حرف ما این شد که عوالم وجودی و موجودات عالم تعدد مرتبه به تفاوت ظهورات دارند و تباین میان آنها نیست. موجودات میتوانند از عالمی به عالم دیگر و از مرتبهای به مرتبه دیگر با بیان خصوصیات و توان خروج حرکت داشته باشند. پس وجودات نوری، ناری و ترابی یعنی ملک، جن و انسان با هم مختلفند و متباین نیستند اگر چه به ملک جن نمیگوییم و به جن نیز ملک نمیگوییم همانطور که به انسان جن نمیگوییم و به جن نیز انسان نمیگوییم و همانطور که به ملک انسان نمیگوییم و به انسان نیز ملک نمیگوییم. البته باید توجه داشت که شیطان غیر از جن، انسان و ملک است چو جن، انسان و ملک ذات وموصوف هستند ولی شیطان اتصاف است اگر چه جن و انسان میتوانند شیطانی شوند اما ملک خیر زیرا ملک ظرف ظهور جمالی است که کدورت ستری را ندارد. بنابراین تفاوت عوالم تفاوت رتبی است گرچه با یکدیگر تمایز دارند. هم جن و انسان و هم ملک میتوانند ظرف صعود را داشته باشند؛ جلا و استعلا در همه موجودات هست. البته جلا و استعلا غیر تکلیف و اختیار است. در ملک نوعی اختیار و اراده است که با اختیار و اراده انسان و جن متفاوت است. موجودات هیمانی فوق ظرف ملک، موجودات جبروتی ملائکه خاصّه، موجودات ملکوت عالیه ثقل ملائک در ملکوت عالیه و موجودات ملکوت سفلی (ظرف جوار عالم مِثال) ظرف جن است. صورت، شکل و نقص در عالم ملکوت سفلی وجود دارد لذا وجود جن را وجود نفسی گرفتیم نه وجود عقلی. انسان و ملک لحاظ عقلی دارند اما جن عقل مغلوب دارد برخلاف ملک که عقل غالب است و برخلاف انسان که عقل جمعی است. این تفاوت در خصوصیات منجر به تفاوت در آثار نیز میگردد. جن ظرف جلالی – ستری، ملک ظرف جمالی – ظهوری و انسان ظرف جمعی است. انسان ظرف ترابی و استعدادی است. همانطور که بیان شد دیدیم که قابلیت انسان بیش از تمامی موجودات است. خروج انسان از قوه به فعل بیشتر از همه موجودات است. ملک و جن این توان را ندارند اما فعلیت آنها بیشتر از استعدادشان است. به عبارت دیگر، ملک و جن چیزهایی را که دارند بکار میبرند اما چیزهایی را که ندارند مشکل بدست میآورند بر خلاف انسان که اکتساب چیزهایی که در استعدادش وجود دارد آسان است. انسان توانمندی فراوان در اخراج و ظهور دارد. جن و ملک این ویژگی را ندارند. در جن ثقلی وجود ندارد برخلاف انسان که از تراب است. حرکت و حرارت خاک بسیار ضعیف است پس انسان که از خاک است اضعف الموجودات است اما لحاظ جمعی نصیب انسان شده است. انسان ناسوت را هم دارد نه این که ناسوتی است. چون انسان لحاظ جمعی دارد دیگر ثقل ترابی برای او مانع نیست و هم میتواند ظرف پست «بل هم اضلّ سبیلا» و یا ظرف عالی «بالافق الاعلی» را در خود داشته باشد. چون استعداد فراوان و امکان فعلیت دارد چه در ظرف نزول و چه در ظرف صعود رشد برایش موجود میباشد اما در ملک و جن رشد با این سرعت وجود ندارد. ملک اصلاً ثقل ندارد و جن نیز به اندازه انسان ثقل ندارد. ارتباط بین عوالم برای انسان به دلیل امکان بیشتر اما فعلیت کمتر آسانتر است. جن و ملک توانمندی و فعلیت خود را بکار میگیرند اما انسان توانمندی خود را بنا به استعداد خود بکار نمیگیرد. عدم بکارگیری استعداد میتواند انسان را به جایی برساند که رشد انسان را کمتر از حیوان کند و حتی گرگتر از گرگ شود ولی بکارگیری استعداد میتواند رشدش را بیشتر از جن و ملک نماید البته اینها بستگی به خصوصیات مزاجی، مکانی، محیطی، ارثی، مربّی و ویژگیهایی که در رشد مطرح است دارد.
