پس از مباحث مفهومی مُلک، ملکوت و ملائکه در قسمت گذشته به قرآن کریم رجوع کردیم که با توجه به عظمت و خصوصیات ملائکه دریافتیم که لزوم باورداشت به ملایکه جزیی از ایمان است و ایمان بدون اعتقاد به وجود فرشتگان، کامل نمی گردد.
با وجود اهتمام قرآن به عظمت، اهمیت، صفات و آثار ملائکه، سخنی از چیستی ملک به میان نمیآورد! این مسئله حساس تر به نظر میرسد وقتی که ملائکه در مقابل شیاطین قرار میگیرند، مدبر عالم و حامی مومن هستند. با آنکه قرآن گفته است که جن از نار و انسان از تراب است، اما نگفته است که ملک از چیست! چرا قرآن به آن اشاره نکرده است؟!
در پاسخ به این پرسش باید گفت حقیقت ملائکه از نور است. روایات فراوانی نسبت به این موضوع داریم. نسبت به پرسش دوم که چرا قرآن این مطلب را نگفته باید گفت که قرآن نمیتوانسته آن را عنوان کند، مشکل در بیان داشته یا مصلحت در عنوان نبوده است. اگر صرفاً عنوان میشد که ملک از نور است همانند جن که از نار و انسان که از تراب است مشکلی نداشته است. پس پاسخی به این پرسش داده نشده است. هنگامی که به اسناد مراجعه میکنیم میبینیم که وجود و خلقت ملک از نور المعصومین یا از نور آقا رسول الله (ص)، از نور علی(ع)، از نور فاطمه (س)، از نور حسن (ع) و از نور حسین (ع) است. اینجاست که قرآن نمیتوانسته بیان کند. اگر قرآن میگفته از نور است که اجمال بوده است ولی اگر میگفته از چه نوری است مشکل داشته است چرا که دشمنان به ظاهر مسلمان تحمل این بیان را نداشتهاند. لذا بیان این حقیقت در خور عنوان نبوده است همانطور که نسبت به امیر مؤمنان (ع) یا نسبت به امامت و عصمت به طور صریح و یا مکرر قرآن بیانی ندارد. قرآن معذور بوده است. میبینیم که آیه تطهیر باید لابهلای آیات نسوان النّبی بیان شود آن هم به صورت اجمالی چون آنها میگویند مراد آیه زنهای پیامبرند اما ما میگوییم زنها این خصوصیات را ندارند و اهل بیت غیر زنها هستند. همین که اجمال میشود این آیه میماند. اگر همین آیه به صورتی صریح میآمد برای قرآن مشکل پیش میآمد، حذف و یا تهدید میشد. بنابراین مصلحت در گفتار این مطلب نبود. از این رو تمام آیاتی که نسبت به حضرت علی(ع) بی بی دو عالم حضرت فاطمه (س) و یا خمسه طیبه آمده به صورت صریح و گویا نیست بلکه همه به صورت کنایه است. اگر کتابهای گذشتگان و اعاظم را بررسی نماییم ممکن است که راجع به نبود اسامی ائمه اطهار در قرآن چیزی گفته باشند اما درباره چرایی نبود دلیل در جهت حقیقت ملائکه چیزی نمییابیم. پس حرف ما این شد که مصلحت در گفتار این مطلب نبوده است. اینکه قرآن میفرماید «انّا له لحافظون» یک وقت بنا به وجود مقتضی است و گاهی به دفع مانع است. قرآن جوری نازل نشده است که در مخاطره قرار بگیرد. به همین جهت قرآن برخی از حقایق را به کنایه، کتمان و پنهان بیان نموده است. پس اکنون این سه مطلب را دنبال میکنیم که حقیقت ملائکه از نور است آن هم نور ولایت و مصلحت در بیان آن نبوده است. حرف ما اینست که چون حقیقت ملائکه از نور ختمی است مصون از خطا و خلل هم هستند. انسان نیز فقط از خاک نیست بلکه از تمام خصوصیات در انسان هست و ابلیس این را نمیدانست و فکر میکرد چون جن از نار است و انسان از تراب، پس او بر انسان افضل است.
مرحوم مجلسی در جلدهای متعدد از کتاب بحارالانوار خود به این مطلب که هویت ملائکه از نور ختمی است اشاره میفرماید که ما برخی از آنها را دنبال میکنیم و شما نیز به دنبال بقیه آن باشید. در جلد ۱۱ صفحه ۱۰۲ حدیث ۸ امام صادق (ع) میفرماید «اگر ابلیس میدانست آدم از چه خلق شده است به خود افتخار نمیکرد. خلقت ملائکه از نور است، خلقت جن از نار است ولی خلقت انسان از صفحه الطین است که نور، نار، ریح و آب در آن جاری است [چون انسان مقام جمعی است و این حقیقت در ماده وجود او نیز صادق است]. سپس حضرت توضیح بیشتری میدهد و میفرماید نورش برای عقل، فهم و بصیرت است و اگر وجود آدم از نار نبود معدهاش نمیتوانست غذا را هضم کند [پس انسان نه تنها آتش خانه دارد بلکه انسان آتشین هم هست]. اگر باد در وجود انسان نبود آتش معده را به آتش میکشید. خداوند در وجود انسان باد نهاده است تا آتش و گرما را کنترل کند. اگر آب در معده انسان نبود حرارت معده دفع نمیشد و این حرارت تمام باطن انسان را به آتش میکشید. بنابراین، آن پنج چیز در وجود انسان قرار دارد در حالیکه ابلیس یکی از آن پنج چیز را داشت.»
