فصل یکم: عالمان و ضرورت اشتغال
یکی دیگر از خردهگیریهای اخباریان بر عالمان اصولی ترک کسب و کار است. آنان این روش را خلاف روش اولیای دین میدانند؛ چرا که امرار معاش تکلیفی جدی و وظیفهای عمومی است و اسلام برای همگان تحصیل معاش را لازم و از واجبات عینی دانسته و انسان بیکار را سخت مذمت کرده است؟ نباید تحصیل علوم دین را شغل قرار داد. آموزش علوم دینی مخصوص گروهی نیست و همگان باید به قدر حاجت در سطوح مختلف از آگاهیهای دینی برخوردار باشند.
در نظرگاه اخباریان اشتغال به دروس اسلامی ـ بهگونهای که خود میگویند ـ با کار و کوشش منافاتی ندارد. هر فردی میتواند بخشی از وقت خود را به تحصیل بگذراند و بخش دیگر آن را به حرفه و پیشهای مشغول شود و لازم نیست دستهای به طور تمام وقت چنان خود را در اختیار این امر قرار دهند که از تحصیل معاش و هزینه زندگی باز مانند. هرکس باید ارتزاق و هزینه زندگی خود را خود به عهده گیرد و این بار را به دوش خود قرار دهد و بار دوش دیگران و جامعه نباشد؛ همانطور که تمامی انبیا و ائمه هدی علیهمالسلام کار میکردهاند و در جهت ارتزاق کوشش فراوان داشتهاند؛ بهطوری که حتّی حضرت امیر مؤمنان علیهالسلام گاهی برای غیر مسلمانان اجیر شدهاند و کار کردهاند. مگر نه این است که
(۲۲۳)
امیر مؤمنان علیهالسلام کار میکرده، آبیاری داشته و باغداری مینموده است؛ حتّی وصله و پینه کفش خویش را خود انجام میدادند تا به دیگران نیازمند نباشند. بسیاری از عالمان بزرگوار دین در گذشته نیز همچون پیامبران و ائمه هدی علیهمالسلام کار میکرده و علم و تقوای واقعی به دست میآوردهاند. امروزه فراوانی از افراد به ظاهر اهل علم نه کار میکنند و نه تحصیلی دارند و مصارف فراوانی نیز بر دوش دین و مردم مینهند. نباید به بهانه تحصیل علوم دینی افرادی در جامعه بیکار و رها و بدون مسؤولیت باشند و هزینه زندگی خود را از دوش خود دور دارند که چنین امری با منش مسلمانی منافات دارد و دور از روش دین و انحراف از سیره پیامبران و ائمه هدی علیهمالسلام و عالمان واقعی دین میباشد.
(۲۲۴)
فصل دوم: مفهوم کار و اشتغال
اصولیان در نقد این ادعای اخباری که آنان را به تنبلی و بیکاری متهم میسازد میگویند: باید دید مفهوم کار در نظر اخباری چیست؟ آیا در نظر آنها کار تنها با بیل و کلنگ تحقق مییابد و تنها باید در بازار و صحرا فعلی را انجام داد؟ آیا کسب علم و دانش کار نیست؟ آیا اندیشهسازی و مطالعه و تحقیق کار نیست؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت: هیچ عاقلی کار را منحصر به بیل و کلنگ نمیداند. هر انسان عاقلی میداند که آموختن علم کار است؛ آن هم کاری بس مشکل، دقیق و طاقتفرسا. در هر قوم و ملتی بخش عمدهای از مردم یا تعلیم میبینند و یا تعلیم میدهند و یا مشغول تحقیقات مختلف و مناسب، جهت ارتقای فرهنگ خود میباشند.
کار، عملی است که نیروی آدمی را به خود مشغول میدارد؛ خواه آن عمل، پسندیده و در خدمت فرد و جامعه باشد، یا زشت و مذموم و در جهت خیانت و ضرر به فرد و جامعه. در هر صورت، کار، عملی را گویند که بعد از اراده با نیرو و تلاش آدمی تحقّق مییابد. صحت و فساد هر کار و ارزش عملی آن را عقلای جامعه یا شرع بیان مینماید.
