گناه شناخت
رتبهبندی باطلها و گناهان
باطلها باید تعریف شود و برای آن به صورت جزیی و ریز، قانون وضع گردد. گناهان را باید با همهی خصوصیاتی که دارد شناخت و سپس با توجه به میزان قبحی که دارد، آن را رتبهبندی نمود و سپس به درمان آن اقدام کرد.
با کمال تأسف، آسیبشناسی گناهان جایگاه شایستهی خود را ندارد. گاه گناه کوچکی چنان در سطح جامعه بزرگ میشود که نوعی فرافکنی برای کوچک کردن گناهان بزرگ به شمار میرود. به طور مثال، اگرچه ریشتراشی معصیت است؛ اما این گناه با گناهانی همچون تهمت و غیبت که شدیدتر از زناست، یکسان نیست و بزرگتر یا برابر دانستن آن، اشتباه است.
همچنین است تزویر که نه تنها در محکمهها، بلکه در داخل اجتماع نیز دیده میشود. برخی یکدیگر را به هر قیمتی که شده به بیعفتی و بی ایمانی متهم میسازند و به آن شهادت دروغ میدهند؛ گرچه به نجس شدن آنان کشیده شود، ولی چندان به آن اهمیت داده نمیشود، اما با غنا و موسیقی چنان با خشونت تمام و به تندی برخورد میشود که گویی وحشتناکترین امر است.
ترک گناه نزدیک؛ سبب رهایی از گناهان دورتر
برای ترک گناهان، آدمی اول باید از گناهان نزدیکتر که به آن مبتلاست شروع به کنارهگیری کند و سپس گناه دورتر را ترک کند؛ چون این گناه قدیمیتر است و در جان ریشه دوانیده؛ از این رو ترک آن نیز مشکلتر است.
گناه نزدیک، سبب دسترسی به آنچه دورتر است میشود و ترک آن سبب رهایی از گناهان دورتر و بزرگتر خواهد شد؛ پس باید برای ترک گناهان دور و نزدیک برنامه و نقشهٔ اساسی کشید.
گناه و طول عمر
اگر زنبور عسل به آدمى نيش بزند، مىميرد اما چه بسا انسانى كه به ديگرى نيش زبان وارد آورد و او را برنجاند و خداوند بر او رحم نياورد و به جاى كفارهى گناه وى كه مىبايست عمرش كوتاه گردد، آن را طولانى و دراز نمايد تا به كيفر كردهى خود گناه بيشترى نمايد؛ چنان كه خداوند دربارهى كافران مىفرمايد: «وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لاِءَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْما وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ»
يا در آيهى ديگرى است كه: «فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدا». اين امر در دانش كلام به «استدراج» معروف است. قرآن كريم مىفرمايد: «وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآَيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُونَ».
گناهکاران بزرگ
گناهکاران بزرگ را در میان دو گروه میتوان یافت: یکی، کسانی که خود را جنایتکار بزرگ و حرفهای میپندارند و دو دیگر کسانی که خود را اهل حقیقت و دور از زشتیها میدانند و سبب عمدهٔ نابسامانیهای بشر نیز از این دو گروه ریشه میگیرد.
نشانهٔ قوت و توانمندی فکر و اندیشهورزی بردباری بر تنهایی است. اگر فردی از تنهایی نمیترسد و در تنهایی تفکر و خردورزی دارد فردی قوی است و تنهایی برای چنین کسی مستحب است؛ زیرا نفس او قوی است و در صورت نداشتن مزاحم، میتواند با فکر و عبادت انس گیرد. تنهایی برای فردی که ضعف نفس دارد مکروه است؛ چون از آن آسیب میبیند.
مواظبت از نفس و دل
دنیایی که ریشه تمامی گناهان است همان دنائت نفس و گرفتاری به توهمات و نداشتن توان مدیریت موهومات ذهنی است، وگرنه پدیدهها تمامی فعل حق است و ریشه گناهی نمیباشد. گناه و خطیئه به نفس آدمی باز میگردد وگرنه آفریدهها خطا و گناهی ندارند و درست آفریده شدهاند.
وقتی گفته میشود «الدنیا مزرعه الآخره» (عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۲۶۷)؛ این نفس آدمی است که کشتگاه کردار اوست وگرنه ناسوت و زمین آن که دنیای آدمی نیست، بلکه فعل حق است.
کسی که نگاه حقی دارد، زیر و زبر دنیا را فعل حق میداند و چیزی را به خود نسبت نمیدهد. او خودش هست که هر کار میخواهد بکند و به آدمی چه مربوط است. آدمی باید مواظب نفس و دل خود باشد.
بیمبالاتی به شرع و عدم بالانس توهمات، عامل گمراهی و فساد
عقل با قدرت حدس به نبوغ میرسد و با توان استجماع عقلانی، حکمت مییابد. در برابر نبوغ و حکمت، خمودی عقلورزی و ضعف و ناتوانی در خردگرایی قرار دارد. توان پایین حدس و ضعف عقل، انسان را به توهم و خیال می کشاند.
کسی که نمیتواند خود را از مرز توهم و خیال عبور دهد در زندگی خود به خمودی، سستی، انغمار، انزوا، بددلی، سوءظن، برداشتهای نادرست، آشفتگی و از همه مهمتر به ناسازگاری مبتلا میشود.
توهم زدن، حد و مرز و پایان ندارد و رفته رفته تمامی شؤون زندگی را از زندگی انسانی و از همه مهمتر از محبتورزیهای عاقلانه دور میسازد و اگر فرد نسبت به آیین شرع بیمبالات باشد و توهمات خود را در پرتو احکام و آموزههای دینی اعتدال ندهد و بالانس ننماید، به ورطه گمراهی و فساد کشیده میشود.
احساس نیاز به دود در ضعفهای ناشی از توهمات ذهنی
ابتلای به توهمات بیپایه، آدمی را نسبت به دیگر اقران و همنوعان خود ضعیفترین فرد میسازد؛ بهطوری که با گذشت زمان و روشن شدن تصمیمها و کارهای اشتباهی که انجام داده است، احساس میکند وی عرضه انجام درست هیچ کاری را ندارد.
چون این احساس پایانه ندارد، فرد در احساس ضعفی که به او دست میدهد چنان از زندگی ناامید و مأیوس میشود که خود را همپایه افراد معتاد به موارد مخدر میبیند و گاه برای رهایی از این احساس زجردهنده و دردآور، چه بسا به استعمال دود، دخانیات یا مواد ویرانگر افیونی رو میآورد.
احساس نیاز به دود، برای فرد ضعیف که ضعف وی ناشی از توهمات ذهنی اوست، سادهترین راه برای فرار از این ضعفهای آزاددهنده است و اگر این ضعف، قوت بگیرد، فرد احساس نیاز به خودکشی میکند.
اعتقاد به باطل؛ نجاست انسان
گاه شخصی سالیان درازی در گناه، زشتی و شرابخواری زندگی میکند و دهان خود را به نجاست آلوده میسازد؛ ولی با استغفاری همه را رفته رفته پاک میسازد؛ اما چه بسا فردی که اهل نماز شب و تهجد است؛ ولی چون به باطل اعتقاد دارد و در مقابل گزارههای درست دین بهویژه توحید میایستد، نجس و کافر میشود و عمری را در خیال باطل سپری میکند و گمان میبرد که چیزی میداند و به دین اعتقاد دارد.
حال، اگر چنین انسانی با باور به این اعتقاد بمیرد هرچه مردهشور بر روی او آب بیشتری بریزد، بر نجاست او افزوده میشود و فریاد ملایکه بر نجاست او بلند میگردد! اعتقاد باطل انسان را به نجاست میکشاند تا جایی که به بدن، تابوت، گور و کفن او نیز سرایت میکند و آن را نجس میسازد.
آنجاست که ملایکهٔ خدا از سادگی مردهشوری که گمان میکند این مرده با غسل او پاک شده و طیب و طاهر آمادهٔ رفتن به بهشت میگردد به خنده میآیند.
