خودباوري و عشق ؛ مسير سالم زن بودن

خودباوری یعنی این‌که خود را آن‌گونه که هستیم، بپذیریم و برای آن‌چه هستیم تلاش نماییم، نه آن‌که نقاب دیگری را بر چهره زنیم و در نقشی غیر از نقش خود ظاهر شویم.

 

قرآن کریم می‌فرماید: «وَقَدْ خَلَقَکمْ اَطْوَارا» یعنی همه با هم ـ چه زنان با زنان و چه مردان با مردان و چه زنان با مردان ـ با هم تفاوت دارند. مانند آن‌که قهرمانی مانند رضازاده می‌تواند وزنه‌ای به سنگینی چندین مرد را سر دست بلند کند، اما همین مرد باید در تکمیل بینش خود و تحصیل فرمول‌های علمی از جوانی بیست ساله آموزش ببیند و دانش این جوان بیش از توان وی هست؛ همان‌طور که توان جسمی او نسبت به رضازاده بسیار اندک و محدود است. تفاوت در تمامی موجودات وجود دارد. انسان‌ها نیز اعم از زن و مرد، با درختان و گیاهان تفاوت دارند. جامعه انسانی نیز با تمامی این تفاوت‌هاست که ساخته می‌شود؛ اما تفاوت‌ها نباید در کسی ایجاد ضعف نماید و حس خودباوری را از آدمی بگیرد. البته اگر کسی بینش صحیح داشته باشد، اعتماد به حق دارد و نه اعتماد به نفس؛ اما چون مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد، بسیار بیش از آن است که بشود دقت‌های عقلی را ژرف بخشید، از همان اصطلاح رایج «خودباوری» استفاده می‌کنیم. خودباوری زن به این معنا نیست که زن هم‌چون مرد باشد. خودباوری به این است که هر کسی خود باشد و خویشتن خویش را شکوفا نماید و آن را قوت بخشد؛ نه این‌که خود را همانند دیگران سازد. هر کسی باید در ابتدا خود را بشناسد و توان و استعداد خویش، امتیازهایی را که دارد، صفات شخصیتی خود و موقعیتی را که دارد، شناسایی کند و نارسایی‌های خود را نیز بداند و آن‌گاه تشخیص دهد انجام چه کاری از او برمی‌آید و او در نهاد خود به چه کاری تمایل و علاقه نشان می‌دهد.

 زن باید بپذیرد که اگر مردی سینه ستبر دارد، او نیز نهادی پر از عاطفه و عشق دارد. اگر مردی چکش به دست دارد، زن می‌تواند لطف و مهر را ترسیم کند. همان‌طور که شغل هر مردی از مرد دیگر متمایز است و همان‌گونه که هر زنی کاری را می‌تواند انجام دهد که زنان دیگر از عهده آن برنمی‌آیند، لازم نیست تمامی مشاغل زنان با مشاغل مردان یکسان باشد و زنان دوش تا دوش مردان قدم بردارند تا تفاوتی با آنان نداشته باشند و خودباوری خویش را اثبات نمایند. خودباوری نیز مرزهایی دارد و می‌تواند به آفت افراط و تفریط گرفتار آید. هر کس باید کاری را که در توان اوست و با او تناسب دارد و مورد علاقه ذاتی اوست، انجام دهد. همان‌طور که مردها یکسان نیستند و زنان متفاوت هستند، زنان نسبت به مردان نیز تفاوت‌هایی دارند و باید این تفاوت‌ها را پذیرفت.

 به حمد الهی و به برکت انقلاب اسلامی و ولایت و تشیع، دیدگاه جامعه نسبت به زن در دیار ما تفاوت کرده است. جامعه ما نسبت به زن از واژه‌های شیرینی استفاده می‌کند و زن را به عنوان خواهر، همسر، عمه، خاله و مانند آن می‌شناسد. «مادر» در فرهنگ دینی و ایرانی ما از شیرین‌ترین واژه‌هاست و عالی‌ترین مصدر در خلقت و آفرینش دانسته می‌شود. «همسر» نیز از گواراترین واژه‌هاست.

