سه عنوان را در بحث شیاطین نباید به هم آمیخت گرچه با هم تقارب، همخوانی و در جهاتی اتحاد دارند: ۱- عنوان شیطان، ۲- عنوان ابلیس و ۳- جن. بنابراین جن، ابلیس و شیطان یکی نیست. ابتدا از شیطان شروع کردیم که وصف عام جن و انس است و به غیر ذوالعقول شیطان گفته نمیشود؛ ممکن است جن گفته شود اما شیطان خیر. جن هم عام و خاص دارد که بیان عام آن همان جن لغوی و بیان خاص آن مقابل انس است. در مباحث آینده مربوط به جن به صورتی مفصل دنبال خواهیم کرد.
اگر آقا امیر مومنان (ع) در این روایت میفرماید «انّ الشیطان یقعد علی هذین الموضعین»، به میکروب اشاره نمیفرماید. این مسئله به میکروب چه ارتباطی دارد؟! روایت دیگر که در فروع کافی جلد ۶ صفحه ۳۸۵ باب اوانی یعنی ظروف بحث نمودیم «لا تشرب الماء من سلمه و لا من عروقه» که عن ابی عبدالله(ع) قال قال امیرالمؤمنین(ع) آن را فرمودند به معنای اینکه از قسمت شکسته و دسته ظرف آب ننوشید. چرا؟ علت را ایشان بیان میفرماید «و انّ الشیطان یقعد علی العروه و السلمه» یعنی شیطان به دسته و شکسته ظرف مینشیند. چون به سلمه عنا اشاره میکند لازم نیست که حتماً ظرف کوزه باشد؛ فرقی نمیکند. حتی اگر ظرفی بهداشتی باشد فرقی نمیکند چون حدیث به شیطان اشاره میکند نه به میکروب. از لحاظ درایه حدیث اگر بخواهیم چیزی به چیز دیگر معنا کنیم باید خلاف عقل یا محال در کار باشد مانند آن مطلبی که در پیش گفتیم چون نشستن خدا بر روی تخت مطلوب نیست از استوی به اقتدار معنا نمودیم چون جلوس خداوند نمیتواند جسمانی باشد. اصولیون و کلامیهای گذشته ما نیز به احاله عقلی اعتقاد داشتند. تا زمانیکه امکان داشته باشد ما حق نداریم به احادیث دست بریم. چون انسان نمیتواند بر ظرف بنشیند میفهمیم که مراد از حدیث آقا امیر(ع) شیطان جنّی است. اگر شما میخواهید بگویید این شیطان جنّی نیست باید دلیل بیاورید.
آن دستهای که معتقد هستند مردم آن زمان درک نمیکردند میکروب چیست یا نمیفهمیدند در اشتباه هستند. در پارهای از موارد حتی بهتر از انسانهای امروزی مسائل را متوجه میشدند. کافی است که به شعرهای امرء القیس را رجوع شود که قبل از اسلام نسبت به غزلهای حافظ به مراتب عالیتر، پویاتر، شفافتر، عشقیتر و زبان دارتر است. مگر این نبود که قرآن به فهم عرب زورآزمایی کرد؟! قرآن با «فاتوا بسوره من مثله» میخواست با ایشان کشتی بگیرد. اگر انسانهای آن زمان احمق بودند که دیگر نیازی به قرآن نبود.
