احكام پزشكي
استاد فرزانه حضرت آیتالله العظمی نکونام (مدظله العالی)
بخش دوّم ویژه بیماران
(۱۴۴)
(۱۴۵)
فصل اول
«طهارت و نجاست»
م «۳۹۸» ـ در سه صورت، مخرج مدفوع فقط با آب پاک میشود:
یکم ـ همراه مدفوع، نجاست دیگری مانند خون بیرون آمده باشد؛
دوم ـ نجاستی از بیرون به مخرج مدفوع رسیده باشد؛
سوم ـ اطراف مخرج، بیش از اندازه معمول آلوده شده باشد و در غیر این سه صورت، میتوان مخرج را با آب شست و یا با پارچه و سنگ و مانند آن پاک کرد؛ هرچند شستن با آب بهتر است.
م «۳۹۹» ـ مخرج ادرار با غیر آب پاک نمیشود و اگر پس از برطرف شدن ادرار، یک مرتبه شسته شود، کافی است و کسانی که ادرار آنان از غیر مجرای طبیعی بیرون میآید، لازم است دو مرتبه آن را بشویند، ولی در غیر آب قلیل، مانند آبهای لولهکشی یک بار شستن کافی است.
م «۴۰۰» ـ اگر از بدن انسان یا حیوانی که خون جهنده دارد در حالی که زنده است، گوشت یا چیز دیگری را ـ که روح دارد ـ جدا شود، نجس نیست.
م «۴۰۱» ـ پوستهای نازکی که از لب و جاهای دیگر بدن جدا میشود، پاک است.
م «۴۰۲» ـ خون انسان و هر حیوانی که خون جهنده دارد و در صورتی که رگ آن را
(۱۴۶)
ببُرند خون از آن به شدت خارج میشود، نجس است؛ پس خون حیواناتی مانند ماهی و پشه که خون جهنده ندارد، پاک است.
م «۴۰۳» ـ خونی که از لای دندانها بیرون میآید اگر با آمیخته شدن با آب دهان از بین برود، پاک است و فرو بردن آب دهان در این صورت اشکال ندارد.
م «۴۰۴» ـ خونی که در اثر کوبیده شدن زیر ناخن یا زیر پوست میمیرد، اگر بهگونهای باشد که دیگر به آن خون نگویند، پاک است و در صورتی که به آن خون بگویند؛ چنانچه ناخن یا پوست سوراخ شود و سختی به همراه ندارد، لازم است برای وضو و غسل خون بیرون آورده شود، ولی با داشتن سختی و مرارت، تنها لازم است اطراف آن را بهگونهای که نجاست زیاد نگردد شسته شود و برای بهدست آوردن طهارت، وضوی جبیرهای انجام گیرد.
م «۴۰۵» ـ اگر نداند که خون زیر پوست مرده است یا گوشت بهخاطر کوبیده شدن به آن حالت درآمده است، سیاهی موجود زیر پوست پاک است.
م «۴۰۶» ـ زردابهای که در حال بهبود زخم در اطراف آن ایجاد میشود، اگر معلوم نباشد که با خون آمیخته شده است، پاک میباشد.
م «۴۰۷» ـ انواع الکلهایی که در کارهای صنعتی و درمانی استفاده میشود اگر شک شود که از نوشیدنیهای مستکننده است یا مایع مست کننده در آن به کار رفته است یا نه، محکوم به طهارت میباشد و جستوجو در اینباره لازم نیست.
راه ثابت شدن نجاست
م «۴۰۸» ـ نجاست هر چیز از سه راه ثابت میشود:
نخست ـ خود انسان یقین کند چیزی نجس است و اگر گمان داشته باشد که چیزی نجس میباشد، لازم نیست از آن دوری نماید؛ بنابراین اشکال ندارد در قهوه خانهها و مهمان خانههایی غذا بخورد که برخی افراد بیمبالات در پاکی و نجسی در آن غذا
(۱۴۷)
میخورند و انسان یقین ندارد غذایی را که برای او آورده شده است نجس میباشد.
دوم ـ کسی که چیزی در اختیار اوست بگوید آن چیز نجس است؛ برای نمونه، همسر انسان یا آشپز بگوید: ظرف یا چیز دیگری که در اختیار اوست نجس میباشد.
سوم ـ یک مرد مورد اطمینان بگوید که چیزی نجس است.
م «۴۰۹» ـ چیز نجسی که انسان شک دارد پاک شده است یا نه، نجس میباشد و چیز پاکی که شک دارد نجس گردیده است یا نه، پاک میباشد؛ حتی اگر بتواند نجس بودن یا پاک بودن آن را بفهمد باز هم لازم نیست آن را بررسی کند.
م «۴۱۰» ـ اگر چیز پاکی به نجسی برسد و انسان شک کند که هر دو یا یکی از آنها خیس بوده است یا نه، آن چیز پاک است و نجس نمیشود.
س «۴۱۱» ـ کندن پوست، دندان و مانند آن چه حکمی دارد؟ آیا اینگونه پوستها نجس است؟
ج ـ برگرفتن پوست، اگر زیان چشمگیری نداشته باشد، حرام نیست و تکههای کوچک و بزرگ آن در صورتی که به خون آلوده نباشد، نجس نمیباشد.
س «۴۱۲» ـ دستی بریده شده است و جای زخم آن باز است و در آن قرمزی خون وجود دارد و هرچه آب کشیده میشود، خونی که در جای زخم است از بین نمیرود، آبی که از روی آن خون بر میگردد چه حکمی دارد؟
ج ـ اگر شخص یقین کند که آب قلیل با خون برخورد نموده است و شکاف زخم هم بهگونهای باشد که خون، خون ظاهر بدن شمرده شود، آن آب به نجاست محکوم است، ولی در برخورد با آبهایی مانند آب لولهکشی پاک است.
س «۴۱۳» ـ آیا این حکم که اگر خونی از لای دندانها بیرون آید و در آب دهان حل شود پاک است شامل دیگر خونهای دهان؛ مانند: خون زبان و بخشهای داخلی گونهها نیز میشود؟
(۱۴۸)
ج ـ چنانچه در دهان مستهلک گردد و عین نجاست برطرف شود، پاک است.
س «۴۱۴» ـ هنگامی که در خواب هستم آب زردرنگی مانند خون از دهانم بیرون میآید که متکا را تر و زرد میکند، آیا این آب نجس است؟
ج ـ چون یقین به خون بودن آن نیست؛ هرچند به گمان خود شما خون باشد، پاک دانسته میشود.
س «۴۱۵» ـ اگر دهان در اثر خون درون آن یا نجاست بیرون از آن نجس شود، آیا با خوردن آب کر یا جاری پاک میشود؟
ج ـ داخل فضای دهان همچون آب کر و جاری است و اگر آب دهان بر خون و نجاست چیرگی داشته باشد، پاککننده است و اگر خون یا نجاست چیره باشد، محکوم به نجاست است و حکم آب دهان را ندارد، مگر آن که آب دهان دوباره بر خون و نجاست غالب شود؛ پس در هر صورت، برای پاکسازی آن نیازی به آب خارجی نیست؛ هرچند با وجود خون یا نجاست غالب، آب دهان نجس است.
س «۴۱۶» ـ دندان مصنوعی ـ اعم از ثابت و غیر ثابت ـ و موادی که با آن دندان را پر میکنند، آیا جزو باطن است که با رسیدن نجاست به آن نیازی به تطهیر نیست یا در صورت رسیدن خون به آن، باید تطهیر شود؟
ج ـ دندان مصنوعی تا زمانی که در دهان قرار دارد، در حکم دندان طبیعی است و نجس نمیشود.
س «۴۱۷» ـ اگر در اثر زخمی که در سر هست تمام بدن نجس شود، آیا میتوان از گردن به پایین را تطهیر کرد؟
ج ـ از آنجا که برای نجس شدن، سرایت لازم است و بالای گردن؛ هرچند نجس باشد، با فرض گفته شده خشک است و رطوبت سرایتکننده ندارد، در
(۱۴۹)
صورت پاک نمودن آن، بدن پاک میگردد.
س «۴۱۸» ـ اگر جایی از بدن انسان بریده یا زخم شود، آیا پس از آب کشیدن آن، روی زخم و جای بریدگی ـ که بسته شده و خشک میشود و گاه قهوهای یا قرمز رنگ است و یقین به خون بودن آن نیست ـ نجس است؟ اگر در حال خشکی، دوباره آن را آب بکشیم، آیا آب جاری از زخم پاک است؟
ج ـ تا یقین به خون بودن آن نباشد، نجس نیست و آب گفته شده هم پاک است.
س «۴۱۹» ـ اگر جایی از بدن انسان خراشیده یا پوستی از آن جدا و باعث سوزش گردد، جای آن پاک است یا نجس؟
ج ـ پاک است، مگر آن که خون بیرون آید که در این صورت، زایل کردن و برطرف نمودن خون از آنجا با آب، موجب طهارت و پاکی آن میشود، ولی برطرف کردن خون با پارچه یا دستمال و مانند آن سبب پاکی نمیشود.
س «۴۲۰» ـ اگر موهای بخشی از سر سوخته باشد و برای ترمیم و استفاده از موی مصنوعی به دکتر مراجعه شود، با توجّه به این که این موها از خارج کشور وارد میشود، آیا محکوم به طهارت است؟
ج ـ محکوم به طهارت و پاکی است.
س «۴۲۱» ـ کف بیمارستان که با آجر یا سنگ فرش شده اگر نجس شود، آیا پس از آن که آب شیلنگ به آن برسد پاک میگردد یا باید ادرار موجود در آن جمع شود؟ تطهیر آن با آب قلیل چگونه است؟
ج ـ با آب کر یا جاری پاک میشود و نیازی به جمع کردن پساب نمیباشد و با آب قلیل هم پاک میگردد، ولی باید بهاندازهای آب روی آن ریخته شود که جاری گردد و چنانچه آبی که روی آن ریخته شده است از سوراخی بیرون رود، همه کف بیمارستان پاک میشود و اگر بیرون نرود، جایی که در آن آبِ
(۱۵۰)
غُساله جمع میشود نجس است و میتوان ابتدا آب غساله را با ظرف یا پارچهای جمع و دوباره آنجا را با آب تطهیر نمود، ولی اگر تنها عین نجاست برداشته شود، جای آن پاک نمیگردد و طهارت آن تنها با آب ممکن میباشد.
س «۴۲۲» ـ اگر تهِ عصا، پای مصنوعی و لاستیکهای چرخ ویلچر نجس باشد، آیا با برخورد با زمین پاک میشود؟
ج ـ با برداشته شدن عین نجاست از آن، پاک نمیگردد.
(۱۵۱)
فصل دوم
«وضــو»
وضوی مسلول
م «۴۲۳» ـ اگر انسان؛ بهگونهای مریض باشد که ادرار او قطره قطره بریزد یا نتواند از بیرون آمدن مدفوع خودداری کند؛ چنانچه یقین دارد از اول وقت نماز تا آخر آن به اندازه وضو گرفتن و نماز خواندن، وقت دارد، لازم است نماز را در آن وقت بخواند و اگر وقت تنها به اندازه کارهای واجب نماز است، باید در آن وقت، فقط کارهای واجب نماز را بجا آورد و کارهای مستحب آن؛ مانند: اذان، اقامه و قنوت را رها نماید.
م «۴۲۴» ـ اگر شخص بیمار به اندازه وضو گرفتن و نماز خواندن وقت ندارد و در میان نماز چند مرتبه ادرار یا مدفوع از او خارج میشود، وضوی اول او برای نماز بسنده است.
م «۴۲۵» ـ کسی که به صورت پی در پی، ادرار یا مدفوع از او خارج میشود، تا حدَث دیگری جز آنچه انجام گرفته است؛ مانند: جنابت، از او سر نزده باشد یا خود سبب همان حَدَث انجام گرفته نباشد وضوی اول او برای نماز کافی است.
م «۴۲۶» ـ اگر نوعی بیماری دارد که نمیتواند از خارج شدن باد معده خود
(۱۵۲)
جلوگیری کند، لازم است برابر وظیفه کسانی که نمیتوانند از بیرون آمدن ادرار یا مدفوع خودداری کنند، رفتار نماید.
م «۴۲۷» ـ کسی که ادرار او قطره قطره میریزد باید خود را برای هر نماز به وسیله کیسهای که در آن پنبه یا چیز دیگری است که از رسیدن آن به جاهای دیگر جلوگیری میکند حفظ نماید و نیز کسی که نمیتواند از بیرون آمدن مدفوع خوددای کند چنانچه ممکن باشد، لازم است به اندازه خواندن نماز از رسیدن مدفوع به جاهای دیگر جلوگیری نماید.
م «۴۲۸» ـ کسی که نمیتواند از بیرون آمدن ادرار و مدفوع خودداری کند، تطهیر اول وی برای دو نماز بسنده است.
م «۴۲۹» ـ کسی که نمیتواند از بیرون آمدن ادرار و مدفوع خود خودداری کند، لازم نیست پس از آن که بیماری او برطرف شد، نمازهایی را که در وقت بیماری، برابر وظیفه خود خوانده است قضا نماید، ولی اگر در وقت نماز، بیماری او برطرف شود، لازم است نمازی را که در آن وقت خوانده است، دوباره بخواند.
س «۴۳۰» ـ جانبازی که به سلس گرفتار است در صورتی که بخواهد در نماز جماعت و جمعه شرکت کند، آیا میتواند در آسایشگاه وضو بگیرد یا تیمّم نماید و برای نماز بیرون آید یا باید در جای برگزاری نماز وضو بگیرد؟
ج ـ اگر در فاصله محل وضو(آسایشگاه) تا جای نماز، قطرهای از او خارج نمیشود، میتواند در آسایشگاه وضو بگیرد، ولی چنانچه قطرهای در این فاصله ـ میان وضو و نماز ـ خارج شود و فاصله میان آسایشگاه و نمازخانه زیاد باشد، لازم است هنگام نماز، وضو بسازد، ولی اگر فاصله کم باشد و قطرهای خارج شود، اشکال ندارد و نیازی به انجام وضو در محل برگزاری نماز نیست.
س «۴۳۱» ـ شخصی که دست وی زخم شده یا هر دو دست او شکسته یا آن را
(۱۵۳)
در جنگ از دست داده است، چگونه باید وضو و تیمّم بسازد و نماز بخواند؟
ج ـ کسی که هر دو دست او قطع شده است اگر ساق او باقی مانده باشد، لازم است دو ساق خود را به منزله دو دست قرار دهد و وضو بگیرد و در نبود آب، چنین فردی پیشانی خود را به قصد تیمّم به زمین مسح نماید.
س «۴۳۲» ـ دست راست شخصی را گچ گرفتهاند و نمیتواند پای راست و سر خود را نیز مسح کند، آیا میتواند سر و پای راست خود را با دست چپ مسح کند یا باید نایب بگیرد؟
ج ـ میتواند با دست چپ مسح نماید و نایب گرفتن لازم نیست.
س «۴۳۳» ـ شخصی پس از این که وضو میگیرد احساس میکند که بادی از او خارج شده است و پی درپی وضو میگیرد؛ بهگونهای که برای هر نماز، چند مرتبه وضو میگیرد، آیا اینگونه مسایل و تلقینها باعث بطلان وضو نمیشود؟
ج ـ وضو را باطل نمیسازد ولی فرد یاد شده وسواس دارد و لازم است به هر شیوهای که میتواند، تکرار وضو را کنار بگذارد.
س «۴۳۴» ـ اینجانب از جانبازان قطع نخاعی هستم و به دلیل وضعیت خاص، پس از وضو گرفتن و نماز خواندن، احتمال قوی میدهم که قطره قطره از من ادرار خارج میشود، اگر متوجه خروج آن نشوم، حکم وضو و نماز من چگونه است؟
ج ـ تا یقین به خارج شدن ادرار ندارید، وضو و نماز شما باطل نیست و گمان و احتمال نیز نماز را باطل نمیکند.
