قمار: گروگذاری، شرط‌بندی و بخت‌آزمایی.

 

قمار


 قمار از منظر قرآن کریم

همان‌گونه که گذشت، واژهٔ قمار در قرآن کریم وجود ندارد. در قرآن کریم از قمار به عنوان «میسر» یاد شده است. این کتاب آسمانی «میسر» را حرام دانسته و آن را با محرماتی هم‌چون بت‌پرستی و شراب یکسان و همردیف شمرده است. حکم حرمت میسر به صورت دفعی جعل شده، اما بیان و ابلاغ این حکم، مرحله به مرحله ـ و به گفتهٔ مفسران در چهار مقام ـ بوده است.


مراتب ابلاغ حکم میسر

آیاتی که مراتب چهارگانهٔ ابلاغ حکم میسر را بیان می‌دارند، به ترتیب عبارت است از: سوره بقره آیهٔ ۲۱۹، سورهٔ مائده آیهٔ ۹۰، سورهٔ مائده آیهٔ ۹۱ و سورهٔ اعراف آیهٔ ۳۳٫ بعد از بیان حرام بودن قمار، آیهٔ سوم سورهٔ مائده، یکی از مصادیق قمار را با عنوان «ازلام» بیان داشته است. آیات چهارگانه چنین می‌فرماید:

الف) بقره / ۲۱۹: «یسْأَلُونَک عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ، قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کبِیرٌ،

(۳۵)

وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ، وَإِثْمُهُمَا أَکبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا، وَیسْأَلُونَک مَاذَا ینْفِقُونَ، قُلِ الْعَفْوَ، کذَلِک یبَینُ اللَّهُ لَکمُ الاْآَیاتِ، لَعَلَّکمْ تَتَفکرُونَ».

ای پیامبر، از تو حکم شراب و قمار را می‌پرسند، بگو در این دو گناه بزرگی است. فایده‌هایی برای مردم دارد ولی گناه و وزر این دو بیش‌تر از بهره‌های آن است. و نیز از تو می‌پرسند که چه چیزی در راه خدا انفاق کنند، پاسخ ده آن‌چه بر ضروری زندگی آنان افزوده و زاید است. خداوند آیات خود را به این روشنی برای شما بیان می‌دارد باشد که خردورزی نمایید.

ب) مائده / ۹۰: «یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا، إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسِرُ وَالاْءَنْصَابُ وَالاْءَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ، فَاجْتَنِبُوهُ، لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ».

ای کسانی که ایمان آورده‌اید شراب، قمار، بت‌پرستی و استفاده از تیرهای گروه‌بندی رجس و پلیدی و از کردهٔ شیطان است، باید از آن دوری کنید شاید رستگار شوید.

ج) مائده / ۹۱: «إِنَّمَا یرِیدُ الشَّیطَانُ أَنْ یوقِعَ بَینَکمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ، وَیصُدَّکمْ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ، وَعَنِ الصَّلاَةِ، فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ».

همانا شیطان می‌خواهد با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه‌توزی قرار دهد و شما را از ذکر حق و نماز باز دارد، آیا شما از آن دست بر می‌دارید.

د) أعراف / ۳۳: «قُلْ: إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّی الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ، وَالاْءِثْمَ وَالْبَغْی بِغَیرِ الْحَقِّ، وَأَنْ تُشْرِکوا بِاللَّهِ مَا لَمْ ینَزِّلْ بِهِ سُلْطَانا، وَأَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تعلمونَ».

ای پیامبر، بگو همانا پروردگار فواحش و زشتی‌ها را حرام نمود؛

(۳۶)

خواه ظاهر و آشکار باشد یا باطن، و نیز گناه‌کاری و ظلم به ناحق را حرام گردانید.