در همان باب اوانی به معنای ظروف حدیث دیگری وجود دارد که حاکی از آنست که در ظروف طلا و نقره نباید آب خورده شود. هنوز هم دلیل آن کاوش نشده است. حدیث دیگری از حضرت رسول(ص) آورده شده «لا تاکلوا فی فخارها و لا تغسلوا رئوسکم بچینها» یعنی در ظروف از جنس خاک مصری آب نخورید و سرخود را با آن نشویید. بسیاری از شویندههای امروزی پر از اشکال است و به پای خاک نمیرسد که در گذشته استفاده میشده است. به عنوان مثال برخی از شامپوها سر را زخم میکنند. اما خاک چنین مشکلاتی ندارد البته این روایت میگوید با این نوع خاک خاص خاک مصری سر خود را نشویید اما خاک شامی (سوریهای) اشکال ندارد. در حدیث هشتم همان کتاب از امام حسین(ع)که از پیامبر(ص) نقل میفرماید میگوید پیامبر(ص) دوست میداشت در ظرف شامی آب بخورد و میگویداین نوع ظروف نظیفترین آینه است. چطور آقا نظیف را میفهمد اما میکروب را خیر؟! آزمایش ویژگیهای خاک و فهم واژههای نظیف در حوزههای علمیه بای دنبال شود. باید دید که تفاوت خاک مصر و شام چگونه است. چرا آنقدر معاویه به دنبال حکومت در شام بود؟ چرا او آنقدر روی شام سرمایهگذاری میکرد و میگفت شام مال من باشد و سایر کشورهای اسلامی برای شما؟ آقا رسول الله (ص) میفرماید سفالهای شامی نظیفترین ظروف است. میشود آزمایش کرد حتی امروز که هر خاکی برای ساخت ظرف، سفال یا چینی مناسب نیست. باید آزمایش کرد که آیا میشود یک کوزه گلی تمیز باشد اما یک ظرف بلوری یا استیلی نو کثیف باشد یا حتی شکسته آن میکروب بگیرد. پس کسانی که شیطان را به میکروب تعبیر میکنند برای ادعای خود دلیل ندارند. گاهی دلیل آنها نقل دیگری است؛ به عنوان مثال میگوید چون فلان عالم گفته است یا در کتاب اولین دانشگاه و اولین پیغمبر آمده که مراد از شیطان همان میکروب است. یکی از مشکلاتی که ما در محافل اسلامی داریم این است که چون یک سری از حقایق را نمیبینند انکار میکنند. چرا نباید زحمت کشید و تحقیق کرد تا ندیده را پیدا نمود؟! باید خاکها را با هم مقایسه و مطالعه نمود تا بفهمیم که آیا دین واقعاً چیزی را که ادعا نموده سنجیده گفته است یا خالی بندی کرده است. در تفسیر المنار جلد سوم زیر آیه شریف ۲۷۵ سوره بقره میگوید دستگاههای پیشرفته امروزی قادر به نمایان کردن موجودات ریزی است که در گذشته ناپیدا بودند. آنها نوعی از جن هستند و به ثبوت رسیده است که منشأ اکثر امراض هستند. نباید جن را با شیطان مخلوط کنیم؛تازه جن هم خاص و عام دارد. جن خاص در مقابل انسان است که دیگر میکروب نیست. اگر معنای واژه توسعه یابد و هر آنچه نادیدنی شود جن نامیده شود یک بحث دیگر است اما جن خاص که شیطان است دیگر نمیتواند میکروب باشد. شیطان از جن است ولی هر جنّی شیطان نیست. چون جن لحاظ عام و خاص دارد همه آنها ذوالعقول نیستند. یکی از اشکالات کتابها در آمیختن ابلیس، جن و شیطان است. در فروع کافی باب نوادر صفحه ۵۳۱ چند حدیث است که حمل بر میکروب میکنند. تا ما به احاله نرسیم نمیتوانیم از آن به عنوان میکروب یاد کنیم. یکی از احادیث بسیار بلند در همین قسمت میفرماید هنگامی که کسی از راه حرام پول در آورد خدا آب، گل و بنّا را مسلط میکند که پدرش را در بیاورند. در حدیث دیگر به عفاف و کفاف زندگی اشاره میکند و میفرماید در یک خانه اگر یک اتاق مال تو باشد، یک اتاق برای همسرت و اتاق دیگر برای فرزندت یا مهمانت، چهارمین اتاق برای شیطان خواهد بود. چون بدون اینکه از آن استفاده چندانی ببری باید آنرا نگهداری کنی. پیشتر که مردم بیشتر در فضای باز و آزاد زندگی میکردند سالمتر بودند اما امروزه چون تشریفات بیشتر شده، امراض نیز بیداد میکند. یا در حدیث هفتم میفرماید هر ساختمانی که برای خودنمایی باشد یعنی زیادی باشد تا روز قیامت وبال صاحب آن خواهد بود.
