شب و برکات آن
کسب معرفت و قرب حق با خلوت و تنهایی آن هم در شب گره خورده است. البته خلوت نیز به معنای حقیقی خود، در شب است که حاصل میشود. شب برای آن نیست که به تمامی خوابیده شود، بلکه تنها باید پاسی از شب را که سر شب است خوابید و در غیر این ساعت، اصل بر بیدار بودن است. این اصل برای آنان است که ظرفیت بالایی برای پذیرش رحمتهای شبانه الهی دارند.
قرآن کریم میفرماید: «قُمِ اللَّیلَ إِلاَّ قَلِیلاً»(۱). بنابراین بیشتر شب را باید بیدار بود و کمی از آن را خوابید. این گزاره از اصول بارز روانکاوی معرفتی است، نه روانکاوی تجربی که حقایق درون نفس مجرد را بر اساس معیارهای مادی و آثار آن پی میگیرد، از این رو دچار کاستی و اشتباهات فراوانی است.
بیداری در شب برای قیام و یافت قرب حق است و بیهوده گذراندن شب و تباه ساختن آن را قیام نمیگویند.
این آسمان شب است که خیرات معنوی را نصیب انسان میکند و شب است که قدر دارد و شب است که معراج در آن رخ داده است و در شب است که قرآن کریم نازل شده است. لذا شب باید برخاست و سر را بالا برد و رو به آسمان گرفت و فقط دقایقی به آسمان نگریست؛ اگرچه چیزی جز ابر یا تاریکی دیده نشود. به مرور زمان باید بر این تمرین مداومت داشت تا اندک اندک خیرات و کمالات شب خود را نشان دهد و آدمی نصیب خود از آن را برگیرد. اگر کسی فقط چشم به آسمان بدوزد، از برکات آن بینصیب نمیماند. روز برای تحصیل معرفت خاصیتی ندارد. روز برای غوغاییان و کارگران است و شب برای اهل معرفت. لذا انسان باید کمی از روز را بخوابد تا بتواند فصلی از شب را بیدار باشد. لحظه لحظه شب با یک روز برابری ندارد. کسی که عادت دارد شب را بخوابد و تاریکی را نبیند فردی بازاری است و بیش از بازار نباید از او انتظاری داشت.
لذا این شب است که منبع فیوضات رحمانی است و شب است که به عبادت اختصاص داده شده است و عبادت شب، بلکه صرف بیداری در شب در این رابطه با عبادت روز به هیچ وجه قابل مقایسه نیست و خداوند میخواهد بنده در شب بیدار باشد و احیا و بیدار بودن شب است که مهم است؛ هرچند در آن عبادتی نباشد.
- مزمل / ۲٫
(۵)
انسانی که بیدار است زنده است و انسانی که به خواب میرود مرده است: «النّوم أخ الموت»؛ خواب برادر مرگ است. خواب نیمه آشکار مرگ و مردن است و کسی که میخوابد گویی خود را بهراحتی به دست مرگ سپرده است؛ خواه جوان، سالم و قوی باشد یا پیر، بیمار و ضعیف. کسی که درد دارد راحت نمیخوابد و در شب است که دردها به سراغ آدمی میآید، همینطور است کسی که دشمن دارد و نیز اگر آتش در خانه کسی بیافتد خواب از او گرفته میشود.
(۶)
صفای شب
اولیاء خدا شب را به همین راحتی رها نمیکنند بلکه با معبود خود عشق میکنند. خدا هم همین طور است. هر پری دلی و زیبارویی هم همین طور است. همه همین طورند. آئینه آسمان بهترین آئینه است و شب بهترین آینه است از هزار آینه روشنتر. این که شب را به تاریکی و روز را به روشنایی میشناسند، صحیح نیست؛ انسان غافل از زیبایی و روشنایی شب است. اینها همه تعینات الهی است.
یک زیبارو اگر خود را در آیینه نبیند هلاک میشود ولی اگر نان نخورد مشکلی برای او پیش نمیآید.
در آسمان، ملائکه با تمام محتوایشان دنبال کسی میگردند که به آنها لبیک بگوید منتهی همه بعد از پرخوری در حال خر و پف کردن هستند و صبح هنگام با قیافه های پژمرده با دهانی بدبو و صورتی که به زور آن را شسته از خانه بیرون میآیند چرا که شب از مواهب الهی بهرهای نگرفته و فقط خواب در جسم خود نموده اند و لذا مغبون هم می باشند.
