«: لا یجوز مصافحة الأجنبیة، نعم لا بأس بها من وراء الثوب، کما لا بأس بلمس المحارم»(۱).
دست دادن با زن نامحرم و بیگانه جایز نیست، بله از ورای لباس (دستکش) ایرادی ندارد، همانطور که لمس محارم بدون ایراد است.
مستند این فتوا روایات زیر است:
۱۳ ـ «عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: قلت له: هل یصافح الرجل المرأة لیست بذات محرم؟ فقال: لا إلاّ من وراء الثوب»(۲).
ـ از امام صادق علیهالسلام پرسش شد آیا مرد میتواند با زن نامحرم دست بدهد؟ حضرت فرمود نه، مگر از روی پارچه.
۱۴ ـ «سألت أبا عبد اللّه علیهالسلام عن مصافحة الرجل المرأة، قال: لا یحلّ للرجل أن یصافح المرأة إلاّ امرأةً یحرم علیه أن یتزوّجها أخت أو بنت أو عمّة أو خالة أو بنت أخت أو نحوها، وأمّا المرأة التی یحلّ له أن یتزوّجها فلا یصافحها إلاّ من وراء الثوب، ولا یغمز کفّها»(۳).
ـ از امام صادق علیهالسلام درباره دست دادن مرد با زن پرسیدم، حضرت فرمودند: برای مردی جایز نیست با زنی دست دهد؛ مگر آن که زنی باشد که با وی محرم باشد و ازدواج با او حرام باشد؛ مانند: خواهر، دختر، عمه، خاله، خواهرزاده و مانند آنان، اما زنی که ازدواج با او درست است و بیگانه است نمیتوان با او دست داد؛ مگر از روی لباس، به شرط آن که دست وی را فشار ندهد.
این روایت، نکتهای روانشناسانه را بیان میدارد؛ چرا که در برد کوتاه، مرد خواسته خود را نشان میدهد و نمیتواند آنچه را که درون خویش دارد، مخفی نماید و در برد بلند، این زن است که خواسته خود را پنهان میدارد، از این رو حضرت به مردها میفرماید که دست زن را فشار ندهید، اما دست دادن از روی پوشش را بدون اشکال میداند.
گشایشی که در دین وجود دارد، برای مصون نگاه داشتن روان آدمی است؛ اما چون به آن عمل نمیشود، جامعه از انواع بیماریهای روحی و روانی که پیآمد ممنوعیتهای بسیار است، رنج میبرد. یکی از مشکلات برخی از خانوادههای مذهبی این است که ممنوعیتها در آن بسیار زیاد است؛ طوری که بسیاری از افراد جامعه نمیخواهند با دختران آنان ازدواج کنند. وقتی دختران این خانوادهها نمیتوانند بهراحتی با پدر و برادر خویش سخن بگویند، چگونه میتوانند در جامعه حضور یابند و در آن زندگی کنند. برگزیدن چنین رفتارهایی، به هیچ وجه تقوا و پاکدامنی نیست؛ بلکه در بسیاری از موارد، مصداق کامل نادانی است. چنین رفتارهایی گاه برخی افراد را در زندگی زناشویی خویش و با حلال خود نیز دچار مشکل میسازد و گاه سبب احتلامهای بسیار و خودارضایی فرزندان آنان میگردد. با دیدی خوشبینانه میتوان گفت: کسانی که چنین رفتارهایی دارند، در نهایت میتوانند برای خود خوب زندگی کنند، ولی این توانایی را ندارند که حضوری سالم در جامعه داشته باشند و برای مردم و جامعه مفید باشند و الگوی آنان قرار گیرند. گاه برخی از زنها میترسند خود را نزد مرد خود، تکانی دهند و ابراز زنانگی برای او داشته باشند؛ چرا که میترسند به بیحیایی شناخته شوند، از این رو ناچارند خودنگهدار باشند و خواستههای خود را در خویش بریزند و در نهایت، به مردهای متحرک تبدیل شوند و روشن است که مردها در پی مرده نیستند، چرا که زندههای بسیاری را در کوچه و خیابان یا در فیلمهای سکس میبینند و از شامورتی بازی زنهای دیگر به وجد میآیند و زن خویش را مانند تختهسنگی مییابند. زنهایی که چنین تربیتی دارند، نمیتوانند نقش زنانگی خود را ظاهر کنند و همچون یک زن، مرد را به بازی بگیرند. این زنها فرزندان خویش را با عشق و علاقه و محکم میبوسند؛ اما با شوهر خود، با سردی تمام روبهرو میشوند تا حیای خویش را پاس دارند. چنین زنی نمیتواند در زنانگی خود میدانداری کند و هنر زن بودن خود را برای شوهر خویش نمایش دهد. همه این مشکلات، برآمده از سلیقهها و مزاجهای شخصی، قومی و بومی است که همچون پیرایهای سنگین، بر دین سایه افکنده و شریعت از چنین سختگیریهایی خالی است.
___________________________
- عروة الوثقی، ج ۲، ص ۸۰۴ (ط. ق)، ج ۵، ص ۴۹۰ (النشر الاسلامی).
- وسائل الشیعة (الإسلامیة)، الحر العاملی، ج ۱۴، ص ۱۵۱، ح ۱٫
- همان، ح ۲٫