در حدیث ۱۱ همین باب نسبت به نظافت میفرماید شیطان میتواند در تارهای عنکبوتی جای گیرد که در خانه شما لانه میکند. این حدیث نمیخواهد بگوید که عنکبوت شیطان است بلکه به ورود شیطان به جای جای زندگی ما اشاره دارد. طبق احادیث دیگر شیطان میتواند حتی به درون انسان راه یابد. بنابراین، باید دید وجود شیطان چگونه است چرا که میتواند در همه جا حتی خون یا خانه ما زندگی کند؟! دیگر از خانه عنکبوت خانهای ضعیفتر نیست اما شیطان حتی در آنجا نیز حضور دارد. این مطلب از وسعت تشکل شیطان حکایت دارد (یتشکل باشکال مختلفه حتی الکلب و الخنزیر). شیطان در جاسازی خود در وجود، نفوس و بیوت حیوانات به هیچ وجه مشکل ندارد. نباید خود را با او مقایسه کرد و گفت چون بنده نمیتوانم این کار را بکنم پس شیطان نیز نمیتواند. بنابراین نباید مفهوم به راحتی عوض شود مگر این دلیل قانع کنندهای برای این کار وجود داشته باشد. هویت شیطان چنان گسترده است که در هیچ ظرفی ضیق ورود ندارد مگر آن ظرف معنوی مانند گل باشد.
در حدیثی دیگر نسبت به خاکروبه میفرماید نظافت خانه فقر را برطرف مینماید. در این روایت هشتم اسمی از شیطان نبرده است اما در روایت ششم از امیرمومنان علی(ع) روایت دیگر نقل میشود که میفرماید خاکروبههایتان را پشت درب خانههایتان نریزید چون خانه شیاطین است. حضرت نمیگوید خاکروبه شیطان است بلکه به کثیفی آن اشاره دارد. اگر آن ماوای شیاطین باشد منافاتی ندارد که ماوای میکروب نیز باشد اما به همین منوال اگر ماوای میکروب باشد منافاتی هم ندارد که ماوای شیاطین باشد. هر کجا میکروب میرود خود ابلیس هم میتواند با آن بزرگی برود.
در جلد سوم وسایل باب ۲۴ هم همین طور است که درباره محل نمازگذاردن امام حسین(ع) میفرماید در این وادی [منازل جن] نماز نخوانید. کفّار جن و جنهای پلید در منازل سفلی قرار میگیرند یعنی در بدیها، زشتیها و کثافات بیشتر دیده میشوند. به عنوان مثال ورود آنها در کلب بیشتر از سایر حیوانات است. در این حدیث به خانههای جن ارتباط دارد و حرفی از بهداشت نیست. در بحث وجود این مطلب را دنبال خواهیم کرد که چگونه جن با ما زندگی میکند که مزاحم یکدیگر نیستیم همانطور که ما با هوا مشکلی نداریم بلکه از یکدیگر استفاده میبریم. استفاده هوا از ما چگونه است؟! اگر حرکت هوا را خوب بررسی کنیم قسمتی از حرکت هوا معلول حرکت انسان است. به عبارت دیگر وقتی ما حرکت میکنیم عالم نیز به حرکت در میآید. اگر ما حرکت نکنیم حرکت هوا نیز تغییر میکند. حتی با حرف زدن ما حرکت هوا تغییر مییابد. حتی با تنفس ما حرکت کره زمین تغییر میکند. یک بازدم ما مانند یم؟ خمپاره در عالم انفجار ایجاد میکند. اگر ما خمپاره مفد داریم و متوجه این مسائل و تغییرات عالم نمیشویم مشکل از ناحیه ماست. وجود هیچ کس در عالم بی فایده نیست؛ حتی حیوانات نیز چنیناند. باید دید که یک انسان چند برابر چه تعداد موجودات جهان را دچار تغییر کرده است. تنفس ما سرعت حرکت هوا را تغییر میدهد. ما همه با هم داریم زندگی میکنیم؛ هم ما از هوا متأثر میشویم و هم هوا از ما متأثر میگردد. رابطه ما بسیار تنگاتنگ است و مزاحمتی در کار نیست چون هر کس در مدار خود حرکت میکند. البته اگر انسان یا جن از این مدار تجاوز کنند معادله تغییر میکند. اگر روزی جن پا بگذاریم تزاحم ایجاد میشود که ثابت کردن و نشان دادن آن بسیار دشوار نیست اما اگر حوزهها این مسائل را دنبال نمیکنند این خود بحث دیگری است.
