جلسه نهم: نقد و بررسی تعاریف مربوط به شیطان

جناب آقای تهرانی در کتاب جن و شیطان از المنار نقل می‌کند «جن و شیطان میکروب نیستند» در واقع حرف او این است که عبده می‌گوید «جن و شیطان میکروبند». اصل عبارت این است که امیرمؤمنین(ع) فرمود «از قسمت شکسته و دستگیره ظرف آب نخورید زیرا شیطان در آن قسمت‌ها می‌نشیند.» اینگونه روایات و روایات دیگر سبب شده که عده‌ای بگویند که میکروب نوعی از آنهاست از جمله شیخ محمد عبده در تفسیر المنار ذیل آیه ۲۷۵ سوره بقره پیرامون عدم تأثیر جن در جنون آدمی می‌نویسد «ما چندین بار در تفسیر المنار گفته‌ایم که درباره اجسام زنده و پنهانی در این عصر به واسطه میکروسکوپها و ذره‌بین‌های قوی شناخته شده‌اند و بنام میکروب نامیده می‌شوند صحیح است که گفته شود آنها نوعی از جن باشند و به ثبوت رسیده است که آنها منشأ اکثر امراض می‌باشند.» حرف ایشان این است که ما می‌توانیم میکروب را نوعی از جن بدانیم. این عیبی ندارد همانطور که بقیه اجسام پنهانی را جن بنامیم. بحث سعه در مفهوم جن غیر سعه در مفهوم شیطان است. نباید شیطان را با جن مخلوط کنیم چون شیطان اعم از جن و انس است و میکروب شیطان نیست. اما توسعه در مفهوم جن یک حرف دیگر است چرا که جن اقسامی دارد و اشکالی ندارد که گفته شود یک قسم آن میکروب و مانند آن باشد. البته اشکالی که در تفسیر جناب عبده وجود دارد این است که در این آیه قرآن این مس از شیطان نیست یعنی مضطرب می‌شود یا اعصابش خورد می‌شود؛ شیطان به کسی دیوانگی نمی‌دهد. این تخبط یک نوع ناآرامی است که از مال حرام پیش می‌آید. این مس تشبیه است و از شیطان حاصل نمی‌شود. حرف دیگر این است که میکروب را نوعی از جن بدانیم. این با حرف قبلی متفاوت است. حتی اینکه بگوییم نوعی از جن است امکان دارد اما نمی‌توانیم آنرا نوعی شیطان بدانیم. لازم نیست از جن چیزی تصور شود که در مقابل انسان است. اگر جناب عبده بگوید شیطان نمی‌تواند کسی را دیوانه کند (که می‌گوید) حرفش درست نیست. مطلب دیگر اینست که ایشان جن و شیطان را میکروب میکند و چون آن دو یکی نیست، درست نیست اما جناب عبده آن دو را یکی نکرد و آنها را در دو فراز مطرح می‌کند. اگر ما به میکروب نوعی از جن بگوییم، این مطلب مشکلی ندارد. اما از ابن عطیه نقل می‌کند که هنگامی که کسی اضطراب پیدا کند دچار جنه می‌شود. این نه آنست که شیطان آنرا مجنون کند. از مشهور هم نقل می‌نماید که طبق این آیه فرد در قیامت دیوانه می‌شود یا به عبارت دیگر هنگامی که ربا خوار از قبر بیرون می‌آید، دیوانه خارج می‌شود. بعد سراغ روایت ابن عباس و ابن مسعود می‌رود. به روایت واحد هم که نمی‌شود اعتماد کرد. سپس ادعای ابن عطیه را که دال بر تشبیه بود توجیه می‌کند و می‌گوید مال حرام انسان را پریشان و مضطرب می‌کند ولی این پریشانی از نفس حاصل می‌گردد و دیگر از شیطان نیست. اما قرآن می‌گوید یتخبطه الشیطان. آیا شما این را نمی‌خواهید قبول کنید. سپس این مطلب را با قول مشهور جمع می‌کند که می‌گفت در قیامت دیوانه  از قبل ظاهر می‌شود. اما حرف ما اینست که چه کسی گفته است از قبر دیوانه در می‌آید؟ آیه قرآن می‌فرماید «… الذی یتخبطه الشیطان» یعنی شیطان او را دیوانه می‌کند. همانطور که مرحوم علامه طباطبایی می‌گوید اشکالی ندارد که شیطان شخصی را دیوانه کند. بعدها چگونگی جنون به واسطه جن و شیطان را دنبال خواهیم کرد. اگر مشهور گفته که دیوانه‌ها از قبر در می‌آیند، بی سند است. ابن عطیه هم که گفته تشبیه است غلط است. آنجایی که عبده معتقد است که شیطان قادر به دیوانه کردن انسان نیست در اشتباه است. تجمیع قول مشهور و ابن عطیه نیز دچار مشکل است. در جلد سوم صفحه ۹۵ می‌گوید صرع یک نوع عصبیت اعصاب است که قابل معالجه می‌باشد. نمی‌شود صرع از شیطان باشد و دکتر هم بتواند آنرا معالجه نماید. چه یک جن‌گیر، چه یک عارف و چه یک دکتر بتواند معالجه کند هیچ موردی ندارد؛ حتی یک روانشناس هم می‌تواند معالجه کند. منافاتی ندارد که هم بتوان با اقاقیر و هم با کپسول، آمپول و قرص آنرا مداوا نمود. تخبط قابل علاج است و علاج ربطی به داشتن ارتباط با شیطان ندارد. جناب عبده توجه نکرده که صرع غیر تخبط است؛ صرع یک نوع سردرد است که پریشانی هم می‌آورد. تخبط ممکن است با سردرد همراه نباشد چرا که یک نوع جنون است. ایشان می‌گوید ما دلیل قطعی نداریم که شیطان می‌تواند اینکار را با آنها انجام دهد. باید در پاسخ گفت که چه دلیلی بالاتر از…. الذی یتخبطه الشیطان… است؟! این را قرآن می‌فرماید و اگر دلیل بر غیر آن نداریم نمی‌توانید ادعای دیگر بکنید.

جناب آقای تهرانی در کتاب خود می‌گوید که جناب عبده گفته که جن در قرآن به معنای میکروب است. باید پرسید کی و کجا جناب عبده همچین ادعایی نموده است؛ او گفته که می‌توان به میکروب یک نوع جن بگوییم. این مطلب که اشکال ندارد، البته نه آن جنّی که به بهشت می‌رود بلکه جن از باب جَنَّ یَجنُّ یعنی موجود ناپیدا. به عنوان مثال به باغ جنّت می‌گوییم چون چنان برگهای درختان به هم پیچیده است که چیزی یا کسی در آن پیدا نیست. پس چه عیبی دارد که به میکروب بگوییم جن چرا که هویدا نیست؟! جناب عبده نگفت تمام جن‌ها بلکه نوعی از جن را گفت و ضمناً جناب عبده منکر جن هم نیست. البته آنجایی که عبده می‌گوید شیطان نمی‌تواند انسان را دیوانه کند قابل رد است. معلوم می‌شود برداشت آقای تهرانی از جناب عبده اشتباه است. باید در اینگونه مسائل و نقل از ادعای دیگری دقت نمود تا جانب انصاف رعایت گردد. عدم دقت غیر از اشکال است. یک وقت یک محقق قائل به نظری است و می‌گوید تخبّط از طریق تشبیه است گرچه باید آنرا اثبات نماید اما گاهی یک شخص دقت نمی‌کند که دیگری چه می‌گوید و یا چگونه استدلال می‌نماید. اینکه تخبّط شیطان را قبول ندارد یک حرف است ولی کجا وی گفته است که میکروب وارد بهشت می‌شود؟!

