جلسه دوم: توان شیطان در نفس انسان

در بحث شیطان باید گذشته از مفهوم و مباحث نظری، اهتمام به وصول حقیقت دینی حق و موجودات ربوبی و هویت شیطان داشت. با آنکه شیطان وسعت میدان دارد،قوت و توان ندارد و در مقابل حقیقت و اولیاء کمل، وارستگان آدمیان، شیطان ضعف خود را نشان می‌دهد اما شیطان نسبت به ضعفا توانمند است. قدرت شیطان خیالی و وهمی است. وجود شیطان نیز این چنین است و این وجود ربوبی نیست. توان شیطان در نفس انسان است.

اگر از مرز و بوم نفس فراتر رویم، ما این تفاوتها را به صورتی مفهومی، عینی، مصداقی،کمی، کیفی و علمی دنبال خواهیم کرد. اگر آدمی را به چهار فصل و یک مربع تقسیم کنیم، یک ضلع آن اولیای الهی، بندگان صالح و مومنین به حق است که شیطان در این مرز و بوم بسیار ضعیف است. اما شیطان در سه زاویه دیگر که در ظرف نفس می‌باشد توانمند است، چه نسبت به اهل دنیا،چه نسبت به اهل عرفان و چه نسبت به اهل ظاهر. به عبارت دیگر این هجوم جمعیت که در سیر الی الله هست باید به چهار دسته تقسیم کرد. همانطور که آن ضلع اول منحصر به معصومین نیست، سه ضلع دیگر هم منحصر به مردم عادی نیست و شامل اهل ظاهر و عرفان هم می‌باشد. مومنین به حق می‌توانند اهل ظاهر، عالم، فقیه، مجتهد و ادیب باشند. این افراد می‌توانند در میدان معرفت تاخته باشند و خود را به ایمان غرا رسانیده باشند اما همین افراد می‌توانند هم از مردم عادی،کاسب، کارگر ولی مومنین به حق باشند. اگر ایشان به ایمان و معرفت بیفتند و به ظرف هویت ربوبی متصل شوند، شیطان آنجا فاقد میدان است.

اما اگر از این زاویه فارغ شویم، ظرف، میدان و عالم نفس است آنجا که قرآن می‌فرماید «انّ الانسان لفی خسر» در اینجا شیطان توانمند می‌گردد یعنی ایادی شیطان در سه دسته اهل دنیا، اهل عرفان، سلوک، قلندربازی و درویشی و اهل ظاهر و جمود فراوان دیده می‌شود. در رابطه بااهل دنیا تعجبی نیست اما متأسفانه در اهل عرفان و ادعا و اهل ظاهر و جمود هم ایادی شیطان فراوان است. چون میدان نفس است می‌خواهد عالم باشد یا عارف، فیلسوف باشد یا پولدار فرقی نمی‌کند. اما اگر از ظرف نفوس بالا رویم دیگر شیطان اقتدار ندارد (انّ کید الشیطان کان ضعیفا).

کید شیطان در ظرف نفس اماره بسیار قوی است اما فوق نفس چنین نیست. اما نسبت به کید نسوان (انّ کید کنّ عظیما) باید پرسید چطور امکان دارد؟ چون آن خود یکی از مظاهر نفس است. چطور می‌شود که مُظْهِر ضعیف باشد و مَظْهَر قوی؟ کید نسوان خود یکی از مظاهر کید شیطان است، پس چطور می‌شود که قرآن چنین می‌گوید؟! جواب اینجاست که اگر کید شیطان در آیه اول ضعیف است به این علت است که میدان آن ظرف نفس نیست ولی در آیه دوم باید به اعتبار ظرف نفس باشد و الا شیطان چنان در ظرف نفس قدرتمند است که یکی از مظاهر آن عظیم خوانده می‌شود. عالم نفس میدان خیالات است و شیطان می‌تواند در آن جولان دهد. سابق بچه‌ها را با گذاشتن دیگی بر سر در تاریکی می‌ترساندند. نفس هم مانند آن بچه می‌ماند که در صورت هجوم شیطان سکته می‌کند. بچه‌های سابق از لحاظ روانشناختی ترسوتر از بچه‌های امروزی بودند چون ترس را از کودکی به آنها اِلقا می‌کردند. امروزه رسانه‌ها مثل رادیو و تلویزیون ترس را به بازی می‌گیرند حتی بعضی مواضع درست ترس را هم به بازی می‌گیرند لذا بچه‌های کنونی بی باک بزرگ می‌شوند. یکی از علل ترس تاریکی است و اگر به چند دهه قبل رجوع کنیم، جوامع بیش در معرض تاریکی بوده‌اند. اما اکنون شب و روز همه جا روشن است و لذا جامعه تغییر می‌کند.