س «۴۳۵» ـ کسی که نمیتواند باد معده خود را کنترل کند و برای نمونه، گاهی نماز مغرب را میخواند و در میان نماز عشا، وضوی او باطل میشود، چه تکلیفی دارد؟
ج ـ کسی که بر اثر مبطون بودن نمیتواند نماز خود را با داشتن وضو تمام نماید، اگر میتواند نماز را با وضو تمام کند؛ هرچند با بسنده نمودن به واجبات
(۱۵۴)
ـ خواه در اول وقت یا در وسط یا در آخر آن ـ واجب است در همان زمان، نماز بخواند، ولی در صورتی که چنین توانی را ندارد، وضوی اول برای دو نماز کافی است.
س «۴۳۶» ـ شخصی که دست یا پای خود را از دست داده است چگونه باید برای خواندن نماز وضو بگیرد؟
ج ـ باید اعضای باقی مانده را هرگونه که میتواند وضو دهد و اگر خود بر آن توانایی ندارد، از دیگری کمک بگیرد تا با نیابت از وی، بقیه اعضا را وضو دهد و چنانچه امکان نداشته باشد، وضو ساقط است و به هر شیوه که میتواند تیمّم کند.
س «۴۳۷» ـ افرادی که دستشان از مچ یا آرنج قطع شده است چگونه باید وضو بگیرند؟ همچنین کسی که یک پایش از قسمت زانو قطع شده است چگونه باید مسح پا را بکشد؟
ج ـ هر اندازه از دستها که از آرنج به پایین مانده است، باید شسته شود و کسی که یک پا دارد، همان پا را مسح کند.
س «۴۳۸» ـ تکلیف کسی که دو دست وی تا مچ یا آرنج قطع شده است برای وضو گرفتن و تیمّم چیست؟
ج ـ اگر هر دو دست او تا آرنج قطع شده باشد، در مورد تیمّم، پیشانی خود را بر زمین مسح نماید و گرفتن نایب لازم نیست و وضو نیز ساقط است و در صورتی که دستهای وی تا مچ قطع شده و تنها دو ساق یا مقداری از آن باقی مانده، حکم او در مورد وضو و تیمّم همانند حکم دیگر مکلفّان است و باید با دو ساق، مسح سر و پا را در وضو و مسح پیشانی را در تیمّم انجام دهد و با ساق چپ، پشت ساق راست و با ساق راست، پشت ساق چپ را مسح نماید.
س «۴۳۹» ـ آیا کسی که دست وی از مچ قطع شده است میتواند با دست
(۱۵۵)
مصنوعی مسح کند؟
ج ـ مسح در فرض پرسش، با آنچه از دست باقی مانده است انجام میگیرد.
س «۴۴۰» ـ پای چپ من از زیر زانو قطع شده است و در حال حاضر از پای مصنوعی استفاده میکنم، آیا مسح پای مصنوعی لازم است یا خیر؟ در ضمن این پا در ناحیه زانو بیشتر از نود درجه خم نمیشود و به همین دلیل، نماز را نشسته میخوانم، آیا به وظیفه خود درست عمل کردهام؟
ج ـ در فرض پرسش، مسح پای چپ ساقط است ولی در صورت امکان و نداشتن زحمت بسیار، لازم است به شیوه ایستاده نماز بخوانید؛ هرچند بر دیوار یا عصا یا چیز دیگری تکیه نمایید.
س «۴۴۱» ـ از جانبازان جنگ تحمیلی هستم و دو انگشت شست و سبّابه و قسمتی از کف پای راست خویش را از دست دادهام و تاکنون در هنگام گرفتن وضو، مسح پا را بر روی سه انگشت دیگر انجام دادهام، آیا وظیفه خود را درست انجام دادهام؟
ج ـ مسح بهگونهای که نگاشتهاید درست است.
س «۴۴۲» ـ به واسطه بیماری نمیتوانم خود وضو بگیرم و باید نایب بگیرم و نایب هم درخواست مزد میکند، در این صورت وظیفه چیست؟
ج ـ اگر نایب برای انجام وضو، غسل و تیمّم خواهان مزد باشد، چنانچه ممکن است باید آن را پرداخت.
س «۴۴۳» ـ جانبازی هستم که در آسایشگاه زندگی میکنم و برای وضو گرفتن به نایب نیاز دارم؛ حال، اگر به واسطه کمبود پرسنل و پرستار، گرفتن نایب مشکل باشد، چه وظیفهای دارم، وضو یا تیمّم؟
ج ـ اگر وقت مناسبت دارد، صبر نمایید تا پرستاری را برای ساختن وضو نایب بگیرید و اگر وقت تنگ است، تیمّم کنید.
س «۴۴۴» ـ به خاطر معلولیت نمیتوانم خود وضو بگیرم و باید چند نفر مرا کمک
(۱۵۶)
کنند و این کار برای خودم، اطرافیان و وضو دهنده مشقّت دارد، وظیفه من وضوست یا تیمّم؟
ج ـ اگر وضو گرفتن برای شما مشقّت دارد، وظیفه شما تیمّم است.
س «۴۴۵» ـ اگر کسی بخواهد وضوی ترتیبی بگیرد مجبور است برای بخشی از وضو نایب بگیرد، ولی چنانچه وضوی ارتماسی بگیرد، نیازی به نایب ندارد، وظیفه وی چیست؟
ج ـ میتواند وضوی ارتماسی بگیرد.
شرایط وضو
م «۴۴۶» ـ کسی که میترسد در اثر وضو گرفتن بیمار شود یا با مصرف آب برای وضو تشنه بماند، نباید وضو بگیرد، ولی اگر نداند که آب برای او زیان دارد و وضو بگیرد و بعد بفهمد که برای وی زیان داشته است، وضو صحیح میباشد.
م «۴۴۷» ـ اگر رساندن آب به صورت و دستها به اندازه کمی که وضو با آن صحیح است زیان نداشته باشد، ولی بیشتر از آن زیان دارد، لازم است با همان اندازه کم وضو بگیرد.
م «۴۴۸» ـ اگر کسی میداند چیزی به اعضای وضوی وی چسبیده است، ولی شک دارد که از رسیدن آب جلوگیری میکند یا نه، لازم است آن را برطرف کند یا آب را به زیر آن برساند.
م «۴۴۹» ـ اگر در صورت، دستها، جلوی سر و روی پاها در اثر سوختن یا چیز دیگری برآمدگی پیدا شود، شستن و کشیدن مسح روی آن کافی است و چنانچه سوراخ شود، رساندن آب به زیر پوست لازم نیست؛ حتی اگر پوست بخشی از آن کنده شود لازم نیست آب را به زیر بخشی که کنده نشده است برساند، ولی چنانچه پوستی که کنده شده است گاهی به بدن میچسبد و گاهی از آن جدا میشود، باید آن را قطع
(۱۵۷)
کند یا آب را به زیر آن برساند.
م «۴۵۰» ـ اگر انسان شک کند که به اعضای وضوی او چیزی چسبیده است یا نه، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، مانند آنکه پس از گچکاری شک کند که گچ به دست او چسبیده است یا نه، لازم است بررسی کند یا به اندازهای دست بمالد که اطمینان یابد اگر چیزی بوده است برطرف شده یا آب به زیر آن رسیده است. البته، وسواس و توجّه به سفیدهایی که روی دست گچکار میماند لازم نیست.
م «۴۵۱» ـ اگر کسی پیش از وضو بداند که در بعضی از اعضای وضو مانعی از رسیدن آب هست و پس از وضو شک کند که در هنگام وضو گرفتن، آب را بهجای وضو رسانده است یا نه، وضوی او صحیح است.
س «۴۵۲» ـ اینجانب به علت سوختگی موهای جلوی سرم از موی مصنوعی استفاده میکنم، حکم شرعی مسح و غسل موهای مصنوعی چیست؟
ج ـ در فرض پرسش لازم است مسح و غسل بر پوست بدن باشد و اگر مانعی مانند موی مصنوعی در میان باشد، مسح و غسل باطل است، ولی چنانچه مو را در سر کاشتهاند؛ بهگونهای که نمیتوان آن را برداشت، در حکم موهای طبیعی است.
س «۴۵۳» ـ پوست دستم کنده شده ولی به بدن چسبیده و از آن جدا نشده است، آیا هنگام وضو و غسل باید زیر آن را بشویم؟
ج ـ در صورتی که پوست، روی آن را به صورت معمول پوشانده باشد، شستن زیر پوست لازم نیست و تنها شستن ظاهر آن بسنده است، ولی چنانچه پوستی که کنده شده است گاهی به بدن میچسبد و گاهی از آن جدا میشود و کندن پوست یا شستن زیر آن سختی ندارد، لازم است آن را شُست یا کند و اگر دارای سختی است، شستن روی آن کافی است.
س «۴۵۴» ـ گاهی در اعضایی که هنگام وضو شسته میشود زخمی است که با
(۱۵۸)
خونریزی همراه میباشد و پس از شستوشو و آب کشیدن جای زخم معمول مقداری خون نیز بیرون میآید، این خون لخته میشود و پس از چند روز خشک میشود و به رنگ قهوهای و سیاه در میآید، آیا این زخم باز هم حکم خون را دارد و نجس است؟ با توجّه به این که اگر بخواهیم زخم یاد شده را باز کنیم خونریزی میکند، در صورت نجس بودن، برای وضو گرفتن و غسل چه باید کرد؟
ج ـ حکم جبیره را دارد و باید جاهای مانده وضو شسته شود و شستن موضع زخم لازم نیست، بلکه بیفایده هم هست، گذشته از این که ممکن است به دلیل سرایت رطوبت نجس، وضو نیز باطل شود؛ زیرا خون خشک و سیاه شده نیز نجس است.
س «۴۵۵» ـ اگر کسی در هنگام وضو گرفتن، آفتابه را بگیرد و آب روی دستانم بریزد و من هم وضو بگیرم، با توجّه به این که دست راستم بر اثر شکستگی گچ گرفته شده است، آیا وضوی من اشکالی دارد یا خیر؟
ج ـ در فرض پرسش، اشکالی وجود ندارد؛ زیرا خود شما دست و صورت خویش را میشویید.
س «۴۵۶» ـ شخصی که هر دو دستش تا مچ باندپیچی است یا گچ گرفته شده است چگونه باید وضو بگیرد؟ وی در حالی که برای مسح کشیدن سر و پا نمیتواند از انگشتان و کف دست خود استفاده کند، چگونه باید مسح بکشد؟
ج ـ باید صورت و دستها را تا مچ بشوید و با مچ از آبی که در بالای آن مانده است مسح بکشد.
س «۴۵۷» ـ بنده از ناحیه شکم ترکش خوردهام و بخشی از روده بزرگم را جرّاحی کردهاند و به سمت چپ شکمم دوختهاند و مدفوع از شکمم خارج میگردد، آیا خروج مدفوع و باد معده باعث باطل شدن وضو میگردد؟
ج ـ ادرار و مدفوع، از هر راهی که خارج شود، وضو را باطل میسازد.
(۱۵۹)
همچنین بادی هم که در معده تولید میشود؛ چنانچه از جای خروج مدفوع حتی به صورت غیر معمول خارج گردد، وضو را باطل میسازد.
وضوی جبیره
م «۴۵۸» ـ اگر در یکی از جاهای وضو، زخم یا دُمَل یا شگستگی باشد؛ چنانچه روی آن باز است و آب برای آن زیانی ندارد، لازم است به شیوه معمول وضو گرفت.
م «۴۵۹» ـ اگر زخم یا دمل یا شگستگی در صورت و دستهاست و روی آن باز میباشد و آب ریختن روی آن زیان دارد، شستن اطراف آن بسنده است، ولی چنانچه کشیدن دست تَر بر آن زیانی ندارد، دست تَر بر آن بکشد و اگر این اندازه هم زیان دارد یا زخم نجس است و نمیتوان آن را آب کشید، باید اطراف زخم از بالا به پایین شسته شده و سپس پارچه پاکی روی زخم گذاشته و دست تَر روی آن کشیده شود و اگر گذاشتن پارچه ممکن نیست، شستن اطراف زخم کافی است و در هر صورت، تیمّم لازم نیست.
م «۴۶۰» ـ اگر زخم یا دمل یا شکستگی در جلوی سر یا روی پاهاست و روی آن باز است؛ چنانچه نتواند آن را مسح کند، باید پارچه پاکی روی آن بگذارد و روی پارچه را با خیسی آب وضو که در دست مانده است مسح کند و تیمّم هم لازم نیست و اگر گذاشتن پارچه ممکن نباشد، لازم است بهجای گرفتن وضو تیمّم کند.
م «۴۶۱» ـ اگر روی دُمَل یا زخم یا شکستگی بسته باشد؛ چنانچه باز کردن آن ممکن است و زحمت و مشقت هم ندارد و آب هم برای آن زیانی ندارد، لازم است روی آن را باز کند و وضو بگیرد؛ خواه زخم و مانند آن در صورت و دست باشد یا جلوی سر و روی پا.
م «۴۶۲» ـ اگر نمیتوان روی زخم را باز کرد، ولی خود زخم و چیزی که روی آن گذاشته شده پاک است و رساندن آب به زخم ممکن میباشد و زیان، زحمت و مشقت
(۱۶۰)
هم ندارد، لازم است آب را به روی زخم برساند و اگر زخم یا چیزی که روی آن گذاشته شده نجس است؛ چنانچه آب کشیدن آن و رساندن آب به روی زخم بدون زحمت و مشقت ممکن باشد، باید آن را آب بکشد و هنگام وضو آب را به زخم برساند و چنانچه آب برای زخم زیان دارد یا رساندن آب به روی زخم ممکن نیست یا زخم نجس است و نمیتوان آن را آب کشید، اطراف زخم را بشوید و اگر جبیره پاک است، روی آن را هم مسح کند.
م «۴۶۳» ـ اگر جبیره شامل همه صورت یا تمام یکی از دستها شود، باز احکام جبیره جاری و وضوی جبیرهای بسنده است، ولی اگر جبیره تمام عضو را نگیرد، بلکه بخش بزرگی از اعضای وضو را گرفته باشد، باید وضوی جبیرهای بگیرد؛ اما در صورتی که وضوی جبیره مشقّت دارد یا ممکن نیست، تیمّم کند.
م «۴۶۴» ـ اگر جبیره، تمام اعضای وضو را گرفته باشد، لازم است تیمّم نماید.
م «۴۶۵» ـ کسی که در کفِ دست و انگشتها جبیره دارد و هنگام وضو دست خیس روی آن کشیده است، میتواند سر و پا را با همان رطوبت مسح کند یا از جاهای دیگر وضو رطوبت بگیرد.
م «۴۶۶» ـ اگر جبیره تمام پهنای روی پا را گرفته باشد، ولی بخشی از طرف انگشتان و بخشی از بالای پا باز است، باید بخشهایی از روی پا را که باز میباشد و جایی را که جبیره است، مسح کند.
م «۴۶۷» ـ اگر در صورت یا دست چند جبیره باشد، باید میان آنها را بشوید و چنانچه جبیرهها در سر یا روی پا باشد، میان آنها را مسح کند و در جاهایی که جبیره است، برابر احکام جبیره رفتار نماید.
م «۴۶۸» ـ اگر جبیره بیش از معمول، اطراف زخم را گرفته باشد و برداشتن آن ممکن نیست، برابر احکام جبیره رفتار کند و تیمّم لازم نیست و در صورتی که برداشتن جبیره ممکن است، جبیره را بردارد. پس اگر زخم در صورت و دست میباشد، اطراف
(۱۶۱)
آن را بشوید و چنانچه در سر یا روی پاست، اطراف آن را مسح کند و برای جای زخم برابر احکام جبیره رفتار نماید.
م «۴۶۹» ـ اگر در جای وضو، زخم، جراحت و شکستگی نیست، ولی به جهت دیگری آب برای همه دست و صورت زیان دارد، تیمّم کند و نیز چنانچه برای بخشی از دست و صورت هم زیان دارد، تیمّم بسنده است.
م «۴۷۰» ـ کسی که جایی از اعضای وضو را رگ زده است و نمیتواند آن را آب بکشد یا آب برای آن ضرر و زیان دارد؛ خواه روی آن بسته باشد یا باز، برابر احکام جبیره رفتار کند.
م «۴۷۱» ـ اگر در جای وضو یا غسل چیزی چسبیده است که برداشتن آن ممکن نیست یا به اندازهای مشقت دارد که نمیتوان آن را تحمل کرد، لازم است برابر احکام جبیره رفتار کرد.
