اخباری و اصولی چه میگویند؟
فصل یکم: بدعتهای اصولی
گروهی ستمگر و جنایتکار که دشمن آل محمّد علیهمالسلام بودند همواره این هدف شوم را داشتند که حق را از مجرای حقیقی خود تغییر دهند و آن را بر مردمان بپوشانند. اینان بذر ستم و جنایت را در صفحه روزگار پاشیدند و بدعتها و انحرافهای بسیاری را در دین ایجاد نمودند که پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله بر لزوم مقابله با آنان هشدار دادهاند؛ چنانچه در روایت بدعت آمده است: قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله : « إذا ظهرت البدع فی أمّتی فلیظهر العالم علمه، فمن لم یفعل، فعلیه لعنة اللّه»(۱)؛ پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: هرگاه بدعتها در میان امت من آشکار گردد، وظیفه عالِم است که با علم خود حق و بدعتهای موجود را آشکار سازد و چشم و دل مردمان را نسبت به «حقیقت» روشن نماید و لعنت خدا بر عالمی باد که چنین نکند.
بدعت و دفاع از حریم حق
هر چیزی که برخلاف آموزههای دینی احداث یا اختراع شود و داخل دین گردد، «بدعت» نامیده میشود. صنعت بدیع چیزی است که ساخته نوظهوری را به نمایش درآورد. بدعت در امور غیر دینی ممکن است خوب یا بد باشد، ولی بدعت در دین همیشه ناپسند، ممنوع و
۱ الحرّ العاملی، محمّد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج۱۱، بیروت، دار احیاء التراث العربی (اسلامیة)، ص۵۱۰، ح۱٫
(۵۵)
حرام است. بدعتهای دینی میتواند از وارد کردن کوچکترین نقطه، حرف، کلمه و مطلب تا عمل و کردهای باشد.
قرآن مجید عقاب و عذاب بدعت و تحریف را بسیار سخت و دردآور دانسته است؛ همانطور که نمونهای از آن در سطرهای پیشین بیان شد. در همین مورد پیغمبر گرامی صلیاللهعلیهوآله میفرمایند: « یا معشر المسلمین، إنّ أفضل الهدی هدی محمّد، و خیر الحدیث کتاب اللّه، و شرُّ الأمور محدثاتها، ألا و کلّ بدعة ضلالة. ألا و کلّ ضلالة فی النّار»(۱)؛ ای گروه مسلمانان، همانا برترین هدایت، هدایت محمدی است و بهترین گفتار، سخن خداوند در قرآن کریم است و بدترین امور، بدعتها و تحریفهای امور است. آگاه باشید! هرچه در دین کم یا زیاد شود بدعت است و هر بدعتی ضلالت است و هر ضلالتی با صاحب آن در آتش دوزخ است.
همانطور که دیده میشود، این کلام هیچ گونه قابلیت و استعدادی برای تقسیم بدعتهای دین به احکام پنجگانه را ندارد؛ پس نمیتوان گفت: بدعت در دین گاهی خوب و گاهی بد است؛ گاهی حرام یا گاهی مکروه، واجب، مستحب یا جایز است.
وقتی خلیفه دوم؛ عمر، نماز تراویح را ـ که نمازی مستحب است ـ در ماه رمضان به جماعت قرار داد و آنگاه شکل نماز جماعت مردم را مشاهده کرد، بیاختیار گفت: «بدعت خوبی است.» عمر در این گفتار خواندن نماز مستحبی را به جماعت، بدعت و نوآوری در دین دانست؛ چرا که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله خواندن نماز مستحبی را به صورت جماعت نهی کرده است، ولی با این وجود، عمر آن را بدعت خوبی میداند و آن را در دین وارد میکند. این گفتار، اعتراف [!] عمر نسبت به بدعتی بود که در دین خدا وارد کرد. این در حالی است که اصولیان از پذیرش بدعت بودن کار خود در موارد مداخله خود در دین به شدت خودداری مینمایند؛ زیرا لحن و عنوان «بدعت» را برای کارهای خود زننده میدانند.