اگر ما درباره شیطان و جن سخن می‌گوییم، قرار نیست که وارد عالم هور قلیایی باشیم بلکه شیطان لابه‌لای ما می‌لولد. لذا باید لابه‌لای خود این امور را جستجو کنیم. شیطان تنها در میدان نفس توانمند است چون وی با خیالات، هیبت، طمطراق، غرور و ادعا به انسان حمله می‌کند. اگر شیطان برق تیغ عقل را ببیند، دیگر ناتوان است. اینکه در روایات آمده هنگام ورود به آب یا تاریکی «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» و یا «بسم الله الرحمن الرحیم» بگویید، همان برق تیغ عقل است لذا اینکه در کتابها آمده شیطان از آهن می‌ترسد به این اعتبار است اما باید این مسائل را به صورت فلسفی، عرفانی، روانشناختی، اجتماعی، نفسی، روایی و قرآنی دنبال کنیم؛ نقّالی این مباحث مفید فایده نخواهد بود.

حالا اگر بپرسیم که چرا ایادی شیطان زیاد است باید در پاسخ بگوییم چون نفسانیت‌ها زیاد است. بنابراین اگر ما بخواهیم شیطان را تضعیف کنیم باید نفسانیت را کم کنیم. اگر عقلانیّت، ربوبیّت و معنویت رشد کند، شیطان ضعیف می‌شود. این یک معادله است. همانطور که عرض کردیم برای بیماری و شفا، القاء یا دفع ویروس سبب می‌شود چرا که عالم، عالم اسباب است. به همین منوال، شیطان باشد یا رحمان و جن باشد یا ملک، عالم اسباب در کار است. هیچ چیزی به صورت تصادفی اتفاق نمی‌افتد. اگر گفته می‌شود اگر چای داغ یا آب سرد بنوشید، ترسو می‌شوید به سبب آنست که اصطکاکات اعصاب شما را تشدید می‌کند و این خصوصیت برای شما بوجود می‌آید. این مثل همان ویروس سرماخوردگی است. حتی امور غیبی هم سببی است. سبب می‌تواند محسوس باشد یا نامحسوس، مادی باشد یا مجرد؛ اسباب مختلف است. فرستنده‌ها مانند تلفن می‌تواند با سیم باشد یا بی‌سیم.

ما با دنبال کردن این مباحث قصد داستان سرایی نداریم گرچه داستانهای موجود را هم صاف خواهیم کرد بلکه قصد داریم که مشکل خود را حل کنیم. اگر شیطان با پدرمان چنان کرد ما باید چه کنیم؟ چگونه شیطان با انسان کشتی می‌گیرد،‌ چه می‌شود که انسان زمین می‌خورد و یا بلند می‌شود؟ این یک بحث علمی است و ما به دنبال یک بحث کهنه نیستیم گرچه آنها را نیز دنبال می‌کنیم. ما به دنبال یک بحث تازه و زنده و یک تکلیف شرعی قبل از نماز و روزه هستیم. بجای اینکه با یک الله اکبر دنیا را به پشت بیاندازیم و نماز خود را بجای آوریم، آخرت را به پشت و دنیا را جلوی خود می‌اندازیم چون هنوز بحث شیطان را برای خود صاف نکرده‌ایم و مشکل نیت هم داریم. کار حوزه‌ها دنبال کردن امور مندرس و کهنه نیست بلکه مباحث باید به روز باشد و دنیای علمی کنونی را مجبور به پی‌گیری این امور نماید نه اینکه به امور چند هزار سال پیش بپردازد با توجه به اینکه ما فقط ۶۰ – ۵۰ سال زنده خواهیم بود. این امور دقیانوسی به چه کار ما می‌آید؟! اگر ما می‌خواهیم بحث شیطان را باز کنیم به سبب این است که قبل از نماز و روزه باید بدان پرداخته شود نه اینکه این بحث ارزش تاریخی داشته باشد. مگر نه اینکه اگر شخصی حم و سوره را بلد نیست یا باید به جماعت نماز گزارد و یا اینکه تأخیر نماز بر او واجب می‌شود تا زمانی که حمد و سوره را فرا گیرد و دیگر نماز اول وقت برای او مستحب نیست. چرا؟ چون نماز غلط نماز نیست. این مطلب در رساله‌ها موجود است اما سوال اینجاست که آیا شیطان به اندازه شکیّات و حمد و سوره مشکل ایجاد نکرده است؟ لذا بحث شیطان یک بحث تازه، شرعی، دینی، عقلی و واجب است. قبل از نماز و روزه، نیت و قیام واجب است و ما باید حساب خود را با خدا و شیطان پاک کنیم. شیطان فقط در نفس سعه دارد اما حق تعالی در همه جا سعه دارد.

