هرکس به دنبال کسب لذت و نشاط از هواهای نفسانی باشد، به جایی میرسد که دیگر از چیزی و کسی لذت نمیبرد و خود را از همهٔ مظاهر طبیعت محروم مینماید. چنین کسی تنها مرگ را علاج اندوه، رنج و غم خود میبیند.
ماجرای کسی که در پی مال دنیاست و برای تحصیل اندک اندک آن، جان و دین خود را به خطر میاندازد و از خود مایه میگذارد تا عطش فقر و نداری را رفع کند، نیز چنین است.
چنین شخصی در حال ذخیره کردن است و از یک لباس به چند لباس، و از یک خانه به چند خانه، و از یک خودرو به چند خودرو و از هر چیزی متعدد آن را فراهم میکند تا شاید این غریزه را در باطن خود اشباع نماید.
او در ابتدا خانهای میسازد و آن را رنگآمیزی میکند و سپس آن را دکوربندی و زینت مینماید تا در میان آن همه زر و زیور خود را بیابد و به آرامش برسد؛ در حالی که خود را در میان آن ناهنجاریها گم کرده و میبیند که آرامش خود را نیز از دست داده است. چنین فردی سرعت و کوشش را برای جبران این نقصان و به دست آوردن لذت دلخواه سرلوحهٔ کار خود قرار میدهد. به هر دری میزند و از هر متاعی استفاده میکند و هرچه دلش میخواهد فراهم مینماید تا شاید کسب لذت کند؛ ولی هیچ گاه خود را شاد و بانشاط نمیبیند و همیشه در پی تزاید و تکاثر است و از این همه تلاش خود چیزی جز خستگی و افسردگی و دل مردگی احساس نمیکند.
او در پی تحصیل لذت، خود را به زحمت میاندازد تا شاید گمشدهٔ خود را بیابد؛ در حالی که هرگز فراخی و آسایش را نمییابد و خستهتر از پیش، این کار را تکرار میکند تا جایی که با هزاران حسرت و آرزو در میان همهٔ آن اندوختهها با تلخی جان میدهد و فراق این اموال، او را به نابودی و معارضه و نزاع با خداوند و دشمنی با روزگار خویش میکشاند.
تلاش و کوشش در راه تحصیل هواهای نفسانی سبب میشود انسان درگیر حرمان گردد. میتوان زندگی عنکبوت را بهترین مثال برای این واقعیت به شمار آورد. آشکار است که عنکبوت چگونه خود را در میان کوشش و تلاش خود نابود میسازد؛ بی آنکه ادراکی نسبت به عاقبت کار تنیدگی تار دور خود داشته باشد.