مرحوم فیض کاشانی در ذیل آیات سورهٔ مائده می‌فرماید:

«وعنهم علیه‌السلام أنّ أوّل ما نزل فی تحریم الخمر قوله تعالی:«یسْأَلُونَک عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ، قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کبِیرٌ، وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ، وَإِثْمُهُمَا أَکبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا»فلمّا نزلت هذه الآیة أحسّ القوم بتحریمها، وعلموا أنّ الإثم ممّا ینبغی اجتنابه، ولا یحمل اللّه تعالی علیهم من کلّ طریق؛ لأنّه قال: «وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ»، ثمّ أنزل اللّه آیةً أخری:«إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسِرُ وَالاْءَنْصَابُ وَالاْءَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ، فَاجْتَنِبُوهُ، لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ»، فکانت هذه الآیة أشدّ من الأولی وأغلظ فی التحریم، ثمّ ثلّث بآیة أخری فکانت أغلظ من الآیة الأولی والثّانیة، وأشدّ، فقال: «إِنَّمَا یرِیدُ الشَّیطَانُ أَنْ یوقِعَ بَینَکمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ، وَیصُدَّکمْ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ، وَعَنِ الصَّلاَةِ، فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ»، فأمر تعالی باجتنابها، وفسّر عللها التی لها ومن أجلها حرّمها، ثمّ بین اللّه تعالی تحریمها وکشفه فی الآیة الرابعة مع ما دلّ علیه فی هذه الآیة المذکورة المتقدّمة بقوله تعالی: «قُلْ: إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّی الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ، وَالاْءِثْمَ وَالْبَغْی بِغَیرِ الْحَقِّ»، وقال عزّ وجلّ فی الآیة الأولی: «یسْأَلُونَک عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ، قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کبِیرٌ، وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ»، ثمّ قال فی الآیة الرابعة: «قُلْ: إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّی الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ، وَالاْءِثْمَ»، فخبر عزّ وجلّ أنّ الإثم فی الخمر وغیرها»(۱).

 

  1. فیض کاشانی، التفسیر الصافی، ج ۱، صص ۲۴۸ ـ ۲۵۰٫

(۳۷)

نخستین آیه‌ای که در تحریم شراب نازل شد این آیه است که می‌فرماید: «و از تو در مورد شراب و قمار می‌پرسند، بگو در آن دو گناهی بزرگ است و منافعی برای مردم در آن است و گناه آن دو بزرگ‌تر از نفع آن دوست. چون این آیه نازل شد، مردم احساس کردند امور یاد شده حرام خواهد گردید. سپس خداوند آیهٔ نود سوره مائده را نازل نمود و این آیه شدیدتر از آیهٔ نخست بود. سپس آیهٔ نود و یکم سوره مائده را نازل نمود و سپس آیهٔ آخر و چهارم را نازل کرد. خداوند در آیهٔ نخستین می‌فرماید: «از تو در مورد خمر و میسر می‌پرسند، بگو در آن دو گناه بزرگ و منافعی برای مردم است» سپس در آیهٔ چهارم فرمود: «ای پیامبر، بگو همانا پروردگار فواحش را حرام نمود؛ خواه ظاهر و آشکار باشد یا ناپیدا و نیز اثم را حرام نمود»، بنابراین خداوند عز وجل خبر می‌دهد که «اثم» در خمر و غیر آن است.

گمان جناب فیض رحمه‌الله این است که خداوند شراب و قمار را به صورت دفعی حرام نکرده است؛ در حالی که تحریم هر چیزی و به صورت کلی وضع هر حکمی به صورت دفعی است و این بیان و ابلاغ آن حکم است که در چند مرحله صورت می‌گیرد.


قرآن کریم و اطلاق میسر بر قمار

گفتیم واژهٔ «قمار» استعمالی کنایی دارد و وصف به حال متعلق موصوف می‌باشد، از این رو، در قرآن کریم کاربردی ندارد و به‌جای آن، از

(۳۸)

«مَیسر» یاد شده است. میسر وصف حال متعلق موصوف نمی‌باشد و خود موصوف را بیان می‌دارد.


«مَیسر»

«میسر» از یسر به معنای آسانی است. به قمار و نیز به تیرهای قمار و هم‌چنین شتر کشتنی که با آن قمار می‌باختند میسر گفته می‌شود. به قمار از آن رو میسر گفته می‌شود که انسان به‌راحتی و بدون تحمل زحمت و رنجی، درآمدی هنگفت را به فراچنگ می‌آورد. میسر لحاظ یسر و آسانی را دارد. یسر به معنای گشایش، راحتی و باز و گسترده بودن است. قمارباز را «یاسر» می‌گویند؛ زیرا درآمدی را مفت، از آنِ خود می‌کند.

«میسر» به هر کار راحتی گفته می‌شود که بار تحمل زحمت و سختی برای آن برده نشده باشد. کسی که با یک بازی، درآمد هنگفتی را از آنِ خود می‌کند، مصداق میسر است.