م «۴۷۲» ـ غسل جبیرهای مانند وضوی جبیرهای است و میتوان آن را ترتیبی یا ارتماسی بجا آورد، مگر آن که ارتماس زیانبار باشد یا باعث سرایت نجاست گردد که در این صورت لازم است به گونه ترتیبی انجام گیرد.
م «۴۷۳» ـ کسی که وظیفه وی تیمّم است، اگر در بخشی از جاهای تیمّم وی زخم، دُمَل یا شکستگی باشد، برابر احکام وضوی جبیرهای، تیمّم جبیرهای نماید.
م «۴۷۴» ـ کسی که باید با وضو یا غسل جبیرهای نماز بخواند؛ چنانچه بداند عذر او تا آخر وقت برطرف نمیشود، میتواند نماز خود را در اول وقت بخواند، ولی اگر اطمینان دارد که تا آخر وقت، عذر او برطرف میشود، لازم است صبر کند و اگر تا آخر وقت، عذر او برطرف نشد، نماز را با وضو یا غسل جبیرهای بجا آورد.
م «۴۷۵» ـ اگر لازم باشد انسان در اثر بیماری چشم، مژه خود را بچسباند، لازم است وضو و غسل را به صورت جبیرهای انجام دهد و تیمّم لازم نیست، ولی در صورتی که مژه برای چشم خود بکارد و جزو بدن وی شمرده شود، در حکم مژه
(۱۶۲)
طبیعی است و باید وضو بگیرد.
م «۴۷۶» ـ کسی که نمیداند وظیفه وی تیمّم است یا وضوی جبیرهای، اگر ندانستن او از روی ناآگاهی از مسأله است، باید از شخص آگاه به مسأله بپرسد و اگر ممکن نیست، باید هر دو را بجا آورد.
م «۴۷۷» ـ نمازهایی را که انسان با وضوی جبیرهای خوانده است صحیح میباشد و پس از آنکه عذر وی برطرف شد وضوی او باطل نمیشود، پس میتواند نمازهای بعدی را نیز با همان وضو بخواند، ولی اگر بهخاطر آن که نمیدانسته تکلیف وی جبیره است یا تیمّم و هر دو را انجام داده باشد، لازم است برای نمازهای بعدی وضو بگیرد.
م «۴۷۸» ـ رنگ کردن مو و ابرو اشکال ندارد و اگر از رنگ موهای رایج و رنگهای گیاهی که جِرم ندارد استفاده شود، وضو و غسل بر آن جایز است، ولی اگر رنگ مورد استفاده بهطور استثنایی دارای جِرم باشد یا در جرم داشتن آن شک داشته باشد، وضو گرفتن و غسل با آن اشکال دارد.
س «۴۷۹» ـ اگر روی پا نجس باشد و فرد نتواند آن را برای مسح آب بکشد، وظیفه وی چیست؟
ج ـ اگر همه جای مسح نجس باشد و نتواند اندازه واجب مسح را انجام دهد، لازم است وضوی جبیره بگیرد و پارچه پاکی روی موضع بیندازد و با دست خیس مسح نماید.
س «۴۸۰» ـ شخصی که از ناحیه پا مجروح شده و جراحت و شکستگی او بهگونهای است که آب برای وی زیان دارد، آیا میتواند پلاستیکی مانند جوراب را به عنوان مانع از رسیدن آب حمام در پا بکشد و غسل کند؟ آیا این غسل صحیح است؟
ج ـ صحیح است و غسل جبیرهای بهشمار میرود، ولی پلاستیک نباید بیش
(۱۶۳)
از اندازه معمول بر جای زخم و جایی که آب برای آن زیان داشته است قرار بگیرد.
س «۴۸۱» ـ در مواردی که جبیره، چند عضو وضو را بهگونه کامل در بر گرفته است و پارهای از زخمها نجس میباشد و بهخاطر شرایط سخت بیرونی؛ مانند: وصل سُرم گرفتن وضوی جبیرهای دارای سختی عمومی یا شخصی میباشد یا احتمال زیان برای زخم وجود دارد، تکلیف چیست؟ آیا در مواردی که وضوی جبیرهای دارای سختی عمومی یا شخصی یا زیانبار باشد، تیمّم کافی است؟
ج ـ تیمّم بسنده است؛ چنانکه وضوی غیرجبیرهای نیز با حرج، مشقّت و خوف از زیان ساقط است.
(۱۶۴)
(۱۶۵)
فصل سوم
«غسـل»
م «۴۸۲» ـ اگر منی از جای خود حرکت کند و بیرون نیاید یا انسان شک کند که منی از او بیرون آمده است یا نه، غسل بر او واجب نیست.
م «۴۸۳» ـ کسی که نمیتواند غسل یا تیمّم کند، اگر خود را پس از رسیدن وقت نماز، جُنُب کند، گناهی مرتکب نشده است.
م «۴۸۴» ـ برای مسّ بچه مرده؛ حتی بچه سقط شدهای که چهار ماه او پایان یافته، غسل مس میت واجب است. بنابراین، اگر بچه چهار ماههای مرده به دنیا بیاید، مادر او باید غسل مس میت کند.
س «۴۸۵» ـ اگر از شخصی بدون شهوت، منی خارج شود، آیا جُنُب است یا خیر؟
ج ـ اگر انسان یقین دارد آبی که از او خارج شده منی است؛ هرچند که بدون شهوت بیرون آمده باشد، جنب است.
س «۴۸۶» ـ این جانب، معلول و فلج هستم و توان استحمام و غسل را ندارم، ولی هنگامی که دیگران مرا روی زمین خوابانیده و میشویند در همان حالت با ریختن آب به روی سر، گردن و راست و چپ بدن، نیت غسل میکنم، آیا غسل بهگونه گفته شده صحیح است؟
(۱۶۶)
ج ـ اشکال ندارد.
س «۴۸۷» ـ کسی که تمام پای او گچ گرفته شده است اگر جنب شود، غسل بر او واجب میباشد یا تیمّم یا هر دو؟ آیا وی میتواند وارد مسجد شود؟
ج ـ اگر میتواند غسل جبیرهای کند و برای او سختی ندارد، لازم است غسل کند و در غیر اینصورت، تیمّم نماید و پس از انجام وظیفه، رفتن به مسجد اشکال ندارد.
س «۴۸۸» ـ کسی که در خود احساس شهوت میکند ولی به خاطر قطع نخاع تشخیص نمیدهد که جنب شده است یا نه، آیا حکم جنب را دارد یا نه؟
ج ـ احساس شهوت تنها سبب جنابت نمیشود، مگر این که یقین به خارج شدن منی کند و اگر شک در بیرون آمدن منی داشته باشد، جنابت حاصل نمیشود.
س «۴۸۹» ـ اشخاص قطع نخاعی پس از بیدار شدن از خواب در کیسه مخصوص ادرار خود مادهای میبینند و نمیدانند منی است یا چیز دیگر، وظیفه آنان چیست؟ آیا باید غسل نمایند؟
ج ـ اگر شک کنند که منی از آنها خارج شده است، غسل بر آنها واجب نیست.
س «۴۹۰» ـ اشخاص قطع نخاعی گاهی خوابهای مهیج میبینند و نمیدانند که جنب شدهاند یا نه، آیا مکلّف به غسل هستند؟
ج ـ اگر یقین به جنابت ندارند، حکم جنب را دارا نیست.
س «۴۹۱» ـ شخصی به علت شکستگی پای چپ خود توان غسل را ندارد و باید غسل جبیرهای کند، غسل جبیرهای چگونه انجام میگیرد؟
ج ـ غسل جبیرهای مانند وضوی جبیرهای است و باید آن را به صورت ترتیبی بجا آورد؛ برای مثال، کسی که بخشی از پای چپ وی را گچ گرفتهاند و
(۱۶۷)
نمیتواند آب را به آن برساند، پس از شستن سر و گردن و بقیه بدن، اگر میتواند دستِ خیس روی جبیره (بخش گچ گرفته) بکشد و در غیر اینصورت پارچه پاکی روی آن بگذارد و دست خیس روی آن بکشد و اگر این کار هم ممکن نیست، تیمّم بدل از غسل نماید.
س «۴۹۲» ـ در بیمارستانها، منی جانبازان قطع نخاعی برای آزمایش یا تلقیح نمودن به همسرانشان برای باروری نوزاد با دستگاه ویژهای گرفته میشود، آیا پس از گرفتن آن منی که در حالت بیهوشی انجام میشود، باید غسل نمایند؟
ج ـ اگر منی را از مجرای طبیعی بگیرند؛ خواه در حال بیهوشی باشد یا در حال طبیعی، موجب جنابت است و غسل دارد و اگر از غیر مجرای طبیعی بگیرند، باعث جنابت نیست و غسل جنابت ندارد.
س «۴۹۳» ـ آیا جانبازان قطع نخاعی پس از جماع؛ با توجّه به این که خارج شدن منی در آن مشهود نیست، باید غسل کنند؟
ج ـ اگر آمیزش و دخول محقق شده است یا به خروج منی یقین داشته باشند، باید غسل کنند.
س «۴۹۴» ـ از شخصی ـ به خاطر بیماری ـ به صورت دایم منی بیرون میآید و نمیتواند خود را کنترل کند، آیا این شخص همیشه جنب است؟
ج ـ برای بار اول غسل کند، ولی برای مرتبههای بعد، غسل لازم نیست.
حیض، نفاس و استحاضه
س «۴۹۵» ـ برخی از پزشکان با تجویز قرصهای ویژهای برای بانوانی که به سن یائسگی رسیدهاند، عادت ماهیانه آنان را به گونهای تنظیم میکنند که مانند پیش از یائسگی در هر ماه در تاریخ معین و به مدّت معین خون میبینند و به عبارت دیگر، برای جلوگیری از مشکلات و بیماریهایی که قطع عادت ماهیانه برای بانوان
(۱۶۸)
پیش میآورد، عادت ماهانه را استمرار میدهند. چنین خونی از نظر شرعی، حکم حیض را دارد یا استحاضه؟
ج ـ در فرض یاد شده استحاضه شمرده میشود و احکام آن را دارد.
س «۴۹۶» ـ با توجّه به استفاده از قرص و مدّت زمان حیض که در تاریخ معین، هفت روز است، لوله رحم من را بستهاند. پس از این عمل، حیض در تاریخ معین شروع شد، ولی از هفت روز بیشتر شد و نزدیک دوازده روز ادامه پیدا کرد، آیا وقت اضافه که پنج روز است حکم استحاضه را دارد یا خونریزی زخمهای عمل است؟
ج ـ مدّت زمان بیشتر از عادت همیشگی حکم استحاضه را دارد و باید برابر حکم آن رفتار شود، مگر آن که شرایط و ویژگیهای حیض را داشته باشد که در این صورت باید تا ده روز را حیض و بقیه را استحاضه قرار داد.
س «۴۹۷» ـ غسل پس از سقط جنین چیست؟ آیا غسل نفاس است یا روح داشتن جنین برای نفاس شرط است؟
ج ـ خونی که پس از سقط جنین دیده میشود، خون نفاس است و غسل نفاس دارد و روح داشتن جنین، شرط تحقّق نفاس نیست.
س «۴۹۸» ـ زنی که سزارین میشود و بچه را از پهلوی او خارج میکنند خون میبیند، آیا این خون، نفاس است یا استحاضه؟
ج ـ خونی که از مجرای طبیعی و در اثر زایش بیرون میآید، نفاس شمرده میشود؛ هرچند بچه را با جراحی از پهلو خارج کرده باشند، ولی خونی که از محل عمل جرّاحی خارج میشود، نفاس نیست.
س «۴۹۹» ـ شماری از بانوان برای پیشگیری از بارداری از ابزارهای درون رحمی (آی.یو.دی) استفاده میکنند. خانمهایی که عادت ماهانه سنگین دارند برای کم کردن میزان خونریزی نیز از گونه جدید این وسیله استفاده میکنند. حال
(۱۶۹)
خانمی که پیش از این دارای عادت ماهیانه وقتیه و عددیه بوده و پس از کارگذاری این وسیله، عادت خود را از دست داده است، به این صورت که بیش از یک ماه به صورت کامل پاک است و پس از آن، مدّت پانزده تا بیست روز یا کمتر و بیشتر تنها لکه میبیند و هیچگاه سه روز پشت سر هم خون نمیبیند و برای نمونه، یک روز خون میبیند(به صورت رگههای خونی در ترشح) سپس یک یا دو روز پاک است، دوباره لک میبیند و سپس چند روز پاک است و دوباره لک میبیند و بهگونه دقیق هم نمیداند چه زمانی به صورت کامل پاک خواهد شد، وظیفه این خانم در رابطه با عبادت در روزهایی که باید حیض حساب کند یا احتیاط نماید و از جهت زمان مناسب برای غسل چگونه است؟ آیا همه این روزها را باید حیض قرار دهد یا باید در همه این روزها احتیاط نماید یا در اصل هیچکدام حیض حساب نمیشود؟ همچنین، اگر بر فرض در میان این دو یا سه روز، پشت سر هم لک ببیند، یا در صورتی که به فرض، مجموع خونها ـ به اندازه کم و فقط بهصورت لک و بدون این که سه روز اول پشت سر هم باشد ـ ده روز یا کمتر طول بکشد، چه حکمی دارد؟
ج ـ سه روز پیدرپی خون دیدن در اول حیض شرط است و تا هر زمان که این شرط حاصل نشود، حکم استحاضه را دارد؛ خواه خون از شرمگاه بیرون آید یا تنها از رَحِم به آن برسد، ـ به هر حال باید پی درپی باشد و در صورت شک نیز استحاضه شمرده میشود، ولی پس از سه روز نخست، پی درپی بودن شرط نیست، بنابراین، اگر خروج خونی که شرایط و علایم حیض را دارد از ده روز بیشتر شود، افزوده بر عادت پیشین و همیشگی، استحاضه است و اگر ده روزه پایان یابد، همه آن حیض شمرده میشود. هرگاه زنی عادت زنانه ثابتی نداشته باشد، ولی شرایط و علایم حیض را در بیش از ده روز ببیند، باید هفت روز آن را حیض قرار دهد؛ به شرط آن که عادت خویشان وی نیز هفت
(۱۷۰)
روز باشد و در غیر اینصورت لازم است ده روز را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.
س «۵۰۰» ـ طی یک عمل جرّاحی رحم زنی را برداشتهاند، خونی که از مجرای عادی دفع خون خارج میشود محکوم به حیض است یا استحاضه یا خون زخم؟
ج ـ نه حیض است و نه استحاضه، بلکه خون زخم شمرده میشود.
س «۵۰۱» ـ خانم حاملهای که پس از بیست هفته بارداری بر اثر مرگ جنین، اقدام به سقط جنین کرده است، چه غسلی دارد؟
ج ـ از لحظهای که نخستین جزو بچه از شکم مادر بیرون میآید یا بیرون آورده میشود، هر خونی که میبیند، اگر پیش از ده روز یا سَرِ ده روز قطع شود، خون نفاس است و لازم نیست خلقت بچه تمام باشد، بلکه اگر عَلَقه هم از رحم زن خارج شود، خونی که تا ده روز میبیند خون نفاس است و هرگاه زن از خون پاک شد، لازم است غسل نفاس کند.
(۱۷۱)
فصل چهارم
«تیمّم»
م «۵۰۲» ـ اگر کسی از مصرف آب بر جان خود میترسد یا بترسد که به واسطه مصرف آب، بیماری یا عیبی در او ایجاد شود یا بیماری وی طول بکشد یا شدت یابد یا به سختی درمان شود، لازم است تیمّم نماید، ولی چنانچه آب گرم برای او زیان ندارد، با آب گرم وضو بگیرد یا غسل کند.
م «۵۰۳» ـ لازم نیست انسان یقین کند که آب برای او زیان دارد، بلکه اگر احتمال زیان هم بدهد؛ چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد یا از آن احتمال، ترس برای او پیدا شود، لازم است تیمّم کند.
م «۵۰۴» ـ کسی که مبتلا به چشمدرد است و آب برای او زیان دارد، لازم است تیمّم نماید.
م «۵۰۵» ـ کسی که میداند آب برای وی زیان ندارد؛ چنانچه غسل کند یا وضو بگیرد و بعد بفهمد که آب برای او زیان داشته است، وضو و غسل او صحیح میباشد.