کتاب دیگری است به نام شیطان کیست اثر احمد زمرّدیان که اصلاً به شیطان کاری ندارد و تنها به آیات شیطانی سلمان رشدی می‌پردازد. ما اکنون به قسمت سلمان رشدی این کتاب کاری نداریم اما قسمت شیطان آنرا دنبال می‌کنیم. حتی تا آخر کتاب را که ملاحظه می‌فرمایید متوجه می‌شوید در مفهوم شیطان مشکل دارد و سرانجام معلوم نمی‌شود که شیطان کیست. به عنوان نمونه به ذکر چند عبارت بسنده می‌کنیم. صفحه ۱۹۹ زیر عنوان «اطلاق شیطان به شیطان صفتان انسانی» می‌فرماید «این شیطان صفتان همه با زبان اظهار ایمان کرده در حالیکه عبداً در دل ایشان آثاری از ایمان نیست. آنها غیر از فساد کاری نمی‌کنند. با هر کسی که می‌رسند می‌گویند ما اصلاح طلب هستیم و…» حرف ایشان اینست که به انسی‌ها شیطان اطلاق می‌شود اما شیطان نیستند. در واقع او می‌گوید شیطان همان جن است و آنرا شخص تا ذات گرفته است. او می‌گوید شیطان به انسان اطلاق می‌گیرد. آنرا وصف و یا معقول ثانی فلسفی نگرفه است بلکه ذات گرفته است. او در ادامه می‌گوید «آنها شیطان نیستند بلکه خوی شیطانی سرتاسر وجودشان را فرا گرفته است.» یعنی شیطان غیر انسان است و تنها اطلاق شیطانی دارد. در صفحه ۲۳۷ زیر پرسش «خلقت جن و شیطان از چیست» می‌گوید «قبلاً گفتیم با آنکه این مسئله مربوط به عالم غیب است و کسی جز خدا نمی‌داند. بنابراین تنها موردی که می‌توان چنین کرد اینست که بگوییم جن و شیطان لحاظ اطلاق دارند.» در صفحه ۲۲۴ می‌فرماید «برای این منظور [رشد انسان] انسان برای تکامل و نائل شدن به فوز رستگاری و سعادت از طریق اطاعت و بندگی خدا شیطان را آفریدهاست. برای همین منظور شیطان آفریده شده است تا انسان را به مقام خود برساند.» به عبارت دیگر خدا شیطان را خلق کرده که انسان رستگار شود. یعنی شیطان ربطی به جن تنها ندارد چون جن و انس هر دو وصف شیطانی به خود می‌گیرند. در صفحه ۲۲۸ نیز شیطان را مقابل انسان می‌گیرد و شیطان را وصف نمی‌داند. در این صفحه شیطان را طائفه‌ای از جن می‌گیرد. آن شیطانی که طائفه‌ای از جن است کدام شیطان است؟ آن شیطان خاص است و شیطان اساساً مخصوص جن نیست چون جن و انس هر دو دارند. سرتاسر این کتاب شیطان را ذات، مقابل انسان و خدا می‌گیرد، در حالیکه شیطان ظهور وصفی است نسبت به جن و انس. در واقع آنی که ذات است جن و انس است و شیطان وصف هر دو می‌باشد. این وصف مفهوم هم نیست بلکه اتصاف خارجی است.

کتاب التحقیق نوشته مرحوم مصطفوی نیز مانند مفردات راغب شیطان را به جن، انس و حیوان و حتی غیر اینها معنا می‌کند. برای جن و انس دلیل قرآن می‌آورد اما از دلیل دال بر حیوان بودن شیطان خبری نیست در حالیکه حداقل در مفردات چند مثال برای آن آورد. بنابراین آن اشخاصی که نقل مطالب میکنند بدون دلیل آنها را نقل می‌کنند گویی خواننده امروزی در این مورد تفکر نمی‌کند. اما حرف ما اینست شیطان تنها از جن و انس است. به عبارت دیگر جن و انس دو ذات هستند که اتصاف به شیطنت پیدا می‌کنند. شیطان قابل به تبدل هم هست اما شیطان حیوان نیست گرچه به حیوانات هم ورود پیدا می‌کند. شیطان ذوالعقول است. اینکه در روایات به ابلیس گفته می‌شود توبه کن حکایت از تغییر ذات او دارد وگرنه حضرات یحیی، موسی و عیسی که از خداوند درخواست عبثی نمی‌کردند. حتی معلوم نیست که ابلیس تا کی سلطنت می‌کند. اگر می‌گوید تا وقت معلوم بنا به روایات متعدد تا ظهور آقا امام زمان (عج) است که باز مشخص نیست. پس این چیزی نیست که ما خیال می‌کنیم ذات است. اگر می‌گویید از حیوان است باید این ادعا را ثابت کنید تا چه رسد به غیر آنها!

