لذت نبردن از لذتها؛ فرجام معتاد به مواد افیونی مانند تریاک، هرویین و دیگر اقسام مواد تزریقی
اگر کسی بخواهد با پیروی از هوای نفس لذت برد و بر آن اصرار داشته باشد به جایی میرسد که دیگر از لذتها نیز لذتی نمیبرد.
برای نمونه معتاد به مواد افیونی مانند تریاک، هرویین و دیگر اقسام مواد تزریقی به نشاط کامل نمیرسد و خود را راضی نمیبیند.
او نخست با مصرف تریاک حالت نشاط را در خود احساس میکند و زمانی نمیگذرد که خماری او را فرا میگیرد. این امر چنان تکرار میشود تا جایی که دیگر با مصرف دوبارهٔ آن، حالت نشاط اولی در او حاصل نمیشود، اینجاست که برای کسب لذت بیشتر بر مقدار تریاک میافزاید. این امر تکرار و دنبال میشود تا آن که تریاک سراسر وجود معتاد را میگیرد و او را در خود غرق میسازد تا شاید دستکم آن حالت نشاط اولی محدود را به دست آورد؛ ولی این خیال محقق نمیگردد و از آن همه آثار تریاک که گفته شد چیزی جز ضعف، زبونی، سستی و ناتوانی در خود مشاهده نمیکند.
در این هنگام وی در پی هوس کاذب دیگری میرود تا نشاط خود را در تزاید کیفی ببیند و به جای تریاک به هرویین روی میآورد. او چند صباحی از آن احساس راحتی میکند؛ ولی به جایی میرسد که در نهایت خود را در آغاز راه میبیند و در نهایت، این امر نه به او آرامش میبخشد و نه روحش را تازه میکند.
در این هنگام است که فرد معتاد در سرازیری سقوط قرار میگیرد. وی برای نجات خود باید بهجای مصرف مواد به تزریق مواد روی آورد و به جای سیر صعودی، سیر نزولی کند؛ اگرچه این کار نیز به او آرامش نمیدهد و در این راه میرود تا آنجا که روزی، سوزن و سرنگ در دست، دار فانی را وداع گوید.
این بیچاره به دنبال تحصیل لذت و نشاط بود و خود را کشتهٔ صفا میپنداشت؛ ولی هرگز به لذت نرسید و نشاط و صفایی ندید و همهٔ عمر را در خماری سپری نمود و جان خود را در گرو این امر نهاد.