اخباری و اصولی چه می‌گویند؟

 

اخباری و اصولی چه می‌گویند؟

بخش پنجم: تحصیل علوم اسلامی


 

فصل یکم: آلوده‌سازی دین به دانش‌های بشری

اخباریان تحصیل فراوانی از علوم رایج در حوزه‌ها را نه لازم می‌دانند و نه مفید، بلکه به جایگزینی تحمیلی از ناحیه اصولیان به‌جای کتاب و سنت می‌دانند که محصلان علوم دینی را از آگاهی‌های لازم در جهت دین‌داری و دین‌مداری دور می‌دارد و بر این اساس، مضر و حرام می‌باشد؛ زیرا بسیاری از این اصطلاحات با کتاب و سنت مخالفت دارد، بلکه علت پیدایش آن از بین بردن و محو نمودن و یا دست‌کم کم‌رنگ ساختن احکام دین و آثار کتاب و سنت است و به نوعی سعی بر این بوده است که رقیب آن دو ثقل الهی قرار گیرند.

در نظرگاه اخباریان، علوم متداول به اصطلاح اسلامی، چیزی جز پیچ وخم موضوعات زاید و قواعد غیر لازم و مطالب بی‌ثمر و استفاده از اصول بی‌ریشه نیست. بسیاری از این علوم رسوبات و بافته‌های پیش از اسلام است که امروزه در تمام مراکز علمی مردود گردیده و تنها در ذهن و اندیشه اصولیان به طور ناقص و کم‌رنگ باقی مانده است. دین‌داری و علم دین، نیازی به علم‌اندوزی از بیگانگان و اصطلاح سازی‌های خیالی ندارد، گذشت از آن که بیش‌تر آن‌ها جهت دین‌زدایی دارد تا دین‌مداری.

دلیل اخباریان بر بی‌فایده یا مضر بودن این علوم این است که کتاب و سنت کامل است و نیازی به خارج از خود ندارد و در فراگیری آن منتهای

(۱۹۷)

تسهیل در آموزش رعایت شده است تا براحتی و سادگی حجت الهی بر همگان تمام گردد.

بافته‌های فراوان اصولیان که عمر انسان را به تباهی می‌کشاند باید کنار ریخته شود و آموزه‌های کتاب و سنت که دو ثقل اساسی اسلام است دنبال شود. آشنایی با دین زمان اندکی لازم دارد و نیازی به سپری کردن عمر طولانی و زحمت بسیار ندارد.

در دیدگاه اصولیان دین اسلام و آموزش آن نیازمند استنباط و اجتهاد اسلامی است؛ امری که تحقق آن بدون در دست داشتن پاره‌ای از اصول و قواعد ممکن نمی‌باشد و باید کتاب و سنت را با کمک آن تکمیل نمود. این در حالی است که کتاب و سنت و روایات معصومین علیهم‌السلام آنچه را که لازمه دین بوده برای مردم بیان نموده است.


اصطلاحات بی‌ثمر

فردی که سالیان دراز از نونهالی وارد حوزه‌ها می‌گردد و عمر گرانقدر خود را صرف فراگیری آموزه‌های اصولیان می‌سازد، در نهایت جز ذهنی انباشته از اصطلاح چیزی ندارد. وی هزاران قاعده ادبی می‌خواند، ولی عربی نمی‌داند و با فردی عرب نمی‌تواند اهلاً و سهلاً عادی داشته باشد، قرآن را نمی‌شناسد و در فهم آیات الهی همچون مردم است و تنها داعیه علم‌مداری را یدک می‌کشد. از آموختن حقایق دینی بازمانده و نسبت به کردار مسلمان‌ها بی‌تفاوت گردیده است. یافته‌های این به اصطلاح علوم که عمری از انسان می‌گیرد چیزی جز خیال‌پردازی و داعیه علم‌مداری و دوری از علم و عمل دینی نیست.