۱ـ بحارالانوار، ج۲، ص۲۶۳، ح۱۲٫
(۵۶)
در این گفتار مختصر، توقیفی بودن دین و لزوم پرهیز از وارد کردن هرگونه کاستی یا افزوده در احکام خداوند بلند مرتبه بیان شد و حدیث شریف ثقلین که بیان میدارد کتاب خدا و عترت دو سرمایه پر ارزش دین هستند و باید برای فراگرفتن آموزههای دینی تنها به این دو منبع گرانمایه مراجعه نمود، عقل و اجماع را به صراحت ناکارآمد میداند که در غیر این صورت، عقل و اجماع نیز در استنباط گزارههای دینی در کنار ثقلین و قرآن و عترت مطرح میشد.
اخباریان سخن اصولیان را در معتبر دانستن عقل و اجماع برای دریافت احکام الهی، با چند مخاطره و ضرر کلی همراه میبینند:
۱ـ بر اساس نظام اجتهادی اصولیان، دین اسلام دارای نقص میباشد.
۲ـ حدیث ثقلین دو ثقل دیگر دین؛ یعنی عقل و اجماع را فرو گذاشته است و دین با چهار ثقل تمام میشود.
۳ـ حق تعالی در دادن دستور صحیح به پیامبر صلیاللهعلیهوآله در این مورد کوتاهی نموده است.
۴ـ عالمان اصولی، با خدا و پیغمبر شریک میباشند و دین خدا به وسیله آنها کامل میشود.
فرض اخیر از دو جهت قابل بررسی است: یکی آن که عالمان اصولی بدعت خود را مانند دیگر احکام الهی تشریع میکنند و دو دیگر این که عقل و اجماع تنها برای کمک کردن به بشر در استفاده از کتاب و سنت ـ که فقط مربوط به خدا و پیغمبر است ـ میباشد؛ زیرا آموزههای دینی ناقص بوده است و بدون عقل و اجماعی که اصولیان اختراع نمودهاند، نتیجه نمیدهد!
۵ ـ احکام خداوند توقیفی نیست و محدوده خاصی ندارد و دخل و تصرف در آن برای هر کس آزاد است.
۶ـ اخبار منع و تحریم بدعت در دین بهطور کلی باطل است و نباید پیگیری شود!!.
(۵۷)
قبل از ظهور اصولیان، احکام خداوند به روش مستقیم تبلیغ میگردید و احکام دین، همه به یک روش روشن استنباط میشد و آن عبارت بود از راویان حدیثی که واسطه بین خداوند و پیغمبر صلیاللهعلیهوآله با مردم بودند و به «محدثان» یا «اخباریان» معروف بودند. این شیوه گویا و روشن تا مدتی بیش از هشتصد سال ادامه داشت و عالمان بزرگوار با همین روش، دین خدا را تبلیغ و ترویج میکردند و در این مدّت هیچ گاه نقص و خلافی در کار دین ایجاد نشد.
سلسله جلیله اخباریان؛ مانند: سلمان، ابوذر، مقداد، سلیم بن قیس کوفی، بلکه حتی ائمه هدی علیهمالسلام و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله برای تعلیم و یاد دادن و انتقال احکام و حقایق دین به دیگران، سخنان خدا و پیامبر اکرم را روایت میکردند. آنان در رتبه نخست روایت قرار دارند و مرحوم کلینی و صدوق و دیگران در رتبههای بعد میباشند و اینان هستند که حقیقت آلوده نشده دین و صافی آن را تا به امروز خالصانه تبلیغ میکنند، و الگوهای روشنی به شمار میروند و شارع مقدس آنان را به عنوان نماد و شاخص نمادین تبلیغ دین صحیح خود معین نموده است.
اما اصولیان از سالها پیش به دخل و تصرف در دین پرداختند و تا به امروز قواعد و مبانی تازهای از خود ظاهر کردهاند؛ قواعدی که با نقص دین شروع و با محو آن خاتمه مییابد. افکار و ساختههایی که در زمان پیغمبر صلیاللهعلیهوآله و ائمه علیهمالسلام یا هزار سال پیش نبودهاند که نسیمی از آن به مشام کسی نرسیده است؛ چنانچه علاّمه حلّی رحمهالله در مجلس سلطان محمد خدابنده گفت: «مالکی، حنبلی، حنفی و شافعی در زمان پیامبر کجا بودند؟ مگر نه این است که آنها مدتها بعد از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به دنیا آمدند؛ پس چگونه از قول پیامبر صلیاللهعلیهوآله و دین او سخن میگویند؟» مرحوم علامه با این پرسش به بطلان دین و مسلک مذاهب اهل سنت پرداخت؛
(۵۸)
بهطوری که پرسش وی بیجواب مانده، در اینجاست که اخباری به شور میآید و این چنین میگوید: بدبختانه، امروز چه کسی را یارای آن است که به عالمان اصولی بگوید: «بالای چشمتان ابروست» و چه کسی جرأت میکند بگوید: روش استنباطی شما با شرع مخالف است. اکنون که روش فقه اسلام در دست اصولیان است و از روش اخباری بهندرت استفاده میشود، کسی را یارای آن نیست که بگوید: من روش اخباری دارم و حقّ دارم علت انتخاب این روش را نیز بگویم.
