پوشش اختیاری و پی آمدهای حجاب اجباری
تفاوت پوشش با حجاب
حجاب مانع خاصّی است که باعث انفصال دو چیز از یکدیگر است، در حالی که ستر و پوشش، وصف انفصال را ندارد و مانعیت، جدایی و غیریت را نمیرساند. البته هر حجابی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست و نسبت میان این دو از نظر منطقی، عام و خاص است. در واقع، حجاب بار سنگینتر و مانع بیشتری را در واسطه بودن داراست؛ زیرا معنای آن نوعی پردهداری و پرده داشتن بهطور انفصالی است، در حالی که پوشش پرده نمیخواهد و میتواند حالت متّصل و چسبیده به بدن داشته باشد.
این تفاوت مفهومی و ماهوی میان پوشش و حجاب موقعیت بسیار متفاوتی نسبت به وظیفه و تکلیف شرعی در پوشش و تحصیل عفاف ایجاد میکند. حجاب، بار بسیار سنگین و گاه ناهنجاریهای فراوانی را بر زن تحمیل مینماید و چه بسیار میشود که بدحجابی را به ارمغان میآورد؛ در حالیکه پوشش برای زن تعادل، آزادی، سلامت، راحتی، آسایش و عفاف کامل را بدون هیچ مشکلی مینماید.
اسلام برای زن حجاب نیاورده، بلکه حجاب به صورت بدحجابی در میان اعراب نیز نظیر برخی دیگر از اقوام و ملل، مرسوم بوده است. اسلام تنها پوشش معقول و متعارف را جایگزین بد حجابی و حجاب جاهلیتِ قبل از اسلام ساخته است؛ پس نه حجاب و در کیسه کردن زن از اسلام است و نه بدحجابی و هر یک از این دو، افراط و تفریط در امر پوشش است. حجاب، گزارهای بیشتر از تکلیف شرعی است و بدحجابی یا بیحجابی معروف- که چه بسیار میشود با عدم پوشش همراه گردد- گریز از حکم الهی است و اسلام با وجوب پوشش، تمامی انحرافات در این زمینه را تصحیح نموده است.
آنچه رهآورد دین مقدّس اسلام است و زن برای حفظ عفاف و پاکی خود به آن نیازمند میباشد، «پوشش» است؛ نه «حجاب» یا «بد حجابی». بهطور اساسی حجاب یک تکلیف الهی و حکم شرعی نیست؛ اگر چه بعضی از موارد و مصادیق آن از نظر عقل و شرع اشکال نداشته و صورت «اباحه» به خود میگیرد، ولی ما در این مقام به دنبال الزام یا عدم الزام دین نسبت به دو امر حجاب و پوشش هستیم و تنها در این میان، پوشش است که از الزام شرعی برخوردار است.
عقل، شریعت، یا جهات قومی و سنتی در بحث از کیفیت و چگونگی پوشش خاص؟!
بحث از کیفیت و چگونگی پوشش خاص نمیتواند جهت عقلی یا شرعی داشته باشد. عقل تنها میتواند اصل پوشش را به عنوان یک امر کلّی بپذیرد یا رد نماید و شرع هم نسبت به این اصل کلّی در جهت تأمین غرضش گام بر میدارد. هیأت، شکل، نوع و رنگ خاصّ پوشش، پشتوانه عقلی یا شرعی ندارد، بلکه بیشتر، جهات قومی و سنّتی در آن ملاحظه میشود و انسان در این جهت از آزادی عمل و اعمال سلیقه بسیار برخوردار است.
عقل تنها میتواند درباره یک امر کلّی حکم نماید و در جزئیات و خصوصیات آن دخالت نمیکند. شرع نیز هر چه در این زمینه بیان کند، تأسیس در شکل و نوع پوشش نیست، بلکه تنها ارشاد در جهت تأمین غرضش میباشد؛ پس هر گروهی با توجّه به حال و هوای خود در انتخاب نوع و کیفیت خاصّ پوشش آزاد است و هر کس میتواند معیارهای کلی و عام بیان شده را، به هر صورت که بخواهد، شکل دهد.
حفاظت از زن و آزادی عمل او
به طور کلّی آنچه مقتضای دلیل و ملاک عفاف زن است، پوششی است که حفاظت از زن و آزادی عمل او را به سهولت فراهم سازد و در این باره اسلام طرح خاصّی ارایه نکرده، بلکه تنها به بیان کلّی آن اکتفا نموده است؛ پس نه چادر، نه مانتو و نه هیچ طرح دیگری، الگو و طرح دینی به طور خاص نیست، بلکه هر یک از اقوام و ملل به مقتضای سنّتهای قومی و قبیلهای خود طرحی را برگزیدهاند که ممکن است هیچ یک هم خالی از اشکال و افراط و تفریط نباشند.
جلابیب یعنی پوششی همانند روسری
یا أَیهَا النَّبِی قُل لِّأَزْوَاجِک وَبَنَاتِک وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِک أَدْنَی أَن یعْرَفْنَ فَلَا یؤْذَینَ وَکانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا (احزاب: ۵۹)
ای پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: «پوششهای خود را بر خود فروتر گیرند. این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است، و خدا آمرزنده مهربان است.
این آیه برای زنان «جلابیب» را مطرح می نماید- نه چادر یا مقنعه را- که پوششی همانند روسری بوده که دو طرف آن باز بوده است. آیه نمی فرماید روسری را روی چشم هایتان بیاندازید، بلکه می فرماید دو طرف آن را قدری به هم نزدیک کنید، این کار برای این که شناخته شوید بهتر است؛ یعنی پوشش شما به گونه ای باشد که بدانند زنان محترمی هستید و نیز صورت شما را ببینند و شما را زنان بد طینت و بدکاره که پوشش نامناسب دارند اشتباه نگیرند.
