اندرزهای کوتاه و حکمت آمیز

 

 اندرزهای کوتاه و حکمت آمیز

 

شیوه برخورد با گناه و گناهکار

کسی که گناه می‌کند و کسی که گناه ندارد، آدم نیست. کسی که گناه را ظاهر می‌کند و کسی که گناه را پنهان می‌کند، آدم نیست. کسی که خود را از گناه تبرئه می‌کند و کسی که گناه‌کار را تبرئه می‌کند، آدم نیست. کسی که گمان می‌کند گناه ندارد و کسی که شرمندهٔ گناهان خود نیست، آدم نیست.

کسانی که در برخورد با گناه و گناه‌کار تنها به زور، تهدید، زدن و تخریب تکیه می‌کنند؛ نه تنها مشکلی را حل نمی‌کنند؛ بلکه به مشکلات دامن می‌زنند و گناه‌کارانی حرفه‌ای تربیت می‌نمایند و با این کار فحشا را گسترش داده و جامعه را در گرداب هولناکی قرار می‌دهند.

فردى که به هر رنگ در مى‏ آید

کسى که با همه هست با هیچ کس نمى‏ باشد و فردى که به هر رنگ در مى‏ آید، هیچ رنگ ثابتى ندارد و جبهه‏ ى مشخصى براى خود پیدا نمى ‏کند. این ‏گونه افراد، دنیایى از تصورند و تصدیق ندارند و بى‏ نهایتى از نقطه‏ اند و خطى نمى‏ شوند و همه ‏اند بدون آن‏ که کسى باشند یا کسى با آن‏ ها باشد.

مرد و نامرد

بعضى در واقع مَردند و بعضى نیز به حقیقت نامرد مى ‏باشند. این دو امر روشن است؛ ولى عده ‏اى معلوم نیست از کدام قماشند؛ البته زن و خواجه نیز نمى‏ باشند.

مرگ فقرا و ننگ بزرگان

مرگ براى فقیر خوب است، همان ‏طور که ننگ براى بزرگان؛ چرا که مرگ و ننگ هیچ کدام صدا ندارد و گویى فقیر نمرده و بزرگى مرتکب ننگى نشده است.

بازی دنیا

بعضی با دنیا بازی می‌کنند. برخی خود را بازی می‌دهند. دنیا گروهی را بازی می‌دهد. دنیا گروهی را به بازی نمی‌گیرد. بعضی دنیا را به بازی نمی‌گیرند. عده‌ای اهل بازی نیستند. بسیاری جز بازی کاری ندارند و جز بازی کاری از آنان ساخته نیست.

نگاشتن در صفحه دل

انسان مالک دایمی کتاب‌ها و نوشته‌هایی که در قفسهٔ کتاب‌خانهٔ خود دارد نیست؛ چرا که این کتاب‌ها چیزی جز کاغذ و جوهر نیست و به دیگری به ارث می‌رسد. تنها کتاب و نوشته‌ای ماندگار است و با آدمی به سرای دیگر انتقال می‌یابد که انسان آن را در صفحهٔ دل نگاشته و با حقیقت وی یگانگی یافته باشد.

دنیای کوچک

اگر مورچه، کاسه را اقیانوس ببیند، باکى نیست؛ زیرا مورچه است؛ ولى اگر آدمى دنیا را ـ که به قدر کاسه نیست ـ بزرگ ببیند و از آن اقیانوس بسازد، فردى بى‏ باک و به دور از بینش و آگاهى است.

رازهاى موفقیت

تعادل در هر امر عقلى و فکرى، سبقت در امور عقلى، اجتماعى بودن و اجتماعى اندیشیدن، دور از ترس به سر بردن، و خیال باف نبودن از جمله رازهاى موفقیت است.

اثر معکوس برخی طاعات و بعضی گناهان

برخى گناهان، آدمى را به اوج بلندى مى‏ رساند و بعضى طاعات، آدمى را سقوط مى ‏دهد. چراکه گناهی ممکن است آدمی را در برابر خدا به انفعال، دل شکستگی ، کرنش، پشیمانی و بندگی وا دارد و چه بسا طاعتی انسان را به غرور، استکبار و خودبرتربینی بکشاند و روح بندگی را از انسان بگیرد.
رفیق به تمام معنای کلمه
اگر بپرسند رفیق خوب کیست؟ مى ‏گویم رفیق محتاج اضافه نیست و رفیق یعنى خوب؛ هرچند چنین موجودى کم‏ یاب است. آن کس که بد است، دیگر رفیق نیست. رفیق به تمام معناى کلمه، تنها خالق و رب آدمى است که بهترین رفیق است و تحت هیچ شرایطى انسان را رها نمى‏ سازد.