بر این اساس، علم نیز همانند دیگر اعمال، کار و عملی است که آدمی را حتّی بیشتر از هر کار دیگر به خود مشغول میدارد، با آن که علم از نوع
(۲۲۵)
تحرکات و افعال مادی صرف نیست؛ آثار وجودی آن را میتوان ارایه داد؛ پس هر کرداری فعل مادی و خارج عینی لازم ندارد. کار، وجود خارجی و عینی است، ولی در ظرف مخصوص به خود.
این دسته، بعد از آن که میپذیرند علم کار است و بعد از این که میبینند انسانهای بسیاری در دنیا برای کسب علم همه عمر خود را صرف میکنند و شغل و حرفهای غیر از آن ندارند، میگویند: علم دین، کار نیست تا آدمی را مشغول به خود کند؛ زیرا دین تنها دین است؛ نه چیز دیگر؛ زیرا دین برای همگان است و کاری بهخصوص برای گروه ویژهای نمیباشد. دین، اعتقاد و عمل به آموزههای آن برای همگان است؛ برخلاف علم که ویژه گروهی خاص، مستقلّ و تماموقت میباشد.
در پاسخ به این توهّم باید گفت: دین دین است و اعتقاد و عمل برای همگان میباشد، ولی دین، احکام و قوانینی دارد که زیربنای اعتقاد و عمل همگان و شخص عالم میشود؛ بهطوری که اگر احکام دین به صورت مدوّن و عالمانه بررسی نشود، اعتقاد و عمل درستی نصیب همگان نمیگردد.
دین با آن که دین است منافاتی ندارد که علم به دین و علم به احکام دین وجود داشته باشد و مسؤولیت تحقیق و بررسی آن به عهده گروهی خاص باشد تا دستیابی به آن به آسانی و همراه صحت عمل برای همگان میسّر باشد؛ پس در این جهت میان علم به احکام دین با سایر علوم و قوانین و اصطلاحات امتیاز و تفاوتی وجود ندارد.
منافات نداشتن کار با تحصیل
بعد از دفع این توهّم، این گروه ایراد دیگری وارد میآورند که بر فرض این که علم به احکام دین، خود علم بوده و محتاج عالم، تعلیم و تعلّم باشد، چنین نیست که لازم باشد گروه خاصی همه عمر خود را به تحقیق آن مشغول دارند و زندگی عادی خود را ترک کنند و در فکر
(۲۲۶)
تحصیل معاش و وظیفه شرعی خود نباشند؛ پس میتوان هم علم احکام و قوانین دین را آموخت و همکاری را پیشه نمود؛ آنچنان که در طول تاریخ اسلام بعضی از علما و فقهای اسلام و شیعه اینگونه عمل کردهاند؛ هرچند عالم و فقیه بزرگی بودهاند.
آنان اهل کار بودهاند و از بیتالمال استفاده نمیکردند و برای کسب علم ـ که امری مستحبی است ـ ترک واجب عینی ـ که تحصیل معاش باشد ـ نمیکردند؛ پس همه علما میتوانند این سیره انبیا و ائمه هدی علیهمالسلام و بعضی از عالمان گذشته را دنبال کنند تا هم از دل پر درد و سوز کارگر و زحمتکش باخبر گردند و هم امر تحصیل معاش و زندگی را خود به عهده گیرند.
در پاسخ به این پندار ـ که بیشتر جنبه خطابی دارد ـ باید گفت: علت چنین پنداری عدم درک و فهم صحیح نسبت به توسعه علوم اسلامی و اهمیت احکام دین است. آخر چگونه مبانی و احکام علوم مختلف مادی را میتوان در خور هزینه کردن تماموقت و همه عمر برای آن دانست، ولی علم دین را با همه شعبهها و اقسامش در میان علوم و فنون محدود نمود؛ در حالی که عمر بشر و اندیشه عالمان بزرگ در درک بسیاری از مبانی دین عاجز بوده است و در مقابل آن سر تسلیم و عجز فرود آوردهاند.