ارتباط انسان با جن سطح مناسب لازم دارد. سطح مناسب ریاضت در نفس است. ارتباط با جن نیاز عقلانی و مادی نمیخواهد. باید یک سالک هم از ثقل و هم از عقل خود بکاهد و به نفسش بیافزاید تا حالت نفسانی پیدا کند. کسانی که با جن کار میکنند ضعف عقلی پیدا میکنند همانطور که ضعف مادی هم پیدا میکنند. قوت نفسی هم دو صورت دارد: ۱- نفس قدسی و ۲- نفس وهمی. اگر کسی بخواهد با مومنین و وارستگان جن ارتباط داشته باشد محتاج نفس قدسی است ولی ارتباط با شیاطین نیازمند نفس وهمی است. استخدام جن یا به وصف سلامت است یا به وصف شیطنت. اذکار، خوراک و کردارش با هم متفاوت است. نسبت به استخدام شیاطین توهمات و موهومات لازم است و باید از ثقل مادی کاست. به عبارت دیگر، باید حتماً آثار ترابی را از خود دور کند و ظرف یبوست و خشکی را در بدن ایجاد کند تا بتواند ظرف نفسی تقویت شود. در عالم ماده ارتباط با جن و شیطان نیست. در ظرف خفّت و سستی میتوان با شیاطین ارتباط برقرار کرد. در ظرف عقل، نوریت ، ثقل و جسمانیت نمیتوان اینکار را کرد چون نه جن عقل نوری دارد و نه ثقل مادی. جن و شیاطین نیز در ظرف توهمات و القائات در انسان رسوخ میکنند.
گاهی انسان میخواهد با جن ارتباط برقرار کند و گاهی جن و شیاطین جنّی تمایل به ارتباط با انسان دارند. این دو با هم متفاوت است. در صورت ارتباط شیاطین جنی با انسان القائات و توهمات است که قرآن به خوبی این مسئله را بیان میکند. جن نمیآید و گلوی کسی را نمیگیرد تا خفه شود و نیازی هم به اینکار ندارد بلکه جن میتواند انسان را از طریق القائات تحت کنترل خود قرار دهد و استخدام کند. قرآن میگوید «ذالکم الشیطان یخفّف اولیائه» یعنی شیطان افرادش را به خوف میاندازد «یرید الشیطان ان یضلّهم» «یعدهم و یمنیهم و ما یعدهم الشیطان الّا غرورا» فوسوس لهما الشیطان» «و اذ زیّن لهم الشیطان اعمالهم» همه اینها نشانه زمینه وهمی و القایی است. چقدر فنی قرآن بیان میفرماید «هل انبئکم علی من تزّل الشیاطین» آیا بگوییم شیاطین بر چه کسانی مسلط و نازل میشود؟ «تزّل علی کلّ افاک عصیم» شیاطین بر افراد غیر مومن، آلوده و گرفتار نزول پیدا میکند و این نزول توهمی و القایی است.