(۵۹)
(۶۰)
فصل دوم: نوآوریهای اصولیان
آنچه از گفتهها و ادعاهای اخباری در زمینه بدعت به دست میآید این است که کتاب و سنت، اساس دین مقدس اسلام را تشکیل میدهد و کتاب بدون ترجمان معصوم صامت است. البته، معصوم در اندیشه اخباری، مفسر و مبین کتاب است و به هیچ وجه سمت تشریع ندارد، ولی قرآن کریم با آن که خود مشرّع و قانونگذار است، برای رسیدن به مردمان و مخاطبان نیازمند همراهی معصوم است و شیعه باید در فهم حقایق دینی تعبد محض داشته باشد؛ زیرا فهم حقایق و دقایق قرآن ویژه «من خوطب به» است و بر این اساس، در فهم دین نمیتوان به غیر سخن معصوم مراجعه نمود و چیزی را به دین نسبت داد. این امر در حدیث ثقلین مورد تأکید قرار گرفته است. افزوده بر این، در باور اخباری حدیث فرقه که ذکر آن گذشت نیز دلیل گویایی بر گمراهی اصولی است؛ اصولیانی که باورهای دینی آنان دستخوش تصرفات ناروا گردیده است و مردم نیز به سبب پیروی از آنان در این دام گرفتار آمدهاند.
دینِ بدون پیرایه و بیشایبه را تنها باید با اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام جستوجو نمود و سپس آن را در نزد عالمان اخباری یافت؛ اخباریانی که تا هشتصد سال گذشته دین الهی را پاسداری نمودند و آن را به مردم رساندند، اما با پیدایش اصولیان، دین دچار حوادث شوم گردید
(۶۱)
و با بدعتهای آنان در آمیخت؛ بهگونهای که دادههای اصولی را باید از نمونههای روشن اخبار بدعت دانست.
برای هرچه روشنتر شدن بحث لازم است بحث در سه ناحیه واژهشناسی و اصطلاح و فرهنگ دینی دنبال گردد و روایات آن مورد ژرفپژوهی قرار گیرد تا از هرگونه سطحیانگاری اخباریگرایانه در این زمینه دوری شود.
بدعت در لغت و اصطلاح
سه واژه بدع (با عین) و بدء (با همزه) و خلق با هم همگونی و شباهت دارد که چگونگی آن به خلاصه بیان میشود.
خلق ایجاد شیء به کیفیت ویژه و بدون توجه به ویژگی دیگر است. ابداء (با همزه) انشا و ایجاد در نخستین مرحله است و ابداع (با عین) ایجاد با کیفتی ویژه است که سابقه پیشین نداشته باشد. پس در واژه خلق تنها یک ویژگی آفرینش مورد لحاظ است و به ویژگیهای دیگر توجهی نمیشود و در انشا و ابدای نخستین بودن آن در نظر گرفته میشود و ابداع آن است که سابقه پیشینی ندارد؛ پس ابداع دو ویژگی دارد: یکی آن که جدید است و دو دیگر آن که بدون سابقه میباشد و پیشینه ندارد؛ چنان که قرآن کریم رهبانیت را بدعت میداند: « و رهبانیة ابتدعوها»؛ یعنی رهبانیت کرداری است که سابقه پیشین ندارد، یا میفرماید: « قل ما کنت بدعا من الرسل» که میرساند پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در پیامبری و نبوت ویژه خود سابقه پیشینی ندارند و پیامبران پیشین همچون حضرتش خاتمیت نداشتهاند.
