تفاوت پوشش اسلامی و حجاب متعارف

 

امر به پوشش که در قرآن کریم آمده است، به هنگامی بوده است که تمام زنان عرب جِلباب و خِمار ـ چادر و روسری عربی ـ می‌پوشیده‌اند، ولی حجاب آن‌ها بیش‌تر با بدحجابی همراه بوده است و آنان به برخی از زنان بی‌بند و بار چادری در زمان طاغوت می‌ماندند.

در آن زمان، زن‌های عرب با آن که از جلباب و خِمار استفاده می‌کردند، موها و سر و گردن و مواضع حسّاس گوش و بناگوش و سینه و پاهای خود را نیمه‌عریان می‌گذاشتند و بدحجاب بودند، از این روست که در آیاتِ پوشش، موضوع «جِلباب» و «خُمُر» ذکر شده است.

زنان عرب در آن زمان، در واقع «حجاب» داشتند، ولی «پوشش» نداشتند و اسلام برای آنان پوشش آورد و بدحجابی آنان را با پوشش درست تصحیح نمود. شریعت نیز نسبت به نوع پوشش اهتمامی ندارد که جلباب و خمر باشد یا چادر و مانتو یا چیز دیگر؛ بلکه آن‌چه برای دین اهمّیت دارد، پوشش تمامی پوست بدن و موهاست؛ آن هم پوششی که عفاف، وقار و سلامت شؤون فردی و اجتماعی زن را تضمین نماید و چنان‌چه این ملاک، بدون «جِلباب» و «خُمُر» هم فراهم آید، نظر شریعت تأمین شده است. شریعت در این زمینه، روش «امضا» و ارشاد را پی گرفته است و در پی «تأسیس» حکمی نیست.

دین با احکام ارشادی، امور متعارف عقلانی را توصیه می‌نماید و با فرامینِ «تأسیسی = مولوی» درصدد دورسازی جامعه از کجی‌ها و ایجاد تعادلِ لازم در امور متعارف بشری است که عقل به آسانی به آن راه ندارد و یا در جامعه زمان صدور آن حکم، چنین چیزی متعارف نبوده، و در آن زمان‌ها با رواج بدحجابی، اسلام «ستر» و «پوشش» را تأیید نموده است. درست است که معنای پوشش ـ که در فرهنگ عرب «ستر» خوانده می‌شود ـ به حجاب نزدیک است، اما این دو امر، تفاوت و فاصله بسیاری دارند؛ چرا که حجاب، مانع خاصّی است که باعث انفصال دو چیز از یک‌دیگر است؛ در حالی که ستر و پوشش، «انفصال» و «جدایی» را ندارد و بر مانع بودن، جدایی و بیگانگی دلالتی ندارد. درست است که هر حجابی اگر کامل باشد، پوشش است، اما چنین نیست که هر پوششی، حجاب باشد. نسبتِ میان این دو، از نظر منطقی، عام و خاص مطلق است. حجاب در واسطه بودن، باری سنگین‌تر بوده و مانع بیش‌تری را داراست؛ چرا که معنای آن، نوعی پرده‌داری و پرده داشتن به‌طور انفصالی است؛ اما «پوشش» به پرده و فاصله نیازی ندارد و می‌تواند متّصل و چسبیده به بدن باشد. البته این امر، در صورتی است که حجاب کامل باشد؛ وگرنه نسبت میان این دو، عام و خاص من‌وجه است؛ زیرا می‌شود حجابی کامل باشد و پوشش خوانده شود و می‌شود حجابی کامل نباشد و پوشش نباشد و حجاب و پوشش، هم از هر دو سو، نقطه افتراق دارند و هم دارای نقطه اشتراک و اجتماع می‌باشند. توجه به این تفاوتِ مفهومی و ماهوی میان پوشش و حجاب، در چگونگی وظیفه و تکلیف شرعی مکلفان بسیار تأثیرگذار است. اگر بگوییم: «بر زنان واجب است حجاب داشته باشند»، با این گزاره که «بر زنان واجب است پوشش داشته باشند»، تفاوت تکلیفی چشمگیری دارد.

