هیچ اسمی در قرآن کریم به اندازهٔ «اللَّه» تکرار نشده است و بنا بر آمار المعجم بیش از ۲۵۰۰ مرتبه در قرآن کریم آمده است. البته اسم «اللَّهُمَّ» و «إِلَه» را نیز باید «اللَّه» به شمار آورد. در این صورت، موارد آن به بیش از ۲۷۰۰ مرتبه میرسد. به آن باید موارد به کار رفتهٔ «هُو» به عنوان اسم خداوند و نیز «لِلَّه» و «لَه» را نیز افزود. غرض این که از لحاظ کمّی و شماره، «اللَّه»برترین موقعیت را دارد؛ به گونهای که حتی جمع تمامی اسمای الهی در قرآن کریم، به شمارگان آن نمیرسد.
در واقع، اگر به قرآن کریم مراجعه نماییم، کمتر صفحهای است که نام مبارک «اللَّه» یا یکی از مشتقات آن نیامده باشد. این امر شاهدی است بر این که «اللَّه» اسم جمعی و به این معناست که هیچ یک از اسامی حق تعالی نیست که بدون آن بتواند کارپردازی داشته باشد، بلکه قرآن کریم که شناسنامهٔ هستی است بر این نکته تاکید دارد که هیچ پدیدهای نیست که به «اللَّه» وابسته نباشد و بتواند بدون آن کار کند. در واقع، سالکی که بر نفس خود فعالیت دارد نمیتواند بدون آن ربوبیت و الفتی با اسمای الهی داشته باشد. «اللَّه» هم جمع تمامی اسماست و هم در ظاهر و هم در باطن قرار دارد و اسم جامع و کامل است. تنها اسمی است که هم تنها برای خداوند کاربرد دارد و هم بر تمامی اسما و صفات الهی دارای سِمت حکومت است؛ از این رو هم اسم جمعی است و هم اسم جامع که راس در دعا و اسمای الهی است. اسمی که برای کمّل اولیای الهی اسم سرّ و ذکر خفی است. این سالک بسیار قوی، چکیده، رسیده، تشنه و تازه است که میتواند این ذکر را خوراک جان خود قرار دهد؛ همانطور که هر اسم، رزقِ کسی و ویژهٔ اوست. کسی که بخواهد در صف پدیدهها بماند نیازمند این ذکر است.
«اللَّه» اسمی است که تنها در مورد خدای تعالی اطلاق میشود و کاربرد آن برای غیر خداوند جایز نیست. حتی عربهای جاهلی هیچ گاه این اسم را برای بتها و معبودهای خود به کار نمیبردند و آنان را تنها «اله» میگفتند که مخفف «اللَّه» است. در واقع اسم مبارک «اللَّه» خود را حتی در میان کافران و مشرکان حفظ کرده است و آنان به «اللَّه» اقرار دارند و هیچ گونه کاربرد خلقی ندارد و در محدودهٔ آن تنها خداوند است که وجود دارد و هیچ لحاظ غیری برای آن نیست؛ هرچند برای آن پیشوند یا پسوند آورده شود، اما حتی در ترکیبها اطلاق خود بر خداوند را از دست نمیدهد.
از ویژگیهای اسم «اللَّه» آن است که هر حرفی از ابتدای آن برداشته شود اسم بودن خود برای خداوند را حفظ میکند و بر حق تعالی اطلاق میشود؛ مانند: «لِلَّه»بدون همزه، «إلَه» بدون لام، «لَه» بدون همزه و لام و «ه» بدون همزه، لام و الف که «هُو» خوانده میشود. «اللَّه» چنان عظمتی دارد که ظهور «هُو» و ظاهر آن است و تفصیل آن به شمار میرود. به تعبیر دیگر، تنها اسم همگون باطنی که برای «اللَّه»وجود دارد «هُو»است. «هُو»در مقام احدیت و اسمی است که ترفیع باطن «اللَّه» است و «اللَّه»ظاهر آن و در مقام واحدیت است که اسم ظاهر جمعی تفصیلی است و اصل موصوفات در اسماست که دیگر اسما تمامی وصف آن قرار میگیرند و «هُو» اسم باطن جمعی اجمالی است که در قرآن کریم برای خداوند در ۲۸۵ مورد به کار رفته است.
