باید دانست در امور اقتضایی نباید بر حکمی که در زمان حضرات معصومین علیه‌السلام داده‌شده‌است جمود داشت؛ چرا که ممکن است با توجه به فساد حکومت جنبه فساد آفرینی آن غلبه‌داشته‌است. در زمان اولیای معصومین علیهم‌السلام فرصت زمانی و مجالی برای تبیین برخی از امور به صورت واضح و مصداقی به سبب حاکمیت خلفای جور نبوده‌است. در زمان حضرت امیر مؤمنان علیه‌السلام انواع کودتاها از ناحیه سران و افراد بانفوذ بر علیه آن حضرت انجام‌می‌شد و صرف نگه‌داشت شاکله اسلام و تبیین روش حکومت داری از ناحیه آن حضرت علیه‌السلام کار بسیار مهمی است که جهانیان را تا ابد مدیون خود ساخته‌است و شاید یکی از کارهایی که در حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) انجام شود تبیین چنین اموری باشد. امروزه متأسفانه تا ما نام و عنوان برخی از امور را می‌شنویم پلیدی‌ها را به ذهن می‌آوریم. ما وقتی نام عشق را می‌شنویم به یاد شهوت می‌افتیم و وقتی اسم غنا آورده‌می‌شود گناه و معصیت به یادمی‌آید مانند جود که با شنیدن آن یاد حاتم می‌افتیم در حالی که تا حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام است حاتم کیست و همین طور امور بسیاری دیگر که در طول زمان به خرابی معنا کشیده‌شده‌است.

شهوت اگرچه از مراتب نازله عشق و یکی از افراد آن است ولی وقتی با حرام مخلوط گردد آلوده‌می‌شود وگرنه شهوت امری پسندیده و کمال آدمی است و کسی که آن را نداشته‌باشد ناقص و بیمار است اما شهوتی که آلوده به معصیت نباشد کمال است. شهوت آلوده به گناه هم‌چون آب زلالی است که خاک در آن ریخته‌شود که گل‌آلود بودن آن نقص آب نیست، بلکه خاک است که آن آب را به آلودگی کشانده‌است.

شهوت دور از گناه عفت است و ظهورات تعینی مخلوقات و امیر حرکت آن‌ها عشق است؛ چرا که حرارت نهفته‌ای در آنان می‌باشد و اگر کسی از این حرارت کم‌تر بهره‌مندباشد، راه وصول او دورتر از دیگران می‌باشد؛ زیرا حق تعالی عین حرارت است و «کلّ یوم هو فی شأن».

مشکلات جامعه، زمان و مکان حکومت‌ها باعث گردیده‌است که افراد جامعه به کوتاهی در اندیشه دچارشوند و با شنیدن عشق یاد زلف و با شنیدن خال لب، یاد لب زنی فاسد افتند؛ در حالی که عشق و خال لب مراتب فراوانی دارد و دارای افرادی است که دیدن یک بار آن در مراتب بالا می‌تواند انسان را برای عمری راهی بیابان نماید.

در تبیین مفاهیم اجتماعی و در استنباط از روایات باید به زمان تقیه و حکومت خلفا و سلاطین فاسد بسیار توجه‌داشت و آن زمان را با زمان حاکمیت معصوم یا نظام ولایت فقیه یکسان ندید و احکام یکی را در امور اقتضایی به دیگری سرایت نداد. شیعیان حکومت رسمی اسلامی نداشته‌اند تا تبیین برخی از مفاهیم فقهی مانند غنا و موسیقی و یا عشق و عفت موقعیت داشته‌باشد و همین که آنان می‌توانستند مرام و نیز جان خویش را حفظ نمایند، کاری بس بزرگ انجام‌داده‌بودند.

شهوت، ناسوتِ عشق است و هر انسان کاملی شهوت کامل دارد؛ همان‌طور که قدرت کنترل کامل آن را نیز دراختیاردارد.

هرچند شهوت نازله عشق است اما میان این رقیقه با آن حقیقه تفاوت بسیار است و عشق با شهوت یکی نیست، از این رو همسری که پس از لذت نزدیکی، احساس خوشایندی از همسر خود ندارد شهوت رانده‌است، نه آن که عاشقی کرده‌است.

هم‌چنین همسری که در بیرون با دیگری از حکایت‌های شهوت‌آلود سخن می‌گوید، در خانه با همسر خود مشکل دارد و از او سیراب نمی‌شود وگرنه دم از چنین سخنانی در نزد دیگران نمی‌زد؛ زیرا هر کسی از آن‌چه می‌خواهد و دوست دارد همواره سخن می‌گوید. چنین همسرانی چون اشباع نمی‌شوند و مرد با آنان به مقدار لازم ملاعبه ندارد، همواره در خانه بهانه‌گیری می‌کنند یا خود را با خریدهای بی مورد سرگرم می‌کنند؛ در حالی که تقصیر از ناآگاهی یا ناکارآمدی همسر است. همسران باید مسایل جنسی را به صورت علمی بدانند. البته کشورهای غربی آموزش مسایل جنسی را با دریدگی همراه ساخته‌اند و در برابر، برخی از جوامع آن‌قدر عفت نموده‌اند که در این زمینه ناآگاه گشته‌اند و حال آن که عفت و حیا باید همراه آموزش باشد بدون آن که به افراط و تفریط بگراید.

عفت و حیای غالب بر جوامع اسلامی نیز سبب شده است مسایل جنسی و گزاره‌های مربوط به آن به‌درستی تبیین و تحلیل نشود به گونه‌ای که جامعه زنان همانند سرمایه‌داران کم‌ترین رغبت را به دین دارند؛ چرا که پول‌دارها می‌ترسند اموال آنان به عنوان وجوهات گرفته‌شود و زنان نیز حق خود را در اسلام پایمال شده می‌بینند، حال آن که فرهنگ اسلام بر اساس طبیعت و فطرت است اما این امر به درستی تبیین‌نشده‌است.

در شهوت، مردان به زنان بیش‌تر نیاز دارند؛ چنان که قرآن کریم نخست زن را برای مرد لباس می‌داند و سپس مرد را لباس برای پوشیدن زشتی‌های جنسی زن می‌داند: «هُنَّ لِبَاسٌ لَکمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ»(۱)؛ تقدم نام زنان بر مردان در این آیه از جهت لباس بودن آنان با طبیعت مرد و زن هماهنگ است؛ زیرا مردان نیاز بیش‌تری به زنان دارند و بدون آنان به گناه می‌افتند.

  1. بقره / ۱۸۷٫
مطالب مرتبط