَرا مَقْدُورا»(۱)؛ بر پیامبر در آنچه خدا برای او فرض گردانیده گناهی نیست. این سنت خداست که از دیرباز در میان گذشتگان معمول بوده و فرمان خدا همواره به اندازه مقرر و متناسب با توانایی است.
احکام الهی حرجی ندارد و اگر در حکمی حرجی باشد پیرایه است و ناآگاهی یا ناتوانی در استنباط است که آن را ایجاد کرده است؛ همانطور که حکمهای احتیاطی از دین نیست و از ضعف مجتهد در استنباط میباشد. گشایشی که در دین است، نخست این گشایش و توسعه را برای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ثابت میداند تا کسی نپندارد ایشان باید قدیسی باشند که به چیزی دست نمیزند: «یا اَیهَا النَّبِی، إِنَّا اَحْلَلْنَا لَک اَزْوَاجَک اللاَّتِی، آَتَیتَ اُجُورَهُنَّ، وَمَا مَلَکتْ یمِینُک مِمَّا اَفَاءَ اللَّهُ عَلَیک، وَبَنَاتِ عَمِّک، وَبَنَاتِ عَمَّاتِک، وَبَنَاتِ خَالِک، وَبَنَاتِ خَالاَتِک، اللاَّتِی هَاجَرْنَ مَعَک، وَامْرَاَهً مُوْمِنَهً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِی، إِنْ اَرَادَ النَّبِی اَنْ یسْتَنْکحَهَا خَالِصَهً لَک مِنْ دُونِ الْمُوْمِنِینَ، قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَیهِمْ فِی اَزْوَاجِهِمْ، وَمَا مَلَکتْ اَیمَانُهُمْ، لِکیلاَ یکونَ عَلَیک حَرَجٌ، وَکانَ اللَّهُ غَفُورا رَحِیما»(۲)؛ ای پیامبر، ما برای تو آن همسرانی را که مهرشان را دادهای حلال کردیم و کنیزانی را که خدا از غنیمت جنگی در اختیار تو قرار داده و دختران عمویت و دختران عمههایت و دختران دایی تو و دختران خالههایت که با تو مهاجرت کردهاند و زن مومنی که خود را داوطلبانه به پیامبر ببخشد در صورتی که پیامبر بخواهد او را به زنی گیرد، این ازدواج از روی بخشش ویژه توست نه دیگر مومنان. ما نیک میدانیم که در مورد زنان و کنیزانشان چه بر آنان مقرر کردهایم تا برای تو مشکلی پیش نیاید و خدا همواره آمرزنده مهربان است.
خداوند زنان بسیاری را بر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله حلال مینماید و حتی ازدواج زنانی که خود را به ایشان هبه و بخشش میکنند به صورت مطلق و بدون هیچ قیدی روا میدارد. چنانچه عایشه به زنی که چنین کرده بود اعتراض نمود و گفت تو چهقدر پررو هستی و سپس این آیه نازل شد و ازدواج هبهای را تنها برای آن حضرت جایز دانست و برای دیگران حلال نیست.
نکتهای که بسیار مهم است فراز پایانی آیه است که میفرماید: «لِکیلاَ یکونَ عَلَیک حَرَجٌ»؛ خداوند چنین زنانی را بر تو روا میدارد تا به حرج نیفتی. کسی که پیامبر است و رهبری امتی را دارد، نباید محدود باشد تا مبادا عقدهای، بیمار، سالوسباز و پنهان کاری گردد. کسی که این همه گشایش دارد نیازی به پنهان کاری ندارد. خداوند آن حضرت را با حرمت بسیار چنین استقبال مینماید.