آیا میشود جن را اذیت یا تحریک کرد؟! ظاهر کردن و اجرای این مطالب محال نیست. اگر چه رابطه ما با دیگر مخلوقات عالم تنگاتنگ است اما این رابطه مانند «الناس مسلطون علی اموالهم» است یعنی فقط ما میتوانیم از آنها استفاده ببریم نه اینکه آنرا به آتش بکشیم که در آن صورت حاکم حق تعزیر دارد؛ این مال توست که استفاده کنی، نه اینکه آنرا پایمال کنی. بسیاری از این دستورالعملها مانند اینکه استخوانها را نباید جوید مربوط به بهداشت نیست. گر چه مسائل بهداشتی را نیز شامل میشود. گاهی گفته میشود مراد از روایات بالا میکروب است و گاهی هم میگویند نفس اماره است. اینها یعنی رد شیطان. گاهی هم گفته میشود این داستانها نمادین است که مردم را به فکر بیندازد. حتی اگر کتابهای عرفانی ما به صورتی عمیق تحلیل شوند در مییابیم که برخی از بزرگان معاد را به جنت القاء، باطن، نفس، نفس ناطقه و … تعبیر میکنند حال اینکه ما در بحث معاد میگوییم عالمی داریم به نام عالم آخرت که غیر عالم دنیا است؛ همانطور که در دنیا بهشت و جهنم وجود دارد، در آخرت نیز چنین است، البته جنه اللقاء، نفس و نفس ناطقه نیز وجود دارد اما این به این معنا نیست که همه عوالم همین است. برخی میگفتند بهشت یعنی لذت و جهنم یعنی درد و ناملایمات. چرا؟ چون اثبات آن خیلی راحت نیست. گاهی منکرین میگویند نبش قبر کردیم و خبری از نکیر و منکر نبود؛ کسی نیامد جز آنکه مرده سر جای خود آرمیده بود. او فکر می کند چیزی باید پیدا شود که به خاک و مرده وارد شود. به عبارت دیگر، عالم برزخ را در عالم ماده جستجو میکند. یکی از قسمتهای مورد اهمال حوزههای علمیه ما این است که نتوانسته این مسائل را خوب در دنیا تبیین نماید و به صورت علمی دنبال کند چرا که دنیای متجدد، مدرن و علمی در صورت عدم انصاف منکر این مسائل است و در صورت انصاف میگوید این مسائل را نمیفهمم. یک دانشمند میگفت بهشت و جهنم و این گونه مسائل برای عوام خوب است نه برای ما خواص. مثالی که میزد بسیار هوشمندانه بود. وی میگفت چگونه یک سلاخ با یک دسته ناچیز علف تعداد زیادی گوسفند را به کشتارگاه میبرد بی آنکه کمی علف به آنها بدهد. برای هدایت و بردن بسیاری به اینگونه ترفندها نیاز است. از لحاظ منطقی نیز اصل با عدم است و این ما هستیم که باید اثبات ادعای خود بنماییم. چه اشکالی دارد که ما با شهامت پذیرای اینگونه حرفها باشیم؟! او میگوید اگر آن گوسفندان به چیزی رسیدند ما هم میرسیم. در رابطه با توحید نیز چنین است و اگر عدهای آنرا انکار میکنند مشکلی وجود ندارد چون اساساً ما باید آنرا که ادعا کردیم اثبات کنیم. اصل آن است که چیزی وجود ندارد؛ این ماییم که باید مُثبت بیاوریم. در باب برهان، تابع قضیه تابع اخس مقدمات است. شک در اثبات مساوی عدم است. این اثبات است که باید قوی باشد. حوزهها نباید بسته فکر کنند و گرنه مجتهدهای ما نمیتوانند خوب و باز فکر کنند. تعدادی از فرامین دین مورد آزمایش و حتی انکار قرار گرفته شده است اما دسته جاتی از منکرین با اعتقادات مذهبی البته به حد محدودی موافق هستند چون میگویند باعث سلامت و حفظ نظم جامعه است. به عبارت دیگر میگویند اعتقادی وجود ندارد اما حتی اعتقاد خیالی خوب است. در بحث شیطان اگر وارد مصداق میشویم نباید مفهوم شیطان در آن گم شود، آیا وجود شیطان در خاکروبهها محال عقلی است؟! مگر او قسم خورده که ازهر طریقی ما را زمین بزند؟! چرا ما باید چیزی را که فکر میکنیم غلط است چه در قرآن و چه در روایات به زعم خودمان درست کنیم؟! در اینجا شیطان چه مشکلی دارد که با میکروب آنرا عوض میکنیم؟ آیا محال عقلی است؟ اگر قرار است خلاف چند هزار سند ادعا کنیم باید دلیل منطقی بیاوریم. آنهایی که اینگونه معانی را به چیزهای دیگر بر میگردانند اعتقادشان به امور غیر ظاهری ضعیف است. پس حرف ما این شد که شیطان ذوالعقول است و با اهریمن، جن، ابلیس و پری فرق دارد و اینها نباید با هم مخلوط شوند.