انعکاس دلبستگی های دنیوی در آخرت

دوستی‌ها، محبت‌ها، نفرت‌ها و غضب‌هایی که انسان در دنیا دارد خود را در آخرت به شکل نمایانی نشان می‌دهد: گاه می‌شود که انسان در قیامت آرزوی دیدن درختی را دارد که در سر کوچهٔ او بوده است و پیش می‌آید که آرزوی دیدن لباس خود را می‌کند. گاه دل او برای همسرش تنگ می‌شود و وقتی می‌شود که از دوست یا کارمندی که در دنیا با او بوده است یاد می‌نماید. این آرزوها از پیش از مرگ در فرد شروع به شکوفایی می‌نماید و به ویژه در سن پیری به اوج می‌رسد. پیران از همین روست که زیاد می‌گریند؛ چرا که آنان تجردی روحی یافته‌اند و دلی صاف‌تر دارند و ذات اشیا را طالب گشته‌اند؛ ولی هرچه به آن‌ها داده شود صورت اشیاست که برای آنان سیرایی و سیرابی ندارد و آنان هم‌چنان طالب ذات هر چیزی هستند.

آفتابه خرج لحیم

آیا می‌دانید آفتابه خرج لحیم چیست؟ در گذشته بیش‌تر ظرف‌ها مانند کاسه، بشقاب، دیگ، قابلمه، قاشق، ظرف‌های آب و آفتابه از مس بود. در آن زمان شخصی لحیم‌کار بود و طاقت استفاده از ظرف تازه و نو را نداشت و هر چه می‌یافت از شکسته و ناسالم آن را تعمیر و استفاده می‌کرد. یک روز دستهٔ آفتابه‌ای یافت و هرچه اندیشید آن را چه کند، دلش نیامد آن را رها کند و به اندازه‌ای بر این دسته لحیم زد تا آفتابه‌ای از آن پدیدار گشت.
بر این مثل، مثال‌های دیگری نیز هست. گویند: شخصی سکه‌ای خراب و شکسته یافت و دو برابر قیمت سالم سکه هزینه‌اش کرد تا تعمیرش نمود بعد آن را به بازار برد و فروخت.
گویند کسی تخم مرغ به دو دینار می‌گرفت و آن را به نیم دینار رنگ می‌کرد و به دو و نیم دینار می‌فروخت. به او گفتند: این چه کاری است می‌کنی؟ گفت: هیچ مگو که مردم نمی‌دانند من تخم مرغ را جای تخم اردک می‌فروشم.
اگر بخواهیم این سه مثل را به زبان امروز ترجمان گردیم با آن که اصل آن قانون ثابتی است چنین می‌شود:
شخصی را گفتند چرا گران می‌فروشی و ظلم بر خود و سختی بر مردم می‌رانی؟ گفت: هیچ مگو تا مردم مرا منصف دانند و بخرند.
به شخصی گفته شد چرا این اداره را که گرهی از جامعه نمی‌گشاید برنمی‌چینی؟ گفت: ساکت که پول ما و چندی دگر را می‌رساند!
به همسری گفتند این همه آرایش برای چه و حال آن‌که خدا تو را زیبا آفریده و زیبایی در طبیعت توست؟! گفت برای آن‌که عروسی خواهرم است!
این چه مشکل است که عروسی به خانهٔ بخت می‌رود و همسر دیگری این‌گونه هزینهٔ لباس از شوهر خود می‌طلبد.

آرامش مردم و امنیت روانى آنان

آرامش مردم و امنیت روانى آنان سبب کار فراوان و ایجاد توسعه مى‏شود و مردم را در مسیر درست زندگى قرار مى‏دهد.
آرامش فکر بالاتر از آرامش جسم است.
آرامش فکر از آرامش قلب و اعتقاد حاصل مى‏شود.
مردم به عالمان اعتقاد دارند و از کلام آنان ـ اگر واقع باشد ـ آرام مى‏شوند.
اگر کلام عالمان واقع و حقیقت نداشته باشد، اعتقاد مردم از دست نمى‏رود؛ بلکه مشکل را در خود مى‏جویند؛ مگر این‏که امر اشتباه عالم بر ایشان به اندازه‏اى تکرار شود که از خواب بیدار شوند.
مردم ما براى سیزده قرن است که عالم دینى دیده‏اند و در خوابى عمیق و آرام‏بخش از دین فرو رفته‏اند و به مسایل دین خوش‏باورند و این از صفاى باطن آن‏هاست و همین امر به آن‏ها آرامش مى‏دهد.

