خلود دوزخ و آتش و عذاب جاوید
خلود دوزخ و آتش و عذاب جاوید


 دیدگاه محدثان و کلامیان اهل سنت

اهل سنت در کتاب‌های حدیثی و کلامی خود، خلود اهل کفر و عناد را به‌طور صریح و آشکار عنوان می‌نمایند و احادیث و استدلال را با همین اعتقاد همراه می‌سازند و در واقع احادیث خلود اهل عناد و کفر و همین‌طور خروج غیر کافران از آتش و عذاب دوزخی در تمامی صحاح شش‌گانهٔ اهل سنت موجود است.

به‌طور نمونه، در صحیح ترمذی در صفت بهشت از هر دو گروه اخبار و احادیث را می‌آورد. همان حدیثی که در کتاب‌های روایی ما موجود است و در بخش پیش نقل شد: «یا اهل الجنة، خلودٌ، لا موت، ویا أهل النار، خلودٌ، لا موت»(۱)؛ بهشتیان، بدانید که ابدیت است و مرگی در کار نیست و ای یاران آتش و دوزخ و عذاب! بدانید که ابدیت، عذاب و دوزخ است و مرگی در کار نیست.

هم‌چنین در باب خروج از آتش و عذاب دوزخی این حدیث را می‌آورد: «أخرجوا من النّار من قال: لا إله إلاّ اللّه، وکان فی قلبه ما یزن ذرّة»؛ هر کس که به کلمهٔ مبارکهٔ توحید شهادت دهد یا اندکی از خوبی در


۱ـ سنن ترمذی، ج۴، ص۹۶٫

(۱۱۹)


دل وی باشد، از آتش و عذاب خارج می‌شود. مفهوم این بیان چنین است که هر کس شهادت به توحید ندهد و اقرار به آن نداشته باشد و از خیر و خوبی که همان ایمان است دور باشد، از آتش و عذاب دوزخ خارج نمی‌شود.


 

نظریهٔ «شرح المقاصد»

شرح مقاصد از مهم‌ترین کتاب‌های اعتقادی اهل سنت است. در این کتاب آمده است: «أجمع المسلمون علی خلود أهل الجنّة فی الجنّة وخلود الکفّار فی النّار الاشکالات غیر مسلّمة، وقال أیضا هذا فی حقّ الکفّار عنادا واعتقادا»(۱)؛ تمامی مسلمین بر خلود و همیشه بودن اهل بهشت در بهشت و اهل آتش و کفار در دوزخ اتفاق نظر دارند و اشکالاتی که در این زمینه می‌شود اساس محکمی ندارد. وی در ادامه می‌گوید: «خلود و ابدیت عذاب و آتش تنها نسبت به کفّار معاند و غیر مستضعف ثابت است».

وی در این‌جا اجماع مسلمین را بر این امر عنوان می‌سازد و به اتفاق نظر در بحث تمسک می‌جوید و تنها بر دو مطلب کلّی نظر دارد: یکی این که اهل خلود تنها کفار اعتقادی و عنادی هستند و دیگر آن که اشکالات این بحث، تمامی بی‌اساس است.


 

حاشیهٔ شرح المقاصد

حاشیهٔ شرح مقاصد همین بحث را دنبال می‌کند و با تأکید بر نظریهٔ شارح المقاصد، در پایان می‌گوید: «ولا عبرة بخلاف الجاحظ و الغبری»، که اهل سنت را از نظر مخالف جدا می‌دارد و این امر را مسلم


۱ـ شرح المقاصد، ج۵، ص۱۳۴٫

(۱۲۰)


می‌داند و نظر مخالفان را سخنی بی‌اهمیت و مخالف ظواهر و نصوص و اجماع مسلمین به شمار می‌آورد.

در این‌جا تنها به ذکر همین دو نظر اکتفا می‌شود؛ چرا که در بازیابی موضوع کافی است و دیگر کتاب‌های روایی و کلامی اهل سنت؛ مانند: صحاح و یا شرح مواقف و شرح فاضل قوشجی، بر همین نظر هستند.

