در مدیریت زندگی مشترک، اسلام اصل را بر اطاعت از شوهر مؤمن مسلمان میگذارد و موضوع اطاعت، اطاعت از خداوند است؛ نه مردی آلوده که بدیهای وی زن را نیز به گناه آلودهمینماید.
این مرد مؤمن، فهیم و مدیر که میخواهد زندگی خود را ادارهکند و میتواند، وجوب اطاعت دارد و اگر زن از او اطاعت نداشتهباشد، زندگی اداره نمیشود. زن در این صورت باید اطاعت داشتهباشد تا زندگی ادارهشود و این امر، سخن درستی است و بر زن لازم است آن را بپذیرد و این همان اطاعت معقول است که در دین آمده است؛ زیرا برای مدیریت خانه، دو رئیس لازم نیست و برای این که مرد بتواند بهخوبی از عهده مدیریت آن برآید لازم است زن از وی اطاعت کند و ترجیح بلا مرجح هم نیست؛ چون به طور غالب مرد صاحب درایت بیشتری میباشد و در پی آن است که زندگی را بهخوبی ادارهنماید؛ اما در جایی که شوهر آلوده است و مدیریت حکیمانه ندارد، موضوع اطاعت منتفی میباشد. برای مثال، چرا زن باید از مردی معتاد و آلوده که به فکر زندگی نیست به طور مطلق و حتی در موارد معصیت و اعتیاد اطاعت کند؟ اسلام هیچ گاه اطاعت چنین مردی را برای زن واجب نمیداند؛ چرا که اطاعت از مخلوق در معصیت خدا جایز نیست. پس این گونه نیست که مردی آلوده بتواند به زن خود بگوید: چون من شوهر تو هستم، تو باید از من اطاعت کنی! چگونه اطاعت مردی که از خدا اطاعت نمیکند، واجب باشد؟! روایت زیر نیز این سخن را تأیید مینماید: «زنی خوب و شایسته از هزار مرد آلوده بهتر است»(۱).
مخالفت امر شوهر بهگونهای که سبب از بین رفتن حقی از شوهر شود، نشوز آور است.
زن اسیر مرد است باید هرچه مرد میگوید ولو سخنان بیارزش باشد گوش دهد این به جای خود محفوظ.
ترک اطاعت زن از شوهر در غیر معصیت حق تعالی با بالاترین مراحل گناه برابر است و پیدایش فحشا و منکرات و زمینههای بسیاری از مفاسد از همین نکته سرچشمهمیگیرد که سرانجامی جز نابودی برای زن ندارد. همچنین بقای زندگی آرام مرد در گرو تنظیم برنامه سالم زندگی برای زن است که با اندک اشتباه و انحرافی، کاخ رفیع زندگی در هم ریختهمیشود.
ترک اطاعت زن از شوهر در غیر معصیت حق تعالی با رواج فحشا برابر است و زمینهای برای تحقق بسیاری از مفاسد دیگر است که همه این عوامل، زمینهساز نابودی کامل زنی سالم است.
بنابراین زن باید در تمامی امور از شوهر خود سخنپذیری داشتهباشد جز در موردی که معصیت خداوند پیش بیاید. در مثل اینکه میگوید تو بیمار هستی و نباید روزه بگیری دستکم باید با او پیش پزشک معالج رفت تا وی نظر تخصصی او را دریابد. شوهر میتواند برای نمونه زن خود را از این که نذر کند روزه بگیرد باز دارد، چرا که با روزه وی، حق شوهر و فرزند تضییع میشود و بر زن خستگی عارض میگردد و ناهار برای بچهها حاضر نمیکند یا با آنان ناهار نمیخورد و خانه در آن روز رو به پژمردگی میرود. زن تا میتواند باید نسبت به شوهر و فرزند خود محبت، مهربانی و رفاقت، رفاقت و رفاقت داشتهباشد و خانه را میدان رزم و باشگاه مبارزه نداند و با آنان درگیر نگردد.
۱ـ حرّ عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج۱۴، بیروت، دار احیاء التراث العربی(اسلامیة)، ص۱۲۳٫