در قرآن کریم و فقه اسلامی درباره عفاف بانوان تنها از واژه «ستر» استفاده شده است و حتّی یک مورد نیز عنوان «حجاب» کاربرد ندارد. فقیهان، همواره لزوم پوشش زنان را با چنین عباراتی: «یجب ستر المرأة» و با عناوین: «فصل فی الستر والساتر» می‌آورند.

در قرآن کریم پنج مورد واژه «حجاب»، دو مورد «حجابا» و یک مورد نیز «محجوب» آمده است: « وَبَینَهُمَا حِجَابٌ»(۱)، « تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ»(۲)، «وَمِنْ بَینِنَا وَبَینِک حِجَابٌ»(۳)، «حِجَابا مَسْتُورا»(۴)، « مِنْ دُونِهِمْ حِجَابا»(۵)، و «عَنْ رَبِّهِمْ یوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»(۶)؛ که هیچ یک از این موارد، مربوط به پوشش زن نیست؛ مگر در یک مورد که تنها دستوری است به اصحاب پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله درباره زن‌های آن حضرت، و با «تنقیح مناط» می‌توان گفت: مکلفِ این حکم و مخاطبان آن، مردها هستند. در این مورد می‌فرماید: «فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ»؛ از پشت پرده و در حالی که بیرون خانه هستید، از زنان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله پرسش نمایید یا چیزی را دریافت دارید. این فراز در سوره احزاب است؛ آن جا که می‌فرماید:

« یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیوتَ النَّبِی إِلاَّ أَنْ یؤْذَنَ لَکمْ إِلَی طَعَامٍ غَیرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَلَکنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلاَ مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذَلِکمْ کانَ یؤْذِی النَّبِی فَیسْتَحْیی مِنْکمْ وَاللَّهُ لاَ یسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِکمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا کانَ لَکمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلاَ أَنْ تَنْکحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدا إِنَّ ذَلِکمْ کانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیما»(۷).

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، به خانه‌های پیامبر داخل نشوید؛ مگر آن که به شما اجازه دهد و شما را بر سفره طعام خود دعوت نماید. در آن هنگام نباید زودتر از وقت آمده و به ظرف خالی غذا بنگرید؛ بلکه هنگامی که دعوت شده‌اید، در آیید و وقت‌شناس باشید، و چون غذا را تناول کردید، بروید و در آن‌جا به سرگرمی و بحث‌های حاشیه‌ای نپردازید که این کارِ شما پیغمبر را آزار می‌دهد و او از شرم، نگرانی خود را به شما اظهار نمی‌کند؛ اما خداوند در اظهار حق حیایی نمی‌ورزد البته، هرگاه از زنان رسول خدا چیزی می‌خواهید یا پرسشی دارید، از پس پرده خواسته خود را بیان کنید که این کار برای شما و آن‌ها پاکیزه‌تر است و نباید رسول خدا را بیازارید. هم‌چنین پس از وفات پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله ، هیچ گاه زنان وی را به نکاح خود نگیرید که این کار نزد خدا گناهی بسیار بزرگ است.

در این آیه، خداوند به مؤمنان آموزش می‌دهد که پرسش‌ها و خواسته‌های خود را که از زنان پیامبر دارند، از پس پرده پی‌گیری کنند و بی‌مهابا وارد منزل آن حضرت صلی‌الله‌علیه‌وآله نشوند؛ چون ممکن است آنان در میان خانه، آمادگی و پوشش لازم را نداشته باشند.

در این آیه، اگرچه امر به حجاب به صورت کلّی آمده است، این تکلیف، نخست بر دوش مردها گذارده شده، و سپس تکلیف به حجاب شده است؛ آن هم در مورد خواستن چیزی از آنان است که در خانه می‌باشند. امروز هم اگر کسی از زنی که در خانه‌ای زندگی می‌کند پرسشی دارد، نباید سرزده وارد آن خانه شود؛ بلکه خواسته خود را باید از پس پرده یا پشت در مطرح نماید؛ زیرا ممکن است زن در خانه، پوشش کافی و آمادگی لازم را برای رویارویی با نامحرم نداشته باشد و این برداشت، همان «تنقیح مناط» شرعی است که به آن اشاره شد؛ ولی در هر صورت، این امر هیچ ارتباطی با پوشش زن از نامحرم در خانه و اجتماع ندارد.