اگر بحث ما که راجع به خلقت و حقیقت ملائکه که از نورند به همین جا ختم میشد دیگر به کسی بر نمیخورد اما مسئله باریکتر از این است. در جلد ۳۷ صفحه ۶۳ روایت ۳۱ را دنبال میکند که «خدا بود و هیچ چیز نبود و پنج نفر را از نور جلال خود خلق کرد. پنج اسم از اسامی خود انتخاب کرد (یا حمید به حق محمد، یا عالی به حق علی،…) و سپس حسن و حسین از آنها مشتق شد و همچنین فاطمه از فاطر مشتق شد و ملائکه را از نور آفرید. زمانی که ملائکه به آنها نگاه کردند شأن آنها را دریافتند و میگفتند ما صاقّون؟ و مسبّحون هستم برای خمسه طیبه.» اگرچه در این روایت کرنش ملائکه برای خمسه طیبه اشاره شده است اما چندان با مخاطره نیست چون فقط میگوید خلقت ملائکه از نور است. حقیقت ملائکه که از نور خمسه طیبه است از این روایت در نمیآید.
در جلد ۴۰ از بحار صفحه ۵۹ عروج به آسمان ششم و بحث ملائکه را دنبال میکند که «لا اله الا الله، محمد رسول الله و علی بن ابی طالب عروه الوثقی و حبل الله المتین» به نور مکتوب بود و سپس در روایت ۹۱ بحث شفاعت را مطرح میکند که ملائکه حاجتی را از حضرت محمد (ص) میخواهند. باید توجه داشت که حضرت رسول (ص) چه ادبیات زیبایی در مقابل ملائکه به کار میبرند (ای ملائکه خدای من) یعنی من بدون خدا با کسی حرفی ندارم. ملائکه درخواست میکنند که هنگامی که به زمین بازگشتید سلام و اشتیاق ما را به امیرمومنان علی (ع) برسانید. حضرت رسول (ص) میپرسد مگر شما حق معرفت ما را میشناسید؟ آنها میگویند شما اولین خلقت خداوند هستید، چطور میشود که ما شما را نشناسیم؟! بعد از زمین و آسمان که شما امام آنهایید میگویند ملائکه از انوار شتّاک آفریده شدند. ما هم با شما هر چه میگفتید میگفتیم. ما در بحث فصوص البته بدون ذکر منبع چون مجال این کار آنجا نبود این مطالب را دنبال میکردیم که انسان دو فصل دارد نه اینکه در منطق انسان را حیوان ناطق معرفی کنند: یک فصل طینی و یک فصل نوری. آدم متعلق به فصل طینی است (کنت نبیاً و آدم بین الماء و التطین) یعنی من پیامبر بودم که آدم در مرحله آب و گل بود. باید پرسید شما که فرزند پدر خود هستید چطور قبل از او پیامبر بودید؟! در اینجا ما میگفتیم بین علی بن ابی طالب و مقام امیرالمومنین تفاوت وجود دارد؛ همچنین یک محمد بن عبدالله و یک خاتم المرسلین داریم. علی بن ابی طالب پس از پدر خود و پدرش پس از آدم بوده است. به عبارت دیگر، چهره ناسوتی امیرمؤمنان علی بن ابی طالب است همانطور که چهره ناسوتی مقام ختمی محمد بن عبدالله است. این فصل طینی است که آدم هست اما قبل از عالم تین عالم نور است. قبه الخضراء کجاست؟! نور قبل از عرش، کرسی، لوح و قلم است که به مقام عالیین تعلق دارد. عالیین خمسه طیبه هستند. این فصل ترابی تنزیل عالم نوری است. عمر آدم در مقایسه با بقیه مخلوقات مانند زمین و آسمان بسیار ناچیز است. حتی اگر ۱۲۴ هزار پیامبر را که دلیلی برای وجودشان نداریم بپذیریم و عمر هر یک را حدود هزار سال در نظر بگیریم (نه مثل انسانهای کنونی که ۷۰ الی ۸۰ سال بیشتر عمر نمیکنند) با وجود اینکه برخی از پیامبران هم عصر بودند باز هم با میلیارد سال تفاوت چشمگیری دارد. پس چگونه میگوییم آقا رسول الله اولین خلقت پروردگار است؟! باید آنچه میگوییم با عقل جور درآید! تازه آدم پس از عالم به دنیا آمده است. آدم بعد از جن، ابلیس و ملائکه بوده است و آقا رسول الله نیز بعد از آدم به دنیا آمده است. این پرسشها فقط در سایه تقسیمبندی فصل تینی / ناسوتی و فصل نوری / عالیین پاسخ داده میشود. اگر گفته میشود که ملائکه مصون از خطا و خلل است به این دلیل میباشد که وجود نوری آنها از نور ختمی سرچشمه میگیرد و خلقت آنها از خلقت عالیین است همانطور که شیعه از همان سرشت است (خلقوا من فاضل طینتنا). بنابراین اگر آقا رسول الله قبل از آدم پیامبر بوده است به اعتبار عالم خاک نیست بلکه به اعتبار عالم نور است.