بدعت نیکو و حسن
همان گونه که گذشت اصل معنای بدعت به معنای نوآوری و نداشتن رقیب است و این معنا از امور حسن، نیکو و شایسته به شمار میرود؛ چنانچه در عرف نیز نوآوران و پدیدآورندگان مورد احترام ویژهاند؛ همان
(۶۲)
گونه که عالم طبیعت خود بدیع است و انسان را به نوآوری دعوت مینماید. البته، در اینجا نباید دو نکته را از نظر دور داشت: یکی آن که نوآوری در امور ناشایست نیز ممکن است انجام گیرد و این توانمندی آدمی میتواند در کژیها، کاستیها و ایجاد امور شوم و ناهنجار باشد. دو دیگر این که ویژگی بدعت در دین و ایجاد نوآوری در آن این است که بدعت در دین همواره ناشایست است.
توضیح این که بدعت در دین که همان معنای اصطلاحی آن است وارد کردن چیزی در دین توسط غیر صاحب و مشرّع دین در آن است. هر گونه ایجاد حکم نوپدید و جدیدی به نام دین در دین تجاوز به حریم دیانت شناخته میگردد. این موضوع در جوامع روایی نیز خاطرنشان گردیده است.
تنها خداوند است که میتواند چارچوب احکام و قوانین را پایهریزی نماید؛ چرا که او صاحب و خداوند دین است و هر گونه کژروی در این مسیر، بدعت و گمراهی است.
اگرچه هر گونه نوآوری برآمده از اقتدار آدمی است و نیکو و مستحسن میباشد، بدعت و نوآوری در دین عین ضلالت و گمراهی است و امری ناهنجار میباشد که در جهت نقص و کاستی به کار گرفته میشود. دین مجموعهای سامان یافته از جانب حق است که هر گونه بدعتی آن را دستخوش مخاطره قرار میدهد؛ برای نمونه، چنانچه کسی قدرت بر ساخت بنا و ساختمانی داشته باشد و این اقتدار را در ملک خود به اجرا در آورد، کار وی پسندیده است، ولی اگر همین توانمندی را در ملک غصبی و ساخت عدوانی بنایی به کار گیرد، کرده وی نکوهیده و مورد مذمت و عمل وی تجاوز است. تصرف در دین و احکام و قوانینی که از ناحیه خداوند است و آلوده ساختن آن به یافتههای خلقی همچون ساخت عدوانی بنا میباشد. از سوی دیگر، بنای دین با خاتمیت
(۶۳)
حضرت خاتم صلیاللهعلیهوآله تکمیل گردیده است و کمبود و نقصی ندارد تا نیازمند ترمیم و تکمیل باشد و بر همین اساس، روایات وارده هر بدعتگذار در دین را گمراه میداند. پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله در این مورد به منبر مشرف شدند و با شدت فرمودند: « یا معشر المسلمین إنّ أفضل الهدی هدی محمّد و خیر الحدیث کتاب اللّه و شرّ الأمور محدثاتها، ألا و کلّ بدعة ضلالة، ألا و کلّ ضلالة فی النار»(۱).
در این حدیث شریف چند نکته شایان توجه است:
الف ـ روایت، دل نگرانی و ناخوشنودی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را برجسته مینماید.
ب ـ نگرانی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از ناحیه ورود بدعت در دین که تجاوز به حریم خداوند است میباشد.
ج ـ حضرت صلیاللهعلیهوآله بهترین هدایت را نفس شریف خود و بهترین کلام را قرآن کریم میدانند و چیزی را در عرض آن دو قرار نمیدهند.
د ـ هر امری که در عرض کتاب و سنت قرار بگیرد شرّ است و صاحب آن گمراه میباشد؛ چرا که بدعت افزوده بر آن که تجاوز به حریم حق است، بدعتگزار نیز دین را ناقص میپندارد که میخواهد با بدعت خود آن را کامل سازد.
در روایت دیگری آمده است مردی خدمت امام صادق علیهالسلام رسید و عرض داشت: « جعلت فداک إنّی أخترعت دعاء» و حضرت با تندی وی را توبیخ نمودند و فرمودند: «دعنی عن اختراعک؛ مرا از ساخته خود فارغ ساز.
با حفظ این مقدمه، کلام اخباری و ادعاهای وی در زمینه بدعت و نسبتهایی که به اصولیان داده است مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
بهصراحت باید گفت اخباری در یافت معنای بدعت در هر دو مقام
۱ـ بحارالأنوار، ج۲، ص۲۶۳، ح۱۲٫
(۶۴)
ثبوت و اثبات به اشتباه رفته و گذشته از خلط معنا، به خلط مفهوم و مصداق نیز دچار شده است و بیمحابا و بدون حفظ حریم و حرمت انسانی به اصولی ناسزا میگوید.