نزول القایی و توهمی ظرف کدورتهای نفسانی دارد. وقتی وجود جن جلالی باشد، اضلالی میشود و به دلیل اضلالی بودن توهمی و القایی میگردد. قرآن در جای دیگر میفرماید «لیجعل ما یلقی الشیطان فتنه للّذین فی قلوبهم مرض». بنابراین ارتباطات شیطانی وهمی و القایی است. در گذشته هم گفتیم شیطان در غیر میدان نفس توانمندی ندارد یا توانمندی جن و شیطان در نفوس است. یعنی اگر انسان بتواند نفسانیت خود را تبدیل به عقلانیت نماید دیگر شیطان نمیتواند با او کاری کند. جن ثقل ترابی انسان را ندارد و انسان قوت فعلی نفسی جن را ندارد. اینکه میگوییم جن در میدان نفس از انسان توانمندتر است ماند اینست که شما بخواهید در حکام کشتی بگیرید که احتمال لیز خوردن بسیار است. نفسانیت یک جاده لغزنده است. اگر انسان بتواند از ظروف نفسانیت خود را دور نگه بدارد، دیگر شیطان نمیتواند با او طرف شود چه شیطان جنّی در ظرف محسوسات نیست بلکه در ظرف القائات، توهمات، خیالات و نفسانیات ظاهر میشود. ارتباط انسان با جن غیر ارتباط جن با انسان است. ممکن است جن با انسان در ارتباط باشد ولی انسان با جن خیر،چون فاعل ارتباط توجه دارد اما آلت ارتباط بی توجه است. اگر انسان بخواهد فاعل ارتباط باشد یعنی انسان متوجه ارتباط است که این با صورت قبلی متفاوت است. ارتباط با جن چه در صورت قدسی نسبت به اصل جن و چه در صورت وهمی نسبت به شیاطین ظرف نفسی است. پس ارتباط جن و شیاطین با انسان در ظرف نفسی وهمی است. در ظرف نفس وهمی مباشرت مادی وجود ندار و یک جن فقط با القائات کار میکند. در صورت القائات، رویت حاصل نمیشود و انسان توجه ندارد. البته اینطور نیست که هر القای وهمی جنّی باشد چون ارتباطات و القائات وهمی میتواند انسی باشد. همانطور که پیشتر گفتیم شیطان اتصاف خارجی جن و انسان است. البته القائات وهمی با متعلق نفس وهمی از ناحیه شیاطین جنّی است. آنجایی که مربوط به شیاطین انسی است میتواند مباشرت وجود داشته باشد اما یک شیطان جنّی میتواند روی ما تأثیر بگذارد و حتی ما را اذیت کند بدون اینکه مباشرت داشته باشد حتی در مواردی که برخی میگویند که شیاطین گریبانم را گرفت، به من حمله کرد و… اینها هم استخدام آلت است. یعنی شیطان یا جن شکلی را تجسّم داده است که با آن فرد در تماس باشد که میشود ارتباط با واسطه. مانند خانمهای باردار که میگویند بختک روی آنها افتاده است. تصور میشود که بختک نوعی از جن است که ثقل ایجاد میکند و مانع از حرکت فرد میشود. بختکی که بر روی انسان قرار میگیرد جن نیست بلکه تشکلی است ثقلی که ظهور القای آن شیطان است. به عبارت دیگر، جن استخدام شکل میکند برای ثقل آن فرد چون خود جن یا شیطان این ثقل را ندارد که بر کسی هموار کند. این نیست که تمام القائات شیطانی، انسانی و یا مزاجی باشد لذا در ظرف نفس همه میتوانند کار کنند. گاهی القائاتی که بر انسان عارض میشود میتواند مشکلات مزاجی باشد. ممکن است ثقل وارده بر بدن پیش رسهای سکته باشد یا مشکلات عروقی باشد و یا رخوتهای عصبی است؛ گاهی هم میتواند القائات جنی و یا شیطانی باشد. همه موجبه جزییه است. این نیست که هر کجا مشکل پیدا شد جن موجب آن است یا بر عکس