امیدواریم که در مورد مطالب گفته شده درگذشته توجه کافی فرموده باشید. علاوه بر تقسیم بندی جناب راغب که اساس درستی نداشت، دسته بندی دیگری نیز وجود دارد که آن هم دارای اشکال است. ایشان میفرماید «و قیل و للجنّ بعض الروحانیین» یعنی جن برخی از روحانیین است. متأسفانه آن هم بی دلیل است و تنها به «قیل» اکتفا میشود؛ نه آیهای، نه حدیثی و نه استنادی به عقل در آن راه دارد. سپس میگوید چرا جن برخی از روحانیین است و روحانیین را سه دسته میکند و میفرماید «و ذلک انّ الروحانیین ثلاثه اخیارٌ و هم الملائکه و اشرارٌ و هم الشیاطین و اوساطٌ فیهم اخیار و اشرار و هم الجن» یعنی خوبهایشان ملائکه، بدهایشان شیاطین و میانههایشان جناند که هم خوبان و هم بدان هستند. بنابراین، ایشان جن را مقابل شیاطین که همه اشرارند میگیرد. سپس میفرماید «و یدل علی ذلک قوله تعالی «قل اوحی الیَّ…» اول سوره جن را میگوید و سپس این آیه را میخواند «و انّا منّا المسلمون و منّا القاسطون…». پرسشی که پیش میآید اینست که از این آیا چگونه روحانی بودن جن در میآید؟! چه دلیلی برای سه دسته اخیار، اشرار و اوساط آنها دارید؟! اینها اساس درستی ندارد. چرا؟ شما میگویید اخیار آنها ملائکه هستند اما اخیار انسان را هم در بر میگیرد و فقط ملائکه در آن جای ندارد. اشرار روحانیین هم مختص جن و شیاطین نیست بلکه شیاطین هم جنّی دارند هم انسی. اگر مرادش مطلق باشد، دیگر ربطی به جن ندارد؛ ملائکه اشرار ندارند و این جن و انس است که میتواند اشرار داشته باشند. اوساط روحانیین نیز مختص جن نیست که هم اخیار و هم اشرار داشته باشد؛ انسانها نیز چنیناند، هم خیرات دارند وهم شرارت. انسانها نیز این سه دسته بندی را دارا میباشند: ۱٫ اخیار آنها مانند انبیا و اولیای الهی، ۲٫ اشرار آنها مانند شمر و حرمله و ظالّین و ۳٫ اوساط مانند افراد عادی. دومین اشکال این تقسیم بندی آنست که چرا شیاطین را جزو روحانیین میآورید؟! ما گفتیم اساساً جن نفسی است و وجود عقلانی او به اعتبار ناریت مغلوب است. ملائکه نیز به اعتبار جمالی بودنشان و انسان نیز به اعتبار جمعی بودنش دارای عقلانیّت هستند. بنابراین، شما به چه دلیل جن، ملک و شیاطین را روحانی خطاب میکنید؟! فراموش نکنیم که روح در عرفان همان عقل در فلسفه است. آیاتی که به عنوان شاهد آورده میشود هیچ کدام ربطی به موضوع ندارند و پاسخگوی این پرسشها نیستند. این که آدم گول شیطان را میخورد چون تصور قسم دروغ خوردن برای او دشوار بوده است یا حتی در آیه ۱۱ سوره جن «و انّا منّا الصالحون و منّا دون ذلک» یعنی گروهی از ما نیکوکارند و گروهی اشرار (اگر دون را به معنای زیر و پایین بگیریم) و سپس «کنّا طائق قدرا» یعنی ما دسته جات مختلف داریم و همه یک جور نیستیم، چه ربطی به روحانی بودن جن یا شیاطین دارد؟! جن و شیطان در اتّصاف متفاوتند اما در موصوف یکی هستند. به عبارت دیگر، خوب و بد آن ناری است (مارج من النار) یا (من نار سموم) اگر به دستگاههای جوش بنگریم در مییابیم هر چه حرارت صافتر میشود، آتش سبزتر و زیباتر میشود؛ در نهایت خود نار نور میشود که از حیث وجودی بعداً بحث خواهیم کرد. آن آتشی که با آن جن خلق شده همان آتشی است که با آن شیاطین خلق شدهاند البته به غیر از شیاطین انس. پس خوب و بد جن از حیث ماده متفاوت نیستند چون هر دو از نارند. صالح و طالح به اعتبار اصل ریشه و مسلم و قاسط به اعتبار عملکرد آنهاست. پس توجه به چند مطلب ضروریست. ستر در جن جلالی و نفسی است و جمالی نیست. عقل در جن مغلوب و تکلیفش هم محدود میباشد. روحانی به جن گفته نمیشود بلکه این وصف فقط برای خدا،انسان و ملائکه است. روحانی بودن با مادی بودن منافاتی ندارد ولی اکنون بحث ما راجع به مجرد و مادی بودن نیست. وقتی جن ناری باشد لحاظ مادی هم دارد. حالا این ماده چه است وارد فصل نمیشویم چرا که بحث ما جنس است.
