انسان میتواند با هنری که دارد خود و دنیای پیرامون خویش را تغییر دهد و از مشکلات آن رهایی یابد.
برای نمونه، اگر از دستِ دشمن و یا دوست عصبانی است و نمیتواند خود را کنترل کند، باید بداند که این نتوانستن از ضعف اوست؛ ولی این کار از توان انسان خارج نیست و انسان میتواند با ذهن و فکر خود از عالَمی و مرتبهای به عالَم و مرتبهای دیگر حرکت کند و این امر نیازمند هنرمندی زیرکانه و عاقلانه است. او هنگامی که با عصبانیت از سر کار روزانه به خانه و کاشانه آمده است، بعد از این که لباس کار خود را درآورد، باید مشکلات کار را نیز با آن لباس درآورد و عصبانیت را با نوشیدن لیوانی آب فراموش کند و سپس با روحیهای شاداب و زنده سر سفره بنشیند و با تمام وجود غذا بخورد و زمانی که دست به نان میبرد و قطعهای از نان را به همراه غذا به دهان نزدیک میکند، شایسته است به غذای خود و به چیزهای خوب و ریزی که در اطراف وی هست توجه کند و بیاندیشد. برای نمونه چنانچه موری نزدیک سفره است و قطعه نانی به دندان میکشد، از دیدن آن لذت ببرد و لبخند بزند. به چنین انسانی با افکار و شخصیت و هنری که از آن یاد شد، انسان قوی میگویند. اگر کسی عصبانیت جامعه و دوست و دشمن و در و دیوار را به خانه آورد و درگیری خانه را به بیرون برد و آن را بر راننده تاکسی خالی نماید، عملکرد وی شخصیت ضعیف او را نشان میدهد. او هم برای خود و هم برای دیگران مشکلساز میباشد.
انسان در حال درگیری با همسر خود میتواند صحنه را به گونهای دیگر در ذهن خود تصور کند و با شوخی و مزاح با همسر خود، کلام و لحن گفتاری عصبانی چیره بر آن محیط را به شیوهای هنرمندانه تغییر دهد و پیشامد مشاجره را پیش از هر گونه ناراحتی و کدورت به نشاط و شادمانی تحویل برد و ناسازگاری را به بهترین شیوه برطرف نماید.