نفی خلود اهل آتش و نفی دایمی بودن عذاب در میان اهل سنت چندان قایلی ندارد و مدارک و طرفدارانی از اهل حدیث و علمای کلام همراه آن نمی‌باشد و کلام مرحوم علامه طباطبایی، صاحب المیزان که می‌فرماید: «وقد ورد من غیر طریقهم أخبار فی الانقطاع ونفی الخلود وهی مطروحة بمخالفة الکتاب»(۱) مناسب آن نیست.

علامه، با این بیان که این احادیث مخالف کتاب الهی است، جدال احسن را پیشه می‌نمایند که این احادیث مخالف کتاب است وگرنه می‌توانستند این احادیث را مورد پرسش و مؤاخذه قرار دهند؛ هرچند جدال احسن با اهل جدال روش پسندیده و نیکویی است، سخنی که می‌ماند این است که مناسب نبود ایشان بگوید: «وقد ورد من غیر طریقهم اخبار فی الانقطاع ونفی الخلود»؛ از طریق غیر شیعه؛ یعنی اهل سنت اخباری در انقطاع عذاب و نفی خلود آتش و عذاب وارد شده است؛ زیرا گذشته از آن که کتاب‌های معتبر کلامی و روایی آن‌ها خالی از آن است، اعتقاد و باور آن‌ها چنین نیست و اگر بعضی از آن‌ها چیزی داشته باشند و مدارکی برای این ادعا بیاورند، معارض یک‌دیگر می‌شود و نوبت به معارضهٔ با قرآن کریم پیش نمی‌آید.


۱ـ تفسیر المیزان، ج۱، ص۴۱۲٫

(۱۲۱)


البته، باز به اعتقاد آنان «جدال احسن» محفوظ می‌ماند وگرنه اخبار و احادیث اهل سنت، اگر در مدارک مسلّم شیعه یافت نشود، برای ما ارزش عملی و اعتقادی ندارد؛ زیرا اسناد اهل سنت از جهات متعدد و به حیثیات مختلف مورد خدشه و اشکال است.

منقولات عامی که در جوامع روایی اهل سنت به نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله منسوب می‌باشد به لحاظ وثوق و ارزش همانند کتب تحریفی ادیان گذشته است که منسوب به پیامبری است.

البته، احادیثی که موافق مدارک شیعه و روح فرهنگی تشیع است و به نوعی مورد استشهاد و وثوق حضرات ائمهٔ هدی علیهم‌السلام قرار گرفته دارای ارزش و اعتبار است.

شایان ذکر است این که حضرات معصومین و ائمهٔ هدی علیهم‌السلام به احادیث نبوی تمسّک فرموده‌اند، دو جهت عمده را در بردارد: یکی این که صحت انتساب آن را به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله مشخص می‌نمودند، مگر آن که شاهدی در کار باشد که در این صورت تمسّک آن حضرت از باب تقیه و جدال احسن می‌باشد و دیگر این که در مقابل اهل خلاف، نوعی جدال احسن است که اگر شما به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله ایمان دارید، طبق مدارک شما پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله چنین فرموده‌اند و در غیر این دو جهت یا جهات دیگر، حجیت قول ائمهٔ هدی نیازمند تمسک به لسان نبوی نمی‌باشد و بیان آن حضرات هر یک به تنهایی برای ما حجیت دارد؛ البته، در صورتی که سند و دلالت صحیحی داشته باشد.

پس برای قول به عدم خلود از اهل سنت، مدرک محکمی وجود ندارد و عالمان کلامی آن‌ها نیز با این اعتقاد همراه نبوده، جز آن که گروهی در میان اهل خلاف این امور را دامن زده‌اند که جهت عمدهٔ

(۱۲۲)


تحقق آن لحاظ نفسی دارد؛ اگرچه مدرک نقلی برای آن ادعا نمایند و شاید جهت دیگری داشته باشد که در جای خود بیان خواهد شد.

حال، شایسته است عبارات و نقل‌هایی که نسبت به عدم خلود در کتاب‌ها مطرح می‌شود عنوان گردد تا چگونگی آن به دست آید. این نقل‌ها بیش‌تر در کتاب‌های عرفانی و به‌ویژه در کتاب‌های محی‌الدین عربی و شاگردان و تابعان وی یافت می‌شود؛ اگرچه در روایات و کتب روایی ما حتی به لسان معصوم این سخن به عنوان قولی از اهل سنت مطرح گردیده که این خود حکایت می‌کند که این سخن دارای طرف‌دارانی می‌باشد.