«اللَّه» اسم موصوف است و اصل موصوفات به شمار میرود و دیگر اسمای الهی همه بعد از آن قرار میگیرند و نمیشود این اسم وصف برای اسمی دیگر بیاید و نمیشود آن را اسم برای اسمی دیگر قرار داد و یا به اسمی دیگر اضافه نمود. قرآن کریم میفرماید: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ اَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ اَیا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الاْءَسْمَاءُ الْحُسْنَی» (اسراء / ۱۱۰).
«الرَّحْمَن» از مهمترین اسمای خداوند است، اما این که «اللَّه» بر آن پیشی گرفته برای آن است که «الرَّحْمَن» جمعیت آن را ندارد و تنها اسمای جمالی را در بر دارد، ولی «اللَّه» هم صفات جمال و هم جلال و هم کمال را در بر میگیرد و به تمامی آنها اضافه میشود. این امر عظمت اسم جلاله، «اللَّه» را میرساند.
از ویژگیهای اسم «اللَّه» آن است که حرفی نقطهدار در آن نیست و این مساله در «دانش ذکر» اهمیت بسیار دارد؛ همانطور که اسم «هُو»چنین است. همین مساله سبب شده است کسی که در پی اسم اعظم است نتواند آن را بدون این دو اسم بیابد. از این دو اسم برای تقویت و نیرو گرفتن در سلوک با شرایط ویژه و با داشتن اجازهٔ خاص از استاد میتوان استفاده کرد؛ وگرنه از اسمای بسیار سنگین است که عوارض و پیآمدهای کنترل نشدهای دارد.
«اللَّه» اسم عَلَم است که جامع و مستجمع تمامی صفات کمال و جمال و جلال حق تعالی است و برای این معنا غلبه داده شده است.
اهمیت دریافت صحیح معنای «اللَّه» در جایی روشن میشود که کسی بخواهد آن را ذکر خاص خود قرار دهد و بخواهد این ذکر را با قصد انشا که فرع بر قصد معناست بیاورد. معنایی که اگر درست نباشد قصد انشا را سامان نمیدهد و اثر و خاصیتی بر آن مترتب نمیگردد. قصد انشا مبتنی بر آن است که نخست معنای درست لفظ در ذهن نشسته باشد و با تصور ادراکی و ادراک تصوری به استعمال آن پرداخته شود. کسی که معنای درست «اللَّه» را نمیداند، چنانچه در نماز خود قصد انشا داشته باشد و معنایی را اراده کند که درست نیست، نماز وی باطل است و طبیعی است چنین نمازی اگر دهها سال نیز خوانده شود، خاصیتی برای آن نیست و از آن اثری در نفس دیده نمیشود.
«اللَّه» اسم جامد است و از چیزی مشتق نیست؛ از همین روست که بعد از اسم مبارک «اسْم» و «هُو» اعم اسماست؛ در حالی که دیگر اسمای الهی تمامی دارای اشتقاقاند. جامد بودن این اسم مبارک سبب شده است عامترین اسم در میان اسمای حق تعالی گردد.
«اللَّه» اسم جامد است و به این معناست که واژهای پیشینهٔ آن نمیگردد و خود اول است همانطور که مسمای آن با این واژهٔ قدسی مطابقت دارد و این اسم جامع و کامل، قبلی ندارد و به اسمی وابسته نیست و در تمامی گزارهها همواره موضوع قرار میگیرد، نه محمول، و همیشه موصوف است و صفت واقع نمیشود و به ضرورت، اسمی حاکم است، نه محکوم، و کثرت استعمال آن در قرآن کریم به سبب حکومتی است که بر دیگر اسمای الهی دارد و اصل در اسماست.
«اللَّه» اسمی است که نه نقطه دارد، نه «ال» و نه تنوین میپذیرد و این امور از لواحق اسماست. اسمی است که معنای اطلاقی دارد و حیثیت آن حیثیت اطلاقی است؛ برخلاف اسمای دیگر که حیثیتی تقییدی دارد؛ مانند «قادر» که حیث قدرت را میرساند و علم را ندارد، اما «اللَّه»دارای جمعیتی است که تمامی حیثیتها را در بر دارد.