ترک مردمآزاری موجب عزت و بزرگی
نوع آدمیزاد مردم آزاری دارد. کیست که بتواند بگوید من عزیز هستم؛ چون کسی را اذیت نکردهام؛ هم خود را اذیت نکردهام و هم به همسر، فرزندان، پدر، مادر، فامیل، همسایه، دوست، آشنا و بیگانه آزاری نرساندهام نه به زبان و نه با چشم و نه در دل از کسی ناراحت میباشم. ترک مردم آزاری عزت و بزرگی میآورد.
از بدترین موارد مردمآزاری بازی با آبروی مردم و هتک حیثیت آنان است. مؤمن دارای حرمت است و شکستن حریم قدسی وی گناه بزرگی است. غیبت که گناه کبیره خوانده شده هتک حرمت مؤمن است. بازگو کردن گناه دیگران هم هتک حرمت است و هم اشاعهٔ فحشا و نقل گناه به توسعهٔ گناه میانجامد. تجسس نیز از این رو حرام است.
نقل گناه دیگران سبب قساوت قلب میشود و چنانچه این گناه برای فردی عادت شود و همواره حرمت دیگران را پاس ندارد، خداوند حرمت وی در نزد دیگران را نگاه نخواهد داشت.
بزرگترین عیب و بدترین عیب انسان
هر کس از نقص و کمالی نسبی برخوردار است و نمیشود هیچ کسی را بیخود و ناچیز دانست و پوچ دید؛ همانطور که خوبان نیز ممکن است از عیبهای بسیار بزرگی برخوردار باشند.
اینکه کسی دیگران را نبیند، خود بزرگترین عیب است و اینکه فردی خود را بزرگتر یا کوچکتر از آن چه که هست ببیند، خود بدترین عیب است.
آلات فرامادى قتل
برخى از ابزارهاى قتاله فرامادى است. براى نمونه، كسى كه خبر ناگوارى را به ديگرى به صورت ناگهانى مىدهد و او به ايست قلبى دچار مىشود، در صورتى كه قصد قتل او را داشته، قتل وى عمد است.
گناه کاران با توجه به امکاناتی که در اختیار داشته اند بازخواست می شوند
خداوند متعال مؤمنان را در صورتی رستگار می داند که در نماز خشوع داشته باشند، از لغو دوری کنند، زکات بدهند و در پایان، پاکدامنی داشته باشند.
این اولیای خدا هستند که توانایی خویشتن داری دارند و نوع افراد جامعه توان ریاضت و تحمل سختی را ندارند و به نیازهای بدن و جسم و روح خود باید به گونه ای پاسخ دهند. خودنگهدار بودن در مورد مسایل جنسی برای افراد عادی تنها با در دست داشتن زمینه ی حلال آن ممکن است و گرنه مانند این است که کسی از دیگری بخواهد کبابی فراهم کند که معادل دوهزار تومان باشد ولی برای تهیه آن به وی دویست تومان بدهد. بدیهی است مأمور خرید نمی تواند چنین کبابی تهیه کند و بر او نیز حرجی نیست.
در روز قیامت، در صحنه ی حسابرسی به موقعیت ها و شرایط نگاه می شود. از گناه کاران با توجه به امکاناتی که در اختیار داشته اند بازخواست می شود و کسی که توان فراهم آوردن امکانات حلال را نداشته و خطا کرده است بر او اغماض صورت می گیرد و متناسب با آن تنبیه صورت می گردد.
خداوند عادلانه تنبیه می کند. بسیاری از گناه کاران چون حداقلی امکانات را در اختیار نداشته اند تبرئه می شوند و حق آنان از کسانی که امکانات را دزدیده یا ضایع کرده اند ستانده می شود و آنان باید تاوان پس دهند. همان کسانی که ما آنان را به عنوان «دزدان آبرومند» می شناسیم. این گروه باید خسارت گناهان و جنایت هایی را که در دنیا می شود به گردن بگیرند.
چه بسا کسانی که در دنیا از آنان به عظمت وبزرگی یاد می شود و بسیاری برای آنان گردن خم می کنند اما در قیامت به صورتی محشور می شوند که هزاران هزار زنا کرده است بدون آن که از آن آگاه باشد؛ چرا که این گناهان در منطقه او رخ داده و او می توانسته است با حساب بانکی یا با تدبیر خویش مانع آن گردد.