در قرآن کریم یسر با عسر همراه است که می‌رساند دنیا آمیخته با عسر و سختی است به عکس آخرت که «یسر» است و باز و گسترده می‌باشد. «یسر» منحصر به قمار نیست و یاسر به طور لزوم قمارباز نیست؛ چرا که فردی سرمایه‌دار نیز یاسر است و زندگی وی فراخ و دست او باز است. به قمارباز یاسر می‌گویند زیرا وی دست و چشمی باز دارد و نیز او را به خاطر ممنوعیت نداشتن در بازی، به این عنوان می‌خوانند. به‌طور کلی، هر دستی را که گشاده و باز باشد «یاسر» می‌گویند. بنابراین، در عربی، هم به کسی که قمار می‌زند و هم به کسی که زندگی فراخی دارد «یاسر» می‌گویند.

(۳۹)

اسلام کسب با میسر را حرام می‌داند و قرآن کریم به صراحت از آن نهی کرده است. در نهی و بازداشت از میسر، صریح‌ترین واژه استفاده شده است تا حکم، به‌صورت کامل صریح باشد و کم‌ترین شبهه‌ای در آن پیش نیاید. تعریف قرآن کریم از قمار، تعریف به مصداق و تعیین فرد است، نه تعریفی مفهومی و مفهوم آن را باید از تحلیل مصداق به دست آورد.


رابطهٔ قمار و میسر

رابطهٔ قمار و میسر در این است که از لحاظ مصداقی هر قماری میسر است مانند افراد انسان و بشر که رابطهٔ آن با هم تساوی است، ولی مفهوم این دو در برخی از حیثیات با هم متفاوت است. برای نمونه در مفهوم انسان و بشر دو حیثیت مختلف وجود دارد که این دو واژه را پدید آورده است. انسان به انس و حالتی درونی و روانی توجه دارد و بشر ملاحظهٔ بشره و ظاهر آدمی را دارد. رابطهٔ قمار و میسر نیز چنین است. قمار اعم از آن است که در آن گرو و رهنی وجود داشته باشد یا نه، اما میسر بر موردی اطلاق می‌شود که در آن گرو وجود داشته باشد و متعلق آن بدون رهان نمی‌باشد.

هم‌چنین «میسر» وصف به حال موصوف است، ولی قمار وصف به حال متعلق موصوف است. «میسر» در برابر «عسر» و سختی است و کاری که بدون زحمت باشد، یسر نامیده می‌شود. در قمار فردی قاپ می‌اندازد و با یک انداختن، گاه پول هنگفتی را از آن خود می‌کند. اسلام جابه‌جایی

(۴۰)

و انتقال مال از یکی به دیگری را به گونهٔ یاد شده و با قاپی که بالا و پایین انداخته می‌شود، ممنوع کرده است و آن را مشروع نمی‌داند.

گفتیم امتیازی که در مفهوم میسر است (وصف به حال موصوف بودن) باعث شده از این واژه در قرآن کریم یاد شود، نه از قمار. البته برخلاف فرهنگ قرآن کریم، این واژهٔ قمار است که در فقه اصطلاح شده و ما از اصطلاح فقهی آن در جای خود سخن خواهیم گفت.

گفتیم در «قمار» وجود آلات اعتبار دارد و قمار بدون آلات آن شکل نمی‌گیرد، ولی برد و باخت و گروگذاری در آن لحاظ نمی‌شود، اما در میسر لحاظ برد و باخت و مراهنه وجود دارد و آلات قمار لازمهٔ میسر است، اما در هر یک از این دو عنوان، دیگری نیز حضور دارد. هر قماری میسر و هر میسری به لحاظ مصداق قمار است؛ گرچه به لحاظ عنوان و مفهوم با دیگری متفاوت است.

