رؤيت حق تعالي در چهرهٔ دوست و دشمن

رؤيت حق تعالي در چهرهٔ دوست و دشمن

مومن اگر حبّ و بغضی نسبت به دشمنان حق در دلش پیدا می‌شود، از سر نفس و خودخواهی نیست، بلکه حب و بغض او «فی اللّه» است و جهت حقی دارد. در واقع، او با بدها بد نیست، بلکه با بدی‌ها بد است؛ آن هم از حیث خَلقی وگرنه از حیث حقی، همهٔ شرور و بدی‌ها را نیز از حق می‌بیند: «کل من عنداللّه». آدمي با چنین نگرشی چنان با خلق رابطه و الفت برقرار می‌کند و به آن‌ها عشق می‌ورزد و احساس بیگانگی نمی‌کند که هیچ چیز نمی‌تواند مانع جدایی و از هم گسستگی آن‌ها شود….

امام سجاد (عليه السلام ) مي فرمايند: «وَ أُجْزِی مَنْ هَجَرَنی بِالْبِرِّ؛ خدایا، نیرویی عطا فرما تا به کسی که مرا از خود رانده با نیکی پاداش دهم».

در کتاب‌های لغت «الهجر» به معنای هذیان، طرد و ترک آمده است و در این‌جا با معنای طرد و ردّ سازگارتر است؛ زیرا مقام، مقام جزا و پاداش است و «برّ» به معنای نیکی و بخشش است که ویژگی فعل و عمل است و نمی‌تواند جزا و پاداش همگون و شایسته‌ای برای «هجر» به معنای هذیان که ویژگی گفتار است، باشد.

آن‌چه که باید دربارهٔ این فراز از دعا و فرازهای مانند آن یادآور شویم این است که سالک در سیر خود به مرتبه‌ای از صفا، کمال، شهود و وجدان می‌رسد که حق را در همهٔ چهره‌های جمال و جلال می‌بیند؛ به‌گونه‌ای که حق را در چهرهٔ دوست و دشمن دیدار می‌نماید؛ از این‌رو، جهان‌بینی او جهان بینی ویژه‌ای است و نظرگاه او از افق بالایی برخوردار می‌باشد و پیوند او با هستی و آفریدگان، پیوند عاشق و معشوق است. او به هیچ کسی؛ حتی دشمن خود از حیث ظهوری به دیدهٔ انکار و دشمنی نمی‌نگرد؛ چه این که او را ظهور حق تعالی می‌بیند. اگر حبّ و بغضی نسبت به دشمنان حق در دلش پیدا می‌شود، از سر نفس و خودخواهی نیست، بلکه حب و بغض او «فی اللّه» است و جهت حقی دارد. در واقع، او با بدها بد نیست، بلکه با بدی‌ها بد است؛ آن هم از حیث خَلقی وگرنه از حیث حقی، همهٔ شرور و بدی‌ها را نیز از حق می‌بیند: «کل من عنداللّه».(۱) سالک با چنین نگرشی چنان با خلق رابطه و الفت برقرار می‌کند و به آن‌ها عشق می‌ورزد و احساس بیگانگی نمی‌کند که هیچ چیز نمی‌تواند مانع جدایی و از هم گسستگی آن‌ها شود. بنابراین، معنای این فراز از دعا این است: خدایا، میان من و مخلوقات که مظاهر و ظهورات تو هستند، هیچ گاه جدایی نینداز؛ به‌طوری که اگر بنده‌ای از بندگانت مرا از خود براند، تو به من نیرویی عطا کن که عمل او را به نیکی و بخشش پاداش دهم و من او را از خود نرانم.

راستی به حق باید گفت سالک حقیقی حق، حضرت زین العابدین و سیدالساجدین« علیه‌السلام » است و در مقابل او هیچ کس نباید به خود عنوان سالک بدهد، مگر کسی که پیروی و تبعیت از آن حضرت داشته باشد. تو که با اندک مسأله‌ای رنجیده می‌شوی و اگر کسی به تو بگوید: بالای چشمت ابروست، می‌خواهی کاسه چشمش را در بیاوری، چطور ادعای سلوک داری و خود را پیرو آن حضرت می‌دانی؟ در فراز بعدی، حضرت می‌فرماید: «وَ أُثیبَ مَنْ حَرَمَنی بِالْبَذْل؛ خداوندا کمکم کن تا به کسی که مرا از یاری و هم‌راهی خود بی‌بهره ساخته است، از راه بذل و بخشش عوض دهم.» این سخن در ظرف حقی از همان افق و دید بلند الهی و بینش زلال خدایی آن حضرت سرچشمه می‌گیرد که شرح آن گذشت و در ظرف خلقی ریشه و پایهٔ بروز و ظهور چنین ویژگی‌ها و کمالاتی در جوان‌مردی و روش و منش انسانی دارد؛ چنان‌چه رسول خدا« صلی‌الله‌علیه‌وآله » فرموده است: «مرُوتنا أَهْلَ الْبَیتِ أَلعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَنا وَ إِعْطاءُ مَنْ حَرمَنا؛ جوان‌مردی ما خاندان وحی، بخشیدن کسی است که بر ما ستم روا داشته و بخشش به کسی است که ما را بی‌بهره نموده است».

  1. نساء/۷۸٫
مطالب مرتبط