م «۵۰۶» ـ اگر کسی به واسطه یقین یا ترس از زیان تیمّم کند و پیش از نماز بفهمد که آب برای وی زیان ندارد، تیمّم او باطل است و اگر پس از نماز بفهمد، نماز صحیح است.
(۱۷۲)
م «۵۰۷» ـ تیمّم با خاک، ریگ، کلوخ و سنگ، اگر پاک باشد، صحیح است و تیمّم به گِل پخته؛ مانند: آجر، کوزه، آهک و گچ پخته نیز صحیح است.
م «۵۰۸» ـ تیمّم بر سنگ گچ، سنگ آهک، سنگ مرمر سیاه و دیگر گونههای سنگ صحیح است، ولی تیمّم به جواهر؛ مانند: سنگ عقیق و فیروزه باطل میباشد.
م «۵۰۹» ـ اگر خاک، ریگ، کلوخ، سنگ و آنچه که تیمّم بر آن صحیح است یافت نشود، لازم است به گرد و غباری که روی فرش، لباس و مانند آن است تیمّم نماید و در صورتی که غبار در لای لباس و فرش باشد، اول دست بزند تا روی آن به غبار آلوده شود و بعد تیمّم کند و چنانچه گرد یافت نشود، باید به گِل تیمّم کند و اگر گِل هم نیافت، نماز را بدون تیمّم بخواند و لازم نیست قضای آن را بجا آورد.
م «۵۱۰» ـ در تیمّم، چهار چیز واجب است:
اول ـ نیت؛
دوم ـ زدن کف دو دست با هم بر چیزی که تیمّم بر آن صحیح است؛
سوم ـ کشیدن کف هر دو دست به تمام پیشانی و دو طرف آن؛ از جایی که موی سر میروید تا ابروها و بالای بینی و باید دست روی ابروها نیز کشیده شود؛
چهارم ـ کشیدن کف دست چپ به تمام پشت دست راست و پس از آن کشیدن کف دست راست به تمام پشت دست چپ.
م «۵۱۱» ـ تیمّم بدل از غسل و بدل از وضو فرقی با هم ندارند.
م «۵۱۲» ـ در تیمّم باید پیشانی و کف دست و پشت آن پاک باشد و اگر کفِ دست، نجس باشد و نتواند آن را آب بکشد، با همان کف دستِ نجس تیمّم کند.
م «۵۱۳» ـ اگر پیشانی یا پشتِ دست کسی زخم است و نمیتواند پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته است باز کند، باید دست را روی آن بکشد و نیز چنانچه کفِ دست زخم باشد و پارچه یا چیز دیگری را که بر آن بسته است را نتواند باز کند، لازم است دست را با همان پارچه به چیزی که تیمّم به آن صحیح است بزند و به پیشانی و
(۱۷۳)
پشتِ دست بکشد.
م «۵۱۴» ـ کسی که نمیتواند وضو بگیرد یا غسل کند، میتواند نمازهای قضای خود را با تیمّم بخواند؛ هرچند احتمال بدهد که عذر او به زودی برطرف میشود، ولی در صورتی که به از بین رفتن عذر تا پیش از تنگ شدن وقت یقین دارد، لازم است منتظر بماند.
م «۵۱۵» ـ کسی که به احتیاط، غسل جبیرهای و تیمّم مینماید، برای نمونه، زخمی در بدن اوست، اگر پس از غسل و تیمّم، نماز بخواند و پس از نماز، حدَث اصغری از او سر زند، مانند آنکه ادرار نماید، لازم است برای نمازهای بعدی وضو بگیرد.
م «۵۱۶» ـ اگر بدل از غسل جنابت یا هر غسل دیگری تیمّم کند، لازم نیست برای نماز وضو بگیرد.
م «۵۱۷» ـ کسی که وظیفه وی تیمّم است، اگر برای کاری تیمّم کند، تا تیمّم و عذر او باقی است میتواند کارهایی را که باید با وضو یا غسل انجام داد بجا آورد، ولی اگر با داشتن آب برای نماز میت یا خوابیدن تیمّم کرده فقط کاری را که برای آن تیمّم نموده است میتواند انجام دهد و همچنین در مورد تیمّم به دلیل تنگی وقت نیز نمیتواند دیگر غرضهای تیمّم را دنبال کند.
س «۵۱۸» ـ مورد تیمّم نیابتی چه جایی است؟
ج ـ مورد تیمّم نیابتی جایی است که وظیفه فرد تیمّم باشد، ولی نتواند بدون کمک نایب تیمّم کند.
س «۵۱۹» ـ نحوه تیمّم نیابتی چگونه است؟
ج ـ نایب، دستهای شخص ناتوان را به زمین بزند و پیشانی و پشت دستهای او را مسح دهد و اگر امکان چنین عملی نبود، نایب دستهای خود را به چیزی بزند که تیمّم با آن صحیح است و بر پیشانی و پشت دستهای شخص ناتوان بکشد.
(۱۷۴)
س «۵۲۰» ـ کسی که انگشتهای دست وی با اختیار باز نمیشود و پس از زدن دو کفِ دست به زمین، انگشتهایش بیدرنگ بسته میشود، آیا نایب میتواند دست او را باز کند و خاک دست او را پاک کند و سپس او، خود صورتش را مسح نماید؟
ج ـ اشکال ندارد.
س «۵۲۱» ـ جانباز قطع نخاعی که تنها به کمک نایب میتواند وضو بگیرد یا تیمّم کند، اگر گرفتن نایب برای وی ممکن نباشد، چه تکلیفی برای نماز دارد؟
ج ـ حکم کسی را دارد که چیزی برای وضو و تیمّم ندارد و باید نماز را بدون وضو و تیمّم بخواند و اگر عذر وی برطرف شد، لازم نیست دوباره نماز را بجا آورد.
س «۵۲۲» ـ این جانب نمیدانستم که آب برایم زیان دارد، پس از گرفتن وضو متوجه شدم که آب برای من زیان داشته است، آیا با این وضو میتوانم نماز بخوانم؟
ج ـ با فرض یاد شده؛ چنانچه غسل کرده یا وضو گرفته و نماز خوانده است، وضو و غسل او صحیح است و در غیر اینصورت، لازم است تکلیف خود را با تیمّم انجام دهد.
س «۵۲۳» ـ اگر رساندن آب به قسمتی از اعضای وضو برای کسی زیان داشته باشد، باید وضو بگیرد یا تیمّم کند؟
ج ـ در این فرض باید وضوی جبیرهای بگیرد و اگر جبیره، تمام صورت یا تمام یکی از دستها را فرا گرفته باشد، باز احکام جبیره جاری است، ولی در صورتی که بیشتر اعضای وضو را گرفته باشد، تیمّم بسنده است و عمل به جبیره لازم نیست.
س «۵۲۴» ـ اگر شخصی احتمال بدهد که آب برای او زیان دارد، آیا در صورت احتمال میتواند تیمّم کند؟
(۱۷۵)
ج ـ لازم نیست یقین کند که آب برای او زیان دارد، بلکه اگر احتمال زیان بدهد، لازم است تیمّم کند.
س «۵۲۵» ـ اینجانب یقین داشتم که مصرف آب برای من زیان دارد؛ بر این اساس، بجای وضو تیمّم کردم، ولی پیش از نماز فهمیدم آب برایم زیان ندارد، آیا میتوانم با این تیمّم نماز بخوانم؟
ج ـ چنانچه پیش از نماز بفهمد که آب برای وی زیان ندارد، تیمّم باطل است و لازم است وضو بگیرد، ولی اگر پس از نماز بفهمد، نماز صحیح است.
س «۵۲۶» ـ اگر کسی بترسد که با وضو گرفتن بیمار میشود یا بیماری او شدت میگیرد یا دیرتر بهبود مییابد، چه وظیفه دارد؟
ج ـ در هر سه فرض، نباید وضو بگیرد، بلکه تیمّم بر او واجب است.
س «۵۲۷» ـ شخصی که یک چشم او جرّاحی شده است و آب برای چشم وی زیان دارد و به خاطر زیانبار بودن گرد و خاک برای چشم، تیمّم نیز نمیتواند بسازد، چه وظیفهای دارد؟
ج ـ لازم است وضوی جبیرهای بگیرد و اگر به ناچار، بدون وضو یا تیمّم نماز بخواند، قضا ندارد.
س «۵۲۸» ـ دستهای از جانبازان عزیز فلج هستند و از کمر به پایین، حس و توان طهارت یا وضو را ندارند، ولی صورت و دستهای آنها سالم است، آیا چنین افرادی میتوانند تیمّم کنند و نماز بخوانند؟
ج ـ با فرض این که توان ندارند وضو بگیرند، میتوانند با تیمّم نماز بخوانند.
س «۵۲۹» ـ کسی که، هم پشت و هم کف دست وی باندپیچی شده است آیا برای مسح در تیمّم باید ساق را بر زمین بزند یا کفِ دست باندپیچی شده را؟
ج ـ باید همان کف دست باندپیچی شده را بر چیزی که تیمّم بر آن صحیح است بزند و پشت دست را با همان مسح کند.
(۱۷۶)
س «۵۳۰» ـ چشم راست اینجانب بر اثر اصابت ترکش خمپاره از حدقه بیرون آمده و فقط جای خالی آن مانده، ولی به علت ترشحات و جراحاتی که دارد هنوز بهبودی نیافته است و روی آن را بستهام؛ حال چگونه باید وضو بگیرم یا تیمّم نمایم؟ آیا میتوانم در تیمّم، دست خود را از روی مانع به چشم بکشم؟
ج ـ اگر میتوانید، لازم است وضوی جبیره بگیرید و در صورت تیمّم، مسح تا ابرو بسنده است و لازم نیست روی چشم باز باشد.
س «۵۳۱» ـ این جانب جانبازی هستم که به هیچ صورت نمیتوانم تیمّم کنم، وظیفه من برای نماز چیست؟
ج ـ در این صورت، نایب، دستهای شما را به زمین بزند و سپس شما را تیمّم دهد و اگر این شیوه ممکن نباشد، بدون تیمّم نماز بخوانید و اگر روزی عذر شما برطرف شد، لازم نیست نمازهایی را که بدینگونه خواندهاید قضا نمایید.
س «۵۳۲» ـ کسی که پای وی شکسته شده است و هنگام وضو یا غسل، آب برای پای او زیان ندارد، ولی گچی را که بر پای او بسته شده است را خراب کند و مشقت داشته باشد، چه وظیفهای دارد؟
ج ـ باید به جبیره عمل نماید.
س «۵۳۳» ـ کسی که به خاطر زخمهای وارد شده بر برخی از اعضای وضو مجبور است تیمّم نماید، آیا میتواند برای حفظ طهارت با این که وقت نماز نرسیده است تیمّم کند و با آن نماز بخواند یا باید دوباره تیمّم کند؟
ج ـ تیمّم به قصد حفظ طهارت ـ که امر پسندیدهای است ـ اشکال ندارد و اگر عذر تا آخر وقت مانده باشد، میتواند با همان تیمّم پیش از وقت، نماز بخواند.
س «۵۳۴» ـ اگر در کفِ دست تیمّم کننده خون خشک شدهای باشد که تطهیر آن ممکن نیست، آیا میتواند عین خون را برطرف و سپس تیمّم کند یا باید با پشت دست تیمّم نماید؟
(۱۷۷)
ج ـ اگر تطهیر با آب امکان ندارد، با همان کفِ دست تیمّم کند.
بیمار محتضر
م «۵۳۵» ـ مسلمانی را که محتضر است؛ یعنی در حال جان دادن است؛ خواه مرد باشد یا زن، بزرگ باشد یا کوچک، لازم است به پشت خوابانده شود؛ بهگونهای که کف پاهای وی بهسوی قبله باشد و اگر خواباندن او به این شیوه به صورت کامل ممکن نیست، تا اندازهای که ممکن است باید برابر این حکم رفتار شود، و چنانچه خواباندن او به هیچ وجه ممکن نباشد، او را به پهلوی راست یا به پهلوی چپ رو به قبله بخوابانند.
م «۵۳۶» ـ تا وقتی که محتضر را از محل احتضار حرکت ندادهاند، باید بهسوی قبله باشد و پس از حرکت دادن لازم نیست.
م «۵۳۷» ـ رو به قبله کردن محتضر بر هر مسلمانی واجب است و اجازه گرفتن از ولی و سرپرست او لازم نیست.
(۱۷۸)
(۱۷۹)
فصل پنجم
«نماز»
قبله
م «۵۳۸» ـ کسی که نماز واجب را ایستاده میخواند باید بهگونهای بایستد که در عرف بگویند رو به قبله ایستاده است.
م «۵۳۹» ـ کسی که لازم است نشسته نماز بخواند، اگر نمیتواند به حالت معمولی بنشیند و در هنگام نشستن، کف پاها را به زمین میگذارد، باید در هنگام نماز خواندن، صورت، سینه و شکم وی رو به قبله باشد، ولی رو به قبله بودن ساق پا لازم نیست.
م «۵۴۰» ـ کسی که نمیتواند نشسته نماز بخواند لازم است در حال نماز بهگونهای به پهلوی راست بخوابد که جلوی بدن او رو به قبله باشد و اگر ممکن نیست؛ بهگونهای به پهلوی چپ بخوابد که جلوی بدن او رو به قبله باشد و اگر این کار را هم نتواند انجام دهد، به پشت بخوابد؛ بهشیوهای که کف پای او رو به قبله باشد.
س «۵۴۱» ـ جانبازانی که مجبورند روبه قبله بخوابند و در همان حال نماز بخوانند (به حالت پشت و پهلو نمیتوانند بخوابند) چه وظیفهای برای خواندن نماز رو به قبله دارند؟
(۱۸۰)
ج ـ لازم است بهگونهای بخوابند که پای آنها رو به قبله باشد.
س «۵۴۲» ـ شخصی که چشمش جرّاحی شده و وضو و تیمّم برای چشم وی زیانبار بوده و بدون طهارت و رعایت جهت قبله نماز خوانده است، آیا نماز وی صحیح است؟
ج ـ در فرض یاد شده، اشکال ندارد، ولی در هنگام بهبودی لازم است نماز را قضا نماید.
س «۵۴۳» ـ شخصی اگر نماز خود را ایستاده بخواند در حال رکوع و سجود از قبله منحرف میشود، ولی اگر نشسته بخواند منحرف نمیشود، حال کدام یک را برگزیند؟
ج ـ غیر از رکوع و سجود، اعمال دیگر را در حال قیام و آن دو را در حال نشسته بجا آورد؛ زیرا توان رو به قبله بودن در حال قیام را ندارد، و این مورد مانند کسی است که توان رکوع و سجود در حال قیام را ندارد ولی توان بر قیام در دیگر اعمال نماز را دارد.
س «۵۴۴» ـ کسی که روی تخت بیمارستان خوابیده و از تغییر جهت تخت بهسوی قبله ناتوان است، چه تکلیفی در خواندن نماز دارد؟
ج ـ کسی که از خواندن نماز رو به قبله ناتوان است، به هر شیوهای که برای او ممکن است باید نماز بخواند؛ زیرا قبله برای ناتوان شرط نیست.
وقت و لباس نمازگزار
م «۵۴۵» ـ هرگاه انسان عذری دارد که اگر بخواهد در اول وقت نماز بخواند ناچار است با تیمّم نماز بخواند؛ چنانچه بداند یا احتمال دهد که عذر او تا آخر وقت باقی است، میتواند در اول وقت نماز بخواند، ولی اگر برای نمونه، لباس وی نجس بوده یا عذر دیگری داشته باشد و احتمال دهد که عذر او از بین میرود، لازم است صبر کند تا
(۱۸۱)
عذر وی برطرف شود و چنانچه عذر او برطرف نشد در آخر وقت نماز بخواند و لازم نیست به اندازهای صبر کند که فقط بتواند کارهای واجب نماز را انجام دهد، بلکه اگر برای مستحبّات نماز؛ مانند: اذان، اقامه و قنوت هم وقت دارد، میتواند تیمّم کند و نماز را با آن مستحبّات بجا آورد.
م «۵۴۶» ـ مرد در حال نماز؛ هرچند کسی او را نبیند، باید شرمگاه خود را بپوشاند و بهتر است از ناف تا زانو را هم بپوشاند.