«اللَّه» وضع تعیینی یا تعینی برای ذات باری تعالی ندارد، بلکه علم بالغلبه در معنای جامع جمال و جلال است. «اللَّه» اسم جمعی است که جلال آن ظاهرتر از جمال آن است؛ زیرا به اعتبار جمعیتی که دارد جمال وی خود، وصف جلال میپذیرد. البته «الرَّحْمَن» هم به دلیل آیهٔ شریفهٔ: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ اَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ اَیا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الاْءَسْمَاءُ الْحُسْنَی» (اسراء / ۱۱۰) اسم جمعی است اما برخلاف اسم «اللَّه»، جمال آن وسیعتر از جلالش است؛ این گونه است که استفاده از اسم «اللَّه» به عنوان ذکر انشایی، بسیار ثقل دارد و سنگین است و در خور هر کسی نیست؛ مگر آن که بخواهد در فقر و فنا قرار گیرد.
«اللَّه» تنها برای کسی میتواند ذکر گردد که جز خدا دردی نداشته باشد و ناسوت را به تمامی زمین گذارد و با «عشق» زندگی کند. عاشقی که فنا و تلاشی وی حتمی است. عاشقی که اهل بلا و درد است.
این اسم برای کسی مفید است که دردی را حس نمیکند و چنانچه از آسمان سنگ بر سرش ببارد غمی از متعلقات خود و باکی بر خویش ندارد و این ذکر مبارک برای چنین کسی اثر میکند. مربی کارآزموده در سیر ذکری ذکرپردازان، بسیار اندک میشود که این ذکر را برای کسی تجویز کند. این ذکر برای کسی شایسته است که نهایت به فنا میرسد و چیزی در بساط وی نمیماند. کسی که میتواند دارای جمعیت باشد و این بلندا جز با تَلاشی و فنا به دست نمیآید.
ذکر قرار دادن آن برای سنین مختلف و نسبت به تفاوت و استعداد افراد متفاوت میگردد. برای افراد عادی، ذکر انشایی آن داده نمیشود و توصیه به خواندن آن برای آنان به صورت اخبار است؛ وگرنه ذکر انشایی آن برای کسی که کفش و کلاه برای خود تدارک میبیند جز ضرر چیزی ندارد. کسی میتواند از این ذکر استفاده کند که اگر تمامی ناسوت و حتی آبرو را از او بگیرند ناراحت نشود. این ذکر برای کسی مناسب است که بخواهد حق را با خود داشته باشد و برای او امور قربی را در پی دارد. کسی که هر گبری او را ببیند به توحید وی ایمان میآورد؛ گویی مهرهٔ مار دارد!
«اللَّه» اسم جامع است؛ از این رو ذکری است که برای ضعیفان تجویز نمیشود و مبتدیان باید آن را تنها در حال سکون، طمانینه، آرامش، استقرار و در محیطی خلوت بهویژه در سجده بیاورند و نمیتوان آن را به هنگام راه رفتن و قدم زدن به صورت انشایی و به عنوان ذکر خاص استفاده کرد.
«اللَّه» چون اسم جمعی است در بدایت کار چندان به تنهایی مورد استفاده نیست و باید آن را با اسمای دیگر همراه ساخت و حتی سالکان واصل آن را با حرف ندا میآورند تا از ثقل و سنگینی آن کاسته شود؛ چرا که مشکلات فراوانی برای اصلاح باطن ذکرپرداز ایجاد میکند.
این اسم برای آنان که در پی صفات فعلی؛ مثل: علم، رزق دنیا و دولت هستند مناسب نیست. آنان نمیتوانند این اسم را بدون ترکیب با اسمای مناسب دیگر به کار برند. البته هر اسمی را نمیتوان در کنار «اللَّه» قرار داد و مناسبت از حیث وسعت، گستردگی و عمومیت و نیز از حیث تنزیل که بار سنگین این اسم را سبک کند لازم است.
کسی که مشکلات نفسانی و ضعف دارد یا سلوک را دیر شروع کرده است باید از اسمای دیگر مانند: «رحیم»، «لطیف»، «رووف»، «معین» یا «ناصر» بهره برد و استفاده از این کلمهٔ علیای حق برای او مناسب نیست.