اسلام دینی منطقی، عقلگرا و منصف است، ولی متأسفانه در دریافت آن، تنها به برخی از لایهها و ابعاد آن توجه شده است.
در محیطی کارگری صاحب کار، روحانیان را دعوت میکرد که به کارگرها بگویند: اگر از کار بزنید، درآمدتان غصبی است یا اگر چیزی از کارخانه سرقت کنید، حرام است و چون صاحب کار راضی نیست، نماز و روزهٔ شما باطل است و روحانیان نیز همین مسایل را بیان میکنند اما همهٔ این مسألهها که میگویند درست است: اگر کارگر از کار کم بگذارد، غصب است و اگر یک نخ از آن دزدی نماید، حرام است و نماز و روزهٔ وی اشکال دارد؛ امّا باید توجه داشت که اگر صاحب کار چیزی را از کارگر کوتاهی نماید، غصب نموده است. باید از این زاویه نیز سخن گفت، امّا اگر از این نظرگاه سخنی گفته شود گویی صاحبان کارخانه ناراحت میشوند. صاحب کارخانه کتابخانهای درست کرده بود که کارگران در آن مطالعه کنند، ولی فضای آن را متشنّج میکرد؛ چرا که وی به عمد برای بازدید آن میآمد تا کارگرها بلند شوند و به او احترام بگذارند. حال باید گفت هیچ کس بلند نشود، کتابخانه جای مزاحمت نیست، جای مطالعه است. اگر بزرگی هم آمد هیچ کس نباید به او احترام بگذارد. در واقع اگر شخصیت سرشناسی آن جا بیاید، مزاحم است؛ چون مانع تمرکز فکری و مطالعهٔ دیگران میشود و این نوعی اذّیت است. وقتی کسی به کتابخانه میآید، نباید هیچ کس از جای خود بلند شود و حتی سرش را نیز بلند کند؛ آن آقا هم وقتی ببیند که کارگران به هنگام مطالعه احترام نمیگذارند، دیگر مزاحم نمیشود و به کتابخانه نمیآید.
بله! اگر کارگران چیزی بدزدند، حرام است؛ اما باید حقّ خود را بگیرند. حال در این موضوع نیز رضایت شوهر بر همین روش است. اطاعت و جلب رضایت شوهری که آلوده است استثمار است. رضایت شوهر باید متعادل باشد، همان طور که گفته میشود: زن احساسات قوی دارد و مرد عقل؛ مرد باید همیشه بیندیشد و از عقل خود بهدرستی استفاده کند. چگونه زنی که کارهایش حکیمانهتر است باید از مردیگناهکار اطاعت کند؟ این اطاعت، خود نقض غرض است.
چرا باید از مردی که آلوده به معصیت بسیار است اطاعت کرد تا تقویت معصیت شود. مرد گناه کند و زن برای او غذا درست کند و وی را تقویت کند که این، خود مقدمهٔ حرام است؛ چرا که غذا به مرد انرژی میدهد و وی این انرژی را هزینهٔ انجام گناهان بسیار میکند؟
این پرسش مهمی است که مرز وجوب اطاعت از شوهر کجاست؟ آیا اسلام گفته است زن از مرد مسلمان با حفظ شرایط و در حدود مشخص اطاعت کند یا از مردی آلوده به گناه، آن هم در مسیر گناه، به طور مطلق، اطاعت داشته باشد؟
اسلام اصل را بر اطاعت از شوهر مؤمن مسلمان گذاشته و موضوع اطاعت، اطاعت از خداوند است؛ نه مردی آلوده که بدیهای وی زن را نیز به گناه آلوده مینماید. اسلام میگوید موضوع اطاعت، موردی است که مرد مؤمن، فهیم و مدیر است و میخواهد زندگی خود را اداره کند و اگر زن از وی اطاعت نکند، شوهر نمیتواند زندگی خود را اداره کند. زن اطاعت میکند تا زندگی اداره شود و این امر، سخن درستی است و بر زن لازم است آن را بپذیرد و این همان اطاعت معقول است که در دین آمده است.
دینی که میگوید امام جماعت باید عادل باشد و اگر عادل نباشد، نمیتوان به او اقتدا کرد، چگونه حکم مینماید اطاعت از شوهری که آلوده به هزاران گناه است واجب میباشد؟!
میگویند برای مدیریت خانه دو رئیس لازم نیست و برای این که مرد بتواند بهخوبی از عهدهٔ مدیریت آن برآید لازم است زن از وی اطاعت کند و ترجیح بلا مرجح هم نیست؛ چون به طور غالب مرد صاحب درایت بیشتری میباشد و در پی آن است که زندگی را بهخوبی اداره نماید؛ اما در جایی که شوهر آلوده است، در بسیاری از موارد اطاعت از او لازم نیست و موضوع اطاعت منتفی میباشد. چرا زن باید از مردی معتاد و آلوده که به فکر زندگی نیست به طور مطلق و حتی در موارد معصیت و اعتیاد اطاعت کند؟ اسلام هیچ گاه اطاعت چنین مردی را برای زن واجب نمیداند؛ چرا که اطاعت از مخلوق در معصیت خدا جایز نیست. پس این گونه نیست که مردی آلوده بتواند به زن خود بگوید: چون من شوهر تو هستم، تو باید از من اطاعت کنی! چگونه اطاعت مردی که از خدا اطاعت نمیکند، واجب باشد؟! روایت زیر نیز این سخن را تأیید مینماید: «الإمرأة الصالحة خیر من ألف رجل غیر صالح»(۱)؛ زنی خوب و شایسته از هزار مرد آلوده بهتر است.
__________________________________
۱ـ حرّ عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۴، بیروت، دار احیاء التراث العربی(اسلامیة)، ص۱۲۳٫