در نگاه دقیق‌تر، با آن که میان قمار و میسر ملازمه وجود دارد، اما این تلازم همیشگی نیست. بشر و انسان نیز چنین است و گاه افرادی هستند که نه ظاهر بشری دارند و نه از بَشَرَ و بشارت چیزی در آنان است و دیدن برخی از صورت‌ها برای انسان ایجاد مشکل می‌کند. همهٔ افراد نیز به صورت قطعی انسان نیستند و از انس، چیزی در برخی از آنان یافت نمی‌شود و پست‌تر از حیوانات می‌باشند. در قمار نیز چنین نیست که رهان در همهٔ مصادیق آن وجود داشته باشد و در هر رهانی نیز آلت قمار وجود ندارد. ما میان هیچ یک از مفاهیم قایل به ترادف نیستیم، از این رو برای هر واژه‌ای باید حکمی ویژه داشت و حکم قمار یا میسر را به دیگری

(۴۱)

سرایت نداد و باید تلاش نمود تا حکم هر کدام را به صورت جداگانه از مبانی شریعت به دست آورد و نباید حکم این دو را با هم درآمیخت و حکم یکی را به دیگری سرایت داد.


اتحاد مصداقی و تفاوت مفهومی میسر و قمار

روایاتی که میسر را چیزی می‌داند که با آن قمار می‌شود به معنای بازی با آلات قمار است؛ زیرا گرچه قمار و میسر به لحاظ مفهومی جدای از هم است، به لحاظ مصداقی یکی می‌باشد و به این اعتبار، هر دو بازی با آلت قمار می‌باشد و به این حیثیت است که از آن به عنوان میسر یاد می‌شود. فقیهان از قمار و میسر به صورت یکسان بحث کرده و حکم یکی را به دیگری داده‌اند؛ در حالی که در روایات این بحث از میسر و قمار به صورت جداگانه بحث شده و بازی با آلات قمار بدون رهان همانند رهان بدون بازی با آلات قمار حرام شده است.

قمار و میسر با هم مترادف و به یک معنا نیست. در زبان، ترادف معنا ندارد و نمی‌توان دو واژه را یافت که به یک معنا باشد، بلکه واژگان با هم تغایر مفهومی، تخالف و تباعد دارد. واضع نیز جهت و حیثیت‌های متفاوت را در نظر داشته که برای هر معنایی با حیثیتی که دارد، واژه‌ای را برگزیده و وضع نموده است؛ به‌ویژه آن که محدودهٔ الفاظ، بسیار اندک و معنا بسیار فراوان می‌باشد، تا چه رسد به آن که بتوان برای یک معنا چندین واژه آورد؛ گرچه ممکن است در طول تاریخ، به سبب مسامحهٔ عرف در استعمال ـ و نه در وضع لغت ـ خصوصیات یک واژه در مقام استعمال، نادیده گرفته شود. مانند سیف و صارم که سیف به مطلق

(۴۲)

شمشیر گفته می‌شود؛ خواه کند باشد یا تیز و برنده، ولی صارم تنها بر شمشیر تیز و برنده اطلاق می‌گردد. قمار و میسر این چنین است و هر کدام بار معنایی خاصی را با خود دارد.

قمار لحاظ بازی با آلت قمار را دارد و در میسر وجود رهان اعتبار می‌شود؛ هرچند به صورت نوعی و غالبی، آن‌چه در سطح جامعه بیش‌تر رخ می‌دهد قمار همراه با رهان و گروگذاری است.

تا بدین‌جا گفتیم کلمهٔ «میسر» بر گروگذاری اطلاق می‌شود، نه به «مقامره» که بازی با آلات قمار است. بر این اساس، میسر همهٔ انواع قمار را در بر نمی‌گیرد، و پیرو آن، نباید تمامی قمارها حرام باشد، بلکه به صورت موجبهٔ جزئیه، تنها برخی از قمارها که دارای گروگذاری و رهن است، حرام می‌گردد؛ در حالی که باید با توجه به مقام اثبات و خارج و مصداق آن گفت: میسر، مراهنه با آلات قمار است، نه صرف مراهنه، گروگذاری و شرط‌بندی به تنهایی و در صورتی که آلات قمار در آن نباشد، میسر بر آن صدق نمی‌کند؛ از این رو حرمت، بر آلات قمار رفته است، نه بر صرف گروگذاری.

اینک به بیان تمامی آیات شریفه‌ای می‌پردازیم که ادعا شده بر حرمت قمار دلالت دارد و چگونگی دلالت آن بر حرمت قمار را بر می‌رسیم.


آیهٔ یکم: بقره / ۲۱۹:

«یسْأَلُونَک عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ، قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کبِیرٌ، وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ، وَإِثْمُهُمَا أَکبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا، وَیسْأَلُونَک مَاذَا ینْفِقُونَ، قُلِ الْعَفْوَ، کذَلِک یبَینُ اللَّهُ لَکمُ الاْآَیاتِ، لَعَلَّکمْ تَتَفکرُونَ».