(۷)
قیام شب
شب را باید با حضور در محضر قرآن کریم و ذکر حق و عبادت، تلاش برای تحصیل علم، و تحقیق و بررسی امور دانشی و بزم شبانه و عشق بازی با همسر خود که سبب ارضای تمایلات واقعی انسان و آرامش نفس و صفای باطن میگردد زنده داشت و قیام داد. صوت الهی و ذکر حق در گوش دل مینشیند و علم و معرفت، ذهن و اندیشه انسان را جلا میدهد و ارضای تمایلات نفسانی جان را تیمار میکند و سبب رشد نفس و آرامش دل و بروز کمالات پنهانی و رشد معنوی او میگردد. ارضای تمایلات نفسانی اگر به قدر مناسب و با انگیزههای سالم معنوی همراه باشد، راهگشای طریق دل و باطن روح میباشد و میتواند جان را به جانان رساند. بوی خوش نیز از عاملهای مهم در ایجاد نشاط است. قیام یاد شده انسان را به سلامت میرساند و هیچ گونه کاستی و کژی را بر نمیتابد.
(۸)
شبهای قم؛ بهترین شبهای ملکوتی در تمامی جهان
این مطلب بسیار مهم است و آن اینکه اگر فرصت کردید به تمام ایران و شهرهای مذهبی بروید، آنگاه در می یابید شبهای هیچ شهری مانند شبهای قم نمیشود حتی شبهای مکه و مدینه نیز اعتبار شبهای قم را ندارد. شهر قم بهترین شبهای ملکوتی را در تمامی جهان دارد. لذا آنچه قم را حایز اهمیت ساخته است نه هوای آن است و نه حضور امامزادگان، بلکه شبهای آن است. مردم از شبهای قم غافل هستند و اگر شما بخواهید چیزی به ارزش شب قم در قم و غیر آن پیدا کنید نمیتوانید. البته حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و حوزه علمی قم جداست، ولی امتیاز درجه یک قم شب آن است به خلاف روزهای آن که ارزش چندانی ندارد. کسانی که شب را در قم میگذرانند و از شب آن بی خبر هستند بسیار مشکل دارند. در روز، قم چیزی جز یک روستا نیست؛ زیرا در قم نه کاسبی است و نه راه درآمد معتبری اما این شب قم است که خیلی ارزشمند است و خداوند نیز به این اعتبار حوزه علمیه را در قم قرار داده است. شهر قم به خاطر شبهای آن است که مرکز عالمان دینی بوده است. نباید چنین گفته شود: این مرحوم شیخ عبدالکریم حایری بود که حوزه علمیه را در اینجا قرار داده است. او با آن همه بزرگی، کوچکتر از این است که حوزه علمیه را که صاحب آن حضرت صاحب الامر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) است در جایی قرار دهد، بلکه این مکان که عُشّ آل نبی و اطراقگاه اولیاست، پذیرای حوزه است و خداوند بر او منت گذاشت و این برکت را به دست ایشان جاری ساخت؛ چرا که حاج شیخ مردی باصفا و باصداقت بوده و این لطف را به اسم ایشان تمام کرد.
در آینده نیز هیچ گاه روز قم رونق پیدا نخواهد کرد و شب آن است که برای همیشه مهم است و کسانی که میخواهند در سیر معنوی خود رشد و حرکت داشته باشند و صفا و معنویت بیابند یا حتی دنیا را به چنگ آورند باید مواظب شبهای قم باشند. هوای این شهر با آن که خشک است اما خوب و تمیز است و برای تنفس و سوار نمودن ذکر بر آن مناسب است. در قم غیر از شبها چیزی عظمت ندارد و البته بعضی از مکانهای آن استثنایی است که شناسایی آن نیز چندان راحت نیست و این مکانها را باید در شب شناخت و کار روز نیست.
(۹)
لذا قم روز ندارد و قیل و قالهای روزانه آن آدم پرور نیست. در روز تمامی زمینهای قم یک رنگ است و در شب است که هر بخشی از زمینهای قم به رنگی است و تفاوت خود را نشان میدهد. خداوند به انسان توفیق دهد با شبهای قم انس پیدا نماید و آن را به خواب و غفلت نگذراند. شب قم طلای آسمانهاست. این که میگویند یکی از درهای بهشت در قم باز میشود برای شب و آسمان آن است؛ چرا که بهشت در زمین یا زیر نمیباشد، بلکه در ملکوت آسمان آن است که جای دارد.