اگر بخواهیم همچون مثال آفتابه که در بحث صحیح و اعم گذشت از هر یک از این علوم مثالی بزنیم، خود فرصت بسیاری می‌طلبد و چون اصولیان، خود بر آن اذعان دارند، نیازی به بیان آن نیست و تنها باید گفت: اشتغال به این مطالب آدمی را از یادگیری علوم حقیقی اهل‌بیت

(۱۹۸)

عصمت و طهارت علیهم‌السلام باز می‌دارد. خواندن کتاب‌های ادبی سیوطی و مغنی یا اصولی معالم و کفایه و دیگر کتاب‌های قدیمی موجب حرمان و اتلاف وقت می‌گردد و نیازی به فراگیری آن‌ها نیست و امثال این علوم است که عالمان اصولی را همیشه کهنه نگاه داشته و از اندیشه سالم و فکر آزاد و استفاده از کتاب و سنت باز داشته است؛ زیرا فراگرفتن این کتاب‌ها در وضعیت فعلی، یک عمر کامل از انسان می‌گیرد و به وی اجازه تفکر و آگاهی ذهنی و دین‌داری نمی‌دهد؛ چنانچه امروز طلاب آگاه دینی تمایلی به آموختن آن ندارند، مگر به‌خاطر شهریه‌ای اندک یا اجبار و ناچاری؛ در حالی که عالمان اخباری باید راهی نو یا سیستم و روشی جدید برای آنان پیش‌بینی نمایند.

(۱۹۹)

(۲۰۰)


فصل دوم: بلندای اندیشه دینی

اصولیان برای بدبینی اخباریان به علوم اسلامی ریشه تاریخی قایلند و آن را منحصر به این گروه نمی‌دانند و می‌گویند: افراد بسیاری پنداشته‌اند که علوم اسلامی ـ با این کمیت و کیفیت پر پیچ‌وخم و دامنه‌دار ـ قرآن و سنت را تحت شعاع قرار داده است. این افراد غافلند که این علوم، برخاسته از کتاب و سنت است؛ چرا که کتاب و سنت تنها قرائت الفاظ و جملات ترکیبی آن نیست، بلکه اندکی از محتوا و عمق بی‌کران قرآن و سنت در این علوم تجلی کرده و به ظهور آمده است؛ علومی که تمامی در خدمت مسلمین و در جهت آشنایی و شناخت هرچه بیش‌تر قرآن و سنت می‌باشد.

این که در علوم اسلامی مباحث و موضوعاتی وجود دارد که زاید است یا نتیجه نافعی برای اسلام و مسلمین ندارد، سخنی بجاست، ولی این موضوع ارتباطی با تمامیت علم و فن ندارد؛ هرچند بعضی از همین مسایل به ظاهر زاید در مقام خود تنها برای اهل آن نتیجه می‌دهد و برای عامه مسلمین نفع چندانی ندارد.

البته بعضی از علوم اسلامی؛ مانند: فلسفه و ادب، ریشه تاریخی قبل از اسلام دارد، ولی این به آن معنا نیست که عالمان اسلام همه آن علوم را به صورت کامل پذیرفته‌اند، بلکه علما در آن علوم دقّت نظر

(۲۰۱)

داشته و مبانی محکم آن را مورد تأیید قرار داده و نقص‌های آن را برطرف نموده‌اند.

عالمان اسلام در همه علوم و فنون؛ خواه ریشه تاریخی آن به پیش از اسلام برسد یا بعد از اسلام پدیدار شده باشد، دقّت کامل و تحقیق لازم را نموده و از آن علوم در مسیر دین حق بهره برداری کرده و آن‌گاه از آن، علوم و معانی دیگری به وجود آورده‌اند؛ به‌طوری که آنچه اکنون عالمان اسلامی در توان دارند، قابل مقایسه با اصل تاریخی قبل از اسلام آن نمی‌باشد. پس برای بصیرت و آگاهی از این شبهه باید بحث در سه جهت دنبال شود:

الف ـ علوم اسلامی علت محو و نابودی کتاب و سنت نبوده، بلکه در خدمت کتاب و سنت و مسلمین قرار گرفته و اندیشه‌های دینی را شکوفا ساخته است.

ب ـ احکام دین اگرچه کامل است و نیازی به غیر ندارند، این احکام در قالب علوم اسلامی و با استمداد از آن، خود را قابل استفاده می‌گرداند؛ زیرا علوم اسلامی در بازگشایی عمق دین و پنهانی‌های کتاب و سنت نقش عمده و بسزایی دارد.

