زن؛ محبوب پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله

اسلام، مومن را فردی می‌خواهد که اهل رضا، صفا، خوشی، شادی، سرور، محبت و عشق است و آن را از نماز و عطر ـ که دو کامیابی معنوی و روحی است تا کامیابی دنیوی ـ پی می‌گیرد؛ چنان‌که در روایت است:

«اخبرنا سلام ابو المنذر قال: سمعت ثابت البنانی ولم اسمع من غیره یحدّث عن انس بن مالک، عن النّبی صلی‌الله‌علیه‌وآله قال: حبّب إلی من الدنیا: النساء، والطّیب، وقرّه عینی فی الصّلاه».

«از دنیای شما سه چیز برای من دوست داشتنی است: زنان، بوی خوش و نور چشم من در نماز قرار داده شده است.»

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله ، آن خاک‌نشین آسمانی و پری‌چهره ملکوتی، برای نشستن به زمین و رو کردن به دنیا، باید خیراتی در دنیا ببیند و با برگزیدن بهترین‌ها، رو به آن کند. برای همین‌منظور، سه خیر را که مثلث‌وار، تمام زندگی انسانی را پر می‌کند، اختیار نمود. سه زاویه که انسان در آن‌ها بسته می‌شود و قدرت پرواز می‌یابد. این سه ضلع مثلث زندگی، به فرموده ایشان عبارتند از: «بوی خوش، زن و نماز.» اطلاق بوی خوش، شامل تمامی عطرها می‌شود. حال، جنس آن از دانه باشد یا شکوفه و گل یا بوی معطر غذاهای لذیذ و روحانیات و خلاصه هرچیزی که بوی خوش دارد، حتی میوه و یا آب آن؛ اگرچه بوی آب‌میوه در بالاترین مراتب است. انسان اگر چکیده هر چیزی را بخورد، می‌تواند بسیاری چیزها را به خود ببیند و بیابد.

خیر دومی که آن حضرت از دنیا دید و آن را پذیرفت، «زن» بود که مظهر جمال است و جمیل، و بهترین چیزی که مرد می‌تواند در دنیا ببیند و با آن خوش باشد.

و خلاصه سومین برگزیده حضرت صلی‌الله‌علیه‌وآله ، نماز است که از آن به «نور دیده» یاد می‌کند. نماز که چکیده حق است، راه را به ایشان نشان می‌دهد.

با این سه زاویه‌ای که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آن را به خود بسته‌اند، نه تنها خستگی دنیا به ایشان راه نمی‌یابد، بلکه خستگی را نیز خسته می‌کنند و از هر زاویه‌ای که خسته شدند، به آغوش زاویه‌ای دیگر می‌روند. این سه زاویه در ناسوت، انسان را کافی است و نیاز چهارمی ندارد.

 

زن؛ پدیده‌ای مردطلب

«حضرت امیرمومنان علیه‌السلام فرمود: مردان از زمین آفریده شده‌اند و تلاش آنان به زمین متوجه است و زنان از مردان به آفرینش رسیده‌اند و سعی آنان به مردان معطوف است و می‌خواهند مردان را به خویش گیرند. مردم! زنان خویش را در خانه حبس دارید.»

این روایت، روان‌شناسی دقیقی از روحیات مرد و زن دارد، که ما به برخی از آن اشاره می‌کنیم:

آفرینش مردان از زمین است: این فراز به خلقت آدمی توجه می‌دهد که از خاک است؛ از این رو، با آموزه قرآن کریم در این زمینه هماهنگ است.

همت و تلاش مردان بر زمین مصروف است: به این معنا که بیش‌ترین توان مردان، بر تولید از زمین است، با انواع دگرگونی‌هایی که دارد و آن را به مدد صنایعی که در این راه اختراع کرده‌اند، بر آن اِعمال می‌دارند. این امر، با تاملی جزیی به دست می‌آید.

زنان به مردان حصر توجه دارند: چرا که از دید روان‌شناسی، زن خود را در پرتو وجود مرد، کامل می‌بیند. از سوی دیگر، باید زن را هم‌چون عضوی دانست که وجود مرد را کمال می‌بخشد. بر این پایه، هیچ‌یک از زن و مرد، بی‌نیاز از دیگری نیستند. قرآن کریم نیز هم زن را لباس مرد می‌داند و هم مرد را پوشش و محافظی برای زن می‌شمرد. هردو تعبیر یاد شده در این زمینه، برابر است؛ بلکه قرآن کریم زنان را بر مردان پیشی داشته است؛ آن‌جا که می‌فرماید: « هُنَّ لِبَاسٌ لَکمْ وَاَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ»(۲).

هیچ‌یک از فرازهای یاد شده در این روایت، با مباحث عقلی و روان‌شناسی موجود تنافی ندارد؛ اما دو فراز از آن است که شایسته تحقیق و بررسی است: یکی فراز «خلقت المراه من الرجال» و دو دیگر: «فاحبسوا نسائکم یا معاشر الرجال» است.

فراز نخست، آفرینش زنان را از مردان اعلام می‌دارد و فراز دوم به حبس کردن زنان در خانه سفارش و بلکه امر می‌کند. در توضیح فراز نخست، باید گفت: خداوند، نخست در آفرینش انسان، مرد را آفرید و حضرت آدم علیه‌السلام را به عرصه خلقت آورد و سپس برای کمال وی و رسیدن به مقام جمعی و بهره بردن از همه اسما و صفات الهی، زن را نیز برای او آفرید و با توجه به این امر است که گفته می‌شود زن از مرد آفریده شد؛ یعنی زن را توانی داده‌اند که می‌تواند مرد را به کمال رساند.

