دل به دست آوردن : نگاه به رنگم کن احوال دلم را بپرس

 انسان نیازمند محبت دیگران

دوست داری اطرافیان تو چگونه تو را دریابند؟

باید آموزه‌های اخلاقی و تربیتی را در جان و روح خود نهادینه نمود و با تمرین، این کمالات را در خود به‌وجود آورد. باید هر آن‌چه برای خود دوست دارید برای مردم دوست داشته باشید و مردم اعم از مؤمنان و غیر آنان هستند و دایره‌ای گسترده دارد. انسان نباید نسبت به هیچ پدیده‌ای در دل رنجشی داشته باشد. این مهم مسلمان، کافر و خوب و بد و کسانی که در زندان به سر می‌برند یا در بیمارستان‌ها بر تخت بیماری خوابیده‌اند را در بر می‌گیرد.

با همهٔ مردم اعم از خانواده، فامیل، آشنا، همسایه اهل مسجد و دیگران باید رابطه‌ای دوستانه داشت و آنان را به جای خود گذارد و برای آنان دوست داشت آن‌چه را برای خود مورد پسند و خواهش قرار می‌دهیم.

انسان نیازمند محبت دیگران است و اسلام توصیه دارد به یک‌دیگر محبت نمایید. برای نمونه، آقا امیرمؤمنان علیه‌السلام وقتی که توسط ابن ملجم مضروب شدند و در بالین احتضار قرار گرفتند فرمودند تا کاسهٔ شیر را برای ابن ملجم ببرند و این‌گونه به وی محبت نمودند.

ابن ملجم نیز انسان است و انسان به محبت نیاز دارد. درست است که وی مجرم است، اما آدمی که گرفتار شده و خود را در پایان خط می‌بیند یا شکست خورده یا بده‌کار است و طلب‌کاران وی طلب خود را می‌خواهند یا به غربت دچار شده، به محبت نیازمندتر است و دوست دارد، بلکه نیاز شدید دارد کسی به وی محبتی دور از ترحم و صادقانه داشته باشد و حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام این‌گونه به وی محبت می‌نمایند. از این رو، باید خود را به‌جای گرفتاران قرار داد و دید چه انتظاری از دیگران داریم، ما نیز با مردم همان‌گونه رفتار نماییم.

اگر گرفتار زندان یا بیمارستان شوی یا بده‌کار گردی دوست داری اطرافیان تو چگونه تو را دریابند، تو نیز مردم را همان‌گونه دریاب و دل آنان را به دست آر. اگر می‌خواستند طناب دار را به گردن شما آویزان نمایند شما چه حالی داشتی و در آن صورت چنان‌چه ولی دم از شما درگذرد و شما را حلال کند چه حالتی به انسان دست می‌دهد؟ تو نیز همین حال را با کسانی که بر تو خطا کرده‌اند داشته باش و آنان را ببخش و دل آنان را به دست آر یا از کسانی که بر آنان خطا کرده‌ای حلالیت و بخشش بخواه و ناراحتی‌هایی که بر دل آنان وارد کرده‌ای از آنان بزدا. اگر بده‌کاری از تو درخواست کمک نمود به شکرانهٔ توان‌گری خود و این‌که این گرفتاری به سراغ تو نیامده است از او دستگیر باش.

انسان هرچه برای خود می‌خواهد برای دیگران نیز بخواهد. انسان باید نسبت به دیگر هم‌نوعان خود دل‌نگرانی داشته باشد و او باشد که به سراغ افراد گرفتار برود نه آن‌که وی به انتظار بنشیند تا فردی که به مشکلی گرفتار آمده از او سراغ بگیرد. باید به دل خود مراجعه کرد و آن‌چه دل آدمی برای خود می‌خواهد را برای دیگران نیز بخواهد؛ چرا که دیگران نیز دل دارند و خواسته‌های نفسی و روحی آنان و دغدغه‌هایی که دارند و در چارچوب شریعت است محترم است و باید در رفع مشکلات آنان کوشید و گفت خداوندا، من می‌توانم یکی از این مشکلات را حل کنم و دل بنده‌ای را به دست آورم، بنده‌ای که دوست دارد به او محبت و احترام شود، پس من هم او را دوست و گرامی می‌دارم و این‌گونه به او احترام می‌گذارم و می‌دانم که تو در دل بندگانت هستی و به دست آوردن دل آنان، به دست آوردن توست.

باید دانست ما شیعیان ایرانی و به صورت کلی هر ایرانی که از خاک ولایت‌مدار ایران برخاسته است بسیار دل نازک می‌باشیم. اگر کسی دل ما را به دست آورد چنان‌چه سر ما را هم بشکند بر او خرده‌ای نمی‌گیریم اما چنان‌چه کسی دل ما را برنجاند، در صورتی که تاج پادشاهی بر سر ما قرار دهد به این راحتی از او راضی نمی‌شویم.