 واژه «زن» که نیمی از جامعه ما را در بر می‌گیرد، گاه بیش از کمیت خود عهده‌دار مشکلات جامعه می‌گردد و بیش از مردان تلاش خستگی‌ناپذیر دارند. اما با این وجود، زنان چندان مورد حمایت قانونی مدوّن و گویا نبوده‌اند و در وضع قانون برای جامعه زنان، آنان همیشه درگیر افراط و تفریط از ناحیه متولیان بوده‌اند. برخی قوانینی ارتجاعی برای او وضع کرده‌اند و برخی نیز که خود را متجدد و نوگرا می‌دانند، حضور بی‌بندوبارانه او را در اجتماع می‌خواسته‌اند.

 در دنیای غرب از واژه «زن» بسیار استفاده می‌شود و دنیای غرب خود را مدافع حقوق زنان می‌داند و کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان دارد؛ اما همین غرب با تمامی شعارهایی که در دفاع از زنان می‌دهد، بیش‌ترین نابسامانی‌ها و ناهنجاری‌ها را بر جامعه زنان وارد آورده و از دنیای عقب‌مانده، بسته و دگم و بدوی در ظلم به زنان پیش افتاده است.

 زن موقعیتی طبیعی و شخصیتی بنیادین و فطری دارد که اساس آفرینش او را شکل می‌دهد و زنی که در طبیعت خود گام برندارد و از مسیر فطرت خویش خارج گردد، «تعین زنانه خود را از دست می‌دهد و تنها باطن و نهادی ناآرام و مضطرب برای او می‌ماند که چیزی جز هویتی گم‌شده و معصومیتی بر باد رفته برای خود، به دنیای دیگر نمی‌برد. اگر بخواهیم این مساله را ریشه‌یابی کنیم و عمده‌ترین عامل آن را بیان نماییم، «عدم خودباوری زنان» است. مشکلی که دامنگیر برخی از خانم‌ها و زنان جامعه ماست، این است که آنان خودباوری ندارند و نمی‌توانند خود را بپذیرند و به این آگاهی برسند که آنان نیز می‌توانند. زن مسلمان این خودباوری را نخست می‌تواند از آموزه‌های قرآن کریم و زنان قهرمان آن و دیانت به دست آورد و سپس آن را در جامعه به تجربه بگذارد. زنان ما باید به این خودباوری برسند که جنسیت، تعیین‌کننده شخصیت انسانی و هویت انسان نیست و می‌شود زنی با حفظ زن بودن خود، از بسیاری از مردان برتر باشد؛ همان‌طور که می‌شود مردی از بسیاری از مردان و زنان در یک ویژگی و خصوصیت برتر باشد.

 انقلاب اسلامی نیز اگر بخواهد جامعه نوین اسلامی را مهندسی نماید، نخست باید زن‌ها را به خودباوری برساند.

هر انسانی، اعم از زن و مرد، در عالم ناسوت که پا می‌گذارد، با محدودیت‌های بسیاری مواجه است و قوانین حاکم بر طبیعت، او را در چارچوبی خاص قرار می‌دهد. قرآن کریم در این رابطه ـ که زن مانند مرد انسان است و برتری او بر مرد تنها به عمل شایسته و اندیشه سالم است ـ می‌فرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحا مِنْ ذَکرٍ اَوْ اُنْثَی وَهُوَ مُوْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاهً طَیبَهً وَلَنَجْزِینَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ مَا کانُوا یعْمَلُونَ».