(۴۳)


قمار؛ فاسد فسادانگیز

آیهٔ شریفه شراب و قمار را از مسایل اجتماعی که مورد سؤال و مراجعه بوده و نیز از گناهانی که فسادانگیز است می‌داند و از آن به «إِثْمٌ کبِیرٌ» تعبیر می‌آورد. تفاوت «اثم» با «معصیت» در این است که معصیت می‌تواند تکلیفی باشد، ولی «اثم» چیزی است که فاسد است و سبب فساد می‌شود. هم‌چنین منافعی برای آن قرار می‌دهد که در برابر فساد حاصل از آن، ناچیز است.


آیهٔ دوم: مائده / ۹۰:

«یا أَیهَا الَّذِینَ آَمَنُوا، إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیسِرُ وَالاْءَنْصَابُ وَالاْءَزْلاَمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ، فَاجْتَنِبُوهُ، لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ».

ـ ای کسانی که ایمان آورده‌اید شراب، قمار، بت‌پرستی و استفاده از تیرهای گروه‌بندی (نوعی قمار خاص) رجس و پلیدی و از کردهٔ شیطان است، باید از آن دوری کنید شاید رستگار شوید.


محل بحث

فراز شریف «فَاجْتَنِبُوهُ» که امری صریح بر دوری است، محل اصلی بحث در این آیه می‌باشد. در این که مرجع ضمیر آن چیست، اختلاف شده است. برخی آن را به «میسر» و بعضی به «خمر» و بعضی نیز به عمل هر سه امر یاد شده باز گردانده‌اند. ما این بحث را در فصل آینده پی خواهیم گرفت.

خداوند متعال در پایان آیه می‌فرماید: «لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ»؛ اگر از چهار

(۴۴)

امر یاد شده دوری کنید، ممکن است رستگار گردید و در این صورت است که راه برای سعادت و فلاح شما هموار می‌گردد و می‌توانید در مسیر سلامت و سعادت گام بر دارید.


خطرناکی مضاعف میسر: صفازدایی از نفس

خطاب آیهٔ شریفه به اهل ایمان است، اما حکمی که در آن آمده است به واسطهٔ عنوانی که دارد تمامی افراد را در بر می‌گیرد.

در این آیه شریفه، «میسر» میان شراب و بت‌پرستی قرار گرفته است. ازلام نیز نوعی قمار با تیرهای چوبی بوده که در میان عرب جاهلی و پیشین وجود داشته است. چینش و ترتیب یاد شده خطرناکی مضاعف «میسر» را می‌رساند؛ زیرا خمر و شراب سبب زوال عقل می‌شود و انصاب و بت‌پرستی نیز ایمان به خداوند متعال را از انسان می‌زداید و میسر نیز صفا را از میان می‌برد و هم‌چون دو همسایهٔ خویش می‌باشد. چینش کلمات گفته‌پرداز قدسی و ماورایی بدون حکمت و دلیل نیست و باید به آن توجه ویژه داشت.


پلیدی قمار

در این آیهٔ شریفه، سخن از منافع شراب و قمار نیست و ورود برای بیان حکم با «إنّما» و خروج آن با تعبیر «رجس» و پلیدی بودن این دو هست که تعبیری شدید دانسته می‌شود. آیهٔ شریفه این امور را به صورت انحصاری، فقط رجس می‌داند و به این معناست که جز پلیدی، چیزی در آن نیست.

(۴۵)

برخی رجس را به معنای نجاست گرفته‌اند؛ در حالی که چنین نیست و بت و آلات قمار نجس نمی‌باشد. نجاست خمر و شراب نیز از این آیه به دست نمی‌آید، بلکه این آیه پلیدی، زشتی و منکر بودن شراب، بت‌پرستی و قمار را بیان می‌دارد.


قمار؛ پرداختهٔ شیطان

قرآن کریم سه منکر یاد شده را ساخته و کردهٔ شیطان و از آموزه‌ها و تحفه‌های وی به فرزندان آدم می‌داند و می‌فرماید: «مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ». شراب را ساخت تا نیروی اندیشه را از انسان بگیرد و بت را برای او پرداخت تا آن را جایگزینی برای خداوند یکتا قرار دهد و قمار را برای آنان طراحی کرد تا بغض، قساوت و عداوت را میان فرزندان آدم به وجود آورد.