دل به دست آوردن برای ما ایرانیان بسیار مهم است. ایرانیان اهل دل هستند. آنان بسیار عاطفی می‌باشند و نجات آنان از بحران‌های سخت سیاسی و مشکلاتی که ابرقدرت‌ها برای آنان به‌وجود می‌آورند برای آن است که ایرانی محبت‌مدار با پیشامد بحران به چیزی جز کمک به هم‌وطن خود نمی‌اندیشد. دل ایرانیان همیشه تازه و همواره زنده است. آنان دلی چون آینه صاف و شفاف دارند و آنان هستند که می‌توانند بر روی دل خود بایستند و خواسته‌های نفسی آنان را نادیده بگیرند و به خواسته‌های دل دیگران توجه نمایند. آنان دل و جگر یک‌دیگر را نمی‌خورند بلکه دل و جگر به هم تعارف می‌کنند.

برای شناخت مردم و به دست آوردن جامعه‌شناسی مردم می توان به دل خود مراجعه کرد و آن‌چه خواستهٔ دل تو هست خواستهٔ دل آنان نیز هست. اگر می‌بیند چیزی برای او خوشامد است، خوشامد خود را با دیگران تقسیم نماید و آنان را میهمان شادی خود سازد. چنین نباشد که فن‌آوری‌های روز، ما را فردگرا، انزوایی و از هم بریده سازد. کسی که می‌تواند نماز غفیله را بخواند، آن را بلند بخواند تا دیگری که خواندن آن را نمی‌داند بتواند با وی همراه شود. شکوه صلوات بر محمد و آل محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز در جمعیت و همراهی است که خود را ظاهر می‌سازد.

 

نگاه به رنگم کن احوال دلم را بپرس

شیعه چنین مرامی دارد که به دیدار شیعه‌ای دیگر می‌رود و او را زیارت می‌کند؛ همان‌طور که به زیارت آقا امام رضا علیه‌السلام و زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام می‌رود. میهمانی و زیارت مؤمن نباید به دیدار در محل کار، خیابان یا مسجد بسنده شود، بلکه باید در خانه‌های آنان صورت بگیرد که این کار روح ولایت را در شیعیان زنده می‌کند و به تقویت روحیهٔ ولایت‌مداری می‌انجامد. کسی که چنین نماید مشمول دعای امام علیه‌السلام قرار می‌گیرد.

شیعیان باید از وضعیت و چگونگی زندگی یک‌دیگر آگاه باشند و در رفع مشکلات و گرفتاری‌ها و نیز در شادی‌ها با هم شریک شوند. رفتن به منزل دیگری مصداق این مثل است که می‌گوید: «نگاه به رنگم کن احوال دلم را بپرس». دید و بازدید مؤمن در بیرون از منزل چنین آگاهی را به دست نمی‌دهد و عبور از ظاهر مؤمن که فردی خودنگه‌دار است برای به دست آوردن واقعیت زندگی وی مشکل است اما با ورود به منزل وی می‌توان چگونگی و سطح مشکلات زندگی او را فهمید. وقتی انسان وارد خانهٔ دیگری می‌شود چون انس پیدا می‌کند و در واقع مأمن یک‌دیگر می‌شوند و با هم نسبت پیدا می‌کنند و به هم‌دیگر جهت می‌دهند و از هم جهت می‌گیرند، حق به گردن وی می‌آید.

باید دید فرهنگ رایج امروز در مورد میهمانی با آموزه‌های اسلام هماهنگ است یا خیر؟ رفتن به خانهٔ دیگران نباید بسان نازل شدن بلا و مصیبت هزینه‌آور باشد و فرهنگ استکباری در آن ریشه بدواند. مؤمن نباید باعث اذیت و آزار کسی شود و تنها رفت و آمد مؤمنان با یک‌دیگر مورد نظر است. فرهنگ استکباری پذیرایی باعث شده ما از هم بیگانه، دور و از هم بریده شویم. خانهٔ مؤمن کافه، قهوه خانه، میدان بار، شیرینی فروشی یا رستوران نیست و چه بدتر آن‌که این خانهٔ مقدس به ریاخانه یا مکانی برای چشم و هم چشم بازی تبدیل شود و مؤمن بخواهد شخصیت خود را با میوه‌ها و غذا و با استکان‌های دسته‌دار یا بی‌دسته و بشقاب‌های چینی و کریستال به نمایش بگذارد که در این صورت رفتن به چنین میهمانی‌هایی، زنده کردن روحیهٔ طاغوتی و استکبار است و نه احیای امر ولایت.