در این‌جا ابتدا نقل‌های به ظاهر روایی که زیاد نیست بیان می‌شود و به بحث و بررسی گذاشته می‌شود.


 

قعر جهنم و جرجیر

حدیث جرجیر در کافی و محاسن برقی و بسیاری از مجامع روایی دیگر از امام صادق علیه‌السلام نقل شده و متن روایت چنین است:

عن أبی عبداللّه علیه‌السلام : «ما أحمق بعض الناس، یقولون إنّه ینبت فی وادی جهنّم»؛ امام صادق علیه‌السلام هنگامی که نگاهشان به جرجیر(ترتیزک) که نوعی سبزی خوردنی است می‌افتد، می‌فرمایند: بعضی‌ها چقدر احمق و بی‌خرد می‌باشند که می‌گویند این سبزی روزگاری بعد از آتش و عذاب در بیابان دوزخ و در قعر زمین جهنم می‌روید.

از ظاهر حدیث بر می‌آید که این سخن رد و تعریضی بر بعضی از اهل سنت و عامه می‌باشد.

(۱۲۳)



 

حدیث ابن مسعود

در حدیث ابن مسعود آمده است: «لیأتین زمان علی جهنّم لیس فیها أحد، وذلک بعد ما یلبثون فیها أحقابا»؛ روزگاری بر دوزخ می‌آید که در آن احدی از کفّار و معاندان و گناه‌کاران و خلاصه هیچ کس در جهنم نباشد. البته، این روزگار چندان نزدیک نیست و بعد از بودن در دوزخ و سپری کردن مدت‌های فراوان از عذاب و سختی در جهنم خواهد آمد.

این حدیث لحن متفاوتی با بیان نخست دارد؛ ولی همان سخن را دنبال می‌نماید.


 

آفرینش موجودات دوزخی

شیخ در فتوحات به نقل از اهل کشف و مرحوم ملاصدرا در اسفار به نقل از فتوحات می‌گوید: «ونقل فی الفتوحات أیضا عن بعض أهل الکشف قال: إنَّهم یخرجون إلی الجنّة حتّی لا یبقی فیها أحد من النّاس البتة، ویبقی أبوابها یصطفق، وینبت فی قعرها الجرجیر، ویخلق اللّه لها أهلاً یملأها»(۱)؛ از بعضی اهل کشف نقل شده که اهل دوزخ را روزگاری می‌رسد که از دوزخ به بهشت برده خواهند شد؛ به‌طوری که برای نمونه، حتی یک نفر دوزخی در جهنم باقی نمی‌ماند و دوزخ از آتش و عذاب به‌دور خواهد شد و در عمق زمین دوزخ گیاه جرجیر روییده می‌شود و خداوند متعال برای دوزخ موجوداتی که متناسب آن باشد می‌آفریند و دوزخ را از آن‌ها پر خواهد ساخت.

مرحوم آخوند به تبع شیخ این سخن را نقل می‌کند که: «لو لبث أهل النّار فی النّار بقدر رمل عالج لهم یوم علی ذلک یخرجون فیه»(۲)؛ اهل


۱ـ الأسفار الأربعة، ج۹، ص۳۴۹٫

۲ـ همان.

(۱۲۴)


دوزخ اگر به قدر ریگ‌های بیابان هم در دوزخ بمانند به‌طور حتم و یقین روزی می‌رسد که تمامی آن‌ها از دوزخ خارج خواهند شد. در این بیان تنها به خروج اهل دوزخ اشاره می‌شود؛ ولی این که به کجا می‌روند و یا دوزخ چگونه خواهد شد و به چه صورتی در خواهد آمد، اشاره‌ای ندارد.

(۱۲۵)



 

نقد و بررسی اقوال یاد شده

هر بیان و نقل دیگری که در کتاب اسفار و فتوحات یا فصوص و دیگر کتاب‌های مختلف عرفانی می‌باشد، تمامی جهات مشخّصی دارد و هرچند نوع عبارات مختلف می‌باشد؛ اما در اصل عقیده و هدف که نفی عذاب و آتش ابد است، مشترک است.