خیال کنیم که جن دروغ است. بر اساس موجبه جزییه،تمامی این دسته جات میتوانند در نفس وهمی دخالت کنند. البته در ظرف القائات جنّی نیازی به آلت و ماده یا ثقل نیست بر خلاف القائات انسی که مادی و محسوس است. اگر ما بخواهیم کسی را اذیت کنیم باید تلفن کنیم یا به کسی بگوییم که فرزندت مرد تا او آزرده شود یا جلوی او کاری کنی که به واسطه القای شما او متاثر شود. اگر در روایتهایی میبینید که زن وارد حمام میشود و جن نیز با او وارد حمام میشود به این معنا نیست که جن فلان کار را به واسطه آلت خود با او انجام میدهد. همانطور که در عبارت گذشته از جناب محیی الدین خاطر نشان کردیم که اینطور نیست که او میگوید نطفه جن از هواست و وارد رحم جن میشود (مانند تناسل در انسان). اینها داستان است. لذا بحث جن هم میتواند بسیار علمی باشد و هم بسیار خرافی. بنابراین باید دقت شود. از یک طرف باید برای وجود جن دلیل بیاوریم و ثبوتاً و اثباتاً دنبال کنیم. ما اکنون تنها بر آن هستمی که ویژگیهای جن را نسبت به «ماهو» بیان کنیم نه چیز دیگر. پس از این مرحله باید بحث «هل هو» دنبال شود که اصلاً راست است یا دروغ. گاهی ما دچار افراط میشویم و میگوییم اساساً جن دروغ است و گاهی دچار تفریط میشویم و میگوییم خصوصیات او با ما یکی است مانند نطفه، ریختن هوا در رحم، بنابراین تفاوت عالم جن و انسان در نطفه و هواست. اینها خرافات است چون این مسائل سند و دلیل میخواهد. ارتباط بین جن و انسان درست است. ارتباط جن با انسان القایی است اما ارتباط انسان با جن ارادی است. یعنی انسان میتواند در صورت قوت اراده با جن ارتباط داشته باشد اما اگر انسان توانمندی بیشتری داشته باشد میتواند حتی جن را استخدام کند و به کار ببندد. ظرف ارتباط با جن ظرف نفسی است و سلطه نفسانیت در انسان به اراده است. قوت اراده فاعل ارتباط میشود. قوت اراده منحصر به تنها جن نیست بلکه در انسان هم وجود دارد. یعنی سالکی که فاعل اراده قوی است در خانه خود مینشیند و شما را در خانهتان به حرکت در میآورد یا شما را به تبدل میاندازد یا شما را متوجه خود یا دیگری میکند. افراد دیگر نمیتوانند اینکار را انجام دهند چون ضعف اراده دارند. شما چگونه اراده میکنید، بلند میشوید و به راه میافتید؟! اگر این اراده قوت پیدا کند میتواند فرد دیگری را به حرکت درآورد. حالا دیگری میتواند جن باشد یاانس. در ظرف اراده ارتباط با جن آسانتر از راه اندازی انسان است. به عبارت دیگر، افراد با اراده قوی حالت مباشری را بر میدارند. اراده انسان در ظرف ضعف حالت مباشری دارد و میتواند خود را حرکت دهد و در ظرف قوت میتواند دیگری را به حرکت درآورد. فوق این مرتبه استخدام است. یعنی نه تنها فرد دیگر را چه جن باشد و چه انس با حرکت در میآورد بلکه او را میتواند کنترل کند. گاهی جن میتواند یک حیوان را آلت مباشر نسبت به انسان قرار دهد. پس تفاوت جن با انسان اینست که توانمندی جن فعلیت دارد ولی توانمندی انسان استعداد است یعنی باید کار کند تا آن را به فعلیت برساند گرچه اگر انسان به این توانمندی برسد قویتر از جن میشود اما اکتساب آن مشکلتر است. جن به قوت انسان نیست اما اکتساب