شیطان برای هر حقی باطلی ایجاد کرد و جای آن دارد که عالمان دینی در فکر طراحی امور مباح و حلالی برای سرگرمی‌های مردم باشند و از آنان انتظار نداشته باشند که همه از ربانیان مقرب گردند. جوان را در صورتی می‌توان از عمل منافی عفت و زشتی باز داشت که شرایط دسترسی وی به حلال را برای او آماده ساخت یا زمینه‌های فقر را از بین برد و در این صورت است که عصیان و تجاوز، شایستهٔ مؤاخذه و اجرای حد است.

برخی گمان کرده‌اند: «مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ»به این معناست که ابلیس خود به قمار پرداخته است؛ در حالی که چنین نیست. افراد عادی توان

(۴۶)

مقابله با ابلیس را ندارند و انبیای الهی که توان مقابله و مواجهه با ابلیس را داشتند، هیچ گاه به قمار آلوده نمی‌شوند؛ بنابراین شیطان حریفی برای قمار با خود نمی‌یابد و او در این زمینه از آدمیان بزرگ‌تر است. وی همانند قاچاقچیان و توزیع کنندگان بزرگ و عمدهٔ مواد مخدر می‌ماند که خود هیچ گاه از این مواد استفاده نمی‌کنند.


آیهٔ سوم: مائده / ۹۱:

«إِنَّمَا یرِیدُ الشَّیطَانُ أَنْ یوقِعَ بَینَکمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیسِرِ، وَیصُدَّکمْ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ، وَعَنِ الصَّلاَةِ، فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ».


دشمنی و کینه‌ورزی در قمار

خداوند متعال در این آیهٔ شریفه، نیرو و اقتدار شیطان و هدف پلیدی را که دنبال می‌کند خاطرنشان می‌سازد. جناب حق تعالی مرام خویش را در این آیه نشان می‌دهد و چنین نیست که تعابیری زشت برای دشمن خود بیاورد؛ چرا که این کار نشانهٔ ضعف است. آیاتی که در مورد ابلیس و شیطان آمده فراوان است و با آیات بسیاری که احوال انبیا و اولیای حق را بیان می‌دارد قابل مقایسه است. افراد و نیز کشورهای ضعیف هستند که بر اثر ترسی که از زیردستان و مردم خود دارند، قلدری و به استضعاف کشاندن آنان را هدف خود قرار می‌دهند، اما کسانی که احساس امنیت دارند، به زیردستان خود نیز آزادی فراوانی می‌دهند. در خانواده نیز این پدر بزدل و ضعیف است که بر زن و فرزندان خود فشار می‌آورد و آنان را در تنگنا قرار می‌دهد؛ به عکسِ مردی قوی که خود را خادم عیال خویش می‌بیند و بر آن افتخار می‌کند.

(۴۷)

خداوند متعال در این آیهٔ شریفه می‌فرماید: شیطان می‌خواهد میان شما به وسیلهٔ شراب و قمار، دشمنی و کینه بیندازد و ما پیش از این، نمونه‌ای از آن را که در کودکی به چشم خود دیده بودیم بیان داشتیم.

در این آیه، برخلاف آیهٔ پیشین از «انصاب» و بت‌پرستی ذکری به میان نیامده است؛ چرا که می‌شود کافر بود و بغض و دشمنی با کسی نداشت، اما اثر «خمر» و «میسر» این است که دشمنی و بغض را با خود دارد.


آیهٔ چهارم: أعراف / ۳۳:

«قُلْ: إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّی الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ، وَالاْءِثْمَ، وَالْبَغْی بِغَیرِ الْحَقِّ، وَأَنْ تُشْرِکوا بِاللَّهِ مَا لَمْ ینَزِّلْ بِهِ سُلْطَانا، وَأَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تعلَمُونَ».


حرمت اثم

این آیه با صراحت کامل و با از میان بردن هر گونه تردیدی، حکم به حرمت آن‌چه «اثم» است می‌نماید. در آیهٔ نخستین گذشت که قمار «اثم» است، از این رو با حرمت صریح «اثم»، قمار نیز که از افراد آن است، حرام می‌گردد.