مرحوم دستغیب در کتاب استعاذه در مورد شیطان شناسی معتقد است که ما چکار داریم که او کیست یا چیست؛ فقط باید مواظب باشیم کلاه سر ما نگذارد. باید پاسخ داد که اگر ما شیطان را نشناسیم چگونه از خود درباره خدعه‌های او مراقبت کنیم؟! اگر جامعه ما عامیانه رشد پیدا کند، هیچ گاه ما به جایی نخواهیم رسید. او می‌فرماید آنچه بر ما لازم است راه فرار از شیطان است. اگر مخبر صادقی به شما خبر دهد که عده‌ای دزد مسلح در کمین شما هستند که اموال شما را به غارت ببرند و شما و خانواده شما را بکشند، اگر شخص عاقل باشید راه فراری پیدا می‌کنید یا درها را محکم می‌بندید. اما اگر عقل نداشته باشید، می‌روید درباره دزدها تحقیق می‌کنید. شما را چه کار با کیفیت خلقت شیطان! کار اصلی شما باید فرار از او باشد. بالاخره، چون زیاد سوال می‌شود به نحو اجمال پاسخ می‌دهیم بشر از عناصر است اما شیطان از آتش است و لطیف می‌باشد. معلوم می‌شود مرحوم دستغیب شیطان را جن می‌گیرد. به عبارت دیگر، شیطان را مقابل انسان می‌گیرد. ایشان می‌گوید بشر فکر می‌کند که قدرتمند است اما شیطان آنقدر قوی است که می‌تواند چنان کوچک شود که از سوراخی رد شوند یا آنقدر بزرگ شوند که مکان وسیعی را اشغال کنند. مسافتی که بشر باشد ظرف یک ماه طی کند او ظرف کی لحظه می‌پیماید. او وارد کارهای شیطان می‌شود در حالیکه قرار بود بگوید شیطان چیست یا کیست! این چگونه مثالهایی می‌زند و چگونه استدلال می‌کند؟! اگر بنده ندانم که شیطان دارای چه امکاناتی هست در خانه را محکم بستن چه سودی دارد چرا که او ممکن است با آر پی جی آن در را منهدم و وارد منزل شود. لذا همینطور که می‌بینیم این حرفها بسیار ساده و عامیانه است. البته شخصیت ایشان بسیار والاست و شهید محراب و انقلاب است اما متأسفانه کل کتابهای ایشان چنین است. حتی در منبرها نیز نباید غیر عقلانی سخن راند. منبر چیست؟ ساده کردن حرفهای محققانه خوب. منبر به معنای ارائه حرفهای اشتباه نیست. رساله‌های فقهی اگر دلیل را در آن بیاورند دیگر رساله نیستند چون نقض غرض است. رساله نیز شکل ساده بحث‌های تخصصی فقهی است بدون ذکر دلایل برای مردم. باید دید که چگونه امیر مؤمنان(ع) بیش از ۴۰ مورد در نهج‌البلاغه شیطان را مطرح می‌کند. صحیفه سجادیه نیز چنان با قدرت بحث را مطرح می‌کند. هیچکدام آن را به میکروب و حیوان تعبیر نکردند بلکه تنها جن و انس با خصوصیات خود را در بر می‌گیرد.