برخی راه افراط پیش می گیرند و روسری یا چادر را چنان برخود می پیچند که شناخته نشوند یا پوشیه می زنند و خود را به طور کامل پنهان می کنند که به هیچ وجه قابل شناخته شدن نیستند. چنین پوشش هایی دینی نیست و با فرهنگ قرآن کریم هماهنگی ندارد.
نباید کاسه داغ تر از آش شد
نظامی که می خواهد اسلامی باشد و بر جامعه نیز حکومت داشته باشد و دست کم برای صد سال دیگر خود بر اساس طراحی و برنامه ریزی کار کند، نباید خود را به کارهای ضد دینی و ضعیفی مشغول دارد که پایه های حکومت را در میانه راه سست می کند. کسی که نمی خواهد چادر بر سر کند یا نمی خواهد موی سر خویش را کامل بپوشاند یا ساق پای خود را باز می گذارد، او برای خویش حرمت قایل نیست و نباید کاسه داغ تر از آش شد و چادری را به زور بر سر او نمود.
پوشش بحثی دینی است و پوشیدگی حقی برای زن است تا کسی به او تجاوز نکند. کسی هم حق ندارد به او نگاه غیر معمولی و تجاوزگرایانه داشته باشد؛ خواه زن موی خود را پوشیده باشد یا بخشی از آن را بیرون گذاشته باشد؛ زیرا در هر صورت تجاوز است. نگاه به نامحرم حرام است؛ چون تجاوز است و تجاوز به دیگری به هر نحوی که باشد حرام است. گرفتن یقه دیگری با دیدن وی به تجاوز هر دو مانند هم و هر دو حرام و قابل پی گیری است؛هر چند چنین حقوق شهروندی هنوز در جامعه ما نهادینه نشده و سیستم پیدا نکرده است.
پی آمدهای حجاب اجباری
حجاب اجباری نه تنها گره ای از مشکل باز نمی کند بلکه موجب تمسخر دین می شود. ضمن اینکه چنین پوششی که با نارضایتی فرد همراه است هیچ کمالی برای او نمی آورد و رستگاری قیامت نیز با آن نیست؛ هرچند اجر آن محفوظ است. متاسفانه یکی از کارهای ضد دینی که صورت می گیرد این است که در اماکن مقدس هم چون حرم حضرت معصومه زایران را ملزم به پوشیدن چادر می نمایند در حالی که آن چه دین می خواهد پوشیده بودن بدن به جز دست ها و گردی صورت است از نا محرم است؛ خواه پوشش آن با چادر باشد یا با غیر چادر و الزامی در نحوه پوشش نیست مگر این که پوشش نباید جلف و سبک سرانه یا بدن نما باشد. زایری که به اجبار در حرم چادر به سر می گذارند وقتی از حرم بیرون می آید چادر خویش را بر می دارد! اصل این کار مضحک است و تمسخر آمیز است؛ به خصوص آن که برخی از این چادرها به همه جا کشیده شده و کهنه و آلوده گردیده است و تمیز و اتو کشیده نیست تا از پوشیدن آن انگیزه یا لذتی برای زن حاصل شود. هیچ یک از این رفتارها دینی نیست و برآمده از افکار دارای جمود و ناآگاهی است.
پرهیز از استبداد در حجاب
ما می گوییم پوشش برای حفظ حرمت زن است و اگر زنی نمی خواهد حرمت خود را پاس دارد به مقداری که عفت عمومی را جریحه دار ننماید اختیار دارد و اجباری نمودن پوشش بیش از مقدار حفظ عفت عمومی برای متولیان اجتماعی الزام ندارد. بر زن واجب است پای خود را در نظر نامحرم بپوشاند اما اگر زنی به این وظیفه دینی خود عمل ننمود و حرمت خود را پاس نداشت، یا بخشی از موهای خود را نپوشاند، کسی حق ندارد وی را الزام به رعایت آن کند و برخوردِ به اجبار با او شرعی نیست وگرنه نظام اسلامی به استبداد کشیده می شود.
درست است که زن باید در حضور نامحرم برای خود حریم داشته باشد و با پوشش مناسب، آن حریم را حفظ کند؛ ولی وقتی برخی با دست خود حرمت خویش را حفظ نمی کنند، وی حرمتی ندارد و نگاه معمولی که خالی از شهوت باشد به آن مواضع عریان اشکال ندارد. البته اگر وی عریانی را به حدی برساند که عفت عمومی جریحه دار شود باید با او برخورد متناسب داشت. در بعضی از روایات نیز بر زنانی که در قبایل صحرا نشین زندگی می کنند و پوشش کامل را رعایت نمی کنند ،پوشش کامل اجبار نشده است. این حکم میان زنان شهری و روستایی تفاوتی ندارد و ملاک آن نیز زیبایی زنان شهری یا زشتی زنان بادیه نشین نیست، بلکه سخن بر سر جامعه باز است که همه بتوانند در آن با هم و در کنار هم زندگی کنند. مردم جامعه نباید احساس نمایند در محیطی استبدادی و اختناق آمیز زندگی می کنند. چنین نیست که بتوان تمامی افراد جامعه را یکسان سازی نمود و پوششی یکنواخت و مساوی را برای همه آنان الزامی و فرهنگ نمود؛ چنان چه هیچ درختی شاخه های یکسان و یک اندازه و میوه هایی با یک کیفیت ندارد.