این سخن که اساس دین مقدس اسلام بر کتاب و سنت استوار است، تمام است و مورد نزاع اخباری و اصولی نمیباشد. افزوده بر این، این که حضرات معصومین علیهمالسلام مترجمان و مفسران حقیقی قرآن کریم میباشند نیز درست و صادق است؛ اما این که آن حضرات مشرّع نمیباشند، گزافهای بیش نیست؛ زیرا حدیث ثقلین که مورد باور اخباری است از سنت به عنوان «ثقل» یاد کرده است. البته عالمان دینی تنها مفسّر دین هستند و به هیچ وجه مشرِّع به شمار نمیروند، بلکه آنان مانند دیگر مردم متشرع میباشند.
نکته دیگری که بایسته ذکر است و باید آن را خاطرنشان ساخت این است که هرچند قرآن کریم اقیانوس بیپایان و ژرفی است که دست یافتن به ژرفای آن تنها شأن معصوم و «من خوطب به» است و عنوان «من خوطب به» ویژه معصوم میباشد، چنین نیست که قرآن کریم صامت باشد و در خور استفاده عموم و قابل فهم برای همگان نباشد. قرآن کریم تنها کتاب آسمانی است که برای همه بشر نازل شده است و فهم و استفاده از آن ویژه معصوم نیست. قرآن کریم در عین حال که از بلندایی برخوردار است که فهم آن در خور اندیشه بشر عادی نیست، بهطوری صامت نیز نمیباشد که هر گونه برداشتی از آن برای بشر عادی؛ هرچند با آموزش و استفسار از معصوم ممکن نباشد.
از طرفی تعبد به دین حق به دگمانگاری و نفهمیدن دیانت نیست و چنین نیست که تعبد، تعصب باشد. این جزمانگاری که جز سخن معصوم چیزی نگوییم شامل بیان هر گونه عقیده و باوری حتی سخنان اخباریان نیز میگردد و باید بسیاری از سخنان آنان را دور از تعبد دانست که برای
(۶۵)
نمونه، این کلام اخباری را میتوان مثال آورد که وی اصولیان را گمراه میداند؛ چرا که این گفته، کلامی غیر از کلام معصوم است و چنین اندیشهای خود بدعت میباشد.
همچنین این باور اخباری را میتوان مصداق حدیث فرقه دانست و وی را از این جهت از فرقههای گمراه به شمار آورد؛ چرا که سخن وی کلامی غیر از کلام معصوم میباشد.
افزوده بر این، باور به گمراهی بسیاری از عالمان نامدار دینی و به تبع آنان مردم شیعی، خود عین گمراهی است؛ چرا که بر اساس این پندار، دین حق از هشتصد سال گذشته که به دست اصولیان افتاده با بدعتهای بسیاری روبهرو شده و بدین گونه انقراض یافته است؛ در حالی که چنین گزافهای در خور اندیشه هیچ مسلمانی نیست. کوتاه سخن آن که اخباری اندیشه درستی از معنای بدعت در دین ندارد و وارد ساختن چیزی به نام دین در دین؛ یعنی بدعت را با بیان و تفسیر داشتهها و دادههای دینی و نظام دریافت حکم و استنباط معنا و مراد شارع اشتباه گرفته است.
اصولی در نظام اجتهادی خود چیزی را در دین داخل نمیسازد، بلکه داشتههای دین و شریعت را به دست میآورد و همان را عرضه مینماید و نباید سیستم و نظام دریافت حکم و اجتهاد را با بدعت خلط نمود و برداشت اخباری از روایات بدعت معلول سادهانگاری و عامیانهگری وی و دوری او از یافت معنای صحیح واژهها و ادراک درست حقایق علم و دین میباشد.
در نظام اجتهادی اصولی، مجتهد در پی یافت معنای صحیح دین و مراد شریعت است که این امر مبتنی بر پیشفرضهای برگرفته شده از کتاب و سنت میباشد و چنین فرایندی به هیچ وجه بدعت به شمار نمیرود؛ زیرا او امری را که در دین سابقه نداشته باشد به دین وارد
(۶۶)
نمیآورد و مکانیسم دریافت حکم و مراد شارع و آنچه در دین موجود است و دین آن را با خود همراه دارد را بدعت دانستن گزافهای است که تنها دوستان را آزار میدهد و دشمنان را خرسند میسازد.
(۶۷)
(۶۸)
(۶۹)
(۷۰)