جناب ملاصدرا در مفاتیح الغیب شیطان را تشریح می‌کند و در مورد کثرت شیطان می‌فرماید «انّ لکلّ الانسان شیطاناً یخصّ» یعنی هر کس شیطان مخصوص دارد. این شیطان هم می‌تواند انس باشد و هم جنّی. گاهی می‌شود استاد، شاگرد، رفیق، همسر و فرزندش شیطان او باشد. گاهی هم پول طرف شیطانش می‌باشد. اینجا دیگر نمی‌توان گفت شیطان در مقابل انسان است بلکه این انسان شیطان مخصوص دارد که یا جنّی است یا انس. حتی این شخص می‌تواند شیطان دیگری باشد (دلم دلی داشت چاکرم نوکری داشت). جناب صدرا باز از آقا رسول ا… (ص) نقل می‌فرماید «ما منکم الّا و لا شیطانٌ» یعنی ممکن نیست کسی شیطان نداشته باشد. سپس از پیامبر (ص) نقل می‌فرماید «اگر نبود که این شیاطین به انسان حمله می‌کند انسان می‌توانست آسمانها را دنبال کند؛ نه تنها از زمین آسمانها را می‌دید بلکه ملکوت آسمانها را هم می‌توانست ببیند. به بیان دیگر، شیاطین نمی‌گذارند. این مانند آن است که وقتی شب هنگام از یک بیابان یا روستایی می‌توان ستاره‌ها را بهتر دید که چقدر دلربایند. اما از شهر دیگر ستاره‌ها پیدا نیستند. چرا؟ چون آنقدر نور وجود دارد که نمی‌گذارد چشم شما خوب ببیند. باز هم در صفحه ۲۲۱ از پیامبر (ص) نقل می‌کند «خداوند ۱۶۰ ملک را به مومن موکل کرده است تا به او در مقابل شیطان کمک کنند.» چون زور انسان به شیطان نمی‌رسد . این مانند آن می‌ماند که دو نفر که با هم مشغول کشتی گرفتن هستند و تا شما می‌بینید که یکی از آن دو در حال زمین خوردن است برای یاری رساندن به او زیر پای حریفش پوست هندوانه بگذارید. فرد برنده فکر می‌کند زورش زیاد بود و خود به تنهایی موفق شده است اما غافل از آنکه کسی که پوست هندوانه را زیر پای حریفش گذاشت به او یاری رسانده است و گرنه ماجرا طور دیگری رغم می‌خورد. اگر رحمت خداوند و این ملائک نباشند مومن در مقابله با اینهمه شیاطین بسیار دچار مشکل خواهد شد. در جای دیگر می‌فرماید «اگر بنده خدا لحظه‌ای به خود واگذار شود [به بیان بنده] شیاطین او را خفه می‌کنند.» خداوند ملائکه را موکل مومنین می‌کند تا از او محافظت کنند. غیر مومنین خود جزو شیاطین هستند. بنابراین انسان باید شب و روز ممنون ملائکه باشد. برای همین منظور در زیارت‌نامه به ملائکه سلام می شود و به مقام ایشان ارج نهاده می‌شود. باید انسان شکر نعمت کند اگرچه نبیند و غافل باشد. البته انسان باید تلاش کند تا این مسائل را درک نماید و ببیند. انسان نباید از کثرت شیاطین مایوس باشد چرا که ملائک بسیاری نیز خلق شده‌اند و در صورت لزوم و مصلحت به او کمک می‌کنند. شیطان را نباید دست کم گرفت چون دشمن شناسی یک اصل است. شیطان ذوالعقول و اتصاف خارجی – حقیقی است که هم انسان را در بر می‌گیرد و هم جن را. شیاطین کم نیستند و البته ملائک، انبیاء، اولیاء الله، خود حضرت حق، اسماء و صفات الهی طمطراق شیاطین را به هم می‌ریزند. باید در آینده بحث را ادامه داد و دید که چگونه می‌توان ملائکه را استحضار کرد، با چه می‌شود شیاطین را فراری داد، خود ابلیس از چه چیزهایی می‌ترسد و نقطه ضعف شیاطین چیست (چون کافر قدرتی ندارد مگر در میدان نفس).

مطالب مرتبط