قرآن بهترین کتاب در شناخت حقایق است. باید مباحث مربوط به پروردگار، جن، شیطان و ملک را بطور کمی در قرآن جستجو کنیم. نباید بحث شیطان را غیبی کنیم چرا که او در دست و پای ما می‌لولد. معصومین و مومنین به حق از مسّ شیطان در امانند. این یک بحث روحانی – جسمانی است. نسبت به حق تعالی و ایادی رحمانی حق است و «امّا کفورا» مربوط به ایادی ظلمانی حق است. چرا می‌گوییم ایادی ظلمانی حق؟ چون هیچ کسی از خود جز از حضرت حق چیزی ندارد؛ همه ایادی حق هستند. او میدان نفس را حق قرار داده همانطور که ربوبیّت معنویت را حق قرار داده است. ببینیم این میدان بطور کمی چگونه است و در قرآن آمار را بررسی می‌کنیم. حق به دو ظرف است: ۱- ظرف ضمیر و ۲- ظرف ظاهر. در قرآن اسماء حق به ضمایر انا، انت، نحن و هو است. انا ۶۷ بار تکرار شده است که ۱۵ بار آن نسبت به حق است و این ۱۵ بار در ۱۴ آیه از قرآن آمده است. انت ۸۱ بار تکرار شده است که ۳۰ بار آن نسبت به حق است و ۱۳ بار آن توسط انبیاء گفته شده است. نحن ۸۵ بار تکرار شده است که ۳۳ بار آن نسبت به حق است و این ۳۳ بار در ۳۱ آیه از قرآن آمده است. هو ۴۷۸ بار تکرار شده است که ۲۸۵ بار آن نسبت به حق است . سعه حق در ضمایر در قرآن که کم‌ترین آن انا است با وجود اینکه انانیت دارد و بیشترین آن هو است که باطن همه اسماء ، احدیّت و غیبت است. بنابراین حق خود را ۳۶۳ بار به ضمایر در قرآن عنوان کرده است. این مقدار بیش از همه آیات شیطانی، جان، جن و شیاطینهم در قرآن است که به معنای سعه حق است.

اسمایی از حق که یکبار در قرآن آمده ۲۰۹ مورد است. آنهایی که دوبار آمده ۷۲ مورد است اما اسمایی که زیر ۵ بار است ۷۱ مورد می‌باشد. اسمای حق که زیر ۱۰ بار تا ۵ بار و خود ۵ در قرآن آمده ۴۱ مورد است اما بالای ۱۰ بار تا زیر ۱۰۰ بار، ۹۶ مورد است ولی بالای ۱۰ بار به طور کل ۱۱۲ مورد آمده است. زیرا ۱۰۰ بار بالای ۲۰ بار، ۴۶ مورد می‌باشد. خود واژه «رحیم» ۱۱۴ مورد، «مُتْرِل» ۱۲۴ مورد، «فاعل» ۱۳۳ مورد، «طائب» ۱۴۰ مورد، «مقسم» ۱۵۰ مورد، «جاعل» ۲۳۰ مورد، «رب» ۹۷۰ مورد و «اللّه» ۲۸۲۲ مورد در قرآن حکیم آمده است. کلیه اسما و صفات الهی به صورت اسم و فعل در تمامی قرآن ۷۱۸۶ مورد می‌باشد. اگر کل قرآن را ورق بزنید، صفحه‌ای نیست که «اللّه» نداشته باشد. کمیّت، عظمت است، اسمایی که یکبار در قرآن آمده ۲۰۹ مورد می‌باشد نظیر صمد، اوّل و ظاهر؛ یکبار اما حاکی از وسعت است. ما این اسماء را در بحث اسماء الحسنی بطور مفصّل دنبال کردیم. حالا جمع ۷۱۸۶ مورد اسمای الهی با ۳۶۳ مورد ضمایر حق ۷۵۴۹ مورد می‌شود. اللّه اکبر!