اگر کسی بخواهد «عالم» به معنای واقعی کلمه باشد، باید تمام وقت و همه عمر خود را ـ آن هم با شرایط و توفیقات بسیار ـ در حال تعلیم و تعلّم بگذارند.
تفاوت میان علما و معصومان علیهمالسلام
در جواب این اشکال که انبیا و ائمه هدی علیهمالسلام کار میکردند ـ باید گفت: بعضی از معصومان علیهمالسلام ـ آن هم در موارد خاصی ـ کارهای فیزیکی داشتهاند، ولی مسأله مهم این است که ایشان از جانب حق تعلیم دیده
(۲۲۷)
و نیازی به تحصیل و اکتساب علوم نداشتهاند؛ بنابراین میان معصوم و فردی که باید جمله جمله خوشه بچیند و مواظبت کند تا آنچه آموخته از دست نرود تفاوت بسیار است.
در جواب اشکال دیگر که گفته شد: بعضی از عالمان گذشته کار میکردهاند و فقیه خوبی نیز بودهاند باید گفت: هرچند این سخن درست است، اینگونه افراد از علما اندک بوده و برخلاف جریان کلی و طبیعی حرکت کردهاند؛ همانطور که در هر قانون کلّی موارد متفاوتی یافت میشود. گذشته از آن که اگر همان عالم بزرگوار بهجای کار و کوشش مادی درس بیشتری میخواند، حد و نصاب بیشتری را به دست میآورد و مجهولات بیشتری را پاسخ میگفت؛ پس همان عالم در صورت ترک کار و زحمت بیشتر در علم، مرتبه بالاتری از کمال را به دست میآورد؛ زیرا برای هیچ فردی حد ایستا و نهایی در تکامل وجود ندارد.
تاراج سرمایهها
نکته قابل توجّه دیگر این است که روحانیت و علما به غیر از تحقیق علمی و احاطه فکری، مسؤولیت رهبری و ارشاد و تبلیغ جامعه و امت را به عهده دارند که این خود بار سنگین و کمرشکنی است که علما و روحانیان با درک و اعتقاد کامل به این معنا، لحظهای آرام و قرار نخواهند داشت.
سنگینی و اهمیت این مسؤولیت چنان است که روحانیان و علما با وجود تلاش بیوقفه و صرف عمر طولانی که در این راه قرار دادهاند، هنوز موفّق نشدهاند وظیفه و مسؤولیت خود را آنچنان که باید نسبت به جامعه و مردم ایفا کنند. با این اوصاف، روحانیت چگونه میتواند به کارهای فیزیکی و امرار معاش رو آورد و وقت و عمر ارزشمند خود را که باید در راه رشد و تعالی امت و دین به کار برد، صرف امرار معاش و کار
(۲۲۸)
برای خود بکنند؛ وقت و عمری که در واقع حق هر یک از افراد جامعه و دین است چگونه صرف امور شخصی خود مینمایند! براستی این آهنگ شومی نیست که شیاطین دشمنان رشد و تعالی مسلمانان در جامعه اسلامی به راه میاندازند تا سکانداران رهبری، هدایت و رشد و سعادت مردم را از جایگاه خود دور سازند و آنها به کارهای فیزیکی و امرار معاش خود رو آورند تا در نتیجه دشمنان و شیاطین بدون هیچ مانع و مزاحمتی بهتر و راحتتر به مقاصد شوم خود دست یابند.
