هماکنون بشر از نامحدود عناصر طبیعی، صد و هجده عنصر شیمیایی را کشف کرده است. به نظر ما دانش امروز از کشف عنصرهایی که در طبیعت است، ناتوان میباشد و صنعت، ابزار لازم برای کشف آنها در اختیار شیمیدانها قرار نداده است. بشر هنور بر پدیدههای بسیار ریز و نیز بر بزرگترین آنها وقوف ندارد؛ همانطور که میپندارد ترکیب عناصر فراوان و عناصر ساده محدود است. دنیای آینده که اقتدار علوم قرآنی بر بشر حاکم میشود، با احاطه بر کشف بیشترین عناصر و ریزپدیدهها و جهشی که در ژنتیک به وجود میآورد، بهراحتی توانمندی خلق و آفرینش انسانهایی بهتر و توانمندتر از خود را مییابد. بشر امروز دارای سیستم طبیعی خلقت خداوندی است و بشر خلقشده توسط انسان، تمامی مرزها را درهم میشکند و از انسانهای بسیار ریز با قدرت جاسوسی تا زیباترین انسانها با قدرت جذب فراوان و تاثیر بر تمامی مشاعر احساسی و عاطفی مردان یا زنان یا بشرهایی قدرتمند برای بر شدن به فراتر از جو زمین یا شنا در اعماق دریاها بدون استفاده از ابزار خاصی را خلق میکند. «تسخیر» اصطلاح خاصی است که آیندگان آن را محقق خواهند ساخت نه بشر ابتدایی امروز که تنها غرور علم دارد. اما اقتداری فراوانتر از این امور تجربی، در اختیار کسانی است که علم عدد، حروف و حرکت را بهطور کامل میدانند. باید توجه داشت حروف محدود به بیست و هشت، بیست و نه یا سی و دو حرف آموزشی فعلی نیست و این بهخاطر کوتاه بودن دست بشر از عالم معانی است. آواها و اصوات برای خود زبانی دارد و بشر هنوز آواها را نمیشناسد تا چه رسد به حروف را. تمامی حروف به صورت ساده و بدون ترکیب دارای معناست. برای یافت معنای حروف لازم است علوم غریبه را شناخت و ادبیات بدون این معرفت، ساختار نمییابد. عجمه به معنای آشکاری نداشتن و گنگ بودن است و برای همین به حروف الفبا حروف معجم میگویند. ما نسبت به شناخت معنای حروف اهمال داریم و این بدان معنا نیست که این حروف، معنا ندارد. برای تمامی حروف اگر در سیستم خاص آن بهره گرفته شود، آثار و خصوصیاتی است. همانطور که عناصر شیمیایی به صورت ساده داری اثر و خاصیت است، هر یک از حروف بسیط نیز دارای اثر و صفت میباشد. حروف دارای صفتهایی همچون جهر،همس، شمسی، قمری، استعلا، استفلا، ترقیق، تدقیق و ترخیم میباشند. این صفات ظاهری و آوایی است. چهار حرف «ابجد» از حروف ایجاد، سه حرف «هوز» حروف احاطه، «حطی» حروف بیان و «کلمن» حروف مکالمه میباشد. ابجد نیز یا صغیر، کبیر و وسیط است که هریک، آثاری پیدا میکند و دور دایره برمیدارد. بعضی از ادیبان، چون اسرار حروف را نمیدانستند، خلطها و خبطهای بسیاری در ادبیات دارند و زبان و ادبیات را که تمامی علوم به آن وابسته است، به پیرایههای فراوانی آلودهاند. نخستین کتاب لغوی ما «کتاب العین» است نه «کتاب الالف». اینادیبان الف را ناقص میدانستند؛ در حالی که الف منقلب از «واو» یا «یا» یا کشیده از همزه غیر از الف اصلی و ثابت است که قامت یار است و آثار و صفات آنان نیز متفاوت و مختلف میباشد. در غرایب حروف، هر یک از این الفها معنایی دارد. حروف مقطعه قرآن کریم نمونهای از غرایب حروف و برای اصحاب کرامت و برای کسانی است که با قرآنکریم همنشینی، انس و خلوت دلربایی دارند. این حروف با حروف سوره خود تناسب دارند. در علوم غریبه برای به دست آوردن صفات حروف، باید آن را دور داد. دور دادن حرف که البته برای محبان است، مانند عکسگرفتن از یک شخص در زاویای متعدد میباشد و آن را برای نمونه سه دو یا چهار هشت یا دو شش یا روی دوایر و مثلثات دور میدهند که در رمل و اسطرلاب از آن سخن گفته میشود. سپس آن را با عوالم و مراکز وحی و مبادی خلقت همراه میکنند و حرکت و سیر میدهند. این دانش پیشرفته با حروفبازی شیادان دروغپرداز تفاوت دارد که از آن جز تضییع عمر و گاه بدبختی هم برای آنان و هم برای سادهباوران معتقد به آنان چیزی بیرون نمیآید.
