ادا کردن حق پدر و مادر

انسان نمی‌تواند حق پدر و مادر را ادا کند و هرچه محبت نماید باز هم کوتاهی کرده‌است. تا پدر و مادر زنده هستند، محبت آنان چندان برای فرزند ملموس نیست و وقتی از دنیا می‌روند، فرزند محبت آنان را بهتر می‌فهمد. اولاد ممکن است محبت بسیاری به پدر و مادر خود داشته‌باشد اما محدودیت دنیا و امکانات آن به وی اجازه نمی‌دهد آن محبتی را که در دل دارد اظهار نماید و پدر و مادر نیز فرزند خود را آن‌گونه که هست درک نمی‌کنند و محبت قلبی او را نمی‌بینند. نه فرزند می‌تواند محبتی را که می‌خواهد اظهار کند و نه والدین قدرت درک آن را دارند و آنان وقتی از دنیا می‌روند آن را بهتر درک می‌کنند. از این رو وقتی پدر و مادر از دنیا می‌روند، فرزند باید بیش‌تر برای آنان محبت و خیرات و قرائت قرآن یا نماز و دعا داشته‌باشد. این امر به‌ویژه برای کسانی که همسر آنان مانع از محبت به پدر و مادر در زمان زندگی آنان است بیش‌تر حایز اهمیت است. البته در زندگی باید قدرت مدیریت داشت و آن را به صورت سالم کنترل نمود و به کسی ظلم یا اجحافی نداشت و باید حق‌مدار بود. زن یا پدر و مادر، آدمی‌زاد هستند نه پلاستیک و باید به احساسات همه با مدیریت درست احترام گذاشت و لزوم احترام به پدر و مادر نباید سبب ظلم به زن و فرزند گردد که در آن صورت، زن آرزوی مرگ پدر و مادر وی را می‌کند تا این مزاحمان را از سر راه خود بردارد و به راحتی دست یابد اما تعادل و تناسب رفتار شوهر است که می‌تواند مانع از چنین آرزوهایی شود که آثار وضعی را به دنبال دارد. البته شوهر باید به پدر و مادر همسر خود احترام بسیار و مضاعف داشته‌باشد تا زن به پدر و مادر وی احترامی نسبی پیدا کند. به طور کلی، این حرمت‌نگاه داشتن است که پاسداشت حرمت را با خود می‌آورد. خودخواه نیز نباید بود و ما فقط برای خود زندگی نمی‌کنیم بلکه ما با همسر، فرزند، پدر، مادر، برادر، خواهر و همسر خویش است که زندگی می‌کنیم و هر کس بر آن باشد تا یک حلقه از این زنجیره را از زندگی خود حذف نماید، لنگر کنترلی زندگی خود را از دست داده‌است و زندگی خود را نامتعادل ساخته‌است؛ خواه زن باشد یا مرد و دنیا اجازه‌نمی‌دهد کسی رحم و فامیلی را چنان از خود دور نماید که هیچ‌گونه نقش و تأثیر سوئی در زندگی وی نداشته‌باشد. هم پدر و مادر دختر و هم پدر و مادر پسر، فرزند خود را که عمری برای او زحمت کشیده‌اند و او را تر و خشک کرده‌اند و غصه بیماری و رنج هجر او را تحمل نموده‌اند، به همسری دیگری داده‌اند و او باید قدردان آنان باشد و آنان را عزیز بدارد. اسلام هم پدر را بر سه گونه می‌داند: «أب ولّدک، أب علّمک وأب زوّجک»؛ پدری که نسب تو از اوست و پدری که استاد توست و پدری که دختر خود را به همسری تو می‌دهد. توجه به این حقیقت‌هاست که زندگی را شیرین می‌کند و خودخواهی‌ها و ما و من‌ها نیز باعث کدورت‌ها می‌گردد و هرگونه برخوردی نیاز به نسخه طبیب و روانشناس دارد نه آن‌که فرزند به صورت خودسرانه اقدام نماید. البته گاهی پیش می‌آید که پسر مجبور می‌شود به مادر خود یک تندی داشته‌باشد؛ چرا که می‌بیند اگر وی چنین تندی را نداشته‌باشد زن او عقده پیدامی‌کند و دیگر نمی‌تواند با مادر وی دوست‌باشد اما وقتی رفتار عادلانه شما را ببیند، به او نیز علاقه پیدامی‌کند. البته قدرت تحلیل زن‌ها پایین است و بسیار می‌شود که اشتباه‌می‌کنند و از چیزی که واقع‌نشده‌است عصبانی می‌شوند. هرچند به پیشامدهای زندگی باید به چشم لطف نگریست و آن را خیر و مصلحت فرد یا جمعی دانست. این‌که انسان انتظار داشته‌باشد بعضی از جابه‌جایی‌ها در زندگی وی واقع شود، ممکن است همان جابه‌جایی حیله به او باشد و همان سبب بیچارگی او گردد. در زمان دفاع مقدس که به شهرها حمله می‌شد ما در طبقه دوم خانه بودیم و البته اعتقاد داشتم که به من آسیبی نمی‌رسد اما به بچه‌ها می‌گفتم وقتی آژیر حمله هوایی زده‌می‌شود شما حتی از این ستون به آن ستون نروید؛ چرا که ممکن است کوچک‌ترین حرکتی سبب شود کلاه سر شما رود و از جایی امن به جایی ناامن پناه ببرید. و خداوند بگوید مگر من گفتم زیر آن ستون برو، اما این موشک باید همین جا پایین می‌آمد.

مطالب مرتبط