حضور زن در جامعه باید با خلقت او متناسب باشد. گاه خودباوری به زنان برای حضور آنان در اجتماع، چنان پر رنگ می‌گردد که چیزی جز خستگی برای آنان ندارد. ما در کتاب « زن؛ مظلوم همیشه تاریخ» آورده‌ایم: شخصیت زن به‌گونه‌ای است که او را موجودی خانه‌گرا و سپس اجتماعی نموده است؛ همان‌طور که مرد موجودی است جامعه‌گرا و سپس خانه‌گزین و اگر مرد یا زن هر یک کار ویژه خود را ـ که مرکز ثقل آن اصل یاد شده است ـ رها نماید، به آسیب‌های روانی دچار می‌شود؛ چرا که او خود را به کاری گمارده است که با نهاد فطری او سازگاری و هماهنگی ندارد و حرکت وی در این زمینه اجباری می‌باشد و وجود او را تحلیل می‌برد. به عبارت دیگر، کار تمام وقت زن باید در خانه باشد و در بیرون از خانه باید کاری پاره‌وقت داشته باشد و مرد نیز باید کار تمام‌وقت خود را در اجتماع قرار دهد و کار پاره‌وقت وی ـ مانند خرید منزل، تعمیر خرابی وسایل کاربردی در منزل و تهیه نیازمندی‌های آن و نیز کمک به بعضی از کارهایی که برای همسر وی آسایش و راحتی می‌آورد ـ در منزل باشد. اما همان‌گونه که گفته شد، باید پاره‌وقت باشد.

کار اولی و تمام وقت زن باید شوهرداری، کام‌یابی و زناشویی، تربیت فرزند و مشکلات زندگی و به صورت کلی اداره منزل باشد و چنان‌چه در کنار آن وقتی دارد، می‌تواند به صورت پاره‌وقت در جامعه حضور داشته باشد و به شغل مورد علاقه خود بپردازد؛ بدون آن‌که این شغل برای او خستگی آورد و او را از اداره کارهای منزل باز دارد. حتی زنانی که در ادارات دولتی یا کارخانه‌ها کار می‌کنند، نباید در روز به مدت شش ساعت به کار گرفته شوند؛ بلکه باید بخشی از آن را کار نمایند و جای خود را به دیگری بدهند. دراین صورت، هم کارها توزیع می‌شود و زنان بیش‌تری به مشاغل اجتماعی دست می‌یابند و هم کانون خانواده از سلامت خود دور نمی‌گردد و زن می‌تواند در کنار شوهر و فرزندان خویش، بدون خستگی، وظیفه مادری یا همسری خویش را انجام دهد و عشق درونی مادرانه یا زنانه خود را در درون خود خفه و متراکم ننماید و آن را شکوفا و بارور سازد. زنی که به صورت تمام وقت در جایی به کار گمارده می‌شود، خانه و زندگی برای او نمی‌ماند و او نقش محبت‌آمیز خود را در رابطه زناشویی ـ به سبب خستگی‌ها و فشارهای حاصل از کار ـ نمی‌تواند ابراز نماید و کانون خانواده را به جهنم ضعف اعصابِ ناشی از عقده‌های جنسی شوهر و نیز خود تبدیل می‌نماید.

البته جامعه در تعیین میزان ساعات کاری زنان باید به سنین متفاوت زن نیز توجه داشته باشد و زنی جوان که انرژی مضاعفی دارد با زنی میان‌سال، و نیز زنی که چندین فرزند دارد با زنی که تنها یک فرزند دارد و زن باردار با زنی که حمل ندارد و زنی که در دوران شیردهی به فرزند خود هست را به صورت یکسان به کار نگمارد. زن اگر می‌خواهد در جامعه حضور داشته باشد، نباید برای آن هزینه‌های بسیاری بپردازد؛ بلکه حضور او باید به‌طور طبیعی و به صورت شیرین باشد تا او از زندگی خود لذت ببرد.

ما برخی از مشاغل را ویژه زنان دانسته و اشتغال مرد به آن را حرام می‌دانیم. این بدین معناست که به صورت کفایی بر زنان واجب است که نسبت به آموزش و تحصیل بعضی از مشاغل اقدام نمایند. فروش لباس‌های زیر زنانه، مامایی و پزشک زنان، برخی از این مشاغل است. مشاغل زنان به کارهای واجب، مستحب، مکروه و حرام تقسیم می‌شود. مشاغل نیز چنان تعددی دارد که به مُنشی‌گری و حروف‌چینی و تایپ منحصر نمی‌شود، آن هم با حقوقی که نصف حقوق واقعی یا کم‌تر از آن است. ما به پزشک زن، پرستار، راننده، معلم، دبیر و استاد زن ـ که امور ویژه زنان را آموزش دهد ـ نیاز داریم. جامعه با تعریف این مشاغل و مهندسی آن است که می‌تواند جامعه نوین اسلامی را رقم زند.