در علوم غریبه برای به دست آوردن صفات حروف، باید آن را دور داد که از آن «طلسمات» و غرایب رمل و اسطرلاب بیرون میآید و با آن میتوان قدرتنمایی داشت و به دخل و تصرف رو آورد. این قدرت ریشه در معرفت به معانی دقیق حروف دارد. ذکردرمانی و تجویز نسخههای عددی به آگاهی از خواص اعداد مرتبط است. بیمارستانهای اسمایی و اورادی و مراکز ذکردرمانی برخی از بیماریها را توسط چنین طلسمات و ختوماتی درمان میکنند؛ بیماریهایی که بشر امروز یا آنها را نمیشناسد یا شیوهای برای درمان آنها ندارد و همین امر مایه طول بیماری آزاردهنده یا مرگ و میر او شده است.
ما در «دانش ذکر» گفتیم روش درمانی بر سه بخش پزشکیدرمانی رایج، رواندرمانی و ذکردرمانی یا ماورادرمانی است. برای نمونه پزشکانقانونی که با کالبدشکافی مردگان و اجساد ارتباط و اصطکاک دارند و نیز روانشناسان و رواندرمانگران که با روان بیمار در ارتباط و مواجهه میباشند، خود دچار مشکل روانی و ذهنی میشوند و نیاز به ضدعفونی ذهنی دارند. عوارض حاصل از این شغلها و تأثیری که بر نفس دارد همانند اثر جنابت که اثری حسی و نفسی است، نمیباشد که با غسل یا دوش گرفتن از بین برود، بلکه مانند کفر است که غسل و شستن ندارد، بلکه تنها با ذکر تهلیل برداشته میشود. کافر تا «لا اله الا اللّه» بر زبان نیاورد، عوارض ذهنی و روانی کفر از وی پاک نمیشود. در کالبدشکافی و روانشناسی نیز چنین است و نیاز به ماورادرمانی با استفاده از اذکار دارد. اگر مرکزی درمانی بر روی کالبدشکافان تحقیق داشته باشد و درصدد شناسایی بیماریهای آنان برآید، این گفته ما را به اثبات میرساند. ذهن کالبدشکاف در استخوان یا دیگر اعضای جسدی که گاه فرسوده شده غور میکند، با دوشگرفتن و شستوشو بیرون نمیآید آنقدر میماند تا او را به دلسردی، تحلیل میل جنسی و ضعف نعوظ و مانند آن دچار میشود. رواندرمانان نیز باید اصطکاکات روانی که با بیمار خود دارند را دفع کنند؛ وگرنه عوارض و امراض روانی دامنگیر خود آنان میشود و آنان را معیوب و بیمار میسازد. بخش ماورادرمانی وظیفه تبیین اصطکاکات روحی، قلبی و اختلالات نفسی را بر عهده دارد و راه درمان آن را نیز ارایه میدهد؛ درمانی که وابسته به شناخت آثار حروف و خواص اعداد است که این دو دوستان یکدیگر و مکمل درمانی میباشند. بخشی از اختلالات روانی بدون اقتدار و چیرگی بر این دانشها درمان نمیشود و درمان پزشکی یا رواندرمانی رایج فعلی را ندارد. داروی اختلالاتروحی، اوراد، اذکار و طلسمات میباشد که نیازمند ارایه سیستماتیک و تأیید قانونی از مراجع ذیصلاح برای جلوگیری از نفوذ اوباش و سوء استفاده شیادان میباشد. البته امروزه در بخش اعداد، ریاضیات به دانشی پیشرفته تبدیل شده که میتواند زمینه شناخت اسرار اعداد گردد؛ اما در زمینه شناخت حروف هنوز راجل است و کاری در خور سامان نداده است و برای همین است که در دانشگاههای و مراکز علمی از حروف بحث نمیشود و به تبع آن، بسیاری از علوم ادبی و ادبیات نیز رشد و مسیر سالم خود را نیافته است و همان مقدار از علوم ادبی که در حوزهها بوده نیز رو به فراموشی است و از ارزش آن غفلت میشود. اولیای الهی بر اسرار حروف و اعداد واقف بودند و میتوانستند از آن در اقتدارآفرینی برای خود استفاده کنند که به صورت لاقبا به جنگ مستبدان روزگار میرفتند ک انبوهی سپاه و لشکر تابع آن بودند و خوف و وهمی به خود راه نمیدادند و پیام الهی را به آن مستبدان خودکامه ابلاغ میکردند. آنان با همین قدرتهای ماورایی در حقیقت نیروی الهی در آستین خود داشتند، که شجاعتشان زبانزد میشد و مقاومتشان، یکتنه در میان انبوهی گران از معاندان، آتش بر ریشه استکبار آنان میافکند.