از نقل اول که روییدن جرجیر باشد این معنا به دست می‌آید که جهنم روزی از آتش و عذاب تهی خواهد شد و دوزخ محلّ مناسبی برای کشت این‌گونه گیاهان خواهد بود؛ ولی این که افراد دوزخی با این وضع در آن محیط باقی می‌مانند یا خیر، دلالت مطابقی ندارد و قایل در واقع همّت خود را برای رفع عذاب و آتش به کار می‌برد و اصراری برای خروج دوزخیان از دوزخ ندارد.

از نقل ابن مسعود این معنا به‌دست می‌آید که دوزخیان روزی از دوزخ خارج خواهند شد و کسی در دوزخ باقی نخواهد ماند؛ ولی این نقل اشاره‌ای به محل و مکان دوزخ و تناسب آن برای کشت و کار و خصوصیات دیگر ندارد و درست مقابل کلام نخست می‌باشد، آن‌جا از مکان سخنی پیش آمد و کیفیت آن را مورد گفت‌وگو قرار داد؛ امّا این نقل از اهل آن صحبت پیش کشید و تنها همت بر نفی ابد و خروج اهل دوزخ از آن داشت.

نقل اهل کشف، لسان هر دو نقل را در برداشت و علاوه بر آن، مطلب تازه‌ای را می‌رساند که بعد از خروج اهل آتش از دوزخ و دخول در بهشت، خداوند متعال برای دوزخ موجوداتی می‌آفریند و دوزخ را با این مخلوقات پر می‌سازد؛ ولی این که دوزخ در آن موقعیت چه شرایطی دارد و دوزخیان نورسیده چه وضعی دارند؟ آتشی هستند و در آتش و دوزخ به‌راحتی زندگی می‌کنند یا این‌که آن‌ها نیز در عذاب و سختی به

(۱۲۶)


سر می‌برند روشن نیست؛ اگرچه اهلیت از مسانخت و تناسب، حکایت می‌کند و بی‌گناهی آن‌ها تحقق عذاب و سختی را موجب نمی‌شود.

از داستان جرجیر چنین به‌دست می‌آید که اعتقاد به عدم خلود و ابدیت آتش دوزخی در بعضی از عامه رایج بوده است؛ به‌خصوص از بعضی اختلافات روایت جرجیر در خوب و یا بد بودن این سبزی هنگام جمع روایی به کمک تقیه می‌توان فهمید که این عقیده دارای طرفدارانی زورمدار در میان اهل سنت بوده است. البته، این‌که چه کسانی از اهل سنت این عقیده را پیروی کرده‌اند روشن نیست؛ به‌ویژه که نظرات رایج اهل سنت و کتاب‌های کلامی و روایی آن‌ها این عقیده را نمی‌پذیرد و در این مسأله، همانند شیعه موضوع را دنبال می‌کنند.

همین‌طور از نقل‌های متعدّد در منابع شیعی چنین به‌دست می‌آید که این عقیده تا چه پایه بی‌اساس است که حضرت در پاسخ به آن به استدلال و دلیلی تمسک نمی‌نماید و با تمسخر و عنوان وصفی برای آن گروه می‌فرماید: «ما أحمق بعض النّاس یقولون إنّه ینبت فی وادی جهنّم»؛ بعضی از اینان چقدر احمق و بی‌شعور هستند که می‌گویند این سبزی گیاهی است که روزی در قعر دوزخ روییده می‌شود.

حضرت با این بیان، موضوع را به‌طور آشکار و واضح بیان می‌دارد و توهّم نفی خلود و ابدیت آتش و عذاب را از سبک مغزی می‌داند و ابدیت عذاب و استمرار سختی و دوزخ و خلود آن را امری مسلّم معرفی می‌فرمایند. گذشته از این، شاهد چنین عقیده یا نقلی ارزش علمی و عملی ندارد؛ زیرا داستان جرجیر و اعتقاد به آن دارای مدرک و اساس محکم عقلی یا نقلی نیست و صدور و وجه صدور و مناط صدوری در این اعتقاد وجود ندارد و تنها صرف ادعایی آن هم از گروهی ناشناخته و

(۱۲۷)


بی‌اساس و بنیاد است. این عقیده نه پشتوانهٔ عقلی محکمی دارد و نه دارای اسناد شرعی و زمینهٔ دینی می‌باشد و همانند بسیاری از اعتقاداتی است که تنها از سلیقه‌های فردی یا گروهی حکایت می‌کند.

