بررسی و تحلیل معاد جسمانی از دیدگاه قرآن کریم و اندیشه های بشری
شناسنامه:
شابک | : | ۲۵۰۰۰۰ ریال: ۹۷۸-۶۰۰-۷۳۴۷-۹۶-۶ |
شماره کتابشناسی ملی | : | ۳۶۸۴۱۱۳ |
عنوان و نام پديدآور | : | معاد جسمانی: بررسی و تحلیل معاد جسمانی از دیدگاه قرآن کریم و اندیشههای بشری/ نکونام. |
مشخصات نشر | : | تهران : انتشارات صبح فردا،۱۳۹۳. |
مشخصات ظاهری | : | ۲۶۴ ص. |
يادداشت | : | چاپ قبلی :ظهور شفق، ۱۳۸۶. |
يادداشت | : | چاپ دوم. |
عنوان دیگر | : | بررسی و تحلیل معاد جسمانی از دیدگاه قرآن کریم و اندیشههای بشری. |
موضوع | : | معاد |
موضوع | : | معاد — جنبههای قرآنی |
موضوع | : | معاد (عرفان) |
رده بندی دیویی | : | ۲۹۷/۴۴ |
رده بندی کنگره | : | BP۲۲۲/ن۸م۶ ۱۳۹۳ |
سرشناسه | : | نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷ - |
وضعیت فهرست نویسی | : | فیپا |
پیشگفتار
هرچند عالم هستی حیران حق است، رجوع به حق هرگز مورد غفلت کسی و چیزی قرار نمیگیرد و توجه به دو سیر نزول و صعود آدمی و تمام موجودات و ذرات جهان موجود هر اندیشمندی را به فکر فرو میبرد و هیچ متفکری نمیتواند نسبت به آن بیتفاوت باشد؛ چنانچه کلام ملکوتی «إنّا للّه وإنّا إلیه راجعون»(۱) به این دو معنا توجه میدهد.
اصل معاد و حیات دوبارهٔ آدمیان و بازگشت آنها به عالم آخرت یا پیوستگی سیر وجودی انسان و جهان در همهٔ دورهها و عوالم وجودی، حقیقتی ملموس است که گذشته از آن که مورد انکار و فراموشی قرار نمیگیرد، سرنوشت کلّی همهٔ مردمان نیز به آن بستگی دارد و آدمی نمیتواند نسبت به آن بیتفاوت باشد.
اصل وجود جهان و انسان، خود دلیل گویایی بر پیدایش دوبارهٔ زندگی در عالم آخرت میباشد؛ همانطور که از گذشتههای بسیار دور نیز این اندیشه با چهرههای گوناگون در میان همهٔ آدمیان با هر فکر و
۱ـ بقره / ۱۵۶٫
(۱۲)
اندیشه و عقیده و مرام و مسلکی، آشنا، ملموس و رایج بوده است و هر دسته و گروهی به فراخور اندیشه و موقعیت مرام و مسلک خود از آن بهگونهای یاد کرده و آن را دنبال مینموده است.
میتوان این طور بیان داشت که انگیزههای روانی و جذبههای آثاری و نمای خصوصیات اصل معاد در ردیف اندیشهٔ مبدءشناسی و خدایابی بوده و این دو بحث در همهٔ دورههای تاریخی دوشادوش یکدیگر توجه عالمیان را به خود جلب کرده است. همانطور که بحث مبدء و معاد با یکدیگر همبستگی فلسفی دارد و هر دو نمودی از سیر و حرکت فعال و غایت انسان میباشد، در جهت آثار و خصوصیات عواقب نیز با یکدیگر هماهنگی کامل دارد و آدمی نمیتواند در راستای پیدایش وجود نسبت به آن و غایت آفرینش بیتفاوت باشد.