بر خلاف جناب راغب که بی دلیل ادعا میکنند، مرحوم صدرا دلیل میآورد اما ای کاش که دلیل نمیآوردند. خدا ما را ببخشد؛ اگر این مباحث را مطرح میکنیم به خاطر اینست که اینها روشن شود و برای رضای خدا اینکار را انجام میدهیم و گرنه این علما بندگان صالح خداوند بودهاند که در ملکوت اعلا به سر میبرند. بسیاری از این کتابها نیاز به جراحی دارند و روی سخن بنده به کتابهای خوب از این اولیاء مانند مرحوم صدرا و محی الدین است. جناب صدرا در کتاب مفاتیح الغیب (کلیدهای غیب که این اسم بسیار مهم است و از بهترین کتابهای مرحوم ملاصدرا است) در صفحه ۱۹۰ زیر عنوان بصیره الکشفیه (یعنی این مسائل رویتی است نه مدرسهای) در ابتدا به مدرسهای ها حمله میکند که آنها چیز زیادی متوجه نمیشوند. «اکثر ما ذکرناها فی هذا الباب کلام غیر مکاشفین و من رام یعرف حقیقه الملک و الجن لطریق البحث و الفکر او النقد و الاثر من غیر سلوک اهل بصیره فقد الستسمن زاورنه» یعنی اکثر مطالبی که ما اینجا گفتیم کلام مدرسه ای ها است، کسی اگر بخواهد حقیقت ملک و جن را بدون کشف بفهمد باد میکند (او چاق نمیشود بلکه چیزهایی را میداند اما بدرد نمیخورد). ممکن است کسی مانند یک ورزشکار ماهیچه پیدا کند که بسیار خوب است اما ممکن است گوشت باشد و گاهی هم هیچ کدام نیست بلکه فقط باد کرده است. به عبارت دیگر، حرفهای مدرسهای به بیان ملاصدرا تورّمی؟ است. به قول مرحوم شعرانی هر موقع مسئلهای در کار نیست میگویند «وعلن» که اسم آن را میآورند. سپس ملاصدرا میفرماید «انّ الجنّ من الاجتنان و الختفا و الاستتار» اولاً که جن از اجتنان است یا اجتنان از جن؟ دوم آنکه همان اشکالات قبل بر صرف اختفا و استتار نیز وارد است چرا که خدا را هم در بر میگیرد (یا من هو اختفا لفرط نوره الظاهر الباطن فی ظهور). آیا طبق این تعریف خدا هم جن است؟! اصلاً خدا در ذهن آنها نیست و به ذهن آنها نمیرسد که برای آنها این پرسش ایجاد شود اما نسبت به ملائکه ایشان هم مانند گذشتگان ملائکه را نیز جن میداند. حتی میشود از قرآن شاهد گرفت (همان کمکی که به جناب راغب کردیم) «و لهذا سمیه المائکه جنّا». در کجای قرآن این آیه وجود دارد؟ در کل قرآن فقط این آیه (۱۵۸ صافات) را پیدا کردهاند «وجعلوا بینه و بین الجنه نسبا…» یعنی (کفار) قرار دادند بین او (خدا) و جن نسبت فامیلی. کجای این آیه جن را ملائکه خوانده است؟! حرمت قرآن به اینست که بی مورد حرف نزنیم و از غیب نگوییم آیا ملاصدرایی که صدرالمتالهین و مفسّر قرآن است چگونه و چطور باید اینگونه سخن بگوید؟! بحث در وجود آیه نیست بلکه بحث بر سر معنای آیه است. آیه ۱۴۹ سوره صافات میفرماید «فاستفتهم الربّک البنات و لهم البنون» یعنی آیا مشرکان میپندارند که فرشتگان دختران خدایند و پسران برای آنها است». باید سیر قرآن را پیدا کرد نه اینکه یک آیه را بیرون بکشید و جدا معنا کنید. این بحث بین خدا و کفار در رابطه با ملائکه و جن است. دسته جاتی از کفار میگفتند ملائکه اناث هستند و مذکر نیستند. خداوند در مقابل ادعای آنها میگوید چرا میگویید ملائکه اناثند؟ اما نمیگوید مذکرند، میگوید چرا میگویید مونثند؟ پس دعوای خدا با کفار بر سر مذکر و مونث است. دعوای دیگر بین خدا و کفار بر سر جن است. این دعوا در مورد اصل فامیلی است نه مونث و مذکر. دسته جاتی هم از کفار میگفتند جن با خدا فامیلند که خدا از آنها میپرسد به چه دلیل این ادعا را دارید؟ در آیه ۱۴۹ سوره صافات خدا میپرسد پسران برای شما و دختران برای خدا؟! «الا انّهم من افکهم لیقولون» بدانید که دروغ میگویند. «اصطفی البنات علی البنین» آیا بین پسران و دختران تفاوت قائل شده است؟ «ما لکم کیف تحکمون» چرا اینگونه حکم میکنید؟ «ام لکم سلطان مبین» آیا دلیل دارید؟ «فاتوا بکتابکم ان کنتم صادقین» دلیل یا سند بیاورید (که ملائکه مونثند). و حالا میرسیم به آیه ۱۵۸ که مرحوم صدرا نقل کردهاند «و جعلو بینه و بین الجنه نسبا» یعنی کفار فقط در مورد ملائکه با خدا مشکل ندارند بلکه به جن هم که میرسد میگویند جنها با خدا فامیلند آنجا که به ملائکه که رسید دختر بودن به خدا برخورد و اینجا نسبت فامیلی جن با خدا او را ناراحت کرد! فرق نسب با سبب در چکیدگی و چسبیدگی است. در باب ارث بین این دو تفاوت بسیار است. نسبی به آبا و اولاد گفته میشود اما سببی با ازدواج است. آن آیات قبلی مربوط به ملائکه است ولی این آیه مربوط به جن است. خداوند در ادامه همین آیه (… و لقد علمت الجنّه انهم لمحضرون) خداوند کفار را تهدید میکند که باید در روز قیامت حاضر شوند و برای تهمت خود جواب دهند. انهم به کفار میخورد و ربط دارد. چرا خداوند در آیات اولی در مورد دختر و پسر بودن ملائکه چانه میزند اما از نسبت آنها چیزی نمیگوید؟ این به این معناست که نسبت ملائکه به حق گوارا چون نوری است اما نسبت جن به حق ناگوارا است چون ناری است. یک وقت کسی صاحب منصب و مقام است. دیگران دوست دارند با او نسبت داشته باشند ولی هنگامی که کسی مشکل دار است یا شخص خوبی نیست، همه نسبت خود را با او انکار میکنند. نسبت یعنی ریزش ذاتی و خدا راضی نیست که جن ناری و جلالی را با خود فامیل بداند. در آیات مربوط به ملائکه خداوند نفرمود که ملائکه دختر و پسر ندارد بلکه نسبت دختر بودن ملائکه برای خدا و پسران برای کفار را مطرح فرمود. البته خداوند نه پسر دارد و نه دختر؛ جن، ملک و انسان هیچ کدام اولا خدا نیستند اما نوع برخورد خداوند در رابطه با ملائکه و جن جالب و در خور تامل است. در مورد ملائکه، انتساب دختر به خدا ولی در مورد جن، نسبت دادن جن با خدا مورد نکوهش خداوند قرار میگیرد. بنابراین، نوع استنکار متفاوت است. نار سموم و من مارج من نار روحانی نیست و نکته دیگر اینکه ملاصدرای مفسّر قرآن چرا باید اینگونه دلیل بیاورد!
برای اینکه مطلب بیش از پیش روشن شود که جن همان «من الجنه و الناس» است به تفسیر جناب علامه طباطبایی زیرهمین آیه رجوع میکنیم که میگوید «و جعلو بین هو بین الجنه نسبا و من الغریب قول بعضهم انّ المراد بالجنّ طائفه من الملائکه یسمون بها و هو من ما لا شاهد له من کلامه تعالی مضافاً الی بعده من السیاق سبحان الله اما یصفون الا عباد الله مخلصین که استدلال میکند که بسیار عجیب است که مراد جن دستهای از ملائکه باشد چون این دو متفاوتند و ب هم ربط ندارند. روح ایشان شاد! این استدلال را بسیار محکم میگوید چون آنها از قرآن شاهدی ندارند. باید در قرآن تدبّر بیشتری داشت چرا که ممکن است از میان ده آیه یک آیه معنای متفاوتی داشته باشد مانند سوره احزاب که راجع به زنان پیامبر(ص) است که یک دفعه موضوع عوض میشود و مطلب درباره اهل بیت میگردد. نظر اهل تسنن درباره آیه تطهیر اینست که آیه درباره زنان پیامبر(ص) است اما نظر شیعه آنست که این آیه راجع به اهل بیت است و اهل بیت با زنان پیامبر(ص) متفاوت است. در اینجا هم خدا مثال یا شاهدی دیگر میآورد که کفار حرفهای بدی میزنند نه تنها ملائکه را دختران خدا میدانند بلکه جن را هم با خدا فامیل میدانند. به جناب صدرا این انتقاد وارد است که شما که دم از کشف و شهود میزنید و مدرسهایها را باد کرده میشمرید چرا اینگونه ادعا مینمایید؟! اینست کشف شما؟! اگر بنده این مشکلات را از این اعاظم نقل میکنم، قصد ندارم به آنها جسارت کنم و فقط میخواهم که شما عزیزان به کلام دیگران توجه فرمایید و هر چه را راحت نپذیرید وگرنه اگر این بنده خاص خداود اگر ۱۰۰۰ اشتباه هم داشته باشد، همان صدراست. پس نه به صورت حقیقی و نه به صورت حقیقی و نه به صورت مجازی به ملائکه جن نمیگوییم. اگر آدم در معنای آیه مشکل دارد نباید ملائکه را جن کند، باید مشکل خود را با آیه مرتفع کرد. ملک و جن دو موجود و هویت متفاوتند و نباید آنها را با هم قاطی کرد. البته ریتم بیان ما با بیان علامه فرق دارد گرچه هر دو درست است.