نقل ابن مسعود نیز گذشته از مطالب فوق دارای اساس درستی نمی‌باشد و اگرچه ظاهر روایت را دارد، سند درست و محکمی ندارد و تنها صرف نقلی تاریخی است و در میان جوامع روایی ما و اهل سنّت از این‌گونه نقل‌ها بسیار وجود دارد و کسی نمی‌تواند بر آن اعتماد داشته باشد؛ زیرا تنها ادعایی است که پشتوانه‌ای از عقل و نقل سالم ندارد.

نقل بعضی از اهل کشف که مرحوم ملاصدرا در اسفار از فتوحات و همین‌طور شیخ در فتوحات آن را با عنوان بعضی اهل کشف نقل می‌کند ارزش علمی و اعتقادی ندارد؛ زیرا تنها نقل کشف فردی اگرچه وی از شایستگان باشد، نتیجهٔ عملی برای غیر ندارد و تنها برای همان فرد دارای فایده می‌باشد، البته، در صورتی که آن کشف، مخالف قرآن کریم و برهان نباشد؛ گذشته از آن که صاحب این کشف معلوم نیست و تنها اشاره به بعضی می‌کند و مدرک کشف، طریق کشف و نوع کشف را روشن نمی‌سازد.

و امّا کشف سالم اگرچه در مقام حقیقی و جایگاه مناسب خود در عرفان از موقعیت خاصی برخوردار است و قابل اهمیت می‌باشد، هنگامی که از هر جهت مجهول است و مخالف مدارک محکم شرعی و بدون هیچ گونه پشتوانهٔ عقلی است اعتبار و ارزشی ندارد.

چیزی که از این نقل‌ها به دست می‌آید عدم ابدیت و استمرار عذاب و آتش برای دوزخیان است وگرنه هر یک بیانی مختلف را نسبت به دیگری دارد؛ یکی سخن از خروج دوزخیان و دخول در بهشت می‌کند و

(۱۲۸)


یک‌جا حرف از کشت و کار دوزخ است و در جای دیگر نیز سخن از اهل تازه و خلق جدید پیش می‌آید و معلوم نیست غرض از تمامی این حرف‌ها جز نفی خلود چه می‌باشد. اگر آتش و عذاب نمی‌ماند؛ پس خروج دوزخیان برای چیست؟ اگر کشت و کار و سبزی و خرّمی را دوزخ پیش خواهد آمد، دیگر خلق اهل جدید آن هم آفریده‌هایی دوزخی چه معنایی دارد و مناط آفرینش آن‌ها چیست؟ باید گفت این سخنان جز ادعایی بیش نیست و دلیل و مدرکی ندارد و این دستگاه ـ متأسفانه ـ در معرکهٔ عرفان و به‌خصوص شیخ و تابعان وی برجسته شده است و با جست و خیز عرفانی کار را بر ساده‌لوحان دشوار ساخته و سدّی محکم برای شناخت قرآن کریم و مرام شیعه و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام قرار داده است.


 

دو استوانهٔ محکم

بعد از بیان آیات و روایات و بررسی و تحلیل کامل و دقیق این دو ثقل و استوانهٔ محکم دیانت، خلود و دوام عذاب ثابت می‌گردد و استمرار و عذاب ابدی اهل عناد و کفر جای هیچ تردیدی را باقی نمی‌گذارد.

در این عقیده، اجماع اهل دیانت اسلام اجماع مدرکی است و حکایت از دلایل محکم و صریح شرعی می‌کند. این اجماع مورد رد و اشکال واقع نگردیده و حتی محی‌الدین خلود را می‌پذیرد و تنها در عذاب و یا کیفیت آن شبهه دارد که این خود بحث دیگری است و باید مورد بررسی قرار گیرد.

پس تردید در امر خلود اهل جهنّم هم‌چون خلود اهل سعادت در جنت و بهشت اساس محکم نقلی و عقلی ندارد و امر مسلّم دینی در جهت سند و دلالت قرآن کریم و روایت است و انکار آن در شأن مسلمان

(۱۲۹)


نمی‌باشد و عمدهٔ نقل‌های نفی خلود با این حتمیت مخالفت دارد که نقد و بررسی آن گذشت.

(۱۳۰)

مطالب مرتبط