گواه این مسأله، تاریخ گذشته ماست. هر زمان، روحانیت ـ به دلیل عدم توجه مردم یا بزرگان جامعه و یا به دلیل دنیادوستی و یا به علت جبر و فشارهای روزگار ـ به امور دنیوی و امرار معاش خود رو آورده است، دشمنان بر جامعه تسلّط بیشتری پیدا کرده و یغماگری و سرمایههای این مرز و بوم را به یغما بردهاند و معنویت نیز در جامعه افول داشته، ولی ـ بر عکس ـ هرگاه زندگی روحانیت در حد معمول تأمین شده است؛ بهطوری که نگرانی چندانی برای امرار معاش خود نداشتهاند یا در صورتی که دیگران به وظیفه شرعی و عقلی خود عمل نکرده و زندگی معمول این قشر علمی را تأمین نکردند و روحانیت با تحمل سختیهای فراوان و مشکلات طاقتفرسا رو به امرار معاش و تأمین زندگی معمولی خود نیاوردند، جامعه از نظر فرهنگی و معنوی رشد یافته است و دشمنان موفّق به تاراج سرمایههای ملی و مذهبی مردم نگردیدهاند.
کسی که دامن به چنین مباحثی میزند، در حقیقت ریشه دین را نشانه گرفته است. عالِم باید قلم بزند؛ نه آن که ابزار کار به دست گیرد. باید دید آن دم که عالم کار میکند، از کجا کم گذاشته و در کجا کم آورده که کمبود خود را با کار جبران میکند. همین اشتغالها باعث شد که اکنون کمر دین شکسته و جامعه دینی رو به افول گذاشته است.
همان گونه که گذشت اخباریان بارها این نقد را بر عالمان اصولی وارد
(۲۲۹)
میآورند و مردم سادهلوح و دشمنان نیز آن را تکرار میکنند که امیر مؤمنان علی علیهالسلام و سایر انبیا و حتی پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله اهل کار و تلاش بودهاند؛ کارهایی سنگین و خشن که به غیر از مردم فقیر و عادی کسی به آن تن در نمیداده است. در پاسخ این ادعا باید گفت: اشتغال افتخاری برای حضرات انبیا و ائمه علیهمالسلام است که رابطه معنوی و سنخیت عملی و روحی با مردم عادی و تهیدست و طبقه پایین جامعه داشتهاند، ولی باید در نظر داشت که خوبیها و مقامات عالَم بسیار است و هر کس باید به فراخور حال خود گام بردارد و از حد خود تجاوز ننماید.
این کلام با آن که زیباست، از مغالطه روشنی برخوردار است که با اندکی توجّه آشکار میشود. این کلام، خیانت به خوبیهاست؛ زیرا انبیا و معصومان علیهمالسلام و در رأس آنان امیرمؤمنان علیهالسلام اهل کار و زحمت بودهاند و رنج جامعه و مردم را احساس میکردند، ولی هرگز نیازمند درس و بحث نبوده و رنج آموزش احکام ندیدهاند؛ زیرا ایشان همیشه مؤید از جانب خداوند منّان هستند؛ پس انبیا اگر کار میکردند، مشقّت تحصیل و تعلیم حرف به حرف علوم را نداشتهاند. کسی که « سلونی قبل أن تفقدونی»(۱) سر میدهد، با فردی که شبها را تا سپیده همراه میشود تا موضوعی را به دست آورد، قابل مقایسه نمیباشد؛ موضوعی که درست بودن و به واقعیت رسیدن آن معلوم نیست و چه بسا بعد از اندک زمانی فراموش میشود.
بسیاری از کارهای انبیا و امیرمؤمنان علیهالسلام در توان هیچ کس نیست و این امر تفاوت جوهری معصومان علیهمالسلام با دیگران میباشد. کسی که باید صرف، نحو، معانی، بیان، فقه و اصول، رجال، منطق، تفسیر و علوم بسیار دیگری را در سالهای متمادی دنبال کند و فرا گیرد تا بتواند حکم
۱ـ حضرت علی علیهالسلام : «پیش از این که من از میان شما بروم، هرچه میخواهید از من سؤال کنید». مختصر بصائر الدرجات، ص۱۹۸٫
(۲۳۰)
شارع مقدّس را بعد از گذشت هزار سال در میان پیرایهها و اسراییلیات بهدست آورد، با کسی که قبل از بعثت پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله قرآن خوانده، بلکه خود قرآن ناطق است قابل مقایسه نیست و باید از چنین مقایسهای توبه نمود.
