در مأثورات آمده است که امام زین العابدین« علیه‌السلام » پسرعمویی داشت که از آن حضرت بدگویی کرده بود، حضرت هر شب به‌گونه‌ای ناشناخته به خانهٔ او می‌رفت و برای او درهم و دیناری چند می‌برد و او را بی‌نیاز می‌ساخت. آن شخص می‌گرفت و می‌گفت: خدا به علی بن حسین خیر ندهد که از حال من بی‌خبر است و برابر وظیفهٔ خویشاوندی خود رفتار نمی‌کند. حضرت در همهٔ این مدّت آن سخنان ناهنجار را می‌شنید و تحمل می‌فرمود و در مقام شناسایی خود برنمی‌آمد تا این‌که پس از درگذشت آن بزرگوار، هنگامی که عموزادهٔ منعم خود را شناخت، بسوی قبر او شتافت و در کنار مزارش سخت گریست.

مطالب مرتبط