او فعلی است. جن در ظرف نفوس به راحتی القاء میکند. ما انسانها مانند آن هستیم که میتوانیم از نزدیک با کسی حرف بزنیم و در دل آن فرد آشوب بپا بکنیم اما از دور قادر به اینکار نیستیم اما اگر انسان دارای قوت اراده شود از دور حتی بدون کلام هم میتواند اینکار را انجام دهد. پس خصوصیات متفاوت است که واسطهها چه محسوس و چه غیر محسوس و القائات چه نفسانی و چه رحمانی و یا شیطانی باشد همه مختلف است. ارتباطاتی که از طریق جن است حالت فعلی دارد اما ارتباطاتی که از طریق انسان است حالت فعلی ندارد بلکه اکتسابی است. اگر قوت اراده شیطانی باشد ممکن است دچار اختلال هم بگردد اما اگر فاعل نفس زکیه باشد اینطور نیست و دخالت خود را در کارها عصیان میداند البته ممکن است گاهی کارهایی را بر اثر ضرورت انجام دهد گرچه خود را مشغول این کارها نمیکند. چرا؟ آن کسی که دارای قوت اراده است با انجام کاری خود دارای ضعف میگردد پس حاضر نیست اراده خود را مصرف کند. این مانند آن زنبوری است که در صورت نیش زدن توانایی خود را از دست میدهد. پس یک زنبور نیش نمیزند مگر آنکه مجبور شود. نفس اراده قوی این چنین است بر خلاف جن که در صورت انجام القائات این مشکلات را پیدا نمیکند. وقتی انسان اراده و اختیار خود را بکار میبندد دچار ضعف میشود لذا آنهایی که صاحب سلوک هستند این قوت اراده را برای عروج استفاده میکنند و اشتغال به کارهای زمینی پیدا نمیکنند. آنهایی که خود را مشغول کارهای زمینین میکنند از بالا بریدهاند؛ در واقع خود را باخته است. البته کسی که ثروت میاندوزد و با آن کاری انجام نمیدهد هم دچار اختلال میگردد. ما اختلالات نظام در ظرف ارضی فراوان داریم: گاهی بر اثر عقل فراوان، شیطنت بسیار، مال انباشته و غیره فرد میتواند نظام را مختل کند. البته در ظرف ارضی اختلالات نظام هست اما جزیی است و اصل سیر جامعه را مختل نمیکند.
بنابراین یکی از تفاوتهای ارتباطات جن با انسان مباشری نبوده القائات جن است. البته اگر هم صورت مباشری پیدا کرد با واسطه میشود مانند استخدام حیوانات. یعنی گاهی جن خود را به صورتی یا در حیوان ظاهر میکند. اگر شیاطین با حیوانات اُنس فراوانی دارند به همین علّت است. القائات آنها در حیوانات آسان است. یک فضای وسیعی از حیوانات در اختیار جن است چون حیوانات دارای نفوس وهمیه هستند. اجنّه به ویژه شیاطین بهترین فرودگاههای خود را نفوس حیوانات قرار میدهند. لذا باید به حیوانات نیز توجه داشت اما این هم نیست که هر گربهای دیدید بگویید جن است. باید نسبت به حیوانات موذی و ضعیف اهتمام داشت. مصادیق آن را هم مانند استخوان باید با سند دنبال کرد ه دریابیم کدام درست و یا کدام نادرست و بدون اصل است. کسانی که صاحب قوت اراده هستند القائات شیطانی در آنها کم اثر است. اثرگذاری اوهام شیطانی همانطور است که قرآن میفرماید «کلّ افّاکً اثیم» یا «الّذین فی قلوبهم مرض» یعنی آنهایی که ضعف نفس دارند. افراد قوی اصلاً از شیاطین باکی ندارند اگرچه شیاطین همراه و همگام آنهاست ولی نمیتواند نزدیک آنها شود. به عبارت دیگر، قوت اراده قادر به کنترل وهم است. قوت اراده چیست؟ قوت اراده استجماع نیروست. این اسنان نسبت به تمام قوای خود استجماع دارد یا با خبر است. گاهی میشود کسی در خانه خود زندگی کند اما از برخی اقلام خانه بی خبر باشد. انسانها نسبت به قوای خود این چنین هستند. یک انسان معمولی مانند یک خانه ۲۰ طبقه است که در این خانه انواع گوناگون اشیا وجود دارد و او از آنها بی خبر است. اما کسی که صاحب استجماع است نسبت به میخ در دیوار خود بی تفاوت نیست. گاهی فردی به قاشق روی سفره توجه دارد که مال آنهاست یا مال همسایه است. صاحب قوت اراده دارای اشراف روی ۲۰ طبقه میباشد. دیگر کسی یا چیزی نمیتواند به او رسوخ کندچون تمام مرزها و مواضع نفسانی کنترل و محاسبه شده است. افراد عادی یا ضعف اراده خود این توجه و استجماع را ندارند لذا از توانمندیها و استعدادهای خود بی خبر است. حیوانات بیشتر بی خبر هستند و به همین علت شیاطین بهتر و آسانتر میتوانند به آنها وارد شوند و یا با آنها زندگی کنند. البته باید توجه داشت که حیوانات کثیف، موذی و کم شعور با حیوانات نظیف، غیر موذی و با شعور با هم متفاوت هستند. به عنوان نمونه اشراف جن نسبت به زنبور با گاو و خر متفاوت است. خر با وجود بزرگی خود آسانتر در اختیار جن قرار میگیرد تا زنبور. خلق و خوی حیوانی که در اختیار جن نیست با آن حیوانی که جن در آن رسوخ کرده متفاوت است.
مطلبی که در اینجا حایز اهمیت است اینست که جن و شیاطین حتی میتوانند وارد یک حیوان و یا حتی انسان شوند اما این ورود جسمانی نیست. اینکه در روایات آمده حتی وارد خود بدن انسان میشوند به همین علت است اما باید توجه داشت که مانند هوا نیست که در یک آمپول قرار گیرد چون باعث مرگ میشود. بنابراین، این ورود جسمانی نیست. درست است که میگوییم جن ناری، ملک نوری و انسان ترابی است اما حضرت آدم از خاک بوده و تازه چگونه خاکی بوده اول کلام است؛ ما اکنون از خاک نیستیم. جناب محیالدین خیال میکند نطفه جن هواست که وارد رحم میشود. همانطور که ما خاک نیستیم جن و شیطان هم این آتشی که در آشپزخانه است نیست. در آینده وقتی وارد مباحث وجودی آنها شدیم تبدلات، خصوصیات، تکوّن و تولید مثل آنها را دنبال خواهیم کرد. پس جن میتواند در نفوس حیوانات و انسان وارد شود اما این نفوس وهمی و القایی است چون ورود مادی و جسمانی ندارد. در واقع تشکل فعل اوست چون تشکل ندارد. ما دستمان برای خودمان است و فعل ما آن است که از دست ما صادر میشود و الّا دست ما آلت ماست. شیطان این آلت را ندارد. ما برای کار کردن احتیاج به دست داریم ولی او احتیاج به دست ندارد همانطور که صاحب نفس قوی محتاج دست نیست و با اراده کار میکند ولی افراد ضعیف و بی اراده نمیتوانند بی دست کاری انجام دهند. بنابراین میان عوالم مختلف مانند عالم انسان، عالم جن و عالم شیطان تفاوت بسیار است گرچه با هم تقارب دارند یا قابل ورود و خروج هست و یا قابل ارتباط و تماس نیز هست. آن امری که در اینجا لازم است اثبات اصل این عالم و این موجود است. امروزه به راحتی کسی این مسائل را از ما نمیپذیرد. اگرچه بهترین سند قرآن است ولی اگر لحاظ تعبد پیدا کند اشکال دارد. قرآن برای مسلمانان قابل قبول است اما برای غیر چه؟ چگونه باید باور کنیم؟!