م «۵۴۷» ـ زن باید در هنگام نماز، تمام بدن؛ حتی سر و موی خود را بپوشاند، ولی پوشاندن صورت به اندازهای که در وضو شسته میشود و دست و پا تا مچ لازم نیست و برای آن که یقین کند که اندازه واجب را پوشانده است باید اندازهای از اطراف صورت و اندازهای پایینتر از مچ را هم بپوشاند.
م «۵۴۸» ـ لباس نمازگزار پنج شرط دارد:
نخست ـ پاک باشد؛
دوم ـ مباح باشد؛
سوم ـ از اجزای مُردار نباشد؛
چهارم ـ از حیوان حرام گوشت نباشد؛
پنجم ـ اگر نمازگزار مرد است لباس او از ابریشم خالص نباشد.
م «۵۴۹» ـ لباس نمازگزار باید پاک باشد و اگر کسی به عمد با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، نماز وی باطل است.
م «۵۵۰» ـ کسی که نمیداند نماز خواندن با بدن و لباس نجس باطل است و در ندانستن حکم مسأله کوتاهی کرده باشد، اگر با بدن یا لباس نجس نماز بخواند، نماز وی باطل است.
م «۵۵۱» ـ اگر کسی به خاطر کوتاهی نداند که چیز نجسی نجس است، برای نمونه، نداند ادرار حیوان حرام گوشت نجس است و در حالی که بدن یا لباس وی با آن نجس
(۱۸۲)
شده است نماز بخواند، نماز وی باطل است.
م «۵۵۲» ـ اگر کسی نداند که بدن یا لباس وی نجس است و پس از نماز بفهمد که نجس بوده، نماز او صحیح است، ولی اگر در وقت بفهمد، لازم است دوباره آن نماز را بخواند.
م «۵۵۳» ـ اگر کسی فراموش کند که بدن یا لباس وی نجس است و در میان نماز یا پس از آن به یاد آورد، باید نماز خود را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته است، قضا نماید.
م «۵۵۴» ـ کسی که در تنگی وقت، وارد خواندن نماز شده است، اگر لباس او در میان نماز نجس شود و پیش از آن که چیزی از نماز را با نجاست بخواند بفهمد که نجس شده یا بفهمد که لباس او نجس است و شک کند که همان وقت نجس شده است یا از پیش نجس بوده؛ چنانچه آب کشیدن یا عوض کردن یا بیرون آوردن لباس، نماز خود را به هم نمیزند و میتواند لباس را بیرون آورد، باید لباس را آب بکشد یا عوض کند یا اگر چیز دیگری شرمگاه او را پوشانده است، لباس وی را بیرون آورد و نماز را تمام کند، ولی اگر چیز دیگری شرمگاه او را نپوشانده است و لباس را هم نمیتواند آب بکشد یا عوض کند، باید لباس خود را بیرون آورد و به حکمی که برای برهنگان گفته شده است نماز را به پایان ببرد و چنانچه بهگونهای است که اگر لباس را آب بکشد یا آن را عوض کند نماز به هم میخورد یا در اثر سرما و مانند آن نمیتواند لباس را بیرون آورد، لازم است با همان حال نماز را تمام کند و نماز وی صحیح است.
م «۵۵۵» ـ کسی که در تنگی وقت وارد خواندن نماز شده است، اگر در میان نماز بدن او نجس شود و پیش از آن که چیزی از نماز را با نجاست بخواند متوجه شود که نجس شده یا بفهمد که بدن او نجس است و شک کند که همان وقت نجس شده یا از پیش نجس بوده است؛ چنانچه آب کشیدن بدن، نماز وی را به هم نمیزند، باید آب بکشد و اگر صورت نماز را به هم میزند، لازم است با همان حال، نماز را به پایان ببرد و نماز یاد شده صحیح میباشد.
(۱۸۳)
م «۵۵۶» ـ کسی که در پاک بودن بدن یا لباس خود شک دارد؛ چنانچه نماز بخواند و پس از نماز بفهمد که بدن یا لباس وی نجس بوده است، اگر در وقت بفهمد، لازم است دوباره نماز را بجا آورد و در غیر اینصورت، نماز او صحیح است.
م «۵۵۷» ـ اگر کسی خونی در بدن یا لباس خود ببیند و یقین کند که از خونهای نجس نیست، برای نمونه یقین کند که خون پشه است؛ چنانچه پس از نماز بفهمد که از خونهایی بوده است که نمیتوان با آن نماز خواند، نماز او صحیح است.
م «۵۵۸» ـ هرگاه کسی یقین کند خونی که در بدن یا لباس اوست، خون نجسی است که نماز خواندن با آن صحیح است، برای نمونه، یقین کند خون زخم و دمل است؛ چنانچه پس از نماز بفهمد لباس وی خونی بوده که نماز خواندن با آن باطل است، نماز صحیح است.
م «۵۵۹» ـ اگر انسان نجس بودن چیزی را فراموش کند و بدن یا لباس وی با رطوبت به آن برسد و در حال فراموشی نماز بخواند و پس از نماز به یاد آورد، نماز صحیح است، ولی چنانچه بدن وی با رطوبت به چیزی که نجس بودن آن را فراموش کرده است برسد و بدون اینکه خود را آب بکشد غسل کند و سپس نماز بخواند، غسل و نماز وی باطل است؛ زیرا غسل وی بهخاطر نجاست بدن باطل بوده؛ پس نماز هم باطل است.
م «۵۶۰» ـ اگر جایی از اعضای وضو با رطوبت به چیزی که نجس بودن آن را فراموش کرده است برسد و پیش از آن که آن را آب بکشد وضو بگیرد و سپس نماز بخواند، وضوی وی باطل است و نماز بهخاطر بطلان وضو باطل میباشد.
م «۵۶۱» ـ در سه صورت، اگر بدن یا لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحیح است:
یکم ـ در اثر زخم یا جراحت یا دملی که در بدن اوست لباس یا بدن وی به خون آلوده شده باشد.
دوم ـ بدن یا لباس او به اندازه کمتر از درهم ـ که نزدیک به اندازه گودی کف دست میباشد ـ به خون آلوده باشد.
(۱۸۴)
سوم ـ ناچار باشد با بدن یا لباس نجس نماز بخواند.
م «۵۶۲» ـ اگر فقط لباس نمازگزار نجس باشد، در این دو صورت، نماز او صحیح است:
نخست ـ لباسهای کوچک او؛ مانند: جوراب و کلاه نجس باشد.
دوم ـ لباس زن یا مردی که پرستار بچه است نجس شده باشد.
م «۵۶۳» ـ اگر در بدن یا لباس نمازگزار، خون زخم، جراحت یا دمل باشد؛ بهگونهای که آب کشیدن بدن یا لباس یا عوض کردن لباس برای بیشتر مردم یا برای شخص او سخت است، تا وقتی که زخم یا جراحت یا دمل بهبودی نیافته است میتواند با آن خون نماز بخواند. همچنین است اگر عفونتی که با خون بیرون آمده یا دارویی که روی زخم گذاشته شده نجس شده باشد و در بدن یا لباس او باشد.
م «۵۶۴» ـ اگر خون از جای بریدگی و زخمی که بهزودی بهبود مییابد و شستن آن آسان است در بدن یا لباس نمازگزار مانده باشد، نماز باطل است.
م «۵۶۵» ـ اگر جایی از بدن یا لباس که با زخم فاصله دارد با رطوبت زخم نجس شود، نمازگزار نمیتواند با آن نماز بخواند، ولی در صورتی که جایی از بدن یا لباس باشد که بهگونه معمول با رطوبت زخم آلوده میشود، نماز خواندن با آن اشکال ندارد.
م «۵۶۶» ـ اگر از زخمی که درون دهان و بینی و مانند آن است خونی به بدن یا لباس انسان برسد، باید با آن نماز نخواند، ولی چنانچه با خون بواسیر آلوده شود، میتوان نماز خواند؛ هرچند دانههای آن در داخل باشد.
م «۵۶۷» ـ کسی که بدن وی زخم است، اگر در بدن یا لباس خود خونی ببیند و نداند از زخم است یا خون دیگر، نماز خواندن با آن اشکال ندارد.
م «۵۶۸» ـ اگر چند زخم در بدن کسی باشد و بهگونهای نزدیک هم باشد که یک زخم شمرده شود، تا زمانی که همه آن بهبودی نیافته است، نماز خواندن با آن خون اشکال ندارد، ولی در صورتی که به اندازهای از هم دور باشد که هر کدام یک زخم به
(۱۸۵)
حساب آید، هرکدام که بهبود یافت لازم است برای خواندن نماز، بدن و لباس را از خون آن آب بکشد.
م «۵۶۹» ـ اگر کمترین مقدار؛ حتی سرِ سوزنی خون حیض، نفاس، استحاضه یا خون نجسالعین؛ مانند: خون سگ، خوک، مُردار، غیرمسلمان یا خون حیوان حرام گوشت در بدن یا لباس نمازگزار باشد، نماز او باطل است، ولی خونهای دیگر؛ مانند: خون بدن مسلمان یا خون حیوان حلال گوشت؛ هرچند در چند جای بدن و لباس باشد، در صورتی که روی هم کمتر از اندازه ضرب دوم یک سکه دویست و پنجاه ریالی (به اندازه تقریبی گودی کف دست)باشد، نماز خواندن با آن اشکال ندارد.
م «۵۷۰» ـ اگر خون، روی لباسی که آستر دارد بریزد و به آستر آن برسد یا بر آستر بریزد و به لباس برسد، لازم است هر کدام را جدا در نظر گرفت؛ پس در صورتی که خون روی لباس و آستر، کمتر از اندازه تقریبی ضرب دوم یک سکه دویست و پنجاه ریالی باشد، نماز خواندن با آن صحیح است و اگر بیشتر باشد، نماز خواندن با آن باطل است.
م «۵۷۱» ـ اگر خون بدن یا لباس کمتر از درهم باشد و رطوبتی به آن برسد؛ چنانچه خون و رطوبتی که به آن رسیده است به اندازه ضرب دوم یک سکه دویست و پنجاه ریالی یا بیشتر باشد و اطراف آن را آلوده کند، نماز خواندن با آن باطل است، ولی در صورتی که رطوبت و خون به اندازه آن نباشد و اطراف را هم آلوده نکند، نماز خواندن با آن اشکال ندارد.
م «۵۷۲» ـ اگر بدن یا لباس به خون آلوده نشود، ولی با رسیدن به خون نجس شود؛ اگرچه اندازهای که نجس شده کمتر از اندازه سکه گفته شده باشد، نمیتوان با آن نماز خواند.
م «۵۷۳» ـ اگر بدن یا لباس به چیزی جز خون نجس شود؛ هرچند کمتر از سکه گفته شده باشد، نماز خواندن با آن باطل است. همچنین است اگر به آب یا چیز دیگری
(۱۸۶)
نجس شود که با خون نجس شده است.
م «۵۷۴» ـ زن یا مردی که پرستار بچه است و بیشتر از یک لباس ندارد، هرگاه در شبانهروز یک مرتبه لباس خود را آب بکشد؛ اگرچه تا روز دیگر لباس وی به ادرار بچه نجس شود، میتواند با آن لباس نماز بخواند.
س «۵۷۵» ـ آیا نجس بودن صندلی چرخدار یا عصا برای نماز اشکال دارد؟
ج ـ اگر نجاست صندلی یا عصا سرایت نکند، اشکال ندارد.
س «۵۷۶» ـ آیا نجس بودن دست یا پای مصنوعی برای نماز اشکال دارد؟
ج ـ اگر جزو بدن شمرده شود، لازم است پاکی و طهارت آن رعایت شود.
س «۵۷۷» ـ کسی که در حالت خوابیده نماز میخواند و ملحفه روی او حکم پوشش شرمگاه را دارد؛ چنانچه ملحفه نجس باشد، وظیفه وی برای نماز چیست؟
ج ـ اگر پوشش شرمگاه همان ملحفه است، باید پاک باشد.
س «۵۷۸» ـ شخصی که در حالت خوابیده نماز میخواند؛ چنانچه ملحفه زیر پای وی نجس باشد، آیا نماز او اشکال دارد؟
ج ـ اشکال ندارد.
س «۵۷۹» ـ جانبازان قطع نخاعی، در مواردی بهخاطر نبودن امکانات برای تطهیر با بدن نجس نماز میخوانند، آیا نماز آنها صحیح است؟
ج ـ در فرض یاد شده، نماز صحیح است.
س «۵۸۰» ـ اگر برطرف کردن عین نجاست از بدن و لباس بیمار دارای مشقت و زحمت باشد، چگونه باید نماز را بجا آورد؟
ج ـ تا جایی که ممکن است با نجاست کمتری نماز گزارده شود.
س «۵۸۱» ـ بیماری که در بیمارستان است و بهگونهای صدمه دیده است که توان حرکت از روی تخت را ندارد و نمیتواند خود را هنگام قضای حاجت حتی با
(۱۸۷)
پارچه یا دستمال کاغذی یا چیز دیگری تطهیر و ازاله نجاست نماید و با این حال نماز میخواند، آیا پس از این که بهبود یافت لازم است نمازهای خود را قضا کند؟
ج ـ چون به وظیفه خود در حد توان عمل کرده است، قضا لازم نیست.
(۱۸۸)
(۱۸۹)
فصل ششم
«واجبات نماز»
تکبیرةالاحرام
م «۵۸۲» ـ کسی که لال است یا به خاطر بیماری نمیتواند «اللّه اکبر» را درست بگوید، لازم است هرگونه که میتواند آن را بگوید و اگر به هیچوجه نمیتواند، باید آن را در قلب خود بگذراند و برای تکبیر اشاره کند و در صورتی که میتواند، زبان خود را هم حرکت دهد.
قیام
م «۵۸۳» ـ اگر کسی در میان نماز از ایستادن ـ بهگونهای که در مسأله بعد میآید ـ ناتوان شود، لازم است بنشیند و اگر از نشستن هم ناتوان باشد، باید بخوابد، ولی تا بدن وی آرام نگرفته است، نباید چیزی بخواند.
م «۵۸۴» ـ تا انسان میتواند ایستاده نماز بخواند نباید بنشیند، برای نمونه، کسی که در هنگام ایستادن بدن وی حرکت میکند یا مجبور است به چیزی تکیه دهد یا بدن را مایل کند یا خم شود یا پاها را بیشتر از معمول باز بگذارد، باید هرگونه که میتواند ایستاده نماز بخواند، ولی چنانچه به هیچوجه حتی مانند حال رکوع هم نتوانست بایستد، باید راست بنشیند و نماز را در حالت نشسته بخواند.
(۱۹۰)
م «۵۸۵» ـ تا انسان میتواند بنشیند نباید به صورت خوابیده نماز بخواند و اگر نتواند راست بنشیند، لازم است هرگونه که میتواند بنشیند و چنانچه به هیچ وجه نمیتواند بنشیند، باید بهگونهای که در احکام قبله گفته شد به پهلوی راست بخوابد و در صورتی که نمیتواند، به پهلوی چپ بخوابد و اگر آن هم ممکن نیست، به پشت بخوابد؛ بهگونهای که کف پاهای او رو به قبله باشد.
م «۵۸۶» ـ کسی که نشسته نماز میخواند، اگر پس از خواندن حمد و سوره بتواند بایستد و رکوع را ایستاده بجا آورد، باید بایستد و از حال ایستاده به رکوع رود و در صورتی که نتواند، باید رکوع را هم نشسته بجا آورد.
م «۵۸۷» ـ کسی که در حالت خوابیده نماز میخواند، اگر در میان نماز بتواند بنشیند لازم است تا جایی که میتواند نشسته نماز بخواند و نیز چنانچه میتواند بایستد، باید تا جایی که میتواند ایستاده نماز بخواند، ولی تا بدن وی آرام نگرفته است، نباید چیزی بخواند.
م «۵۸۸» ـ کسی که در حالت نشسته نماز میخواند، اگر در میان نماز بتواند بایستد، لازم است تا جایی که میتواند ایستاده نماز بخواند، ولی تا بدن وی آرام نگرفته است نباید چیزی بخواند.