انواع مختلف گناه
گناه انواع مختلفی دارد، تا جایی كه برخی از گناهان، عبادت و بسیاری از طاعات، گناه به حساب میآید.
هیچ كس از گناه دور نیست؛ ولی گناه داریم تا گناه.
هر گناهی به مذاق هر كسی سازگار نیست و ترك دستهای گناهان از برخی قابل ستایش نیست و بعضی از افراد را نسبت به ترك برخی از گناهان، باید تحسین نمود.
نسبی بودن حقیقت طاعت و واقعیت گناه
حقیقت طاعت و واقعیت گناه، هر دو نسبی است، تا جایی كه نفس عصیان، زیبا و رنگ طاعت، زشتی به حساب میآید.
گناه هنگامی كه به دل راه پیدا كرد، دیگر خروج آن آسان نیست و اخراج آن بدون زدن، زور، سوز، داد و فریاد میسر نمیباشد.
بیرون كردن گناه از دل، همانند آن است كه بخواهند سگی را از خانهای برانند و یا گربهی آشنایی را از خانه دور سازند.
گناه شناخت
_ بی مرزی ، گناه است و مرز، همان طور كه از گناه منع میكند، زمینه و عامل گناه نیز میگردد.
_ گناه، چیزی است كه در شأن آدمی است؛ ولی مهمتر از گناه كه دیگر شأنی باقی نمیگذارد، تكرار گناه است.
_ گناه، دیكتاتور و ظالمی است كه به هر جا وارد شود، آنجا را مالك و صاحب میشود و اندازه و حقی برای صاحب دل، به حساب نمیآورد.
_ گناه، حصار است و حصار خود گناه است.؛ گناه انسان را به حصار و حصار آدمی را به گناه میكشاند.
_ مرز، همان طور كه مرزی برای دو سو میباشد، خود، دوسو دارد.
سویی از آن، دافع گناه و سویی از آن، فاعل گناه میباشد و گناه هرچند بی سر است، سر از هر جایی بیرون میكند و با آنكه خود، نخود آش است هر آشی را نخود خود میكند.
ترس از گناه، ترس از خداست، همان طور كه ترس از خدا هم ترس از گناه میباشد وگرنه ترس از خدا به این معنا معقول نیست؛ هرچند ترس، خود را گاهی در نفس گناه پنهان میكند، همان طور كه گاه گناه، خود را در ترس پنهان میسازد.
_ بسیار میشود كه گناه، چهرههای گوناگون مظلومیت به خود میگیرد و یا خود را به قول معروف: «به هفت قلم آرایش میكند» و تمامی زر، زیور، خوبی و ثواب را بر خود بار میكند تا دلی را نرم و آرام نماید.
_ گناهی كه آدمی را متوجه میكند، شكوفهی پاداش درستی است و درستی و راستی كه آدمی را به پاداش، طمع كار میكند، ریشهی گناه است. این ریشه و شكوفه هر دو در دل آدمی كاشته شده و هیچ گریزی از آن نیست و آدمی در اصل و در نهایت با این دو ساخته میشود.
تقسیم بندی امراض و گناهان
به طور كلی میتوان امراض و گناهان را به دو دسته تقسیم نمود: امراض و گناهانی كه مسری، زشت و نفرتآمیز میباشند؛ هرچند بسیار عمیق، سنگین و خطرناك نباشند و گروهی از گناهان كه با تمام سنگینی و عمق، دارای وقار خاصی هستند.
به طور نمونه دو بیماری سل و سرطان را كه در نظر بگیریم، سل بیماری ناپسند، قبیح و مسری میباشد با آنكه خطر چندانی ندارد، در حالی كه سرطان از خطرناكترین بیماری هاست ولی مانند سل، مسری و تنفرآمیز نمیباشد.
كسی كه دست وی شكسته و ممكن است برایش خطرناك باشد و مدتی گرفتار بیحركتی گردد، چندان ناپسند و آشوبگر دلها نیست، در حالی كه میشود روی دست فردی زخمی باشد و با كمی خطر، دلها را از دیدن زخم آشفته كند.
