آثار انقلاب اسلامی: آگاهی‌بخشی

آثار انقلاب اسلامی: آگاهی‌بخشی

انقلاب اسلامی این خدمت را به مردم کرد که آنان را از تقلید کورکورانه نسبت به هر مدعی باز دارد و بر مشکلاتی که در قشر ظاهرگرای طبقهٔ مذهبی وجود دارد، آگاهی دهد….

بزرگ‌ترین خدمت انقلاب اسلامی به جامعهٔ ایرانی، باز نمودن لایه‌های پنهان اسلام ظاهرگرا می‌باشد. ظاهرگرایان قرن‌ها بر حوزه‌های علمیه چیره بوده‌اند. الآن حتی یک محصل دبیرستانی نیز به نیکی هم فکر می‌کند و هم این قرائت از اسلام را به‌خوبی می‌شناسد و زوایای معرفت و مدیریت آن را لمس کرده است. دریافت فهم بالای مردم با یک امتحان سادهٔ نشستن در تاکسی‌های شهری و فقط گوش سپردن به سخنان بسیار دقیق و اطلاعات ریز و مهمی که فرد فرد توده‌های مردمی در این تاکسی‌ها بیان می‌دارند، امکان‌پذیر می‌باشد. امروزه دیگر هر طبقه‌ای مجتهدان ظاهرگرا و مراجع این طیف را می‌شناسد. هم‌چنین افکار آنان را می‌داند و مدیریت اسلام ظاهرگرا و پی‌آمدهای آن را به گونه تجربی پیش چشم دارد. بالارفتن آگاهی مردم به‌خصوص در رابطه با این اسلام، از مهم‌ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی بوده است؛ هرچند اصل انقلاب اسلامی پدیده‌ای احساسی بوده و ظاهرگرایان نیز آن را با چاشنی احساس، مدیریت می‌کنند؛ نه به گونهٔ علمی و دینی. به هر روی، از آثار مفید انقلاب اسلامی این است که مردم چنان آگاه شده‌اند که دیگر هر سخنی را با برچسب اسلامی بودن قبول نمی‌کنند. آنان خود فرهنگ خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام را به‌صورت کلی می‌شناسند و بسیاری از احکام جزیی را با آن قیاس می‌کنند و اگر هماهنگی آن را نیابند، نسبت به آن استبعاد می‌نمایند؛ مگر آن‌که حکمی برای آنان با باری احساسی توجیه و مستدل و مذهبی گردد و قاضی شریح‌هایی باشند که سر مردم با عنصر نفوذ مذهبی کلاه بگذارند؛ زیرا هنوز به گونهٔ موقت و با فریبکاری برخی از سایهٔ سنگین احساس‌های مذهبی سوء استفاده می‌کنند؛ هرچند همین مردم وقتی متوجه این موضوع شوند، آن را به شدت منکوب خواهند نمود. آگاهی مردم نیازمند بستر مناسب بهره‌وری مفید است تا آیندهٔ ایران را روشن و مطلوب نماید. انقلاب اسلامی این خدمت را به مردم کرد که آنان را از تقلید کورکورانه نسبت به هر مدعی باز دارد و بر مشکلاتی که در قشر ظاهرگرای طبقهٔ مذهبی وجود دارد، آگاهی دهد؛ طبقه‌ای که بعد از دفاع مقدس تاکنون، خود را بهتر از هر دورهٔ تاریخی نشان داده است. البته این شعور و آگاهی، آسیب‌هایی هم دارد؛ اگر به بی‌اعتقادی به تمامی مجتهدان و متخصصان دینی حتی به مجتهدان ولایی و صاحبان ملکهٔ قدسی و عادل منجر شود. سواد و تخصص فراوان، اگر بدون صفای باطن باشد، دادن چراغ به دست دزد است که گزیده‌تر برد کالا و در طریق بیچاره‌کردن هرچه بیش‌تر مردم قرار می‌گیرد. آگاهی بالا اگر غرّگی بیاورد، آسیب‌زا می‌شود. تراکم سواد و آگاهی بدون صفای باطن، جنون و دیوانگی و تخریب و بی‌راهه‌روی می‌آورد.

