ترویج خشونت در کتابها
اول العلم معرفه الجبار و الاخر العلم تفویض الامر علیه حرف درستی نیست. اول العلم معرفه الجبار نیست بلکه بسم الله الرحمن الرحیم است. اول العلم معرفه الجمال، معرفه الکمال، معرفه الرحمان، معرفه الرحیم، معرفه الله است. قرآن را ببینید با بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد الله، الف لام میم شروع میکند نه جبار. جبار و قاسم الجبارین در آخر میآید. یا ضرب ضربا ضربوا که در صرف و نحو میآورند اینها همه ترویج روحیه خشونتطلبی در ماست. کسانی که از ضرب ضربا شروع به صرف کردن نمودند یا خودشان مشکل داشتهاند یا کار را مشکل دار کردند و یا میخواستند آبروی ما را لکهدار کنند. چه کسی این شعر جبار و بزن بزن را در دهان مردم گذاشت؟!.
رحمت
موضوع حرکت رحمان و رحیم و رحمت و رحم است. که این رحم از طبیعت گرفته تا رحم انسانی و نسب و حسب یعنی در ابتدا رحم طبیعت است سپس رحم انسانی سپس رحم حسب و نسب تا به رحم دیانت میرسد که انما المومنون اخوه که رحم دیانتی است. تا این که رحیم و رحمت را رحم حق قرار بدهید که اولیای الهی مرحمتی حضرت اله در ناسوت هستند.
در باب معرفت یک امری که بسیار مهم است این است که عارف قسی القلب نمیتوانیم داشتهباشیم مسلمان مومنی که خشن باشد دیگر مومن نیست. کسی که خشن باشد نمیتواند ایمان داشتهباشد. مسلمان، مومن، عارف و اهل معرفت باید مرحمتی و مهربان باشند. نه تنها با خانواده و فرزندان و همسر خود بلکه با دشمنان خود نیز مهربان باشد. لذا این که میگویند با دوستان مروت با دشمنان مدارا نه، با دشمنان مروت با دوستان چه… . وقتی گفته میشود اخوت، اخوت از دفاع شخصی گرفته تا نهایت یعنی یک چیزی فوق نفس خود انسان میشود. لذا اگر یک انسانی یا اهل دیانتی یا عالمی یا یک جامعهای و مردمی با رحمت و مرحمت است این مقسم را دارد وگرنه گمراه است. کسی که خشن است عارف و مومن نیست این آدم گرگ است و اضل سبیلاست. کسی که تندخوست نباید به خود امیدوار باشد. بنابراین مرحمتی بودن باید یک اصل و اساس در زندگی انسان باشد. اولیای الهی با یکدیگر با مردم با دوستان با دشمنان مهربان و بامرحمت بودند.
غلظت، تندخویی، تکبر، استکبار، خودخواهی و منیت همه مظاهر خشونت است. لذا مومن مسلمان باید مرحمتی باشد که اگر گرگی یا کافری خواست به کسی پناهنده شود به او پناه ببرد.
ما خیال میکردیم اینجا همان سلم و مرحمت و مهربانی و عشق و صفاست. همه کفار از سراسر جهان قصد توطن در ایران را داشتند به این امید که در کشور ما مرحمت باشد. الحمد الله یک عدهای میخواهند به کشور ما بیایند مجوز ورود ندارند یک عدهای هم ممکن است جرأت این را نداشتهباشند که به ایران بیایند.
انسان نباید در مسائلی که اهمیت ندارد درگیرشود به عنوان مثال وقتی دو ماشین به هم برخوردکرده و تصادفمیکنند نباید درگیری و دعوا ایجادکرد، دیدهمیشود گاهی یکی از این رانندهها پیادهمیشود و با چماقی چیزی بر سر دیگری میکوبد و میمیرد این خشونت است و این مسلمانی نیست و تربیت مسلمانی ندارد. با خشونت، مسلمانی معنا پیدانمیکند. همان طور که نمیشود یک پسوند اضافه کرد باید خود محتوا داشتهباشد یک انسان خشن هم مسلمان نیست و فقط صورت مسلمانی دارد.