مؤمن باید برای زیارت به خانهٔ مؤمنی دیگر رود و نه برای کار یا کاسبی. میهمانی و رفت و آمدها نباید دنیایی و نیز استکباری و طاغوتی باشد و شایسته نیست تنها با کسی ارتباط داشت که منفعت و خاصیتی دارد و اصالت سودجویی و بهره‌طلبی سبب ارتباط با دیگری باشد که رفتن به خانهٔ دیگری با چنین نیتی بسان رفتن به بازار است و نه زیارت مؤمن.

میهمانی و دیدار شیعیان با یک‌دیگر باید بر اساس اصل بی طمعی قرار گیرد. وی باید قصد قربت نماید و همان‌طور که به زیارت امام رضا علیه‌السلام یا به زیارت اهل قبور می‌رود، به دیدار مؤمنی رود و دقایقی در خدمت او باشد و با سلامی و محبتی از او دل‌جویی نماید و به او ابراز محبت کند بدون آن‌که توقع پذیرایی داشته باشد و پذیرایی نشدن را بی‌حرمتی به خود نداند.

در چنین رفت و آمد مبارکی نباید جایی برای غیبت یا تهمت باشد، بلکه احوال پرسی و تفسیر آیه یا نقل روایت یا آموزش مسألهٔ دینی یا علمی به هم‌دیگر باید در آن برجسته باشد. زیارت و دیدار نیز باید دو طرفه باشد. هم کوچک‌تر باید بزرگ‌تر را دیدار نماید و هم بزرگ‌تر نباید از دیدار کوچک‌تر غفلت ورزد و همه باید به قصد زیارت مؤمن به خانه‌های هم روند تا هم یک‌دیگر را بشناسند و هم از مشکلات یک‌دیگر و شادی‌های آنان باخبر شوند و هم با هم‌دیگر انس پیدا کنند. همسایه‌ای که دیگران از او خبری ندارند و رابطهٔ اجتماعی وی ضعیف است چنان‌چه از دنیا رود، کسی نیست تابوت او را بلند کند؛ در حالی که مؤمنان باید در محیطی دوستانه و آشنای به هم زندگی نمایند. همسایگان با صرف نظر از موقعیت شغلی که دارند باید با هم دید و بازدید داشته باشند و تنها دقایقی با هم نشست و برخاست نمایند.

مؤمن باید قصد کند دقایقی مؤمنی را زیارت کند و برود بدون آن‌که چیزی بخواهد و فقط چنین نماید که چون همسایهٔ ما فردی مؤمن و مسلمان است به زیارت او آمده‌ام.

بهتر است سنت مهمانی به‌ویژه در ماه شعبان و رمضان احیا گردد. البته افطاری ماه رمضان نباید به استکبار آلوده گردد و مؤمنان باید در فکر همسر و بچه‌های مؤمنی دیگر نیز باشند و سطح پذیرایی را چنان بالا نگیرند که مؤمنی ضعیف نتواند آنان را با آن سطح به خانهٔ خود دعوت نماید. غنا و فقر نباید خود را در سفره و میهمانی نشان دهد. در حال حاضر چون رفت و آمدها کم شده است اگر کسی به کسی حتی تلفن نماید گفته می‌شود او باید کاری و مشکلی داشته باشد که از من سراغ می‌گیرد یا ریگی در کفش اوست و چنین تماس یا رفت و آمدی مؤمنانه نیست و نمی‌شود از آن قصد زیارت مؤمن کرد. معاشرت باید به الفت و انس بینجامد و نه به کلفت، زحمت، اذیت و آزار.

مهمانی و دیدار از هم‌دیگر زنده ساختن و شکوفا نمودن رشتهٔ ولایت اهل بیت علیهم‌السلام را در پی دارد. باید دانست مراد، صرف محبت به خاندان عصمت و طهارت علیهم‌السلام نیست، بلکه مقصود از آن ولایت و معرفت به مقام صاحبان ولایت علیهم‌السلام است. محبت امری قلبی وابسته به معرفت است.

 

ارزش احترام به افراد شکست خورده در زندگی

برخورد کریمانه، جوان‌مردانه و از روی فتوت و بزرگواری این است که به برخی از افرادی که به گونه ای در زندگی شکست خورده اند، حرمت گذاشته شود.