ج ـ هرچند دین‌داری نیاز به علم اندوزی ندارد؛ به‌طوری که هر فرد عادی می‌تواند دین‌دار باشد و با آگاهی اندک در عمل بکوشد و بار سعادت خود را ببندد؛ چرا که دین مقدس اسلام برای همگان و برای سعادت همه افراد بشر فرستاده شده است، با این همه، استنباط احکام و تحقیق مبانی آن در کوتاه زمان میسر نیست؛ چرا که استنباط احکام نیاز به کوشش فراوان و عمر بسیار دارد. هر یک از این سه مورد نیازمند بررسی و بحث است که خلاصه‌ای از آن در ادامه می‌آید.


الف ـ بازگشایی اندیشه دینی

با سیری اجمالی در طول تاریخ اسلام و نگاهی به علوم اسلامی روشن می‌گردد که بقای اسلام و گسترش آن به وسیله بازگشایی

(۲۰۲)

اندیشه بلند آن بوده که این مهم را علوم اسلامی به عهده داشته؛ در حالی که این شکوفایی، برخاسته از همین دین بوده است؛ زیرا علوم اسلامی محتوا و مایه‌ای جدا از دین ندارند و تولید مستقلی نمی‌باشند، بلکه همه مبانی و معانی آن علوم؛ مستقیم یا غیر مستقیم، برگرفته از اسلام است و این همان بیان معصوم است که می‌فرمایند: « علینا القاء الأصول و علیکم التفریع»؛ ما اصول را برای شما بیان می‌کنیم و شما فروع آن را به دست آورید(۱).

تاریخ اسلام و علوم گواه این گسترش بوده؛ به‌طوری که در هر عصری مبانی اسلام از روشنایی خاصی برخوردار بوده و این خود، ثمره زحمات طاقت‌فرسای عالمان اسلام است.

تمامی علوم اسلامی نه تنها برای محو دین گام بر نداشته، بلکه خود برای روشنگری دین کوشش بسزایی داشته است؛ حتّی علومی که پیش از اسلام بوده، نه تنها هیچ یک با اسلام تباین و تضادی نداشته، بلکه هرچه علم و روشنایی است مدافع اسلام است؛ همان‌طوری که همواره اسلام حامی اصل علم و اندیشه بوده است.


ب ـ ارتقای اندیشه و شکوفایی حقایق دینی

با بیان قسمت پیش جهت دوم بحث نیز روشن می‌گردد که دین اسلام؛ هرچند مستقل و کامل است و نیازی به بازگشایی و تکمیل غیر ندارد، با اندیشه‌های بلند علمی ـ که در سایه دین رشد یافته است مقابل نمی‌باشد، بلکه اندیشه‌های بلند علمی همراه علوم اسلامی، عامل بازیابی حقایق بلند اسلام و شناخت نازک‌اندیشی‌ها و زیبایی‌های دین گردیده است؛ به این ترتیب، مسلمین در سایه علوم اسلامی به تکامل بیش‌تر رسیده و عالمان بزرگ و ماهری در میان آن‌ها ظهور کرده و در نتیجه، جامعه اسلامی به طرف گسترش فکری و عملی صحیح

۱ـ وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۴۱، ح۵۲٫

(۲۰۳)

خود سیر نموده؛ تکامل و رشدی که در مهد اسلام و در سایه قرآن و فرمایشات حضرات معصومین علیهم‌السلام روزبه‌روز ارتقا یافته است.


ج ـ دین‌داری و آگاهی

هرچند دین‌داری و مسلمان بودن نیازی به علم‌اندوزی ندارد؛ به‌طوری که هر فرد عادی نیز می‌تواند دین‌دار و وارسته باشد و مسایل، موضوعات و معلومات عمومی و ابتدایی اسلام را فرا گیرد و وظایف خود را به شایستگی انجام دهد، این موضوع با عالم بودن و اهل دانش شدن تفاوت دارد؛ زیرا اسلام همان‌طور که با افراد ارتباط برقرار کرده است و آن‌ها را از نظر دور نمی‌دارد، بزرگ‌ترین دانشمندان فرهیخته را در فهم مبانی خود عاجز ساخته و به زانو درآورده است؛ تا جایی که همانند بوعلی‌ها ـ که خود مبتکر علوم عقلی و اندیشه‌های بلند انسانی هستند ـ فریاد سر می‌دهند که عقل و فهم من از درک بسیاری از موضوعات اسلام عاجز است؛ برای نمونه، بوعلی بعد از ناتوانی در فهم معاد جسمانی با صراحت می‌گوید: «هرچند من از درک این موضوع ناتوان هستم، آنچه صادق مصدَق ـ رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده، مرا کافی است.»