در حدیث قدسی واردشدهاست که انا الله و انا الرحمن منم الله و منم رحمان رحم را خلق کردم و یکی از اسماء خود را رحم گذاشتم و هر کسی به رحم وصل شود من هم به او متصل میشوم یعنی کسی که اهل مرحمت، محبت، ترحم و رحم باشد و اهل خشونت نباشد به رحمت و مرحمت الهی متصل میشود.
معنای خشونت آن طور که باید در اذهان نمیآید چنین صفت زشت و ناپسندی اگر معنای خود را در ذهن انسان مینشاند اثراتش بیشتر بود و انسان از آن بیزار میشد مثلا وقتی گفتهمیشود تهوع یا استفراغ یا نجاست، انسان از شنیدن آن کراهت دارد ولی وقتی گفتهمیشود خشونت هیچکس از شنیدن آن کراهت و حالت تهوع پیدانمیکند چرا که بیمار است و خود خشن است که شنیدن کلمه خشن برای او چندشآور نیست و الا باید با شنیدن کلمه خشن اذیت و ناراحت شود و وحشت کند و از آن جایی که خود خشن است چنین حالاتی به او دست نمیدهد. زیر مجموعه عدم خشونت انصاف است یعنی لا دین لمن لا انصاف له. انسان خشن آدم نیست مسلمان نیست و ننگی است برای خود و دیگران.
لذا باید مرحمتی بود باء در بسم الله الرحمن الرحیم باب رحم و مرحمت و محبت است و انسان باید خود را تربیت کند و خشونت را از خود دورسازد. یک نوع بی تربیتی و نهایت بی تربیتی است که انسان در کوچکترین مسالهای دعوا راه بیاندازد و نماز و نماز نافله و زیارت عاشورا و حتی نماز شب هم بخواند.
عارفی را دیدم که انسان خوبی بود ولی تربیت نشدهبود و با مطالعه عارف شدهبود ایشان سهم خود از غذایش که گوشت هم بود به سگی میداد و میگفت سهم خودم را دوست دارم به این حیوان بدهم. روزی با همسر خود دعوایشان شد گلدان گلی را برداشت به طرف این زن پرت کرد و خوشبختانه به سرش نخورد و از کنارش رد شد. به او گفتم پدر جان این همنوش، همدوش و همگوش تو هست از سگ که پستتر نیست حالا رضایت شما را جلب نکرده و زن اسیر مرد است و باید حتی چرت و پرتهای شوهر خود را گوش دهد به جای خود محفوظ اما شما او را ببخش. البته این کار او که گوشت و سهم خود را به سگ میداد نیز درست نبود چرا که بسیاری از انسانها گوشت نداشتند بخورند این گوشت را به سگ میداد. لذا گویی خشونت در خون ما و در روح ما ریختهشدهاست. بنابراین انسان باید یک دستبند به دل و چشم و همه جای خود ببندد و سعی کند با تمرین مشکل خشن بودن را از خود دور کند. حدودا چهل سال پیش یک آقایی از تکبر خود شکوه میکرد در آن زمانها که ما ذکر میدادیم و درمان میکردیم ولی الان دیگر نه، به ایشان گفتم توالت زیاد برود و یک سری دستور العمل هایی هم به او دادهبودیم که در توالت انجام بدهد. لذا انسان باید خشونت را از خود دور کند چرا که فردا که در قبر گذاشتهشود برچسب مسلمانی ندارد. مسلمان نمیتواند خشن، متکبر و از خودراضی باشد یا کسی را از خود بترساند یا برنجاند و یا اذیت و آزار کند. انسان باید به خدا پناه ببرد.