دنیا فراز و فرود و نشست و برخاست دارد و روزی به نفع یکی و روز دیگر به ضرر اوست. حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام می‌فرماید: «والدهر یومان: یوم لک ویوم علیک، فإذا کان لک فلا تبطر، وإذا کان علیک فاصبر»؛ روزگار دو روز است: روزی برای تو و روزی بر علیه توست. روزی که دنیا برای توست، زیاده‌روی ننما و روزی که بر علیه توست بردبار باش. به نقل از تحف العقول آمده است: «والدهر یومان: یوم لک ویوم علیک، فاصبر، فبکلیهما تمتحن»؛ روزگار دو روز است: روزی که برای توست و روزی که بر علیه توست. پس بردبار باش که به هر دو آزموده می‌شوی.

شکست در زندگی هر کسی ممکن است پیش آید و در این بحث به سه گروه اشاره می شود که باید به آنان حرمت گذاشت و با احسان، جوانمردی و بزرگواری با آنان برخورد نمود.

یکی از آنان کسی است که عزیز، گرامی و محترم بوده و سپس با پیشامدی ذلیل شده و به خواری افتاده است. برای نمونه، افراد معتاد، منحرف یا گمراه نیز در این تعبیر داخل هستند و باید احترام آنان را نیز نگاه داشت؛ هرچند نباید به اشتباه آنان گرفتار شد. زنی که زندگی خوبی داشته و از شوهر خود طلاق می‌گیرد یا شوهر وی از دنیا می‌رود و تنها می‌شود نیز از عزت می‌افتد و به چنین زنی نیز باید با حرمت برخورد نمود. زندگی بدون شکست نیست و مصادیق این گفته بسیار است. کسی که به غیر عمد تصادف می‌کند و به زندان گرفتار می‌شود یا فرزندی که یتیم شده نیز موضوع این بخش است.

مردی که همسر وی درگذشته یا طلاق گرفته و چراغ خانه‌اش خاموش شده است نیز مصداق این مورد است. نباید گذاشت چنین کسی در خانه تنها بماند، باید او را دعوت کرد، به خانه‌اش رفت و در مشکلات وی همیار او بود تا دوباره چراغ خانه‌اش روشن شود.

نباید در مورد کسی که شکست می‌خورد و عزت خود را از دست می‌دهد گفت می‌خواست مواظب باشد تا چنین نشود یا می‌خواست با شوهر خود بسازد و سازگاری داشته باشد. حکم تنها از آنِ خداوند است و همه را باید بندهٔ خداوند دید و نباید اشتباه کسی را به رخ وی کشید، بلکه باید شخص شکست خورده را کمک کرد و به او حرمت گذاشت و به او دل‌داری و امیدواری داد.

در اسلام کسی بدتر از ابن ملجم نیست اما آقا امیرمؤمنان علیه‌السلام چه‌قدر به او حرمت گذاشت! فرمود: او را مثله نکنید، او را نزنید و اگر من از دنیا نرفتم، خود حد را بر او جاری می‌کنم؛ یعنی حتی امام حسن علیه‌السلام نیز در این مورد دخالت نکند و چنان‌چه از دنیا رفتم، حکم خداوند را اجرا کنید و حتی آن حضرت کاسهٔ شیر خود را برای او فرستاد در صورتی که وی «اشقی الاشقیا» بوده است!

اما دومین فردی که شایسته است در صورت شکست وی به او احترام نمود، فقیری است که پیش از این توانمند بوده و پس از عزت، تحقیر شده است. به چنین شخصی باید کمک کرد تا خواری فقر را نکشد و به جایی رود که ناشناس باشد و به او حرمت گذارند. شکست افراد نباید مانع حرمت به آنان شود.

بر این اساس نباید به برخی از سرمایه‌داران که ورشکست می‌شوند و به زندان نمودن آنان حکم می‌شود بی‌احترامی کرد. بی‌احترامی کردن امری جدای از آن است که از حق مردم نباید گذشت. حقوق الهی امری ورای بی‌حرمتی به افراد است.

بله، سرمایه‌داری که فردی عادی بوده و با دزدی و حیله به سرمایه رسیده و پول هنگفتی از مال مردم و بیت المال را جابه‌جا کرده است دزد است و نه فردی عزیز و چنین فردی شایستهٔ احترام نیست.

اما فرد سوم عالمی است که خانواده و مردم شهر یا محل یا ناآگاهان به او بی‌حرمتی می‌کنند و شما باید تحقیر آنان را جبران کنید و از او دل‌جویی داشته باشید و نگذارید کسی به او بی‌احترامی نماید و او را کوچک و خوار سازد.

لزوم احترام به عالم به سبب حرمت داشتن علم است. منظور از عالم کسی است که به صورت واقعی متخلق به علم است مانند ثروتمند و عزیزی که ثروت و عزت برای آنان تثبیت شده است.

مطالب مرتبط