آیهٔ پنجم: مائده / ۳:


معرفی به مصداق

«حُرِّمَتْ عَلَیکمُ الْمَیتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ، وَمَا أُهِلَّ لِغَیرِ اللَّهِ بِهِ، وَالْمُنْخَنِقَةُ، وَالْمَوْقُوذَةُ، وَالْمُتَرَدِّیةُ وَالنَّطِیحَةُ، وَمَا أَکلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا

(۴۸)

ذَکیتُمْ، وَمَا ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالاْءَزْلاَمِ، ذَلِکمْ فِسْقٌ».

برای شما گوشت مردار، خون و گوشت خوک و هر حیوانی که به غیر نام خدا و به خفه شدن و به چوب زدن و از بلندی افکندن و شاخ زدن به هم کشته شده حرام شد و نیز نیم خوردهٔ درندگان ـ جز آن را که قبلاً تزکیه کرده باشید ـ و نیز آن را که برای بتان می‌کشید و آن را که به تیرهای قرعه قسمت می‌کنید، این کار فسق است.

ازلام که در این آیهٔ شریفه آمده، نوعی قمار با تیر بوده که در زمان جاهلیت انجام می‌گرفته است. ازلام، قمار بر سر گوشت شتر با ده تیر مختلف بوده است. در تفسیر آیهٔ شریفه، روایت زیر گویاست:

۱ » عن الهمدانی والمکتب والورّاق وحمزة العلوی جمیعا، عن علی، عن أبیه، عن الأزدی والبزنطی معا، عن أبان بن عثمان، عن أبان بن تغلب، عن أبی جعفر علیه‌السلام أنّه قال فی قوله تعالی: «حُرِّمَتْ عَلَیکمُ الْمَیتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ، وَمَا أُهِلَّ لِغَیرِ اللَّهِ بِهِ»؛ یعنی ما ذبح للأصنام.

وأمّا «المنخنقة» فانّ المجوس کانوا لا یأکلون الذبائح ویأکلون المیتة، وکانوا یخنقون البقر والغنم، فإذا اختنقت وماتت أکلوها. «والمتردیة» کانوا یشدّون أعینها ویلقونها من السطح، فإذا ماتت أکلوها. و«النطیحة» کانوا یناطحون بالکباش، فإذا ماتت إحداهما أکلوها. «وما أکل السبع إلا ما ذکیتم» فکانوا یأکلون ما یقتله الذئب والأسد، فحرّم اللّه ذلک. «وما ذبح علی النصب»؛ کانوا یذبحون لبیوت النیران، وقریش کانوا یعبدون الشجر والصخر فیذبحون لهما.

«وأن تستقسموا بالأزلام ذلکم فسق»، قال: کانوا یعمدون إلی

(۴۹)

الجزور فیجزؤنه عشرة أجزاء، ثمّ یجتمعون علیه، فیخرجون السهام فیدفعونها إلی رجل والسهام عشرة: سبعة لها أنصباء، وثلاثة لا أنصباء لها، فالتی لها أنصباء: الفذّ. والتوأم، والمسبل، والنافس، والحلس، والرقیب، والمعلی. فالفذّ له سهم، والتوأم له سهمان، والمسبل له ثلاثة أسهم، والنافس له أربعة أسهم، والحلس له خمسه أسهم، والرقیب له ستّة أسهم، والمعلی له سبعة أسهم، والتی لا أنصباء لها: السفیح والمنیح والوغد، وثمن الجزور علی من لم یخرج له من الأنصباء شی‌ء، وهو القمار، فحرّمه اللّه عزّ وجلّ(۱).