اما آن‌چه به بحث ما ارتباط دارد، فراز اخیر این روایت است. ما در کتاب «زن؛ مظلوم همیشه تاریخ» گفته‌ایم که زن موجودی است نخست خانه‌نشین و سپس اجتماعی؛ به عکسِ مردان، که نخست باید اجتماعی باشند و سپس در خانه حضور داشته باشند. ما نظریه یاد شده را در این‌جا به اختصار توضیح می‌دهیم؛ زیرا روایت موضوع بحث، همین‌معنا را پی می‌گیرد و به ساختار زیستی و محیطی زن اشاره دارد و می‌گوید زنان را در محیط‌زیست آنان قرار دهید تا ساختار طبیعی خود را بازیابند و نقش و کارْویژه خود را به دست گیرند و در پی اکمال مردان باشند. روایت گفته شده، تنها همین یک نکته را بیان می‌دارد و در مقام بیان و توضیح شخصیت زن و نفی یا اثبات حضور وی در اجتماع نیست و از این نظر ساکت است و نمی‌توان از آن، بر نفی حضور زن در جامعه استدلال کرد.

افزون بر این، می‌توان روایت را بر محیط‌زیست زنان در زمان صدور روایات حمل نمود؛ چرا که در آن زمان، برای زنان، حضور مفیدی در جامعه ترسیم نمی‌شده و امنیت اجتماعی آنان نیز تامین نمی‌گردیده است و از این نظر، در معرض آسیب بوده‌اند. حاکمان بنی‌امیه و بنی‌عباس نیز بر رواج فساد در سطح جامعه و به‌ویژه به وسیله کنیزانی که به اسارت می‌گرفتند، به صورت سیستماتیک می‌کوشیدند. بر اساس این امر، نهی مورد بحث در این روایت، ارشادی است و زنان را از حضور بی‌مورد در کوچه و بازار پرهیز می‌دهد. این امر، مولوی نیست تا جهت وجوبی یا ندبی و استحبابی داشته باشد. البته زنان در صدر اسلام در هر میدان اجتماعی که حضور آنان مفید بوده است، شرکت داشته‌اند و نقش‌آفرینی و حماسه‌سازی آنان در جنگ‌های صدر اسلام در دفاع از مقام شامخ نبی‌اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله زبانزد تاریخ و برگی غرورآفرین است که دنیای اسلام بر شهامت‌ها و رشادت‌هایی که آنان در صحنه اجتماع آفریدند، درود می‌فرستد. تحلیل حاضر، در جامعه فعلی ما نیز صادق است و زنان نباید به هر بهانه‌ای یا حتی بی‌بهانه، خود را به کوچه و بازار گسیل دارند و به پرسه در خیابان‌ها عادت نمایند. البته این امر برای مردان نیز نکوهیده است. حضور بی‌مورد و نامطلوب در هر جامعه‌ای، خالی از عوارض سوء و انحرافات احتمالی نیست.

 

یکه‌شناسی

بدترین عیب و بیماری زن و مرض او، داشتن عَرض و غرض و یکه‌شناس نبودن است. ارزش یک زن و حفظ عصمت و طهارت و ارزش ذات زنانه او، به یکه‌شناسی وی است. زن اگر یکه شناس نباشد دیگر برای شوهر خود زن نیست و تیعن زنانه و خصلت زن بودن خود را از دست می دهد. زن اگر یکه‌شناس نباشد، هوس های  نفسانی و شیطانی بر او چیرگی می‌یابد و در پی آن می‌رود تا طمع هوس ‌خواهی خود را ارضا کند؛ در حالی که یکه‌شناسی، زن را منحصر به شوهر خود می سازد و سبب بروز محبت و پدیداری عشق میان زن و شوهر می‌شود. یکه شناسی زن و شوهر را به عشق می رساند. در بهشت همسران با هم زیر سایه‌های درختان می‌نشینند و به عشق‌ورزی مشغول می‌شوند: «هُمْ وَاَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلاَلٍ عَلَی الاْءَرَائِک مُتَّکوُونَ»؛ آن‌ها با همسرانشان در زیر سایه‌ها بر تخت‌ها تکیه می‌زنند.

این آیه از بهشتیانی می‌گوید که با همسران خود در زیر سایه و بر روی تخت‌ها تکیه می‌دهند. گویا شهوت‌های این بهشتیان عشق است که از درهم‌آمیزی و نزدیکی آنان که کاری حیوانی است نمی‌گوید.

در وصف زنان بهشتی نیز آمده است: «وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطرفِ عِینٌ»؛ و نزدشان دلبرانی فروهشته نگاه و فراخ دیده باشند.

این زنان «قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ»؛ یعنی یکه‌بین هستند و نه هرزه تا همواره به این و آن نگاه کنند. بنابراین صافی و روشن می‌باشند: «کاَنَّهُنَّ بَیضٌ مَکنُونٌ»؛ از شدت سپیدی، گویی تخم شترمرغ زیر پرند.

آنان از صفا و زیبایی مانند تخم شترمرغ پنهان شده می‌مانند. تخم شترمرغ وقتی برای جوجه شدن زیر آن گذارده می‌شود چون آفتاب نمی‌خورد و از گرد و غبار به دور است صاف، زیبا و شفاف می‌شود. آن‌چه در این آیه بیش‌تر قابل توجه است مثالی است که آمده است.

مطالب مرتبط