بر این اساس، اصل معاد واقعیتی کلّی و بحثی عمومی است و از این رو باید پذیرفت که برداشتها و دلایل معاد نیز از گوناگونیهای فراوانی برخوردار است و چنین نیست که همهٔ آدمیان در طول تاریخ حیات خویش، یک نوع برداشت از آن داشته باشند و با یک تصور آن را دنبال کرده باشند. دلایل معاد و برداشتها و تفسیرها از چگونگی آن در همهٔ جهاتِ سیر طولی و عرضی اندیشه نمیتواند مقولهٔ واحد و نوع خاصی را دنبال کرده باشد و هر طرز فکری بهطور قهری به زبانی از آن یاد کرده و طرحی داده است که از دلایل ساده، عمومی و همهفهم شروع میشود و هر یک از تازگیهای دقیق فلسفی یا لسان شرعی و دینی و نمودهای علمی و تجربی و دیگر شواهد و برداشتهای مطلق و نسبی ذهنی و واقعی میتواند نمودی از طرز فکر فرد یا گروهی بوده باشد.
(۱۳)
البته، شایان ذکر است که همگی برداشتها و بافتههای تاریخی دربارهٔ اصل معاد یا ویژگیهای آن نمیتواند از صحت کامل برخوردار باشد، گرچه میتوان از همگی آن وجود واقعی و حقیقت ملموس معاد را بهخوبی باور داشت. حضور دایمی اصل معاد در صحنهٔ اندیشه و عقاید آدمی، خود گواه گویایی بر حقیقت آن میباشد.
از این زمینهٔ کوتاه میتوان دو امر را به خوبی دریافت: نخست آن که اندیشهٔ معاد همچون اندیشهٔ مبدء برای عالم نمونهای از بحثهای ریشهای و اندیشههای زندهٔ مهم، قدیمی و پیچیدهٔ ذهن آدمی میباشد و از عقاید قشر و گروه و فرهنگ خاصی نمیباشد و ریشه در فطرت همهٔ آدمیان دارد.
دیگر این که در جهت برداشت درست از اصل معاد و خصوصیات آن و نوع صحیح دلایل این امر مهم باید تحلیل و کاوش کامل و صبورانهای داشت تا با نقد و بررسی هرچه بیشتر گویاترین طرح سالم و مستدل ارایه گردد.
نقش هویت روح در معاد
معاد آدمی هر طور که باشد حقیقت آن را روح آدمی دنبال میکند و این روح انسان است که به حقیقت آن استمرار میبخشد.
حقیقت روح آدمی از موقعیت بالایی برخوردار است و تحقق وجودی آن، خصوصیات و آثار فراوانی دارد که در رأس همهٔ آن تجرّد و دوری از ماده و ثقل، چهرهٔ مشخص آن است که حیات انسان را در همهٔ عوالم و در طول عمر هستی استمرار میبخشد.
پس دیگر خصوصیات و آثار ماهوی روح نسبت به اصل تجرد فرعیت دارد و نوعیت حقیقی انسان و کشش وجودی حیات آدمی و سیر
(۱۴)
تکاملی آن در گرو اصل تجرد روح و روان وی میباشد.
پس از اثبات تجرد نفس، مهمترین بحث معاد که گذشته از پیچیدگی و سنگینی، از اهمیت خاصی نیز برخوردار است، بحث خلود و ابدیت عالم آخرت و بهخصوص خلود کفار و معاندان حق در آتش و دوزخ و حرمان ابدی آنان، و دیگری بحث معاد جسمانی آن گونه که قرآن مجید ـ این تنها کتاب آسمانی کامل و سالم و شناسنامهٔ مفصل و گستردهٔ آفرینش و هستی ـ آن را ترسیم مینماید است.
نگارنده، بحث خلود را در رسالهای با نام «خلود دوزخ و آتش و عذاب جاوید» بهطور مفصّل طرح نموده و جهات و زوایای گوناگون آن را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است و در این پژوهه بر آن است تا بحث معاد جسمانی را هماهنگ با قرآن مجید و به شیوهای فلسفی و بهدور از هر گونه تأویل و توجیه مدلل سازد و همهٔ جهات مختلف آن را طرح نماید و دیدگاهها و پندارهای همگان را در این زمینه مورد نقد و بررسی کامل قرار دهد.