مذمت کبر
در قرآن کریم آمدهاست که لا تمش فی الارض مرحا ان الله لا یحب کل مختال فخور. انسان به سنگ زیر پای خود هم باید مرحمت داشته باشد پای خود را محکم به این سنگ نکوبد چرا که روزی همین باعث فشار قبر آدمی میشود. روزی همین سنگ زندانبان و رئیس انسان میشود و به او فشار میآورد. لذا وقتی گفتهمیشود به سنگ محکم پا نزن در همه چیز و همه جا مصداق پیدامیکند در گوش کسی یا شکم کسی یا دندانهای کسی یا چانه کسی نباید زد آبروی کسی را نباید ریخت و ما باید بتوانیم در دنیا این را شعار خود قرار بدهیم که کسی که مهربان است مسلمان است و کسی که خشن است مسلمان نیست و باید به عنوان یک قانون عملی در جامعه طرح شود و در بین مردم جا انداختهشود که کسی که خشن است یا غیبت دیگران را میکند یا تهمت میزند و دیگران را اذیت و آزار میکند و یا کلاهبردار است چنین کسانی مسلمان نیستند. باید طوری شود که وقتی گفتهمیشود این مسلمان است یعنی مهربان است. الان وقتی گفتهمیشود مسلمان، معنای آن به ذهن نمیآید. خدا لطف کرد که عدهای کافر نشدند چرا که اگر کافر میشد مانند هند جگرخوار، جگرخوار میشدند. بعضی آنقدر بی رحم و خشن هستند که چنگیز خان مغول به پای آنها نمیرسد چنین کسی خُشِن است برای چنین شخصی خشن را باید با اشباع (خُشِن) آورد. لذا اگر کسی ادعای مسلمانی دارد و یا میگوید میخواهم مسلمان باشم باید نرمخو و مهربان باشد. زمین، آسمان، گل و آدم همه از مرحمت الهی هستند پس انسان نیز باید مرحمت داشتهباشد. و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمه کسی انسان را آزار داد صبر پیشه کند و نسبت به خود صبور باشد و نسبت به آن شخص مرحمت داشتهباشد. انسان نسبت به بندگان خدا مرحمت داشتهباشد از کسی طلبی چیزی دارد مرحمت کند و نگیرد دیگر دعوایی رخ نمیدهد. لذا اینها همه دروغ است.
در عرفان و در باب رحم انسان نسبت به تمام موجودات و حتی ریگ بیابان رحم میکند. این که عرفا میگویند این سنگ خداست نمیخواستند چنین حرفهایی بزنند ولی هو و جنجال راه افتاده. انسان باید یک ریگی را که در بیابان میبیند بگوید السلام علیک یا ظهور الله. یک راننده تریلی درس خوانده و اهل عرفان بود میگفت وقتی توی جاده هستم چند لیتر آب با خود بر میدارم درخت هایی که وسط راه بی آب مانده و در حال خشک شدن است را آب میدهم و از آنها عذرخواهی میکنم که دیگر نمیتوانم به شما آب دهم ولی ان شاء الله که خدا کسی دیگر را میرساند و به پایت آب میریزد. یا اگر سنگی را در خیابان ببینم که جای مناسبی نباشد پیاده میشوم و اول به سنگ سلام میدهم و به او میگویم ببخشید این جا جای مناسبی نیست هم تو ممکن است خرد شوی و هم ماشینها ممکن است پنجر شوند و یا مخاطرهای ایجادشود، معذرت میخواهم اجازه بده تو را گوشه خیابان ببرم و سپس از او خداحافظی میکنم میآیم. ما اگر یک میلیارد انسان شبیه این شخص داشتیم تمام ملائکه میریختند روی زمین ولی اکنون انسان هر کاری میکند یک ملک هم پایین نمیآید، میگویند پایین برویم دستار از سر ما بر میگیرند. لذا اگر انسان عمل به تواصوا بالمرحمه کند و رحم داشتهباشد و طلبی که از کسی دارد را از او پس نستاند. در این صورت دعوا و اختلافها نیز کممیشود. بنابراین این قطع و وصل یک حقیقتی در عالم است. انسان ببیند به کجای عالم وصل است اگر به خدا وصلباشد چنین حالتی پیشمیآید.
انسان خشن و روح حیوانی
اگر کسی خشن باشد روح ندارد. یک روح گرگی، پلنگی، شغالی، بوزینهای، روباهی در جان او افتادهاست و چنین شخصی مصداق بل هم أضل سبیلا میباشد ولی خود چنین چیزی را باور ندارد.