اسلام سفره گسترده‌ای است که میزبان اقشار مختلف مردم است و از افراد عادی تا نوابغ بشری را تغذیه می‌نماید و همان‌طور که دین، آسان و برای همگان قابل فهم و دسترسی است، نوابغ و اندیشمندان را محتاج و درمانده خود می‌سازد.

بر این اساس، هر کس می‌تواند از این دریای بی‌کران نور، اندیشه، صداقت و کمال به قدر همّت خود بهره گیرد و خود را سیراب نماید، ولی درک مبانی بلند و عمق افکار اسلامی در اندک زمان، برای هر کس میسر نیست، بلکه زمان بسیار و کوشش فراوان می‌طلبد.


شرایط پنج‌گانه تحصیل علم

در این‌جا برای تأیید این کلام، حدیث مبارکی از حضرت امیر مؤمنان علی علیه‌السلام نقل می‌شود.

(۲۰۴)

قال امیرالمؤمنین علیه‌السلام : « العلم لا یحصل إلاّ بخمسة أشیاء: الأوّل، بکثرة السؤال؛ و الثّانی، بکثرة الاشتغال؛ و الثّالث، بتطهیر الأفعال؛ و الرّابع، بخدمة الرّجال؛ و الخامس، باستعانة ذی الجلال»(۱).

کسی توسن علم را نیابد جز با توجه به پنج امر مهم:

یکم ـ طالب علم درباره موضوعاتی که نمی‌داند بسیار پرسش نماید تا شبهات ذهن خود را برطرف نماید و خود را استوار سازد.

دوم ـ به تحصیل علم اشتغال فراوان داشته باشد؛ به‌طوری که از ابتدا تا پایان عمر، بی‌درنگ و بی‌امان، شب و روز خود را در این راه به قدر توان قرار دهد و خود را پیوسته بر آن گمارد و لحظه‌ای آرام نگیرد. از طفولیت تا هنگام مرگ آن گونه که پیامبر گرامی صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده است به تحصیل علم بپردازد و هرگز از علم و تحقیق خسته نشود و هیچ گاه در خود بی‌نیازی نبیند؛ زیرا آن هنگام، زمان پژمردگی وی می‌باشد.

سوم ـ طالب علم باید پاکی و تزکیه را زیربنای دانش خود قرار دهد و به فکر سعادت ابد و نیل به مطلق باشد و خود را از هر گونه پلیدی و غم‌بارگی رها نماید تا آیینه جانش صافی گردد و زحمت او به هدر نرود؛ زیرا در صورت پلیدی، هر کوششی در راه تحصیل علم، عبث و وبال آدمی است.

چهارم ـ طالب علم باید در محضر بزرگان و رجال علم و دین حضور یابد؛ چرا که این خدمت و حضور، خود علم و نور است و به فرموده معصوم از عمر آدمی به حساب نمی‌آید؛ زیرا این حضور، امری دنیایی نیست، بلکه مقام معنویت و سعادت و نتیجه اخروی دارد؛ بنابراین طالب علم نباید هیچ گاه این حضور را از دست دهد و زود ندای «اناالحق» و «لم یسبقنی أحد فی ما أقول، من اوّلین نفر هستم که به این علم رسیده‌ام» سر دهد؛ زیرا که هر کس که باشد و هرچه که یافته باشد، نفس این کلام از ضعف است و کوتاهی عمق اندیشه را می‌رساند.

۱ـ مواعظ، ص۲۶۴٫

(۲۰۵)

پنجم ـ بعد از کسب مقدّمات و امور لازم ظاهری، امام علیه‌السلام اشاره به مسأله مهمی می‌کند که جان کلام و روح جان می‌باشد. امام علیه‌السلام می‌فرماید: طالب علم باید به کمک و یاری خداوند قدم بردارد و چیزی را از خود نبیند و تنها خدا را در نظر مستقل بداند تا قطره‌هایی از دریای بی‌کران علم و اندیشه را دریابد.


پیچ وخم راه

برای رسیدن به اندیشه‌های بلند الهی و احکام اسلامی باید بسیاری از عوامل معنوی و آسمانی دست به دست یک‌دیگر دهد تا فردی بتواند این آستان را بوسه زند و به مرتبت عالی نایل گردد. برای نیل به این درجه باید غیر خدا را رها کرد و بر بسیاری از لذایذ مادی دنیا چشم پوشید و هر خیر را از خدا دانست.