این بحث، یکی از مهمترین موضوعاتی است که مورد اختلاف همهٔ اهل نظر؛ اعم از متکلّمان، فیلسوفان و عارفان قرار گرفته است.
اصل وجود معاد روحانی و لذایذ معنوی یا حرمان اخروی، در نزد فیلسوفان و عارفان الهی امری پذیرفته و حقیقتی معقول، مستدل و مسلم است و اختلاف آنان در وجود مادی معاد و پذیرش معاد جسمانی است که در پذیرش و تفسیر اندیشاری آن گوناگونیهای فراوانی به خود راه داده و هر یک به نوعی آن را مورد اثبات و انکار یا سکوت، توجیه و تأویل قرار دادهاند.
(۱۵)
برخی از متکلمان و اهل ظاهر، آخرت و روح را فقط مادّی میدانند و بسیاری از آنان، معاد روحانی و لذّت و عذاب تجردی را انکار مینمایند.
این دسته از متکلمان چیزی به نام مجرد نمیشناسند و روح و دیگر حقایق تجردی را به نوعی مادی میدانند و تجرد را امری میشناسند که تنها برای جناب حق تعالی ثابت است. آنان اگر منکر معاد روحانی هستند به خاطر آن است که روح را مادی میدانند و در میان مخلوقات، موجودات امکانی و مجردی را آنطور که حکیم و فیلسوف ترسیم میکنند نمیپذیرند؛ همانطور که «قدیم» را نیز در محدودهٔ موجودات امکانی باور ندارند و تنها حق تعالی را قدیم میپندارند.
این گروه، تجرد روح را به گونهای تصویر و تفسیر میکنند که در نظر آنان هیچ موجود امکانی نمیتواند مجرد یا قدیم باشد.
با این توضیح مختصر به دست آمد که این رساله، نخست معنای تجرد و تجرد روح و عدم منافات وصف تجرد و قدیم بودن با امکانی بودن وجود مخلوقات را برمیرسد تا بتواند زمینه را برای پذیرش معاد روحانی برای متکلمان فراهم سازد و در ادامه، معاد جسمانی و لذایذ یا عذاب مادی و بهشت و دوزخ جسمانی را به گونهٔ ابدی و آنطور که مورد ترسیم قرآن مجید قرار گرفته است ثابت مینماید.
با این توضیح به دست آمد همانطور که مشکل فیلسوف و عارف در خلود ماده و معاد جسمانی در ابدیت است، مشکل متکلم و اهل ظاهر در تجرد روح و معاد روحانی میباشد.
اصل تجرّد و تجرد روح آدمی و بسیاری از موجودات امکانی و معاد روحانی همانطور که مورد انکار عقل و اندیشه نمیباشد و قرآن مجید
(۱۶)
نیز از آن با عالیترین بیان یاد میکند و آن را مورد شناسایی قرار میدهد، باید مورد بازشناسی قرار گیرد تا توهّمات بسیاری از متکلمان و دیگر اقشار اهل ظاهر در جهت انکار و اهمال آن برطرف گردد و معلوم شود که احراز آن در جهت نفی اینگونه امور، بیاساس میباشد.
همچنین باید معاد جسمانی با خصوصیاتی که در کتاب آسمانی قرآن آمده مورد بازشناسایی قرار گیرد تا اجمال و اهمال یا انکار و توجیهگرایی و تأویلهای فراوانی که از ناحیهٔ فیلسوفان و اهل عرفان ارایه شده برطرف گردد تا گذشته از آن که این گره کور و بنبست تاریک و عنوان غیر معقول دربارهٔ معاد جسمانی از میان برداشته میشود، موقعیت بلند و شفاف حقایق قرآنی نیز در ساختار اندیشه و مباحث وجودی آشکار گردد و روشن شود که این طرح قرآن مجید نیز مانند همهٔ طرحهای دیگر آن در زمینههای گوناگون بهطور کامل با عقل و اندیشهٔ سالم همگام میباشد.
