زندگی عنکبوتی و لذتبری از لذتها
هرچه انسان در جست و جوی دنیا و در پی هواهای نفسانی باشد، کمتر حقیقت لذت را در مییابد. اگر کسی بخواهد با پیروی از هوای نفس لذت برد و بر آن اصرار داشته باشد به جایی میرسد که دیگر از لذتها نیز لذتی نمیبرد. وی هرچه بیشتر در دنیا و نمودها و چهرههای ناسوتی آن فرو رود، ضیق و تنگی بیشتری او را فرا میگیرد و هیچگونه گشادگی از سیر و حرکت در این راه به دست نمیآید.
مظاهر ناسوتی دنیا لذت نمیآورد و تنها آدمی را به امید وصول لذت به این راه میکشاند و در پایان نیز چیزی به دست او نمیدهد. اهل دنیا و دنیامداران در این طریق محکم و سریع گام بر میدارند اما هرگز از هواهای خود راضی نمیشوند و امیال نفسانی آنها اشباع نمیگردد و تنها کمیت اشتهای خود را تغییر میدهند. برای درک بهتر این مطلب و روشن شدن بحث، چند مثال آورده میشود تا بحث صورت ملموس به خود گیرد.
معتاد به مواد افیونی مانند تریاک، هرویین و دیگر اقسام مواد تزریقی به نشاط کامل نمیرسد و خود را راضی نمیبیند. او نخست با مصرف تریاک حالت نشاط را در خود احساس میکند و زمانی نمیگذرد که خماری او را فرا میگیرد.
این امر چنان تکرار میشود تا جایی که دیگر با مصرف دوبارهٔ آن، حالت نشاط اولی در او حاصل نمیشود، اینجاست که برای کسب لذت بیشتر بر مقدار تریاک میافزاید. این امر تکرار و دنبال میشود تا آن که تریاک سراسر وجود معتاد را میگیرد و او را در خود غرق میسازد تا شاید دستکم آن حالت نشاط اولی محدود را به دست آورد؛ ولی این خیال محقق نمیگردد و از آن همه آثار تریاک که گفته شد چیزی جز ضعف، زبونی، سستی و ناتوانی در خود مشاهده نمیکند.
در این هنگام وی در پی هوس کاذب دیگری میرود تا نشاط خود را در تزاید کیفی ببیند و به جای تریاک به هرویین روی میآورد. او چند صباحی از آن احساس راحتی میکند؛ ولی به جایی میرسد که در نهایت خود را در آغاز راه میبیند و در نهایت، این امر نه به او آرامش میبخشد و نه روحش را تازه میکند. در این هنگام است که فرد معتاد در سرازیری سقوط قرار میگیرد. وی برای نجات خود باید بهجای مصرف مواد به تزریق مواد روی آورد و به جای سیر صعودی، سیر نزولی کند؛ اگرچه این کار نیز به او آرامش نمیدهد و در این راه میرود تا آنجا که روزی، سوزن و سرنگ در دست، دار فانی را وداع گوید. این بیچاره به دنبال تحصیل لذت و نشاط بود و خود را کشتهٔ صفا میپنداشت؛ ولی هرگز به لذت نرسید و نشاط و صفایی ندید و همهٔ عمر را در خماری سپری نمود و جان خود را در گرو این امر نهاد.
هرکس به دنبال کسب لذت و نشاط از هواهای نفسانی باشد، به جایی میرسد که دیگر از چیزی و کسی لذت نمیبرد و خود را از همهٔ مظاهر طبیعت محروم مینماید. چنین کسی تنها مرگ را علاج اندوه، رنج و غم خود میبیند.
ماجرای کسی که در پی مال دنیاست و برای تحصیل اندک اندک آن، جان و دین خود را به خطر میاندازد و از خود مایه میگذارد تا عطش فقر و نداری را رفع کند، نیز چنین است. چنین شخصی در حال ذخیره کردن است و از یک لباس به چند لباس، و از یک خانه به چند خانه، و از یک خودرو به چند خودرو و از هر چیزی متعدد آن را فراهم میکند تا شاید این غریزه را در باطن خود اشباع نماید. او در ابتدا خانهای میسازد و آن را رنگآمیزی میکند و سپس آن را دکوربندی و زینت مینماید تا در میان آن همه زر و زیور خود را بیابد و به آرامش برسد؛ در حالی که خود را در میان آن ناهنجاریها گم کرده و میبیند که آرامش خود را نیز از دست داده است. چنین فردی سرعت و کوشش را برای جبران این نقصان و به دست آوردن لذت دلخواه سرلوحهٔ کار خود قرار میدهد. به هر دری میزند و از هر متاعی استفاده میکند و هرچه دلش میخواهد فراهم مینماید تا شاید کسب لذت کند؛ ولی هیچ گاه خود را شاد و بانشاط نمیبیند و همیشه در پی تزاید و تکاثر است و از این همه تلاش خود چیزی جز خستگی و افسردگی و دل مردگی احساس نمیکند.
او در پی تحصیل لذت، خود را به زحمت میاندازد تا شاید گمشدهٔ خود را بیابد؛ در حالی که هرگز فراخی و آسایش را نمییابد و خستهتر از پیش، این کار را تکرار میکند تا جایی که با هزاران حسرت و آرزو در میان همهٔ آن اندوختهها با تلخی جان میدهد و فراق این اموال، او را به نابودی و معارضه و نزاع با خداوند و دشمنی با روزگار خویش میکشاند.
تلاش و کوشش در راه تحصیل هواهای نفسانی سبب میشود انسان درگیر حرمان گردد. میتوان زندگی عنکبوت را بهترین مثال برای این واقعیت به شمار آورد. آشکار است که عنکبوت چگونه خود را در میان کوشش و تلاش خود نابود میسازد؛ بی آنکه ادراکی نسبت به عاقبت کار تنیدگی تار دور خود داشته باشد.
——————————————