داشتن چشم و دل سیر و نداشتن عقده و حسرتِ کمبود

 

«قال رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله : یا أیها النّاس، إنّما النظرة من الشیطان، فمن وجد من ذلک شیئا فلیأت أهله»(۱).

ـ ای مردم، نگاه به نامحرم از شیطان است. چون فردی از شما چیزی از آن را یافت، به همسر خویش درآید و با وی آمیزش نماید.

 

این حدیث بر ضرورت سالم‌سازی دل و وارد نشدن هیچ گونه عقده و حسرتی بر آن پای می‌فشرد و پرهیز از عقده‌ها، حسرت‌ها و کمبودها و فقدان‌ها را از اصول تربیتی می‌شمرد.

متأسفانه، در موارد بسیاری دیده می‌شود که کارگزاران نظام به کمبودها و حسرت‌های ملت توجهی ندارند به‌طوری که رقص دیوار و قوطی کنسرو یا رب در آگهی‌های تبلیغی نیز گاه فردی را به خلاف می‌کشد! این مشکل به خاطر انسان بودن یا تابع شریعت اسلام و احکام دینی بودن نیست، بلکه چنین فردی در تربیت خویش، دچار کمبودها بوده و نیازهای بسیاری داشته است. انسان گرسنه از خوردن نان کپک زده و انسان تشبه از خوردن فاضلاب و گنداب نیز دریغ نمی‌ورزد. باید گرسنگی را برطرف نمود و چشم دل را سیر تربیت کرد تا میل‌ها و هوس‌ها قابل کنترل گردد و شخص، هوسِ هر چیزی را ننماید.

اگر به شخصی که با فقر و فلاکت درگیر بوده است، سبد سیبی داده شود، وی تمامی آن را با پوست و هسته می‌خورد و معده خویش را بسیار پُر و سنگین‌بار می‌سازد، ولی باز سیر نمی‌شود؛ زیرا چشم و دل او گرسنه است. خیلی از گرسنگی‌هایی که امروز مشاهده می‌شود بر اثر گرسنگی نیست، بلکه سیر نبودن چشم و دل است که آن را پدید آورده است.

ما پیش‌تر، لزوم پرهیز از عقده‌های روانی در کامیابی را خاطرنشان شدیم و وجود برخی از حکایات که به بزرگان دین و مملکت ما به دروغ نسبت داده می‌شود را انکار نمودیم. قضیه نگاه نکردن حضرت عبد العظیم حسنی به گیاهان و سبزه‌های کنار جاده نمونه‌ای از آن بود.

اگر حسرت و فقدان از جامعه برداشته نشود، چنان‌چه به هر فردی پنجاه حور العین نیز داده شود، وی باز به گناه آلوده می‌شود. چنین فردی مانند کسی است که گاه میلیاردر است، اما از داشتن پول سیر نشده است و هنوز می‌خواهد بر پول‌های خویش بیفزاید. وجود شمار فراوانی از این گونه مشکلات و آسیب‌های روانی و حسرت‌ها و عقده‌ها در جامعه، وظیفه حوزه‌ها را بیش از پیش سنگین می‌کند؛ چرا که آنان باید نقش اهرمی خویش را در جامعه ایفا نمایند و نخست، مردم را سیر سازند و سپس بگویند چه چیزی حلال و چه چیزی حرام است.

_________________________________________

۱ـ من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۹٫

مطالب مرتبط