پس در این رساله، معاد روحانی و جسمانی آنطور که مقتضای عقل، اندیشه و زبان قرآن و شریعت میباشد اثبات میگردد تا طرحی هرچه گویاتر در این زمینه بهدست آید.
اگرچه مشکل اصلی ما در این بحث، اثبات معاد جسمانی و تحلیل آن میباشد، بحث نخست و تجرد روح و معاد روحانی نیز به اجمال بررسیده میشود تا زمینهٔ طرح این بحث کامل گردد.
این نوشتار سعی دارد سیمای درستی از معاد جسمانی نشان دهد؛ طرحی که هماهنگ با آموزههای قرآن مجید و سنت حضرات معصومین علیهمالسلام باشد که ناچار باید مشکلات فلسفی موجود را از نظر دور
(۱۷)
نداشت و در راستای رفع آن کوشید و بدون تأویل و دستبرد در ظواهر شرعی، بررسی درستی را پیرامون چنین معادی با در نظر گرفتن گفتارهای فلسفی دنبال نمود.
پس ما تنها در پی ارایهٔ نظریهای از معاد خردپذیر نیستیم، بلکه در کمین سیمای درست معاد جسمانی مورد نظر قرآن کریم میباشیم که با دادههای فلسفی هماهنگ باشد بدون آن که نیاز به تأویل یا توجیه یا جمع تبرعی باشد.
اشکالاتی که بر معاد جسمانی مورد نظر قرآن کریم میشود، مشکلاتی است که از پیشفرضهای نادرست این دو علم به فرهنگ کلامی و فلسفی رایج راه یافته است.
چکیدهٔ دیدگاهها
میتوان نظرات موجود در بحث معاد را چنین خلاصه نمود: برخی میگویند نفس آدمی با همهٔ دریافتها؛ اعم از لذتها و دردها، به جسم تعلق میگردد، بی آن که نفس ارتباطی با بدن دنیوی خود داشته باشد یا بدن اخروی با نفس در دنیا رابطهای داشته باشد.
برخی از متکلمان، روح را مجرد نمیدانند و تجرد را ویژهٔ خداوند متعال به شمار میآورند و هنگامی که از آنها پرسیده میشود: چگونه میشود که روح، ماده و مادی باشد، میگویند: روح، جسمی لطیف لطیف است. اینان که از واژهٔ مجرد میهراسند یا معنای آن را در نمییابند و یا از واقع آن میگریزند که در این صورت، لطیف لطیف دانستن آن کارگشایی ندارد و به بیان آنان باید به صراحت گفت: روح، واقعیتی مادی است گرچه سنگینی دیگر مواد را ندارد و اگر از واژهٔ آن
(۱۸)
گریزانند باید آن را با واژهٔ همانند دیگری سرگرم ساخت.
بعضی نیز بدن اخروی را عین بدن دنیوی و بعضی دیگر آن را مثل هم میدانند.
کسانی که به مثلیت قایلند پایه و بنیاد آدمی را نفس میدانند که همیشه موجود است و بدن، هرچه باشد، برای آن تأثیری ندارد؛ زیرا نفس آدمی تنها بدن میخواهد و وی با هر بدنی میتواند افعال خود را در خارج محقق سازد و بیش از این نقش عمدهای در بقای فعلی نفس و کارآیی کردار آدمی ندارد.
کسانی نیز میگویند: بدن اخروی غیر از بدن دنیوی میباشد، برخی از آنان میگویند: بعد از خراب بدن دنیوی، روح به بدن دیگری تعلق میگیرد که از آن با عنوان تناسخ یاد میشود.
معتقدان به معاد هم روحانی و هم جسمانی بر دو دسته هستند: گروهی که دلیل بر معاد روحانی را هم عقل و هم شرع و دلیل بر معاد جسمانی را تنها شرع میدانند، و اینان یا سخن از امکان آن پیش نمیآورند و یا داعیهٔ امکان را نیز دارند و موضوع آن را اعادهٔ اجزای اصلی میدانند.