ناسوت و طبیعت ؛ رحم عالم هستی
کسانی که دنیا را مذمت کردهاند یک بخش مذمت آن مربوط به دنیایی است که اطاعت، عبادت و خدا در آن نباشد. اگر انسان در این دنیا به خدا و اطاعت او و به سلامت نرسد دنیایش بی فایده است و باعث بدبختی اوست. بنابراین دنیا بد نیست ما در دنیا بدی میبینیم. لذا عالم ناسوت و طبیعت رحم عالم هستی است یعنی تمام موجودات که در عالم به کمال میرسند از این رحم دنیاست. دنیا اسم اعظم الهی است که در بحث اسماء روی این اسم بسیار مانور دادهمی شود که چقدر اقتدار و قدرت و وسعت در این اسم میباشد. دنیا به معنای پستی نیست بلکه به معنی نزدیک است. آخرت آخر است یعنی دور است و دنیا نزدیک است یعنی دم دست ماست. لذا آخرت به معنای بلندی نیست که دنیا به معنی پستی باشد و آن را اشتباه معنا کردهاند. پس دنیا از دنی به معنی پستی نیست بلکه از دنی به معنی نزدیک است. متاسفانه اسم و مسمی را از دست دادیم ما هنوز دنیا نداریم. هرچه کمال در این عالم هستی یعنی ناسوت ریختهمیشود از رحم ریختهمیشود که رحم هم از رحمت الهی است. پس عالم از رحمت است و بدون رحم کسی به کمال نمیرسد و آدم غیر رحیم آدم نیست مسلم هم نیست.
بعثت فرهنگی
انبیا همه صاحب مکرمت و اخلاق بودند. میفرماید بعثت لاتمم مکارم الاخلاق. انبیا شمشیر نداشتند. شمشیر تحفه خلفا و اهل سنت است چنان چه میگوید من خرج بالسیف کان ولیا هر کسی با شمشیر قیام کند ولی است. یا سیوفهم الباطره. در بین این همه ائمه و پیامبر شمشیر و ذوالفقار حضرت علی علیه السلام بود که آن هم شکست. لذا انبیا تیغ نداشتند و بعثتشان فرهنگی بود.
کثیفی خشونت
خشونت یک نوع کثیف بودن است. از نظر روانشناسی خشن یعنی کثیف. لذا انسان باید این دو دستور را رعایت کند که هم تمیز باشد هم مهربان و نرمخو باشد. انسان باید یک مقدار از هزینه خوراک خود کم کرد و مصروف بهداشت و تمیزی خود کند. اگر انسان خشن نباشد و مهربان باشد نیمی از کفار به خاطر همین دو خصوصیت مسلمان میشوند. آدمی که خشن میشود از ارزش میافتد. یک سی دی را ببینید یک خش روی آن بیافتد هرچه هم در آن مطالب ارزشمند و زیاد باشد دیگر کارآیی ندارد. انسانی هم که یک خلوار ریگ در وجود خود ریختهاست دیگر کارآیی ندارد.
این که میفرماید دم علی الطهاره اولا این از دم صحبت نمیکند دم فعلی است دام یدوم دم از این دم صحبت میکند ثانیا مراد از طهارت طهارت تعبدی وضو، غسل و تیمم نیست بلکه طهارت توسلی را هم شاملمیشود. سوما طهارت طهارت ظاهری یعنی توسلی یا تعبدی نیست بلکه طهارت اخلاقی را نیز در بر میگیرد. بزرگترین عامل عقبماندگی مسلمین خشونت است. خشونت خودش یک نوع کثافت است. اگر انسان خشونت را از خود دور کند اهل طهارت میشود.
در باب تمیزی هم ما گفتیم انسان باید مثل عروس شیک و تمیز و مرتب باشد. در یک ماه رمضان آخوندی را دعوتکردهبودند و باجناق خود را که در نانوایی سنگکی کار میکرد آوردهبود. گفته بودند بخورید این نان ما حلال است. باجناق ناراحتشدهبود و چیزی نخوردهبود و گفته بود که من تا ناف خود را توی تنور میکنم نان من حرام است؟ لذا تمیزی نباید باعث شود دستهای او مانند پنبه باشد که وقتی برای عدهای کارگر و بنا و عمله صحبت میکند محتلم شوند و نیز بهداشت نباید باعث عافیتطلبی شود چرا که باعث میشود مردم نسبت به ما بغض پیداکنند. لازم نیست عبای چند میلیونی به دوش خود بیاندازد که زیبا باشد. باید ساده بود ولی شیک و تمیز.
نادیده گرفتن حقوق
انسان حقوق دیگران را نباید نادیدهبگیرد حتی حق کافری را هم باید پرداخت بکند. کتابها ما را خشن کردند و ظلم و ستم و بی باکی را ترویج دادند. انسان به یک موریانه هم نباید آزار برساند. کسی که میتواند کسی را بیازارد مخصوصا پیغمبری را انسان خبیثی است.