البته من همیشه تأکید کرده‌ام که باید میان آخوندهای ظاهرگرایی که ما از روش اجتهادی و از عدالت آنان انتقاد داریم با طلبه‌ها تفاوت گذاشت. ما طلبه‌ها را ایتام آل‌محمد می‌دانیم. آنان مانند خانواده‌ای هستند که در عصر غیبت، از حضور مستقیم امام عصر (عجل‌اللّه تعالی فرجه الشریف) محروم شده‌اند و حالا باید مجتهدان ولایی و صاحبان ملکهٔ قدسی مانند مادری بیوه آنان را سرپرستی کنند. درست مانند خانواده‌ای که پدر خود را از دست داده و یتیم شده‌اند و مادر با چند بچه یتیمِ قد و نیم قد مانده است. این مادر با انبوه مشکلات و بدخواهی‌ها و با کارگری و کلفتی در خانهٔ این و آن و با هزار بدبختی و بیچارگی، لقمه‌ای نانی برای این بچه‌ها به صورت آبرومندانه تهیه دیده تا آن‌ها را بزرگ کرده و یکی از آنان نجار و دیگری آهنگر، و آن یکی کارگر شده است. درست نیست به چنین خانمی اشکال کرد که چرا تمامی فرزندان شما دکتر و مهندس و مجتهد نشده‌اند. این مادر در تهیه نان شب فرزندان خود نیز مانده بوده است تا چه رسد به رشد و اعتلای والای آن‌ها. طلبه‌ها مثل چنین یتیمانی، ایتام آل‌النبی و با انبوه عوارض عصر غیبت درگیرند و همین‌که روی پای خود تا بدین‌جا ایستاده‌اند، معجزه‌ای است. مدیریت حوزه‌ها نیز در این سال‌ها چون پذیرش‌های انبوه و بدون گزینش دارد، بر این مشکلات دامن زده است ؛ به گونه‌ای که نمی‌تواند برای طلبه‌ای مدعی شود که مشکلات او را پی‌گیری کرده و باری از دوش او برداشته است و در برابر نمی‌تواند توقعی از این طلبه‌ها داشته باشد؛ زیرا برای تربیت آنان نه تنها حرکتی صحیح و درست نداشته، بلکه با مدیریت نادرست خود به آنان آسیب‌های فراوانی نیز رسانده است. اگر طلبه‌ای هم رشد می‌کند و موفقیتی دارد، به صورت خودْرو رشد کرده است، نه بر مدار بستهٔ مدیریت ظاهرگرای آسیب‌زا و پرتوقع حوزوی. انقلاب اسلامی این آگاهی را به تمامی مردم رسانده است. امروزه حوزه‌های علمیه و روحانیت، مشکل‌دارترین ارگان مدیریتی است. این‌قدر که مدیریت حوزه‌ها معضلات دارد، سپاه یا وزارت‌خانه‌ها مشکل ندارند. البته روحانیت همیشه بار را برده است و حتی خاری هم دریافت نکرده است. اما روحانیت، نظام و سازمان مستقل و دارای مدار بسته و منظم و مهندسی‌شده نیست. مدیریت حوزه‌های علمیه ومراجع آن، پناه طلبه‌ها نمی‌باشند. برای مثال عرض می‌کنم، فرض کنید دو نیروی سپاهی، در جایی تصادف کنند یا بازداشت شوند، مسؤولان سپاه از او و خانواده‌های آنان به حتم سرکشی دارند، اما در حوزه‌های علمیه طلبه‌ها را می‌گیرند و بیش از ده روز بازداشت می‌کنند، نه یکی از این مدعیان حتی خبردار می‌شود و نه در صورت آگاهی برای آنان و خانواده‌هایشان دلسوزی دارد و نه حتی جرأت سرکشی را به خود می‌دهد و وحشت‌زده تماشاچی می‌شوند و به هیچ وجه روی خود نمی‌آورند که این طلبه را چه شده و کجا رفته است. پی‌گیری از کار نیروی سپاهی را اگر در شب برای آنان حادثه‌ای پیش آمده باشد، حتی به صبح فردا نیز نمی‌گذارند و کار امروز را به فردا نمي گذارند، اما برای طلبه‌ها چنین نیست. این‌گونه است که من تعبیر «ایتام آل‌نبی» را برای آنان می‌آورم. اگر ده‌ها طلبه جایی بروند و برنگردند و منفعتی سیاسی نداشته باشد، هیچ‌کس خبر نمی‌شود. حتی اگر رخدادی برای آیت‌اللهی غیرسیاسی هم پیش آید، باز کسی خبر نمی‌شود تا چه رسد به آن‌که کسی بخواهد از آن‌ها رفع ناداری و فقر کند. طلبه‌ها ایتام آل‌النبی‌اند. اینان بچه‌یتیمان بی‌پناه عصر غیبت‌اند که هر کسی برای خدا زخمی به آنان با نامردی تمام زده است. هم دشمن آنان را زخمی کرده است و هم دوست با ناآگاهی. نیروهای نظامی و امنیتی هم که گاهی بی‌ملاحظه بعضی از آنان را به انفرادی مبتلا می‌کنند و خشونت در جانشان می‌ریزند. این خیلی دلخراش است. یتیمی که این همه مشکلات دارد، باید التیام داد و به او مرحمت و کرامت داشت. اما قضیه آخوندها با طلبه‌ها تفاوت دارد. آخوندها گاه میلیاردها تومان امکانات همین طلبه‌ها را خرج می‌کنند؛ همین طلبه‌هایی که نمی‌توانند کفشی آبرومند برای خانم خود تهیه کنند. طلبه‌ها با ماهی ششصدهزار تومان، امرار معاش دارند؛ اما آخوندها امکاناتی میلیاردی را در کنار اوضاع رقت‌بار طلبه‌ها از بین می‌برند و آن‌قدر هم پررو هستند که از آدم و عالم مدعی می‌شوند. اگر سکوت می‌کردند، منطقی‌تر بود، اما دروغ‌های بزرگ می‌گویند و این هم وجه دیگری از سیاست‌های ماکیاولی این گروه است. می‌گویم وجه دیگر، چون در کنار معضلاتی مانند جنگ و هزینه‌هایی که در جای خود انجام نمی‌گیرد و با آن‌که چيرگي و زور در دست طیف ظاهرگرای از روحانیون است که مربی جامعه و حوزه‌های علمیه می‌باشند و نتیجه تربیت دو دههٔ اخیر آنان برای همه مشهود است، یک سیاست ماکیاولی دیگر در بخشی از آنان وجود دارد و آن این‌که در مدیریت سیاسی کشور، رتبه‌بندی معضلات و مشکلات بسیار حایز اهمیت است. اگر به سایت‌های که مطالب سفارشی ظاهرگرایان را منتشر می‌کنند و به تریبون‌های گفتاری آن‌ها توجه شود، این گروه عناوینی را مشکل و معضل جدی جامعه می‌شمرند و آن را برجسته و عنوان می‌سازند که در میانه یا پایین جدول معضلات قرار دارد یا به هیچ وجه معضل نیست. این معضلات یا شبه‌معضلات، با مهندسی و برنامه‌ریزی، ردیف می‌یابد و مشکلات کوچک، به عمد پررنگ شده و ریشه‌های اصلی معضلات، به عمد نادیده گرفته می‌شود. بسیاری از آنان ریشه این مشکلات را به صورت عینی و ملموس می‌شناسند، اما نان به نرخ روز می‌خورند و مشکلات فرعی را جای مشکلات اصلی می‌گذارند. این‌ها خوب می‌دانند چالش‌ها از کجا آب می‌خورد.

 

 

مطالب مرتبط