زنان به مردان حصر توجه دارند: چرا که از دید روانشناسی، زن خود را در پرتو وجود مرد، کامل میبیند.
از سوی دیگر، باید زن را همچون عضوی دانست که وجود مرد را کمال میبخشد. بر این پایه، هیچیک از زن و مرد، بینیاز از دیگری نیستند.
«حضرت امیرمومنان علیهالسلام فرمود: مردان از زمین آفریده شدهاند و تلاش آنان به زمین متوجه است و زنان از مردان به آفرینش رسیدهاند و سعی آنان به مردان معطوف است و میخواهند مردان را به خویش گیرند.»
این روایت، روانشناسی دقیقی از روحیات مرد و زن دارد، که ما به برخی از آن اشاره میکنیم:
آفرینش مردان از زمین است: این فراز به خلقت آدمی توجه میدهد که از خاک است؛ از این رو، با آموزه قرآن کریم در این زمینه هماهنگ است.
همت و تلاش مردان بر زمین مصروف است: به این معنا که بیشترین توان مردان، بر تولید از زمین است، با انواع دگرگونیهایی که دارد و آن را به مدد صنایعی که در این راه اختراع کردهاند، بر آن اِعمال میدارند. این امر، با تاملی جزیی به دست میآید.
زنان به مردان حصر توجه دارند: چرا که از دید روانشناسی، زن خود را در پرتو وجود مرد، کامل میبیند. از سوی دیگر، باید زن را همچون عضوی دانست که وجود مرد را کمال میبخشد. بر این پایه، هیچیک از زن و مرد، بینیاز از دیگری نیستند. قرآن کریم نیز هم زن را لباس مرد میداند و هم مرد را پوشش و محافظی برای زن میشمرد. هردو تعبیر یاد شده در این زمینه، برابر است؛ بلکه قرآن کریم زنان را بر مردان پیشی داشته است؛ آنجا که میفرماید: « هُنَّ لِبَاسٌ لَکمْ وَاَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ»(۲).
هیچیک از فرازهای یاد شده در این روایت، با مباحث عقلی و روانشناسی موجود تنافی ندارد؛ اما دو فراز از آن است که شایسته تحقیق و بررسی است: یکی فراز «خلقت المراه من الرجال» و دو دیگر: «فاحبسوا نسائکم یا معاشر الرجال» است.
فراز نخست، آفرینش زنان را از مردان اعلام میدارد و فراز دوم به حبس کردن زنان در خانه سفارش و بلکه امر میکند. در توضیح فراز نخست، باید گفت: خداوند، نخست در آفرینش انسان، مرد را آفرید و حضرت آدم علیهالسلام را به عرصه خلقت آورد و سپس برای کمال وی و رسیدن به مقام جمعی و بهره بردن از همه اسما و صفات الهی، زن را نیز برای او آفرید و با توجه به این امر است که گفته میشود زن از مرد آفریده شد؛ یعنی زن را توانی دادهاند که میتواند مرد را به کمال رساند.
اما آنچه به بحث ما ارتباط دارد، فراز اخیر این روایت است. ما در کتاب «زن؛ مظلوم همیشه تاریخ» گفتهایم که زن موجودی است نخست خانهنشین و سپس اجتماعی؛ به عکسِ مردان، که نخست باید اجتماعی باشند و سپس در خانه حضور داشته باشند. ما نظریه یاد شده را در اینجا به اختصار توضیح میدهیم؛ زیرا روایت موضوع بحث، همینمعنا را پی میگیرد و به ساختار زیستی و محیطی زن اشاره دارد و میگوید زنان را در محیطزیست آنان قرار دهید تا ساختار طبیعی خود را بازیابند و نقش و کارْویژه خود را به دست گیرند و در پی اکمال مردان باشند. روایت گفته شده، تنها همین یک نکته را بیان میدارد و در مقام بیان و توضیح شخصیت زن و نفی یا اثبات حضور وی در اجتماع نیست و از این نظر ساکت است و نمیتوان از آن، بر نفی حضور زن در جامعه استدلال کرد.
افزون بر این، میتوان روایت را بر محیطزیست زنان در زمان صدور روایات حمل نمود؛ چرا که در آن زمان، برای زنان، حضور مفیدی در جامعه ترسیم نمیشده و امنیت اجتماعی آنان نیز تامین نمیگردیده است و از این نظر، در معرض آسیب بودهاند. حاکمان بنیامیه و بنیعباس نیز بر رواج فساد در سطح جامعه و بهویژه به وسیله کنیزانی که به اسارت میگرفتند، به صورت سیستماتیک میکوشیدند. بر اساس این امر، نهی مورد بحث در این روایت، ارشادی است و زنان را از حضور بیمورد در کوچه و بازار پرهیز میدهد. این امر، مولوی نیست تا جهت وجوبی یا ندبی و استحبابی داشته باشد. البته زنان در صدر اسلام در هر میدان اجتماعی که حضور آنان مفید بوده است، شرکت داشتهاند و نقشآفرینی و حماسهسازی آنان در جنگهای صدر اسلام در دفاع از مقام شامخ نبیاکرم صلیاللهعلیهوآله زبانزد تاریخ و برگی غرورآفرین است که دنیای اسلام بر شهامتها و رشادتهایی که آنان در صحنه اجتماع آفریدند، درود میفرستد. تحلیل حاضر، در جامعه فعلی ما نیز صادق است و زنان نباید به هر بهانهای یا حتی بیبهانه، خود را به کوچه و بازار گسیل دارند و به پرسه در خیابانها عادت نمایند. البته این امر برای مردان نیز نکوهیده است. حضور بیمورد و نامطلوب در هر جامعهای، خالی از عوارض سوء و انحرافات احتمالی نیست.