کار در اوقات فراغت
انبیا، امیرمؤمنان و ائمه معصومین علیهمالسلام در زمان تصدی امور مسلمین هیچ گاه ارشاد امت و هدایت مردم را بهخاطر کارهای جزیی و زندگی روزمره خود کنار نگذاشتند؛ به همین دلیل با مطالعه تاریخ در مییابیم که کارهای فیزیکی ایشان بیشتر در زمان پیش از تصدی و اشتغال به امور رسالت و یا امامت بوده است. برای نمونه، در مدّت زمانی که حضرت امیر علیهالسلام خانهنشین میگردد و از دخالت در امر حکومت و مردم دور نگه داشته میشود، به کارهای کشاورزی و مانند آن میپردازند.
براستی امام علیهالسلام در این بیست وپنج سال به غیر از پرداختن به امور اقتصادی و دیگر کارهای فیزیکی چه کارهای دیگری میتوانست انجام دهد؟ آیا باید دنبال تحصیل علم میرفت؟ آیا باید رهبری و حکومت را به دست میگرفت؟ آیا باید مانند رسول گرامی صلیاللهعلیهوآله به ارشاد عامه مردم میپرداخت و به تضعیف حکومت اسلامی در مقابل دشمنان خارجی و… توجهی نمیکرد؟
پس این گونه افکار و توهمات یا از نقشههای شوم دشمن است و یا زاییده افکار پوسیده و ناآگاه میباشد و یا افرادی که حوصله کسب علم و استعداد تحقیق بیشتر را ندارند و میخواهند به آسانی خود را از زیر بار سنگین علم و تحقیق و یا ارشاد و تبلیغ رها کنند و خود را بهنوعی راضی نگه دارند و پرهیزکار جلوه دهند به این افکار و توهّمات دامن میزنند که در این صورت از افرادی هستند که در دام شیطان گرفتار افتادهاند و سبب انحراف و گمراهی دیگران میشوند.
(۲۳۱)
خلاصه این که در سراسر این بحث چند موضوع مهم مطرح است که باید همیشه در نظر باشد تا آدمی به انحراف کشیده نشود:
ـ کار و کوشش برای هر انسان مسؤول و مکلّفی که توان انجام کاری را دارد لازم و ضروری است و بطالت و تنبلی در هر منطق و مرامی محکوم میباشد.
ـ اگرچه هر جنبش و تحرکی که از اراده آدمی سرچشمه میگیرد کار است، آدمی باید همیشه به دنبال کارهای شایسته و معقول رود و از هر کار ناشایست و بیمحتوایی دوری گزیند.
ـ کار و کوشش تنها منحصر در بیل و کلنگ نمیباشد، بلکه تعلیم و تعلم نیز کار و کوشش با کمیت و کیفیتی بالا میباشد که آدمی هرگز نمیتواند پشت آن را خم نماید؛ بهطوری که هر فرد با استعداد و با اندیشه بلند نیز خود را مقهور تحصیل علم و کمال میداند.
ـ علم دین و شناخت قوانین اسلام ـ بهخصوص شیعه ـ محتاج کوشش فراوان و زحمات بسیار است؛ زیرا شیعه با توجه به باز بودن باب علم و اجتهاد از اندیشههای بلند و ظریفی برخوردار است.
ـ وظیفه روحانیت و هر عالم و فقیه شیعی درباره مسؤولیت فردی و اجتماعی خود این است که یا باید اشتغال به تحصیل و تحقیق داشته باشد و یا ارشاد و تبلیغ و این قانون، قضیه منفصله حقیقیه است که قسم سومی به غیر از بطالت و غفلت ندارد؛ غفلتی که بزرگترین گناه و معصیت است، مگر مواردی که دلیل شرعی برای ترک آن وجود داشته باشد.
(۲۳۲)
(۲۳۳)
(۲۳۴)