اشکال دیگری که میتوان به حدیث بالا وارد نمود این است که بگوییم ملائکه از نوری از انوار شتّاک که خداوند اراده کرد خلق شده است، از کجا معلوم است که انوار شتّاک همان خمسه طیبه است؟ سند این مطلب کجاست؟
«خلق الملائکه من نور ما اراد من انوار شتّاک» از کجای نورهای گوناگون خمسه طیبه در میآید؟ پس این روایت هم مشکلی یا مخاطرهای ندارد. اما در جلد ۵۹ از بحار صفحه ۱۹۱ علامه مجلسی روایتی از امام حسین(ع) راجع به اختصاص نقل میکند و به واژه نور که میرسد میگوید «الخبر» یعنی این تمام خبر نیست. بنابراین باید به دنبال بقیه خبر باشیم. همین که آهسته مطلب را جستجو میکنیم در جلد ۲۵ بحار صفحه ۱۶ خط ۱۶ از کتاب ریاض الجنان شروع میکند که آقا رسول الله میفرماید «من، علی، فاطمه، حسن و حسین از یک چشمه هستیم. زمانی که ما بودیم زمین، آسمان، عرش، بهشت و آتش وجود نداشت و ما خدا را تسبیح و تقدیس میکردیم. سپس پروردگار اراده نمود که از نور من عرش رادرست کند و چون نور من از نور خداست برتر از عرش است. بعد خداوند از نور علی ملائکه را خلق نمود. چون نور فاطمه از نور خداست برتر از آسمانها و زمین است. سپس خداوند از نور حسن خورشید و ماه را آفرید و چون نور حسن از نور خداست برتر از بهشت و حورالعین است.» این روایت ادامه پیدا میکند و به آنجا میرسد که چون عرش به نور زهراست نام دخترم الزهراست همانطور که نور آسمانها و زمین از اوست، او که دختر پیامبر و همسر وصی من که حجت امّتم است میباشد. همانطور که ملاحظه میشود ثقل این مطالب بسیار بالاست. در روایت قبلی گفته شد که ملائکه از نورند ولی اینجا اوضاع تغییر کرد و صریحاً گفته میشود از نور خمسه طیبه است.
جلد ۶۰ صفحه ۲۶۰ از بحار باب نوادر روایت مغلق و مهمی دارد که از کتاب السماء و العالم نقل میکند. این کتاب پر از پرسشهای عجیب و غریب از خلقت زمین و آسمان است که عبدالله بن سلام از حضرت رسول میپرسد. پیامبر (ص) میفرماید «نور مومنین و مسلمین از نور عرش است و نور ملائکه از نور کرسی است. نور بهشت تا ابد ادامه دارد ولی نور کافران از چه کسانی است. در ادامه به چیستی و چگونگی خلقت موجودات گوناگون میپردازد. همچنین در جلد ۷۵ صفحه ۲۲۰ از بحار نقل میکند که خداوند محمد و علی و یازده نفر دیگر را از نور عظمت خود خلق نمود و اشباح را از انوار آنها بوجود آورد که قبل از خلق مخلوقات به عبادت مشغول بودند، خدا را تسبیح و تقدیس میکردند. عرض و اشیا را از طینت محمد آفرید و همین طور خورشید، ماه، ستارگان، روز، شب و سایر ملائکه از نور محمد خلق کرد. سپس بعد از خلق آسمانیان گوناگون و زمین آدم را آفرید. متاسفانه کتابهای دیگر به هیچ وجه این مطالب را کند و کاو نمیکنند. ممکن است بگویند ملائکه از نور آفریده شدهاند اما این پسوند نور است که مشکل ساز است و به همین دلیل در قرآن نیامده است. اینکه ملائکه از نور باشند نه موافق و نه مخالف را میآزارد. اگر ملائکه طیّب و طاهرند و معصیت نمیکنند به خاطر نور خمسه طیبه است. اگر اینکه به آدم سجده میشود به خاطر آن نور است. آنهایی که میگفتند حقیقت ملک و جن یکی است چقدر در اشتباه هستند. جن از مارج من نار است ولی ملک از نور خمسه طیبه است. حتی یک روایت هم پیدا نمیشود که خلقت جن به ائمه معصومین نسبت داده شود اما ملائکه ظهورات خمسه طیبه و عالیین هستند. چرا کتابها نسبت به این موضوع که چرا قرآن نمیگوید ملک از چه نوری است غفلت دارند؟!