م «۵۸۹» ـ کسی که میتواند بایستد اگر بترسد در اثر ایستادن بیمار شود یا زیانی به او برسد، میتواند نشسته نماز بخواند و اگر از نشستن هم میترسد، میتواند در حالت خوابیده نماز بخواند.
رکوع
م «۵۹۰» ـ نمازگزار در هر رکعت پس از قرائت لازم است به اندازهای خم شود که بتواند دستهای خود را بر زانو بگذارد، به این عمل رکوع میگویند.
م «۵۹۱» ـ اگر نمازگزار به اندازه رکوع خم شود، ولی دستها را بر زانوهای وی نگذارد، اشکال ندارد.
(۱۹۱)
م «۵۹۲» ـ کسی که نشسته رکوع میکند باید بهاندازهای خم شود که چهره وی روبروی زانوهایش باشد و بهتر است به اندازهای خم شود که چهره وی نزدیک جای سجده قرار بگیرد.
م «۵۹۳» ـ اگر نمازگزار در اثر بیماری و مانند آن در رکوع آرام نگیرد، نماز صحیح است، ولی باید پیش از آن که از حال رکوع خارج شود، ذکر واجب؛ یعنی «سُبحان رَبّی العظیم و بحمده» یا سه مرتبه «سُبحان اللّه» را بگوید.
م «۵۹۴» ـ هرگاه نمازگزار نتواند به اندازه رکوع خم شود لازم است بر چیزی تکیه کند و رکوع کند و اگر در حالت تکیه نمیتواند به صورت معمول رکوع کند، لازم است هر اندازه که میتواند خم شود و اگر هیچ نتواند خم شود، هنگام رکوع بنشیند و نشسته رکوع کند.
م «۵۹۵» ـ کسی که میتواند ایستاده نماز بخواند، اگر در حال ایستاده و نیز نشسته نتواند به رکوع برود، لازم است ایستاده نماز بخواند و برای رکوع، با سر اشاره کند و اگر نتواند اشاره کند، با نیت رکوع، چشمها را بر هم بگذارد و ذکر آن را بگوید و با نیت برخاستن از رکوع، چشمها را باز کند و چنانچه از این هم ناتوان است، در دل، نیت رکوع کند و ذکر آن را بگوید.
م «۵۹۶» ـ کسی که نمیتواند ایستاده و نیز نشسته به رکوع برود و برای رکوع فقط میتواند در حالی که نشسته است کمی خم شود یا در حالی که ایستاده است با سر اشاره کند لازم است ایستاده نماز بخواند و برای رکوع با سر اشاره نماید.
سجود
م «۵۹۷» ـ نمازگزار لازم است در هر رکعت از نمازهای واجب و مستحب، پس از رکوع دو سجده کند. سجده آن است که پیشانی، کف دو دست، سر دو زانو و سرِ دو انگشت بزرگ پا را بر زمین بگذارد.
م «۵۹۸» ـ نمازگزار باید در سجده، کف دست را بر زمین بگذارد، ولی در حال
(۱۹۲)
ناچاری، پشت دست هم اشکال ندارد و اگر گذاشتن پشت دست ممکن نباشد، مچ دست را بگذارد و چنانچه آن را هم نتواند، باید تا هرجای آرنج را که میتواند بر زمین بگذارد و در صورتی که آن هم ممکن نیست، گذاشتن بازو بر زمین بسنده است.
م «۵۹۹» ـ کسی که جایی از شست پای وی بریده شده است، باید بقیه آن را بر زمین بگذارد و اگر چیزی از آن نمانده یا خیلی کوتاه است، بقیه انگشتان خود را بگذارد و در صورتی که هیچ انگشت ندارد، مقداری را که مانده است بر زمین بگذارد.
م «۶۰۰» ـ اگر در پیشانی کسی دُمَل و مانند آن باشد؛ چنانچه ممکن است، باید با جای سالم پیشانی سجده کند و اگر ممکن نیست، بهگونهای آن را قرار دهد که جای سالم را به اندازهای که برای سجده کافی است بر زمین بگذارد و در صورتی که آن هم ممکن نیست، به هر شیوه که بتواند کافی است؛ هرچند کنار پیشانی را قرار دهد.
م «۶۰۱» ـ اگر دُمَل یا زخم، تمام پیشانی کسی را گرفته باشد باید با یکی از دو طرف پیشانی سجده کند و چنانچه ممکن نیست، با چانه و در صورتی که با چانه هم ممکن نیست، با هر جایی از صورت که ممکن است سجده کند.
م «۶۰۲» ـ کسی که نمیتواند پیشانیاش را به زمین برساند لازم است تا جایی که میتواند خم شود و مُهر یا چیز دیگری را که سجده بر آن صحیح است روی چیز بلندی بگذارد و بهگونهای پیشانی را بر آن بگذارد که بگویند سجده کرده است، ولی باید کف دست و زانو و انگشتان پا را ـ اگر ممکن باشد ـ به صورت معمول بر زمین بگذارد.
م «۶۰۳» ـ کسی که به هیچ وجه نمیتواند خم شود باید برای سجده بنشیند و با سر اشاره کند و اگر نتوانست با چشمها اشاره نماید و در هر دو صورت، چنانچه میتواند به اندازهای مُهر را بلند کند که پیشانی را بر آن بگذارد و در صورتی که نمیتواند، مُهر را بلند کند و به پیشانی بگذارد و اگر با سر یا چشمها هم نمیتواند اشاره کند، در دل، نیت سجده کند و با دست و مانند آن برای سجده اشاره نماید.
(۱۹۳)
م «۶۰۴» ـ کسی که نمیتواند بنشیند، در حالت ایستاده نیت سجده کند و چنانچه میتواند برای سجده با سر اشاره کند و اگر نمیتواند، با چشم اشاره نماید و اگر این را هم نمیتواند، در دل نیت سجده کند و در صورتی که میتواند، با دست و مانند آن برای سجده اشاره نماید.
چیزهایی که سجده بر آن صحیح است
م «۶۰۵» ـ باید بر زمین و چیزهای غیر خوراکی که از زمین میروید؛ مانند: چوب و برگ درخت سجده کرد و سجده بر چیزهای خوراکی و پوشاکی صحیح نیست و نیز سجده کردن بر چیزهایی؛ مانند: طلا، نقره، عقیق و فیروزه باطل است، ولی سجده بر سنگهای معدنی؛ مانند: سنگ مرمر و سنگهای سیاه اشکال ندارد.
م «۶۰۶» ـ سجده بر چیزهایی که از زمین میروید و خوراک حیوان است؛ مانند: علف و کاه صحیح است.
م «۶۰۷» ـ سجده بر انواع کاغذ؛ هرچند از چیزی؛ مانند: پنبه ساخته شده باشد که سجده بر خود آن ـ به دلیل پوشاکی بودن آن ـ صحیح نیست، جایز است.
س «۶۰۸» ـ آیا بر کودکان کر و لال که از شنوایی و گویایی محرومند و در حال یادگیری هستند، نماز واجب است؟
ج ـ اگر بالغ هستند، نماز بر آنها واجب است و کیفیت آن به صورت متعارف مانند دیگران است؛ اگرچه تلفظ عادی یا تلفظ نداشته باشند.
س «۶۰۹» ـ این جانب کفِ دو دستم بر اثر سوختگی تاول زده است و در هنگام خواندن نماز نمیتوانم دو کف دستم را بر زمین بگذارم، وظیفه من در نماز چیست؟
ج ـ نمازگزار باید در سجده، کف دو دست را بر زمین بگذارد، ولی در حالت ناچاری، گذاشتن پشت دست هم اشکال ندارد و اگر پشت دست نیز ممکن
(۱۹۴)
نیست، لازم است مچ دست را بر زمین بگذارد و چنانچه آن را هم نتواند، تا آرنج؛ هرجا را که میتواند بر زمین بگذارد و در صورتی که آن هم ممکن نیست، گذاشتن بازو بسنده است.
س «۶۱۰» ـ با توجّه به این که برخی از جانبازان در حالت نشسته یا خوابیده نماز میخوانند و رکوع و سجود را با اشاره انجام میدهند در صورتی که شک کنند که در حال رکوع هستند یا سجده، چه تکلیفی دارند؟
ج ـ چنانچه شک کنند که در رکعت پیش، رکوع یا سجده را انجام دادهاند یا نه، به شک خود اعتنا نکنند؛ زیرا محل آن گذشته است، ولی اگر شک کنند که در حال اشاره باید نیت رکوع کنند یا سجده، واجب است نیت رکوع کنند و بعد سجده را انجام دهند.
س «۶۱۱» ـ جانبازان قطع نخاعی از ناحیه گردن فقط به اندازه کمی میتوانند سر را در رکوع و سجده تکان دهند، تکلیف ایشان چگونه است؟ آیا صرف نیت یا برای نمونه به هم زدن چشم کافی است؟
ج ـ در فرض یاد شده لازم است با سر اشاره کنند و اگر با سر هم نمیتوانند با چشم اشاره کنند.
س «۶۱۲» ـ گاهی در پیشانی انسان جوشهایی ایجاد میشود که هنگام سجده درد میگیرد. در این صورت، آیا میتوان پیشانی را در سجده به صورت کج و مایل روی مُهر گذاشت؟ اگر پس از سر برداشتن از سجده، مُهر به خون جوشها آلوده شود، نماز چه حکمی دارد؟
ج ـ در سجده لازم نیست تمام پیشانی روی محل سجده باشد، بلکه بخشی از پیشانی بسنده است. بنابراین، کج گذاشتن پیشانی مانعی ندارد، ولی اگر خون محل سجده را نجس کند، نمیتوان با آن نماز خواند.
س «۶۱۳» ـ جانباز قطع نخاعی که خود نمیتواند مُهر را بر پیشانی بگذارد و کسی
(۱۹۵)
هم نیست که این کار را انجام دهد، تکلیف او برای سجده چیست؟
ج ـ اگر در حالت خوابیده نماز میخواند، در فرض یاد شده واجب است هر اندازه که میتواند برای سجده خم شود و در صورتی که نمیتواند، با سر اشاره کند و چنانچه نمیتواند، با چشم اشاره کند.
مُبطلات نماز
م «۶۱۴» ـ دوازده چیز نماز را باطل میکند، از جمله اینکه در میان نماز، به عمد یا به سهو یا از روی ناچاری، چیزی که وضو یا غسل را باطل میکند پیش آید، مانند ادرار از او بیرون آید، ولی کسی که نمیتواند از بیرون آمدن ادرار و مدفوع خودداری کند، اگر در میان نماز، ادرار یا مدفوع از او خارج شود؛ چنانچه برابر حکمی که در احکام وضو گفته شد رفتار نماید، نماز باطل نمیشود و نیز اگر در میان نماز، از زن مستحاضه خون خارج شود؛ چنانچه برابر حکم استحاضه رفتار کرده باشد، نماز صحیح است.
از دیگر باطلکنندههای نماز آن است که کسی برای کار دنیا به عمد با صدا گریه کند، ولی اگر برای کار دنیا بدون صدا گریه کند، اشکال ندارد و اگر از ترس خدا یا برای آخرت گریه کند؛ خواه آهسته باشد یا بلند، اشکال ندارد، بلکه از بهترین اعمال است.
م «۶۱۵» ـ سرفه کردن و آروغ زدن و مانند آن در نماز اشکال ندارد، ولی گفتن «آخ»، «آه» و مانند آن که دو حرف است، اگر عمدی باشد، نماز را باطل میکند.
س «۶۱۶» ـ شخصی که مدّت دو یا سه روز بیهوش بوده، آیا باید نمازهایی را که در این مدّت نخوانده است، قضا کند؟
ج ـ اگر همه وقت بیهوش بوده و به دست خود هم بیهوش نشده است یا به ضرورت پزشکی بیهوش شده باشد، قضا ندارد.
نماز جماعت
م «۶۱۷» ـ کسی که ایستاده نماز میخواند نمیتواند به کسی که نشسته یا خوابیده
(۱۹۶)
نماز میخواند اقتدا کند و کسی که نشسته نماز میخواند نمیتواند به کسی که خوابیده نماز میخواند اقتدا نماید.
م «۶۱۸» ـ کسی که نشسته نماز میخواند میتواند به کسی که نشسته نماز میخواند اقتدا کند و همچنین کسی که خوابیده است میتواند به کسی که نشسته نماز میخواند اقتدا کند.
م «۶۱۹» ـ اگر امام جماعت به خاطر عذری با تیمّم یا با وضوی جبیرهای یا با لباس نجس نماز میخواند، میتوان به او اقتدا کرد.
م «۶۲۰» ـ اگر بیماری امام جماعت بهگونهای است که نمیتواند از بیرون آمدن ادرار و مدفوع خودداری کند، اقتدا به او جایز است.
م «۶۲۱» ـ کسی که بیماری خوره یا پیسی دارد نباید امام جماعت شود.
س «۶۲۲» ـ با توجّه به این که بعضی از جانبازان باید روی تخت یا صندلی چرخدار نماز بخوانند، آیا این امر موجب به هم خوردن اتصال صفها در نماز جماعت نمیشود؟
ج ـ در صورتی که بر حسب وظیفه شرعی برابر شرایط نماز رفتار کرده باشند، این فاصله اشکال ندارد و باعث به هم خوردن اتّصال صفها نمیشود.
امامت جانبازان و معلولان
س «۶۲۳» ـ اینجانب جانباز و از ناحیه دست راست مجروح هستم. هنگامی که نماز میخوانم کف دست راستم بهطور کامل روی زمین قرار نمیگیرد، آیا میتوانم امام جماعت شوم؟
ج ـ میتوانید اقامه جماعت نمایید، ولی برای همه کسانی که عذری دارند، در غیر ضرورت یا رجحان محسوس، امامت آنها بهتر از پذیرش امامت جمعه یا جماعت است.
(۱۹۷)
س «۶۲۴» ـ اینجانب پای چپم بر اثر اصابت ترکش قطع شده است، آیا میتوانم اقامه جماعت نمایم؟
ج ـ صحّت اعضا و نقص نداشتن شرط امامت جماعت نیست، ولی لازم است امام جماعت بتواند ایستاده نماز بخواند؛ زیرا امامت کسی که نشسته نماز میخواند برای مأمومی که ایستاده میخواند جایز نیست.
س «۶۲۵» ـ آیا این فتوا که اقامه جماعت اشخاص جانباز اشکال ندارد شامل معلولان مادرزاد هم میشود؟
ج ـ از جهت صحّت امامت برای نماز جمعه و جماعت ـ با این فرض که بتوانند ایستاده نماز بخوانند ـ فرقی میان معلولان محترم مادرزاد و جانبازان عزیز جنگ نیست و اقتدا به هر دو دسته صحیح و جایز است.
س «۶۲۶» ـ اقتدا به امام جماعتی که کفش طبّی پوشیده است جایز میباشد یا نه؟ آیا آن شخص میتواند عهدهدار امامت جماعت شود؟
ج ـ امام جماعت شدن کسی که کفش طبی دارد با رعایت سایر شرایط اشکال ندارد و اقتدا به او جایز است.
س «۶۲۷» ـ جانباز قطع عضوی که امام جماعت میباشد آیا لازم است نمازگزاران را از وضعیت جانبازی خود آگاه کند؟
ج ـ چون نماز امام بر حسب تقلید خود صحیح است اعلام موضوع لازم نیست و بنابراین الزامی به بیان وضع و حال خود ندارد و اگر نمازگزاران بعد از آن پی بردند لازم نیست دوباره نماز بخوانند.
س «۶۲۸» ـ اگر دست چپ طلبه جانبازی از آرنج به پایین قطع شده باشد، آیا میتواند امام جماعت شود؟
ج ـ میتواند امام جماعت شود.
س «۶۲۹» ـ یک پای روحانی جانبازی از زیر زانو قطع شده است و اکنون با پای
(۱۹۸)
مصنوعی بهطور معمولی نماز میخواند، آیا امامت جماعت، خواندن نماز استیجاری و نیابت در حج ـ به صورت تبرعی یا اجیر شدن ـ برای چنین شخصی جایز است؟
ج ـ امامت جماعت او اشکال ندارد، ولی نیابت از نماز قضای دیگران و نیابت در حج، برای چنین شخصی صحیح نیست.