گروه دوم کسانی هستند که داعیهٔ ارایهٔ دلیل عقلی بر اثبات معاد جسمانی دارند. برخی از آنان مانند شیخ اشراق، نظریهٔ قالب مثالی را ارایه داده است و برخی نظریهٔ وجود تلطیفی را دادهاند.
جناب فارابی و شیخ اشراق میگویند: نفس پس از جدا شدن از بدن به جرم افلاک یا هوا یا دود و دخان طبیعت آسمانی ـ به حسب اختلاف مراتب نفوس ـ تعلق میگیرد، بدون آن که نفس آدمی مدبّر مادهٔ تازهٔ بدنی نفس باشد و موادی که بدن جدید این نفوس میشود تنها موضوع و
(۱۹)
منشأ بروز ادراکات حسّی نفس میگردد و بیش از این رابطهای با هم ندارند و این مانند رابطهٔ بدن مادی دنیوی پیش از مرگ با نفوس نمیباشد.
البته این امر تنها برای نفوس فرودست میباشد و عرفای راستین و مؤمنان مخلص از چنین بدنی بینیاز هستند و لذات تجردی و اخروی، آنان را برای همیشه سرمست ساخته است.
برخی نظریهٔ قالب مثالی را ارایه دادهاند و میگویند لازم نیست نفس آدمی با مادهای همراه باشد و داشتن صورتی مثالی برای آن بسنده است.
قالب مثالی، میان ماده و مجرد است و همهٔ شکلها و هیأتها را دارد و بی آن که ماده و ثقلی داشته باشد از کارآیی بیشتری برخوردار است و مانند صورتها و قالبهای رؤیایی است که در خواب نصیب آدمی میگردد و مانند زمان بیداری موضوع همهٔ ادراکات، حرکات، لذتها و دردها میباشد، با این تفاوت که از ثقل و ماده بهدور است و کارآیی بیشتری دارد، همانطور که نفس آدمی در خواب با بدن مثالی خود همهٔ کارهای خویش را انجام میدهد، بی آن که بدن و تن در آن کمترین نقشی داشته باشد.
نفس آدمی در بیداری با بدن مادی و در خواب با بدن و قالب مثالی کار میکند و بدن مادی در فعالیتهای آن دخالتی ندارد. کسانی که قالب مثالی را طرح کردهاند در واقع عقیدهای میان عینیت و مثلیت را دنبال میکنند و سنخیت را به صورت میدانند ـ خواه با این بدن باشد یا با بدنی دیگر ـ اگرچه نقش ماده و بدن مادّی را انکار مینمایند.
(۲۰)
اینان بدن اخروی نفوس را به صورتهای مثالی وابسته دانستهاند؛ بهطوری که همهٔ نفوس عالی و دانی از چنین بدنی برخوردار میباشند.
در این زمینه باید از نظریهٔ ملاصدرا یاد کرد. وی با رویکردی عقلی بهطور جدّی خواسته است همت بر حل این مشکل گذارد.
او نظریهٔ جسم اختراعی را که آن را از مظاهر نفس میداند و از آن با عنوان جسم نوری یاد میکند را موضوع بدن اخروی میشمارد.
وی بدن آدمی را در سایهٔ هویت نفسانی و ظهور آن میداند که دور از مادّه و مادّیت است و تنها با اختراع نفس آدمی است که چنین بدنی را موجود میسازد.
وی معتقد است که این نفس آدمی است که بدن خود را میسازد و حقیقت آدمی همان نفس آدمی است که همیشه از خود چنین بدنی را ظاهر میسازد، بدون آن که به غیریت و یا مثلیتی قایل باشد یا ماده و ثقلی را صاحب هویت و حقیقت بداند و برای آن عینیت قایل است.
نوشتار حاضر همهٔ دیدگاههای موجود را به بررسی و نقد میگذارد و با بررسی تفصیلی دیدگاه قرآن کریم پیرامون معاد، در پایان نظریهٔ مختار و برگزیده را که ویژهٔ این نوشته است ارایه میدهد.
وآخر دعوانا أن الحمد للّه ربّ العالمین
(۲۱)