زن‌ها باید به یک خودباوری برسند که نیازمندی‌های زنانه خود را خودشان تامین نمایند و در این زمینه به مردها نیازی نداشته باشند؛ اما همان‌گونه که عرض نمودم، این مشاغل را باید به صورت پاره وقت عهده‌دار گردند تا به کارویژه آنان ـ که اداره منزل است ـ آسیب وارد نیاورد.

زن باید به این خودباوری برسد که بتواند از خود دفاع کند و چنین نباشد که در برابر تجاوز فردی تسلیم باشد و حتی صدایی نیز بر نیاورد. زن باید خود بتواند بدون آن‌که مرد وی با او باشد، به پزشک مراجعه کند. زن نباید خود را ناتوان ببیند. به حمد الهی، زنان در انقلاب اسلامی توانستند موفقیت‌های بسیاری در عرصه‌های علمی و تبلیغی داشته باشند و ما زنانی را داریم که حتی به اجتهاد رسیده‌اند؛ زنانی که چندین تخصص و دکترا دارند؛ زنانی که نوآوری و اختراع دارند؛ زنانی که مادرانی بسیار شایسته بوده‌اند و داغ چندین جوان شهید را در راه خدا و با ایمان قوی خود تحمل کرده‌اند. اما با این وجود، زن هنوز هم مظلوم است و آن‌گونه که باید در جایگاه شایسته خود باشد و روح معرفت و کمال برای او پیش‌بینی گردد، چنین نیست و زن هنوز هم که هنوز است، قربانی اندیشه‌های مورد حمایت سیاستمداران و کارتل‌های اقتصادی غربی است و آنان، روح زن را به مذبح مفاسد و مسلخ عریانی آورده‌اند و با نشان دادن حضور نامیمون در اجتماع، ملکوت را از او گرفته‌اند و روح عشقی و گرمای عاطفی او را به کالبدی سرد و آلوده تبدیل کرده‌اند. هنوز هم زن‌ها مظلوم‌اند. زنانی که شوهر آنان به اتهام جنایتی دستگیر می‌شود، گاه حتی به آن مرد اجازه داده نمی‌شود با خانه خود تماس بگیرد. مرد در زندان از غذای گرم استفاده می‌کند و چشمان منتظر و سرد زن بر در است و پر از نگرانی و آشوب، خیره به آن است. البته این امر در گذشته دیده می‌شد و از امروزِ کلانتری‌ها و زندان‌ها خبر ندارم. مرد، خلاف کرده است؛ اما مصیبت آن برای زن است. زنان باید به این خودباوری برسند که بتوانند چنین حقوقی را مطالبه کنند که وقتی مردی دستگیر می‌شود، پلیس ابتدا باید به خانواده او خبر دهد، نه آن‌که مصیبت و مجازات واقعی برای همسر و فرزندان او باشد و او در زندان، غزلِ کوچه‌باغی بخواند.

خداوند می‌فرماید : «سُنَّهَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ، وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدِیلاً».  خداوند سنت‌هایی دارد که به هیچ‌وجه قابل تغییر و تبدیل نیست و ما اگر بر اساس آن سنت‌ها ـ که آموزه‌های الهی بر پایه آن طرح‌ریزی شده است ـ نخواهیم زندگی کنیم، زندگی ما موزون و طبیعی نخواهد بود و همیشه جایی از آن دچار مشکل است. یکی از این سنت‌ها نیز همین است که زن، موجودی منزل‌گزین و سپس اجتماعی است و اگر او آن را باور نکند و خودباوری خود را نخست در اجتماع بجوید و سپس با خستگی و تحمل فشارهای روانی و روحی به منزل پناه برد و آن را در مرتبه دوم قرار دهد، زندگی نابسامانی خواهد داشت و نه خود و نه همسر او از یک‌دیگر راضی نخواهند بود و چنین زنی فرزندانی سالم نخواهد داشت و آنان نیز از آسیب‌های روانی مصون نخواهند بود

 

مطالب مرتبط