ـ امام باقر علیه‌السلام در تفسیر آیهٔ شریفهٔ:«حُرِّمَتْ عَلَیکمُ الْمَیتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ، وَمَا أُهِلَّ لِغَیرِ اللَّهِ بِهِ، وَالْمُنْخَنِقَةُ، وَالْمَوْقُوذَةُ، وَالْمُتَرَدِّیةُ وَالنَّطِیحَةُ، وَمَا أَکلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکیتُمْ، وَمَا ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ، وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالاْءَزْلاَمِ، ذَلِکمْ فِسْقٌ»(۲) می‌فرماید: منظور از «وَمَا أُهِلَّ لِغَیرِ اللَّهِ بِهِ» آن‌چه برای بتان قربانی و ذبح می‌شده است. اما «وَالْمُنْخَنِقَةُ»، همانا اهل فارس از حیوانی که ذبح شده است نمی‌خوردند، بلکه آنان میته‌خوار بودند و گاو و گوسفندان را خفه می‌کردند و میتهٔ آن را می‌خوردند. («وَالْمَوْقُوذَةُ»: زدن و کشتن حیوان به چوب است)، «وَالْمُتَرَدِّیةُ»: آنان چشمان حیوانات را می‌بستند و آن را از بلندی می‌افکندند و چون می‌مرد از آن می‌خوردند. «وَالنَّطِیحَةُ»: هم‌چنین آنان حیوان نری را می‌گذاشتند تا به دیگری شاخ زند و هر کدام که می‌مرد، از آن استفاده می‌کردند، «وَمَا أَکلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکیتُمْ»؛ و آنان نیم خوردهٔ گرگ و شیر را

  1. خصال، ج ۲، ص ۴۵۱٫
  2. مائده / ۳٫

(۵۰)

می‌خوردند، پس خداوند آن را بر شما حرام کرد. «وَمَا ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ»: اهل فارس حیواناتی را برای آتشکده‌های خود می‌کشتند، و قریش که درختان و سنگ‌ها را می‌پرسیدند، حیواناتی را برای آنان قربانی می‌کردند، «وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالاْءَزْلاَمِ، ذَلِکمْ فِسْقٌ»: آنان شتری را می‌کشتند و آن را به ده بخش تقسیم می‌کردند و برای هر بخش تیری قرار می‌دادند. هفت تیر آن همانند بوده و پَر داشته و سه تیر آن به‌گونهٔ دیگر بوده و پَر نداشته است. هفت تیری که پر داشته دارای این نام‌ها بوده است: فذّ، توأم، مسبل، نافس، حلس، رقیب، معلی. اگر برای کسی که قمار می‌کرده تیری از هفت تیر می‌آمده، نفر اول(صاحب فذ) یک سهم، نفر دوم(تؤام) دو سهم، و نفر سوم(مسبل) سه سهم و نفر چهارم(نافس) چهار سهم و نفر پنجم(حلس) پنج سهم و نفر ششم(رقیب) شش سهم و نفر هفتم(معلی) هفت سهم می‌برده و چنان‌چه تیری از سه تیر که سفیح، منیح و وغد نام داشته بیرون می‌آمده، سهمی نصیب او نمی‌شده و وی می‌باخته و باید پول آن حیوان را به طور کامل می‌داده است و این کار قمار می‌باشد که خداوند آن را حرام کرده است.

آیهٔ ششم: انبیاء / ۵۲:

«إِذْ قَالَ لاِءَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَهَا عَاکفُونَ».

ـ هنگامی که به پدر و قوم خود گفت: این مجسمه‌ها چیست که در خدمت آنان به بند آمده‌اید.

تفسیر این آیهٔ شریفه، در روایات زیر آمده است:

۲ » جامع الأخبار: روی عبد اللّه بن مسعود: أنّ رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله مرّ

(۵۱)

بقوم یلعبون بالشطرنج، قال: «ما هذه التماثیل التی أنتم لها عاکفون؟»(۱).(۲)

ـ عبد الله بن مسعود گوید: رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بر گروهی گذشتند که با شطرنج بازی می‌کردند، آن حضرت به آنان فرمود: این مجسمه‌هایی که با آن بازی می‌کنید دیگر چیست؟

این روایت با تعبیر زیر نیز آمده است:

۳ » الشیخ أبو الفتوح فی تفسیره: عن أمیر المؤمنین علیه‌السلام ، أنّه مرّ بقوم یلعبون بالشطرنج، فقال: «ما هذه التماثیل التی أنتم لها عاکفون؟» وأخذ قدرا من التراب وطرحه فیه(۳).

ـ حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام بر گروهی گذشتند که با شطرنج بازی می‌کردند، آن حضرت به آنان فرمود: این مجسمه‌هایی که با آن بازی می‌کنید چیست؟ سپس قدری خاک برگرفتند و آن را در آن پاشیدند.

  1. انبیاء / ۵۲٫
  2. مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۲۲٫
  3. همان.

(۵۲)

(۵۳)

(۵۴)

مطالب مرتبط