اگر کسی خواست شیخ مفید، شیخ صدوق، شیخ انصاری، بوعلی یا شیخ اشراق و شیخ بهایی شود، باید برای ترک هوا در حال گرسنگی، خود را محتاج کتک و مشت و لگد نگبهان قصر سلطان بداند و بی‌محابا خود را در اختیار پزشک نادان قرار دهد تا ناخودآگاه او را مداوا نماید. البته این‌گونه افراد که در تربیت نیازمند غول بیابان هستند خود از افراد ضعیف یا متوسط هستند و خوبان خوب در طی طریق حاجت به تربیت غیر حق ندارند.این حقیقت را شاعری به شعر درآورده است:

 یا أخی لا تنال العلم إلاّ بستة

سأنبّیک عن تفصیلها ببیانی

ذکاء و حرص و اجتهاد و بلغة

و صحبة أستاذ و طول زمانی

ای برادر، به درجه علم و اجتهاد نخواهی رسید، جز با رعایت شش امر مهم:

زیرک و باهوش باشی ـ کند ذهن و بلید نباشی ـ هرچند که استعداد موهبت الهی است و از امور اکتسابی نیست، ولی تغییر و تحوّل در آن برای همه امکان‌پذیر است.

(۲۰۶)

طالب و مشفق به علم باشی. بی‌حالی از خود نشان ندهی و چیزی را بر علم مقدم نداری.

کوشا و پرکار باشی و آنی از تحقیق باز نمانی و هستی خود را بی‌منّت و به‌طور رایگان در پیش پای علم ریزی.

علم حال را مراعات کنی و صلاحیت و استعداد فراگیری علم مورد نظر خود را بیاب؛ زیرا طالب علم باید درسی را شروع کند که وقت آن رسیده است و دارای قوه ادراک آن باشد.

درک محضر استاد و کسب فیض الهی و الطاف حق نیز ضرورت دارد. این امر، نتیجه حیاتی در امر تحصیل دارد؛ به‌خصوص درک محضر استادی که وارسته و رسیده باشد؛ زیرا وی علت رشد و سلامت اندیشه می‌گردد و کج فکری و انحراف را ناخودآگاه از شاگرد دور می‌نماید. در اهمیت انتخاب استاد خوب و شایسته همین بس که عالمان اخلاق می‌فرمایند: بجاست برای یافتن استاد وارسته، مدتی طولانی جست‌وجو کرد؛ زیرا نفس پاک و لوح صافی جانِ آدمی عزیز است و نباید در دسترس هر کس قرار گیرد.

برای رسیدن به مراتب عالی علوم و کمالات انسانی باید اشتغال علم را سال‌های متمادی دنبال کرد و هرگز نباید خود را با اندک زمانی در اشتغال به تحصیل قانع و بی‌نیاز دید؛ چرا که تحصیل کوتاه‌مدت، فضل و دانشی را به دنبال ندارد و ثمره علم و اندیشه به استمرار و طول مدت آن بستگی دارد.


استوانه اساسی دین

تاکنون روشن شد که مسلمان بودن هزینه زیادی نمی‌طلبد، ولی عالم شدن کوشش بسیاری را می‌خواهد و بقای اسلام و مسلمین نیز تا امروز مرهون کوشش و زحمات عالمان اسلام در جهات مختلف علمی و عملی بوده است؛ زیرا علما و مسلمین سلاحی جز اندیشه‌های بلند

(۲۰۷)

نداشته‌اند. از این رو، دشمنان اسلام همیشه این استوانه اساسی را مورد حمله قرار داده‌اند. اگر علما و اندیشه‌های بلند آنان نبود، مخالفان اسلام نغمه مخالفت سر می‌دانند و از هر جهت ایرادهای واهی را به ذهن مسلمین وارد می‌ساختند و آنان را از راه راست به انحراف می‌کشاندند؛ به‌طوری که دیگر امروزه خبری از کتاب، سنت، دین و احکام الهی باقی نمی‌ماند. علوم اسلامی نه تنها در جهت محو کتاب و سنت نمی‌باشد، بلکه این علوم، همیشه از اسلام الهام گرفته و در جهت ارتقا و رشد مسلمین و شکوفایی مبانی و احکام دین به کار رفته است.

(۲۰۸)

(۲۰۹)

(۲۱۰)

مطالب مرتبط