س «۶۳۰» ـ آیا کسی که در نماز باید به چیزی تکیه کند میتواند برای دیگران امام جماعت شود؟
ج ـ اشکال ندارد؛ چون ایستادن تحقّق پیدا میکند.
س «۶۳۱» ـ آیا اقتدا کردن به امام جماعتی که در ناحیه کمر خمیدگی دارد جایز است؟
ج ـ جایز است.
نماز قضا
م «۶۳۲» ـ تا انسان زنده است؛ اگرچه از خواندن نماز قضای خود ناتوان باشد، دیگری نمیتواند نمازهای او را قضا نماید.
س «۶۳۳» ـ شخصی دچار سکته مغزی شده و به کلی اختلال حواس پیدا کرده است؛ بهگونهای که خوب، بد، کم و زیاد را درست تشخیص نمیدهد. این فرد، گاهی در رکعت دوم نمازهایی که میخواند سلام میدهد و گاهی پس از اتمام نماز دوباره شروع به خواندن حمد و سوره میکند و نمیتواند نماز را درست بخواند و پس از چهار سال که در این وضع به سر میبرد فوت میکند، آیا باید نماز و روزههای وی را قضا کرد یا نه؟
ج ـ نماز و روزه با اختلال حواس واجب نیست و تکلیف، ساقط و شرط تکلیف، سلامت حواس است و چون بر وی چیزی واجب نبوده است، قضای آن نیز بر کسی واجب نیست.
(۱۹۹)
(۲۰۰)
فصل هفتم
«روزه»
نیت روزه
م «۶۳۴» ـ اگر کسی پیش از اذان صبح نیت کند و بیهوش شود و در بین روز به هوش آید، باید روزه آن روز را تمام نماید و اگر تمام نکرد، قضای آن را بجا آورد.
م «۶۳۵» ـ اگر بیمار پیش از ظهر در ماه رمضان بهبود یابد و از اذان صبح تا آن وقت، کاری که روزه را باطل میکند انجام نداده باشد، لازم است نیت روزه کند و آن روز را روزه بگیرد و چنانچه بعدازظهر بهبود یابد، روزه آن روز بر او واجب نیست.
چیزهایی که روزه را باطل میکند
م «۶۳۶» ـ روزهدار باید از استعمال آمپول تقویتی خودداری کند؛ ولی تزریق آمپولی که عضو را بیحس میکند یا به عنوان دارو استعمال میشود، اشکال ندارد.
م «۶۳۷» ـ فرو بردن اخلاط سر و سینه، تا به فضای دهان نرسیده است اشکال ندارد، ولی اگر داخل فضای دهان شود، نباید آن را فرو برد.
م «۶۳۸» ـ انسان نمیتواند به دلیل ضعف، روزه را بخورد، ولی اگر ضعف او به قدری است که بهطور معمول نمیتوان آن را تحمّل کرد، خوردن روزه اشکال ندارد.
(۲۰۱)
م «۶۳۹» ـ کسی که مس میت کرده است؛ یعنی جایی از بدن خود را به بدن میت رسانده است، میتواند بدون غسل مس میت، روزه بگیرد و در حال روزه نیز اگر میت را مس نماید، روزه او باطل نمیشود.
م «۶۴۰» ـ اِماله کردن با چیز روان؛ اگرچه از روی ناچاری و برای معالجه باشد، روزه را باطل میکند، ولی استعمال شیافهایی که برای معالجه است اشکال ندارد؛ اما لازم است از استعمال شیافهایی که برای تغذیه از این مجراست خودداری شود.
م «۶۴۱» ـ هرگاه روزهدار به عمد قِی کند؛ اگرچه به واسطه بیماری و مانند آن ناچار باشد، روزه وی باطل میشود، ولی در صورتی که به سهو یا بدون اختیار باشد، اشکال ندارد.
م «۶۴۲» ـ اگر کسی در شب چیزی بخورد که میداند به واسطه خوردن آن، در روز بیاختیار استفراغ میکند، باید روزه آن روز را قضا نماید.
م «۶۴۳» ـ اگر روزهدار بتواند از استفراغ کردن خودداری کند؛ چنانچه این کار برای او ضرر و مشقت نداشته باشد، باید از آن خودداری نماید.
م «۶۴۴» ـ اگر روزهدار یقین داشته باشد که به واسطه آروغ زدن، چیزی از گلوی وی بیرون میآید، نباید به عمد آروغ بزند، ولی اگر یقین نداشته باشد، اشکال ندارد.
س «۶۴۵» ـ اینجانب جانبازی هستم که مبتلا به ناراحتی ریوی شدهام و در حال حاضر با مصرف دارو به زندگی خود ادامه میدهم و برای رفع ناراحتی ریه، باید از «اسپری» استفاده نمایم. با توجّه به این که روزه هستم، آیا در هنگام فشار بیش از اندازه ناراحتی ریوی میتوانم برای آرام کردن درد، از اسپری استفاده نمایم و روزه خود را افطار نکنم؟
ج ـ در این صورت، روزه باطل نمیشود.
س «۶۴۶» ـ برادران قطع نخاعی به دستور پزشک باید هر ساعت مقداری از مایعات بخورند، حکم روزه آنها چگونه است؟
(۲۰۲)
ج ـ روزه بر آنها واجب نیست، ولی برای هر روز باید یک مد طعام(ده سیر گندم و جو و مانند آن) به فقیر بدهند و اگر پس از ماه رمضان در طول سال، توانایی داشته باشند، قضای آن را بگیرند.
س «۶۴۷» ـ استفاده بیماران روزهدار از کرمهای واژینال در ماه رمضان چه حکمی دارد؟
ج ـ جایز است.
س «۶۴۸» ـ آیا ریختن دارو؛ مانند: قطره در چشم به هنگام روزه گرفتن باعث باطل شدن روزه است؟
ج ـ روزه باطل نیست، ولی مکروه است که بو یا مزه آن به حلق برسد.
س «۶۴۹» ـ آیا میتوان به خاطر ضعفی که در اثر روزه گرفتن به انسان دست میدهد، روزه نگرفت؟
ج ـ روزه گرفتن بهطور طبیعی باعث ضعف میشود و اگر ضعف انسان که ناشی از روزه است تحملپذیر و متعارف باشد، مجوّز روزه خوردن نمیشود.
س «۶۵۰» ـ آیا معاینه زن حامله در حال روزه توسط ماما یا دکتر زنان در صورتی که به ناچار باید دست را داخل مهبل کنند، روزه را باطل میکند؟
ج ـ اشکال ندارد.
کفّاره و قضای روزه
م «۶۵۱» ـ اگر روزهدار به عمد روزه خود را باطل کند و بعد عذری؛ مانند: حیض یا نفاس یا بیماری بیابد، کفّاره بر او واجب است.
م «۶۵۲» ـ یکی از مواردی که فقط قضای روزه بر انسان واجب است و کفّاره ندارد آن است که روزهدار در روزه ماه رمضان به عمد قی کند یا سر خود را زیر آب ببرد یا تنقیه نماید.
(۲۰۳)
م «۶۵۳» ـ اگر دیوانه عاقل شود واجب نیست روزههای زمانی را که دیوانه بوده است قضا نماید.
م «۶۵۴» ـ اگر کسی بهخاطر بیماری، حیض یا نفاس، روزه ماه رمضان را نگیرد و پیش از پایان رمضان بمیرد، لازم نیست روزههایی را که نگرفته است قضا کنند.
م «۶۵۵» ـ اگر کسی به خاطر بیماری، روزه ماه رمضان را نگیرد و بیماری او تا ماه رمضان سال بعد طول بکشد، قضای روزههایی که نگرفته است بر او واجب نیست و باید برای هر روز، یک مدّ طعام ـ که نزدیک ده سیر گندم، جو و مانند آن است ـ به فقیر بدهد، ولی چنانچه به خاطر عذر دیگری؛ مانند: مسافرت، روزه نگرفته باشد و عذر او تا رمضان سال بعد بماند، روزههایی را که نگرفته است باید قضا کند و برای هر روز، یک مدّ طعام نیز به فقیر بدهد.
م «۶۵۶» ـ اگر کسی به خاطر بیماری، روزه ماه رمضان را نگیرد و پس از ماه رمضان، بیماری او برطرف شود، ولی عذر دیگری پیش آید که نتواند تا ماه رمضان سال بعد قضای روزه را بگیرد، باید روزههایی را که نگرفته است قضا نماید و نیز چنانچه در ماه رمضان غیر از بیماری، عذر دیگری داشته باشد و پس از ماه رمضان، آن عذر برطرف شود و تا رمضان سال بعد بهخاطر بیماری نتواند روزه بگیرد، روزههایی را که نگرفته است باید قضا کند و در هر دو صورت برای هر روز یک مدّ طعام نیز به فقیر بدهد.
م «۶۵۷» ـ اگر کسی در ماه رمضان بهخاطر عذری روزه نگیرد و پس از ماه رمضان، عذر او برطرف شود و تا رمضان آینده به عمد قضای روزه را نگیرد، لازم است روزه را قضا کند و برای هر روز، یک مد طعام، نیز به فقیر بدهد.
م «۶۵۸» ـ اگر بیماری انسان چند سال طول بکشد؛ چنانچه پس از آن که بهبود یافت تا ماه رمضان آینده برای قضا وقت داشته باشد، لازم است قضای ماه رمضان آخری را که نگرفته است بگیرد و برای هر روز از سالهای پیش، یک مدّ طعام به فقیر بدهد.
(۲۰۴)
س «۶۵۹» ـ دختری از پنج سالگی به بیماری رماتیسم مبتلا شده است و به همین علت تاکنون که ۲۱ ساله میباشد بهطور مستمر، دارو مصرف کرده و زیر نظر پزشک بوده است و در ضمن به بیماری ضعف اعصاب نیز مبتلا میباشد و به همین خاطر نتوانسته است روزه بگیرد، آیا باید کفاره روزههایی را که نگرفته است بدهد؟
ج ـ اگر به خاطر بیماری، روزه نگرفته و بیماری او استمرار داشته است، قضا لازم نیست، ولی اگر بتواند، برای هر روز باید یک مدّ طعام به فقیر بدهد.
کسانی که روزه بر آنها واجب نیست
م «۶۶۰» ـ اگر بیماری انسان بهگونهای است که زیاد تشنه میشود و نمیتواند تشنگی را تحمّل کند یا برای او مشقت دارد، روزه بر او واجب نیست، ولی در صورت دوم باید برای هر روز یک مد طعام (۷۵۰ گرم گندم، جو و مانند آن) به فقیر بدهد و بیش از اندازه ضروری آب نیاشامد و چنانچه بعد از آن بتواند روزه بگیرد، واجب نیست روزههایی را که نگرفته است قضا نماید.
م «۶۶۱» ـ زنِ بارداری که زاییدن او نزدیک است و روزه برای جنین وی زیان دارد، روزه بر او واجب نیست و باید برای هر روز، یک مد طعام به فقیر بدهد و نیز اگر روزه برای مادر زیان دارد، روزه بر او واجب نیست و باید برای هر روز، یک مد طعام به فقیر بدهد و در هر دو صورت، روزههایی را که نگرفته است قضا نماید.
م «۶۶۲» ـ زنی که بچه شیر میدهد و شیر او اندک است؛ خواه مادر بچه باشد یا دایه او یا زنی که بدون اجرت شیر میدهد و خواه روزه برای بچه وی زیان داشته باشد یا برای خود، روزه بر آن زن واجب نیست، ولی برای هر روز باید یک مد طعام به فقیر بدهد و در هر صورت، باید روزههایی را که نگرفته است قضا نماید، ولی اگر کسی پیدا شود که بدون اجرت یا با اجرت بچه را شیر دهد، لازم است بچه را در صورت امکان به او بدهد و روزه خود را بگیرد.
(۲۰۵)
س «۶۶۳» ـ دختری که بالغ شده است و به خاطر ضعف بنیه نمیتواند در ماه مبارک رمضان روزه بگیرد و پس از ماه رمضان تا سال دیگر نیز نمیتواند قضا کند، چه حکمی دارد؟
ج ـ دختری که بالغ شد، تکلیف وی مانند دیگر مکلّفان است و اگر از ماه رمضان تا رمضان دیگر نتوانست به خاطر ضعف زیاد جسمانی، روزه خود را قضا کند، قضا برای او لازم نیست ولی برای هر روز باید یک مدّ طعام به فقیر بدهد.
س «۶۶۴» ـ اینجانب به خاطر ضعف در ناحیه پا ـ که به گفته پزشک، ناشی از کمخونی است ـ و بهخاطر ترس از شدت یافتن بیماری نتوانستهام روزههای ماه رمضان را بگیرم. حال، تکلیف بنده چیست؟
ج ـ تا هنگامی که احتمال زیان میدهید، روزه بر شما واجب نیست و اگر عذر شما از این ماه رمضان تا ماه رمضان دیگر ادامه داشته باشد، قضا نیز ندارد، ولی لازم است برای هر روز، یک مد طعام به فقیر کفاره بدهید.
س «۶۶۵» ـ شخصی ناراحتی معده و ورم روده دارد و دل وی هم میخواهد که روزه بگیرد، ولی در اثر ضعف و ناتوانی نمیتواند روزه بگیرد، تکلیف چیست؟
ج ـ کسی که بیمار است و احتمال زیان میدهد، نباید روزه بگیرد و باید برای هر روز، یک مد طعام به فقیر بدهد و پس از رفع بیماری در طول سال، اگر بتواند باید قضای آن را بجا آورد.
س «۶۶۶» ـ آیا افطار کردن روزه ماه مبارک رمضان و نگرفتن آن وابسته به اجازه پزشک است یا وابسته به این است که خود احتمال عقلایی درباره زیان بدهیم؟
ج ـ معیار، تشخیص خود مکلّف و ترس او از زیان است؛ به این معنا که اگر خود وی احتمال دهد که روزه برای او زیان دارد و احتمال وی هم عقلایی و متعارف میباشد، برای نمونه، با استناد به گفته پزشک یا با تجربه حال
(۲۰۶)
خود احتمال ضرر دهد، روزه بر او واجب نیست و باید افطار کند.
س «۶۶۷» ـ اینجانب به ضعف اعصاب مبتلا هستم و بهدرستی نمیدانم که روزه گرفتن در واقع برای من زیان دارد یا نه، ولی تا اندازهای مشقّت به همراه دارد و در هنگام روزه وضعیت عصبیام تشدید میگردد، آیا روزه بر من واجب است؟
ج ـ با ترس از زیان و احتمال آن، افطار جایز است؛ بر این اساس، روزه گرفتن بر شما واجب نیست و اگر روزه بگیرید و بعد معلوم شود که برای شما زیانبار بوده است، روزه صحیح نمیباشد و باید در صورت توانایی آن را قضا کنید؛ هرچند کفّاره ندارد.
(۲۰۷)
(۲۰۸)
فصل هشتم
«ازدواج و زناشویی»
عیبهایی که به خاطر آن میتوان عقد را فسخ نمود
م «۶۶۸» ـ اگر مرد پس از عقد بفهمد که زن یکی از هفت عیب را دارد، میتواند عقد را فسخ نماید:
یکم ـ دیوانگی؛
دوم ـ خوره؛
سوم ـ بَرَص؛
چهارم ـ کوری؛
پنجم ـ شَل بودن؛ بهگونهای که معلوم باشد؛
ششم ـ اِفضا و یکی شدن مجرای ادرار و حیض یا حیض و مدفوع؛
هفتم ـ گوشت یا استخوان یا غدهای در مهبل باشد که مانع نزدیکی شود.
م «۶۶۹» ـ اگر زن پس از عقد بفهمد که شوهر او دیوانه است یا آلت مردی ندارد یا عنّین است و نمیتواند نزدیکی نماید یا تخمهای او را کشیدهاند، میتواند عقد را به هم بزند. همچنین اگر شوهر بیماریهایی مانند بَرَص، جذام و بیماریهای واگیردار صعبالعلاج دارد که زندگی زن با او باعث حرج و مشقت میگردد، زن میتواند عقد
(۲۰۹)
را فسخ نماید.
م «۶۷۰» ـ مرد یا زن بهخاطر یکی از عیبهایی که در مسأله پیش گفته شد میتواند عقد را فسخ نماید و در این صورت، بدون طلاق از هم جدا میشوند و نیازی به اجرای صیغه طلاق نیست.