اگر ما می‌گوییم شیطان چنان طمطراق دارد در ظرف نفس است. اگر از این امر ناراحت هستید از نفس خارج شوید. خداوند به انسان عقل داده که اگر هوا سرد است باید داخل منزل شود تا سرما نخورد لذا عقل برای کنترل است. ما فقط می‌گوییم «اتّقو من مواضع التّهم» اما مواضع تهمت یکی از میادین شیطان است. ما بقی آن هم «اتّقوا». نمی‌شود که فقط همان یکی «اتّقوا». اگر می‌بینید زمین لیز است باید مواظب باشید زمین نخورید و بهترین کار اینست که از آن محل عبور نکنید. اینکه در فقه اسلام گفته می‌شود در مجلس معصیت مانند مجلس فساد، غیبت یا تهمت ننشینید به همین جهت است. نمی‌شود که هم در آن مجلس نشست و هم معصیّت نکرد! خدا به انسان عقل داده و نیز میدان نفس بسیار لیز است. در بحث شیطان مسائل روانشناسی بسیاری به چشم می‌خورد. اگر می‌خواهید سالم بمانید، از حظوظ نفسانی کنار بکشید. چرا برخی هنگام معصیت نمی‌توانند خود را کنار کشند؟!

«و من یوق شحّ نفسه فاولئک هم المفلحون» (سوره تغابن آیه ۱۶) یعنی کسی که ترمز دارد رستگار است. کسی که ترمز نداشته باشد تصادف می‌کند. آدم عاقل که ترمز ندارد، اصلاً حرکت نمی‌کند و اگر حرکت هم کند به هیچ وجه تند نمی‌رود یا در سرازیری براه نمی‌افتد. توکل اینجا صالاً معنایی ندارد مگر اینکه شیطان آنرا به دهان آن فرد بیاندازد. یکی سری از مشکلات انسان همین توکلهای غیر عاقلانه است. در میدان نفس جای توکل نیست بلکه جای کنارکشی است. معصیت نفس را لیز می‌کند مانند شیئی که مدتی در آب نگاه داشته شود. اگر چرخ‌ها هم لیز شود دیگر لنتهای ماشین کارگر نمی‌افتد. یکی از مواردی که نفس را لیز می‌کند غنا و موسیقی است. روانشناسی نفس به ما می‌گوید که غنا و موسیقی باعث تضعیف اراده می‌شود و فردی که زیاد به موسیقی گوش می‌دهد حتماً بر اراده‌اش مسلط نیست گرچه آدمی خوبی باشد. این کاش می‌توانستیم این مطلب را در آزمایشگاه نشان دهیم! یکی از مشکلات حوزه‌های ما این است که نه آزمایشگاه دارد و نه چکش. اگر کسی ۲ سال به صورت مستمر چکش به سرش بزنید قطعاً دچار تزلزل سلولهای مغزی می‌شود. این مطالب همه از امور مادّی و قابل اثبات است. در عصر جدید نمی‌توان با قول زور و نقل حدیث چیزی را اثبات نمود و باید ثابت کرد که موسیقی چگونه و به چه حد منجر به تضعیف اعصاب می‌شود. حالا معصوم فرموده، درست است ولی این به درد دنیای امروز نمی‌خورد، باید اثبات کرد موسیقی چیست، چه نوع از آن حرام است، چه قسمتی از آن مضعف است، چه بخشی از آن حلال است و برای چه کسی خوب است یا خوب نیست؟ یکی از میادین فعالیت شیطان همین جاست. اما از نفس که بیرون بیایید شیطان به مانند پشمکی است که بزرگ جلوه می‌کند اما در دهان آب می‌شود و حتی در دندان شما هم گیر نمی‌کند. بحث شیطان یک بحث فقهی نیست بلکه باید حالت عینی خود را پیدا کند. وجود شیطان مانند همین پشمک برگ جلوه می‌کند. اگر به یک کودک حق انتخاب یک شکلات و یا پشمک را بدهید حتماً به علت کوچکی شکلات، پشمک را از شما می‌گیرد چون این میدان نفس است. حالا اگر یک بزرگسال هم چنین انتخابی داشته باشد همان کودک است. تعجب می‌کنم از ناآگاهی برخی از ورزشکاران بزرگسال که در میان مسابقه آدامس می‌جوند و حال آنکه انرژی ایشان مصرف و اراده‌شان تقسیم می‌شود و در بازی مشکل دار می‌گردند. مربّی هم آنقدر آگاه نیست که به او بگوید آدامس نجو چون بازی اش خراب می‌شود. لذا در کشتی می‌گویند حرف نزن چرا که انرژی و اراده تقسیم می‌شود و تمرکز از دست می‌رود. آن کسی که کارهای غیرعادی می‌کند اراده خود را بجای تقسیم در چند جا در یکجا متمرکز می‌کند. یکی نمی‌تواند اراده خود را یکجا جمع کند ولی او می‌تواند. اراده انسان بسیار وسعت دارد اما جمع کردن آن دشوار است.