اگر بپرسند

اگر بپرسند چه کتابی خوب است؟ می‌گویم کتابی که انسان آن را بفهمد و گفته‌های خود را به انسان نشان دهد.

اگر بپرسند کار چیست؟ می‌گویم کار نوعی بی‌کاری است؛ هرچند بی‌کاری نیز نوعی کار است. کار و بی‌کاری هر دو رنج و زحمتی بر دوش مردم بینواست.

اگر بپرسند چه درسی خوب است؟ می‌گویم درس محبت؛ هرچند دانش‌آموز کمی دارد.

اگر بپرسند چه درسی بدترین درس است؟ می‌گویم درس گفتار، گفتار و گفتار.

نباید به ترکیب دنیا دست زد

اگر بپرسند چه چیزهایی هست و چه چیزهایی خوب بود که باشد و چه چیزهایی نیست و چه چیزهایی خوب بود که نباشد؟ می‌گویم نباید به ترکیب دنیا دست زد. همین‌طور که هست خوب است؛ هرچند خیلی هم خوب نیست؛ زیرا هرچه به ترکیب دنیا دست بزنید، خرابی آن بیش‌تر می‌شود و این آش را هرچه کم‌تر هم بزنید، بهتر جا می‌افتد.
دلیل هم این است: آن‌هایی که به گوشه‌ای از دنیا دست زده‌اند از نخست تا به امروز، جز اندکی، همگی ناموفق بوده‌اند، بلکه موقعیت‌های موجود را نیز به آب داده‌اند و به قول معروف: «آمدند ابروی او را درست کنند، چشم وی را نیز کور کردند» و «آمدند زنده‌اش کنند، مرده‌ترش کردند، و هر وقت هم که خشک شد با دَم وجود ترش کردند».

دوست مناسب

دوست مناسب و خوب آن است که انتخاب شود، نه آن که به طور اتفاقی هر کس که آمد، دوست به حساب آید. افرادی که می‌ایستند تا دیگران طرح دوستی با آنان بریزند، افزون بر ضعف و سستی که دارند، همیشه زیان می‌بینند. آنان هیچ گاه دارای دوستان خوبی نمی‌شوند و همیشه بی‌رفیق می‌مانند.

فدای یار

خوشا به حال کسى که یار مناسب پیدا کند و بدا به حال کسى که یار مناسبى را رها کند. یار مناسب در قید و بند عار نیست و همین امر سبب مى‏ شود دار و ندار خود را فداى یار خود سازد.

 دینى که ریشه در محبت قلبى دارد

دینى که ریشه در محبت قلبى دارد با دینى که برخاسته از ناچارى و اجبار است تفاوت بسیار دارد؛ همان‏ طور که دینى که داراى آرمان ‏هاى والاست با دین بدون اندیشه‏ ى وارسته چنین است. دین حضرت امیرمؤمنان علیه‏ السلام با دین مخالفان آن حضرت که خود را در سلم مسلمانان مى‏ دانند تفاوت دارد. مرزهاى میان این دو دین را باید از یک‏ دیگر تفکیک نمود.

ستیز با اهل روزگار

هر کس سر ستیز با اهل روزگار داشته باشد، سرى براى او باقى نمى‏ ماند.

راه و روش پیش‏ گیرى از گناه مردم

کرامت، راه و روش پیش‏ گیرى از گناه مردم است؛ چرا که کرامت ایجاد رغبت و جذابیت مى‏ کند.

فریاد بی اثر

فریاد بى اثر است و آن‏ چه مؤثر مى‏ افتد فرهاد است. فرهاد کسى است که شیرینى داشته باشد و شیرین آن است که بى فریاد و فرهاد، شیرین است وگرنه با فریاد و فرهاد خیلى ‏ها شیرینند.

شکار و شکارچی

هر یک از انسان‏ ها با آن‏ که خود شکار دیگران است، شکارچى شایسته‏ اى مى ‏باشد که شکارش را با چشم، دست، زور، اشک و آه یا زبان و بیان مى ‏گیرد.

آرامش فکر

آرامش فکر بالاتر از آرامش جسم است.
آرامش فکر از آرامش قلب و اعتقاد حاصل مي شود.
مطالب مرتبط