نباید دل را سفرهٔ همگان کرد و نباید آن را هیچ باز نکرد، که هر دو صفت، زیانبار میباشد.
نه هیچکس را محرم خود بدان و نه فردی را حرامی بشمار. در حالی که با همگان به راحتی همراه هستی، همراهی برای خود مگزین که هر فرد میباید راه خود را برود.
هیچ فردی تو را برای تو نمیخواهد؛ زیرا «تو» حقیقتی ندارد؛ پس اگر فردی دل به تو بسته است یا تو را میستاید و یا تو را میفریبد، ببین دل به چه چیز تو بسته است؛ به پول، ظلم، قدرت، حسن و یا به هر چیز دیگر تو؛ خواه آن چیزها از مقولات ظاهری باشد یا از امور باطنی، مانند زهد، معرفت و معنویت، یا جهات سوء و فساد و انحرافات کلی.
اگر میخواهی، چنین کسی را از خود مأیوس ساز؛ وگرنه برای تو دردسر میشود و تو را حتی با خودت نیز آرام نمیگذارد و یا آنکه از ابتدا او را دست به سر کن تا به راه دیگر رود و دل بر تو نبندد و یا اگر هم دل بسته است، در ابتدا بریدن آن آسانتر است تا وقتی که به طول انجامد.
دل به غیر دادن، بیدلی است؛ همانطور که دل بریدن از غیر، رسیدن به حضور دل است.