برای روشن شدن این بحث، باید آیاتی را که امر به پوشش می‌نماید، تحلیل نمود. قرآن مجید می‌فرماید:

« یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لاِءَزْوَاجِک وَبَنَاتِک وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذَلِک أَدْنَی أَنْ یعْرَفْنَ فَلاَ یؤْذَینَ وَکانَ اللَّهُ غَفُورا رَحِیما»(۸).

ای پیامبر، به همسران و دختران خود و زن‌های مؤمنان بگو: جلو و اطراف چادرهای خود را به یک‌دیگر نزدیک کنند و آن را جمع نگاه دارند و باز و رها نسازند. این امر برای عدم شناسایی آنان از سوی منافقان بهتر است، تا مورد آزار و اذیت آن‌ها قرار نگیرند و در هر صورت، خداوند متعال، بخشنده و مهربان است.

«جلابیب» جمع «جِلباب»، مصدر رباعی، مانند «دحراج» است که با تکرار لام، دوام و تمامیت جلب را می‌رساند. «جلباب»، پوششی است که تمام بدن را مانند چادر عربی در بر می‌گیرد. جلباب و چادر، آن گونه که برخی تصوّر کرده‌اند، بر مقنعه، خِمار و روسری اطلاق نمی‌شود؛ پس معنای «جلب» در این آیه، که به همراه «یدنین» ـ که به معنای نزدیک‌سازی است ـ چنین است: پوشش خود را باز و رها نسازند تا مواضع پنهانی و زمینه‌های زینت آنان نمایان نشود.

در فراز نورانی دیگری آمده است:

« وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیوبِهِنَّ»(۹)؛

باید زنان روسری را بر گریبان [و به صورت قهری بر گردن و سینه [بیندازند.

«خُمُر» جمع خِمار است؛ مانند: کتُب که جمع کتاب است. خمار، همانند مخامَره، مصدر و به معنای روسری است که زیر چادر قرار می‌گیرد. دو طرف خمار را هم می‌شود به پشت گردن برگرداند و هم می‌توان آن را به روی گردن و سینه انداخت. باید توجّه داشت که خداوند در این آیه، فعل «لیضربن» را به جای «لیلبسن» به کار برده است تا در پوشش زن، لزوم و ثبات هرچه بیش‌تر روسری را نسبت به چادر بیان نماید. هم‌چنین هنگامی که روسری بر سر قرار می‌گیرد، پوشش سر، قهری است؛ به همین خاطر، متعلَّق «ضرب» در آیه، «جیوبهنّ» است و به صورت «علی جیوبهّن» از آن تعبیر نموده است؛ نه «علی روءسهنّ»؛ بنابراین با به کارگیری این لفظ، فرمان الهی شامل پوشش گوش، بناگوش، گردن و سینه نیز می‌شود.

با توجه به این دو آیه شریفه، خداوند همان‌طور که نسبت به چادر فرمود: « یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ»؛ دو طرف چادر را نزدیک هم و جمع نگاه دارند، در این آیه می‌فرماید: « وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیوبِهِنَّ»؛ باید زنان روسری را بر گریبان ـ به صورت قهری بر گردن و سینه ـ بیندازند؛ یعنی هم‌چون رسم اعراب جاهلی، آن را به پشت گردن برنگردانند تا مواضع زینت آن‌ها ـ چون گوش و بناگوش و گردن و سینه ـ آشکار شود.

قرآن کریم، این بیان را به جهت رسم موجود در آن زمان دنبال می‌کند؛ زیرا زن‌ها در آن دوران، اطراف چادر خود را خوب نمی‌گرفتند و هم‌چون زمان ما بدحجابی وجود داشت که هم چادر، پوشش منطقی و مناسبی نبود و هم آن‌ها اهمال به خرج می‌دادند؛ از این رو، خداوند می‌فرماید: زنان باید دو طرف چادر را به هم نزدیک کنند تا لباس زیر و زیور و زینت و سینه و بدن یا مواضع پنهان آن‌ها آشکار نباشد.

________________________________

 

  1. اعراف / ۴۶٫
  2. ص / ۳۲٫
  3. فصّلت / ۵٫
  4. اسراء / ۴۵٫
  5. مریم/۱۷٫
  6. مطفّفین / .۱۵
  7. احزاب / ۵۳٫
  8. احزاب / ۵۹٫
  9. نور / ۳۱٫

 

مطالب مرتبط