وسعت میدان حق را کمی قبل گفتیم، حالا کمی هم درباره میدان شیطان توضیح دهیم و تمامی مشتقّات و مصادیق شیطان را در قرآن بررسی کنیم. ۶۸ مورد شیطان در قرآن آمده است. این تعداد کم نیست. شیطاناً (به صورت منصوب) ۲ مورد و شیاطین ۱۷ مورد داریم که روی هم می‌شود ۸۷ مورد. واژه ابلیس در قرآن ۱۱ مورد آمده که ۳ مورد آن با «أبا» و ۸ مورد آن بدون «أبا» است. نباید از این کمیّتها غافل شد چون قرآن یکی نقشه هندسی است. جن ۲۲ مورد می‌باشد که دسته‌ای از آن مربوط به شیطان است. جان ۷ مورد است. این موارد روی هم می‌شود ۱۲۷ مرود. البته یک مورد هم شیاطینهم داریم. این تعداد در مقایسه با اسماء حق عددی نیست چرا که حتی اینها روی هم به اندازه اسمای تکی خدا (۲۰۹ مورد) نیست تا چه رسد به اسمایی نظیر الله و رب. رب ۹۷۰ مورد در قرآن آمده است؛ آن متوکل ماست و پیوسته بالای سر ما ایستاده است تا شیطان نزدیک ما نشود. اگر شما به حمام رفتید و لیز خوردید به رب چه ارتباطی دارد؟! رب به شما می‌گوید از میدان نفس خارج شو تا شیطان نتواند با شما کاری کند. سوره‌هایی که در آنها لفظ شیطان آمده ۳۲ سوره می‌باشد مانند بقره، آل عمران، نسا، مائده، انعام، اعراف، انفال، یوسف، ابراهیم، حجر، نمل،‌ اِسراء، کهف، مریم، طه، حج، نور، فرقان، نمل، قصص، عنکبوت، لقمان، فاطر، یس، صافات، ص، فصّلت، زخرف، محمد، مجادله، حشر و تکویر. انسان باید مواظب سوره‌های دارای شیطان و فاقد شیطان باشد. سوره‌های انبیاء، مومنون، شعراء و مُلک دارای شیاطین و نه شیطان است که با آن ۳۲ سوره می‌شود ۳۶ سوره. در سوره سبأ هم یکبار لفظ ابلیس تنها آمده است؛ البته واژه ابلیس با چیزهای دیگر در سوره‌های دیگر هم آمده است. لذا ۳۷ سوره از این عناوین دارد و البته شیطان از شیاطین بیشتر در قرآن آمده است. واژه‌های جن و جان در سوره‌هایی که آنها نباشند در سوره‌های زیر آمده است: احقاف، ذاریات، الرحمن و جن که با آن سوره‌ها می‌شود ۴۱ سوره. باید مراقب این ۴۱ سوره بود. اما سوره‌هایی که این واژه‌های مربوط به شیطان نیامده مانند فاتحه یا حمد، فاتحه شیطان را خوانده است. اگر می‌گویند سوره حمد را به مرده بخوانید زنده می شود برای این است که آنجا شیطان نیست. اما ما فاتحه سوره حمد را خوانده‌ایم چون هنوز در نفس هستیم. سوره حمد به درد نفس نمی‌خورد. دیگر این سوره به درد نماز نمی‌خورد. این سوره‌های فاقد لفظ مربوط به شیطان عبارتند از توبه، یونس، هود، رعد، انبیاء، مومنون، شعرا، روم، سجده، احزاب، زمر، مومن، دخان، شوری، جاثیه، فجر، حجرات، ق، طور، نجم، قمر، واقعه، حدید، ممتحنه، صف، جمعه، منافقون، تغابن، طلاق، تحریم، قلم، حاقه، معارج، نوح، مزمل، مدّثر، قیامت، انسان، مرسلات، نبأ، نازعات، عبس، انفطار، مطفّفین، انشقاق، بروج، طارق، اعلی، غاشیه، بلد، شمس، لیل، ضحی، انشراح، تین، علق، قدر، بیّنه، زلزال، عادیات، قارعه، تکاثر، عصر، همزه، فیل، قریش، ماعون، کوثر، کافرون، نصر، تبّت و اخلاص. باید دید چطور می‌شود که در سوره‌های احزاب و منافقون دیگر چرا شیطان نیامده است؟! گاهی در سوره‌ها عنوان شیطان آمده و معنون نیامده یا در برخی از سوره‌ها برعکس یعنی عنوان نیامده ولی معنون آمده است. این تفاوتها کلیدی است و کار بسیاری می‌برد.

مطالب مرتبط