خطر تریاك و سیگار را نمیشود با هم مقایسه نمود زیرا سیگار میتواند ضرر داشته باشد ولی خطر جدی ندارد، در حالی كه تریاك خطر جدی دارد و میتواند هر پهلوانی را از پا در بیاورد و زمین گیر نماید و با آنكه دوای هر دردی است، خود دردی بیدرمان است؛ با این حال، زشتی سیگار و بوی آن را هم ندارد.
دست و دندان فرد سیگاری بوی ناپسندی به خود میگیرد كه تریاك این بو را ندارد و بوی آن بر خلاف سیگار خوب است؛ پس تریاك با تمام خطر و زیان، دارای وقاری میباشد كه سیگار آن را ندارد.
گناهان هم این حالت را دارند؛ گروهی از گناهان با آنكه خطر زیربنایی ندارند، زشتی فراوانی دارند و برخی از گناهان با آنكه بنای جامعهای را به هم میریزند، قبح چندانی از آنها احساس نمیشود.
ترك اندیشهی گناه و عصیان
برای وصول آدمی به كمال، باید دو ترك داشت، نخست: ترك عصیان و دوم: ترك اندیشهی گناه و عصیان.
ترك عملی گناه، هرچند مهم است، اندیشهی گناه دل را از پاكی دور میدارد.
عقده های درونی
بیشتر کسانی که به معصیت آلوده میشوند، انسانهای شایستهای هستند که چون کامیابی خود را در بنبست دیدهاند و مرزهای حلال کامیابی و لذتبری شرعی را بسته میانگاشتهاند، به این راه کشیده شدهاند.
راه نجاتبخشی چنین بیمارانی نیز منع نمودن و حرام ساختن حلالها نیست؛ بلکه تطهیر جامعه، با توسعهٔ جامعه امکانپذیر است.
توبه پذیری خداوند
در بعضی موارد، گناه، انسان را در پرتگاه و درهای میاندازد که بالا آمدن از آن دره بسیار سخت و صعب است. یکی از درههای سقوط آدمی شیرینی گناه است که زدودن آن از دل کار آسانی نیست؛ گرچه انسان در هر زمان توبه کند خداوند از او میپذیرد و ارتباط خود را با بنده از نو شروع میکند؛ ولی ارتباط میان حق و بنده با توبه است که شروع میشود.
پاکی از جرائم و گناهان
اگر کسی گناهی کرده و کسی متوجه آن نشده است، نباید غفلت داشت که پا، دست، شکم و دیگر اعضا و حتی منطقه و مکانی که گناه در آن انجام گرفته به گناه آلوده شده است و این اعضا و مکانها در قیامت شهادت میدهند.
بر این اساس، اگر کسی به دنبال پاکی است باید سعی نماید آن اعضا و مکانها را با کار خیر از آلودگی پاک کند به اینکه خیری به آن زمین، زمان و مکان برساند
بهطور مثال، انسان در آن مکان، نهالی بنشاند و نماز یا عبادتی دیگر در آن زمین بهجا آورد.
جبران گناه
بهترین روش برای جبران گناه جاسازی مطلبی تازه، نو و بهتر در جای پیشین است. برای نمونه، اگر کسی کودکی را زده و او را آزار رسانده است باید بهترین کاری که او را خوشحال میکند برای کودک انجام دهد تا جایی که خوشحالی او از گریه و ناراحتی که داشته است بیشتر شود و آن ناراحتی به طور کامل از ذهن او پاک گردد تا روز قیامت گریبان فرد ظالم را نگیرد.
پذیرش خداوند
حضرت حق بندهٔ خود را دور نمیاندازد و همچنان که برای بنده ممکن نیست از مملکت حق فرار کند، حق تعالی نیز جایی غیر از مملکت خود ندارد تا گناهکار را به آن تبعید نماید؛ از این رو هر زمان که گناهکار توبهٔ واقعی و بازگشت حقیقی نماید، حضرت حق او را میپذیرد و ناراحتی پیشین را اعمال نمیکند.