م «۶۷۱» ـ اگر بهخاطر آن که مرد عنّین است و نمیتواند نزدیکی کند، زن عقد را فسخ نماید، شوهر باید نصف مهر را بدهد، ولی چنانچه مرد یا زن به سبب یکی از عیبهای دیگری که گفته شد عقد را فسخ نمایند؛ چنانچه مرد با زن نزدیکی نکرده باشد، چیزی بر او نیست و اگر نزدیکی کرده است، باید تمام مَهر را بدهد.
س «۶۷۲» ـ پس از ازدواج معلوم شده است که در میان پاهای زن، آثار سوختگی کهنه به صورت خفیف برجا مانده و از طرفی پرده بکارت او از نوع گوشتی و بسیار ضخیم میباشد که دخول بدون جرّاحی ممکن نیست و در خصوص سلامت همسر پیش از ازدواج، هیچ مذاکرهای انجام نشده است، آیا این امر از موارد فسخ عقد است یا نه؟
ج ـ مورد یاد شده ـ گوشتی بودن پرده بکارت ـ از موارد فسخ عقد نیست و در مورد سوختگی، اگر پیش از عقد، شرط سلامت کرده باشند، اختیار فسخ از راه طلاق را دارد و در غیر این صورت نمیتواند به صورت عادی وی را طلاق دهد.
س «۶۷۳» ـ شخصی بیماری ایدز دارد، آیا میتوان دختر مسلمانی را به عقد او درآورد؟ اگر بعد از آن، زن به آن آگاه شود، آیا حق فسخ نکاح را دارد؟
ج ـ اینگونه بیماریهای سرایتپذیر و خانمانسوز باعث زیان و حرج برای همسر است که اگر پیش از عقد وجود داشته و پنهان نگه داشته و به دختر تذکر داده نشده است، پس از اثبات بیماری حق طلاق دارد و در صورتی که مرد طلاق ندهد، حاکم این کار را انجام میدهد، ولی این عیب سبب فسخ قهری
(۲۱۰)
عقد نمیگردد.
س «۶۷۴» ـ اگر مردی با آگاهی از این که زنی به بیماری برَص مبتلاست با او ازدواج کند، آیا این عقد صحیح است؟ آیا پس از عقد، حق فسخ دارد؟
ج ـ اگر مرد با علم بر این که زن بیماری برص داشته است با او ازدواج نماید، عقد صحیح است و راهی برای فسخ، جز طلاق وجود ندارد.
س «۶۷۵» ـ اگر آمیزش برای زن زیان داشته باشد، آیا میتواند از پذیرش آن خودداری کند؟
ج ـ خودداری زن به خاطر بیماری که مانع نزدیکی است باعث نشوز نمیگردد و منعی ندارد؛ زیرا خودداری او بهخاطر عذر است.
* * *
(۲۱۱)
(۲۱۲)
واژه نامه و اصطلاحات فقهی
آتانازی(Euthenasia): قتل و بیمارکشی از روی ترحّم.
آنانسِفال(Anencephalic): آسیبدیدگی شدید مغزی که گاه بیمار، بدون نَسج مغزی و به شدت عقب افتاده است.
آی.یو.دی(I.U.D): یکی از وسایل جلوگیری از بارداری است که در داخل رحم کار گذاشته میشود.
مباح: هر کاری که از نظر شرعی حکم پسندیده یا ناپسند ندارد، در برابر حرام، واجب، مستحب و مکروه.
ابراء ذمّه: رفع تکلیف، اسقاط تکلیف و وظیفهای که بر عهده انسان است.
اجاره: قراردادی است که طی آن منافع مال یا کار یک طرف در برابر مزد و مدّت معین به طرف دیگر واگذار میشود.
اجرت المثل: مزدی که در برابر انجام کاری برای جبران چیز از دست رفتهای پرداخت میگردد.
اجنبی: هر مردی جز همسر خود انسان.
اجنبیه: هر زنی جز همسر خود انسان.
اَرش: جبران خسارت (اَرش در جایی است که دیه تعین نشده باشد).
ازاله عین نجاست: برطرف نمودن عین نجاست.
اسپرم(Sperm): نطفه مرد.
اوول(Ovule): تخمک زن.
استحاضه: نام یکی از سه خونی است که زنها میبینند که اگر کم باشد، «قلیله»
(۲۱۳)
و اگر زیاد باشد، «کثیره» و اگر نه کم و نه زیاد باشد، «متوسطه» است و هر یک، احکام ویژهای دارد.
استحاله: دگرگونی، اگر چیز نجسی از صورتی به صورت دیگر درآید؛ بهگونهای که حقیقت آن تغییر یابد، به صورت دوم پاک است و در اصطلاح به آن استحاله گفته میشود.
استمتاع: بهرهبردن، استفاده کردن، کامیابی، مقاربت جنسی مرد و زن.
استمنا: خودارضایی. انسان با خود کاری کند که منی از او خارج شود.
استیجاری: اجارهای، کرایهای.
استیذان: اجازه گرفتن، اذن خواستن.
اضطرار: ناچاری، مجبور بودن.
اِعراض: روگردانی، انصراف دادن، منصرف شدن.
اِفضا: یکی شدن مجاری ادرار و حیض یا مدفوع و حیض یا هر سه.
اِماله: وارد کردن آب یا چیزهای روان دیگر از راه مقعد به بدن.
امتزاج: مخلوط و آمیخته شدن.
انکوباتور(Incubator):دستگاهی است که از آن برای نگهداری نوزادان نارس استفاده میشود.
ایدز: گونهای بیماری ویروسی خطرناک که به شیوه رایج از راه خون و عمل مقاربت جنسی قابل سرایت است و باعث تضعیف سیستم ایمنی بدن میگردد.
بدوی: ابتدایی.
برائت ذمّه: رفع تکلیف؛ در هنگام شک، مکلف باید عمل را به گونهای انجام دهد که یقین یابد تکلیف خود را انجام داده است.
(۲۱۴)
بَرَص: پیسی، بیماری پوستی که بر اثر آن لکههای قرمز و صورتی در پوست بدن ایجاد میشود.
بیع: خرید و فروش.
بیماری ژنتیک: نوعی بیماری که از راه وراثت به افراد منتقل شود.
تالاسمی ماژور(Major Thalassemia): نوعی بیماری خونی شدید که بیمار بر اثر آن تا آخر عمر به تزریق خون نیاز پیدا میکند.
تبذیر: اسراف زیاد از حد و اتلاف بیهوده نعمتهای خداوند.
تبرعی: کاری که در برابر آن توقع مزد نباشد و فقط برای رضای خداوند انجام شود.
تخمکگیری: گرفتن تخمک زن برای عمل لقاح .
ترتب آثار: حمل کردن و نسبت دادن آثار و نشانهها.
تسبیب در قتل: سبب شدن و باعث بودن در قتل.
تسرّی: سرایت کردن.
تشریح: پاره کردن بدن مرده برای کسب آگاهیهای لازم پزشکی.
تعبّدی: کاری که دلیل آن برای مکلف معلوم نیست و باید آن را برای نزدیک شدن به خداوند متعال انجام دهد.
تکبیرةالاحرام: «اللّه اکبر» گفتن که با قصد ورود به نماز گفته میشود.
تلقیح: باروری مصنوعی در رحم زن.
تنقیه: اماله کردن، وارد کردن آب یا چیزهای روان دیگر از راه مقعد به بدن.
توبِکتومی(Tubectomy): بستن لوله زن برای جلوگیری از باروری و بچهدار شدن.
توشه رکتال(Rectal Examination): معاینه درون مقعد توسط پزشک.
(۲۱۵)
تیمّم بدل از غسل: در جایی که آب نباشد یا مکلف از استفاده آب معذور باشد، وظیفه او به جای غسل، تیمّم است و تیمّم، جایگزین غسل است که به آن تیمّم بدل از غسل گویند.
تیمّم بدل از وضو: در جایی که آب نباشد یا مکلف از استفاده آب معذور باشد، وظیفه او بهجای وضو، تیمّم است و این تیمّم، جایگزین وضوست که به آن تیمّم بدل از وضو میگویند.
تیمّم نیابتی: اگر وظیفه مکلف تیمّم باشد و خود نتواند تیمّم کند، در این صورت با کمک نایب تیمّم مینماید که آن را تیمّم نیابتی گویند.
ثقه: موثق، شخص مطمئن و مورد اعتماد.
جبهه: پیشانی.
جبیره: چیزی که با آن زخم یا جای شکسته را میبندند یا دارویی که روی زخم و مانند آن میگذارند.
جهل قصوری: جهلی که مکلّف در رفع آن کوتاهی نکرده است؛ یعنی در شرایطی است که در اصل دسترسی به حکم خدا برای او ممکن نیست یا خود را جاهل نمیداند.
حدَث اصغر: چیزی که باعث باطل شدن وضو میشود و آن هفت چیز است: ۱)ادرار ۲) مدفوع ۳) باد معده ۴) خواب ۵) آنچه عقل را از بین میبرد ۶) استحاضه ۷) آنچه موجب غسل است.
حدث اکبر: چیزی که سبب غسل میشود؛ مانند: جنابت.
حدَث: ادرار، مدفوع، باد معده، احتلام و جماع و مانند آن که باعث باطل شدن وضو یا غسل میشود.
حق اختصاص: آنچه در حال حاضر در تسلط و اختیار فرد است.
(۲۱۶)
حق اللّه: حقّی که مربوط به خداوند است (تکالیف شرعی لازمی که حق مردم در آن دخالتی ندارد و مربوط به خداوند است).
حیلوله: فاصله میان نمازگزاران در صفهای نماز جماعت.
حیوان نجس العین: حیوانی که نجس است؛ مانند: سگ و خوک.
خَصی: مردی که بیضه ندارد یا بیضه او را کشیدهاند و از عمل جنسی ناتوان است.
خون جهنده: وقتی رگ حیوانی را ببرند و خون از آن جستن کند، در اصطلاح گفته می شود: این حیوان، خون جهنده دارد.
خون قروح و جروح: خونی که در اثر دُملها و زخمهای چرکین به وجود میآید.
دیه کامل: مالی که به عنوان خونبها باید پرداخت گردد.
دیه: مالی که به حکم شرع برای جبران خون انسان یا نقص بدنی او پرداخت میشود.
ذبح: سر بریدن.
ربیبه: فرزند زن از شوهر قبلی.
رحم: قرابت، خویشاوندی.
رضاعی: کسی که به واسطه شیر با دیگری نسبت پیدا میکند.
ریبه: نگاهی که در آن شبهه شهوتانگیز بودن باشد.
سبب اقوی از مباشر است: دخالت سبب چیزی در ایجاد آن قویتر از شخص مباشر است که آن را انجام داده است. به عنوان مثال، اگر پزشک دارویی تجویز کرده و پرستار آن را به بیمار بدهد و باعث مرگ وی شود، مسؤولیت به عهده پزشک است که باعث مرگ بیمار شده است؛ نه مباشر که پرستار باشد.
سزارین(Cesarean): زایمان غیر طبیعی، عمل جرّاحی روی زنان حامله برای
(۲۱۷)
بیرون آوردن جنین از شکم.
سقط شده: افتاده، جنین نارس یا مردهای که پیش از هنگام زایمان از رحم خارج شده باشد.
سلطه افراد بر خود: اصلی فقهی است که بر پایه روایت «الناس مسلّطون علی اموالهم و انفسهم»؛ مردم بر جان و مال خویش مسلّط هستند.
سونوگرافی(Sonography): استفاده از امواج ویژه برای مشاهده بافتهای درونی بدن توسط پزشک متخصص.
طهارت: پاکی، حالتی معنوی که در نتیجه وضو، غسل یا تیمّم در انسان حاصل میشود.
عادت وقتیه و عددیه: زنهایی که عادت ماهیانه آنها وقت مشخص و زمان معینی داشته باشد، دارای عادت وقتیه و عددیه میباشند.
عاریه: دادن مال خود به دیگری برای استفاده موقت از آن.
عرف: آنچه مطابق و موافق فرهنگ همگانی مردم است.
عزل منی: بیرون ریختن منی در هنگام مقاربت، انزال خارج از مهبل.
عُسر و حرج: سختی و مشقت.
عقیم: کسی که نطفه وی برای فرزنددار شدن بارور نمیگردد.
علقه: خون بسته شده.
عنَن: ناتوان بودن از عمل مقاربت جنسی.
عنّین: مردی که به واسطه ناتوانی جنسی نمیتواند با همسر خود مجامعت نماید.
عورت: آلت تناسلی، شرمگاه.
عورتین: اعضای تناسلی، شرمگاه.
(۲۱۸)
غارّ: خسارت زننده، زیان رساننده.
غسل ارتماسی: به نیت غسل، یک مرتبه در آب فرو رفتن؛ بهگونهای که آب به همه اعضای بدن برسد.
غسل ترتیبی: به نیت غسل، اول سر و گردن و سپس به ترتیب سمت راست و چپ بدن را شستن.
غسل جبیره: غسلی که با وجود جبیره بر اعضای بدن انجام میگیرد و لازم است به صورت غسل ترتیبی انجام گیرد.
غسل مس میت: غسلی که به واسطه دست زدن به بدن مرده سرد شدهای که غسل آن انجام نگرفته است بر انسان واجب میگردد.
فصد: رگ زدن.
قدر متیقن: آنچه به یقین نزدیک است، آن اندازهای که در مورد آن یقین پیدا شده است.
قصاص: کیفر، گونهای از مجازات است که همانند جنایت انجام شده است، برای نمونه: اگر شخصی کسی را به عمد بکشد، او را خواهند کشت.
قصد تلذّذ: قصد لذت بردن، قصدی که برخاسته از هوای نفسانی شخص باشد.
قصور: کوتاهی.
قِی: استفراغ.
قیم: سرپرست، کسی که بر پایه وصیت یا حکم حاکم شرع، مسؤول امور یتیم میشود.
کثرت عائله: زیادی فرزند و عیال که فرد لازم است نفقه آنها را تأمین نماید.
کراهت: ناپسند، آنچه انجام دادن آن حرام نیست، ولی ترک آن بهتر است.
کرم واژینال: کرمی که برای معالجه عفونت دستگاه تناسلی زن مورد استفاده
(۲۱۹)
قرار میگیرد.
کما(coma): اغما، حالت بیهوشی عمیقی که بر اثر شخص بیمار به تحریکات درونی و بیرونی پاسخ نمیدهد.
کنترل موالید: کنترل نرخ جمعیت.
کورتاژ(Curettage): برداشتن و قطع رویشهای زاید یا دیگر مواد از قبیل علقه و بچه از دیواره حفرهها (مانند رحم).
لاپاراسکوپی(Laparascopy): استفاده از وسایل پیشرفته برای اعمال جرّاحی درون بدن بدون نیاز به هرگونه شکاف وسیع در آن عضو، مانند این که برای بستن لولههای رحمی برشی نزدیک یک تا نیم سانتی متر از روی شکم صورت گیرد.
لازم: واجب، اگر مجتهد، دلیل لازم بودن امری را از آیات و روایتها استفاده کند؛ بهگونهای که بتواند آن را به شارع نسبت دهد، تعبیر به واجب میکند و اگر الزامی بودن آن را از جای دیگری مانند دلیلهای عقلی استفاده کند؛ بهگونهای که استناد آن به شارع میسر نباشد، تعبیر به لازم مینماید. همین تفاوت در احتیاط لازم و احتیاط واجب هم هست ولی در مقام عمل برای مکلّف هیچ تفاوتی میان وجود و لزوم نیست؛ بر این اساس این امر در رساله حاضر رعایت نگردیده است.
لاطاعة لمخلوق فی معصیة الخالق: طاعتی که بای خلق خدا انجام شود و در آن، معصیت خداوند باشد، طاعت نیست و نباید انجام شود.
لقاح: باروری.
لوسمی(Leukemia): سرطان خون.
ماترک: آنچه از میت باقی مانده است.
مأموم: پیرو، کسی که در نماز به امام جماعت اقتدا میکند.
مُبْرِء ذِمه: رافع تکلیف.
(۲۲۰)
مبطون: کسی که نتواند باد معده خود را کنترل نماید.
متاستاز(Metastasis): گسترش غده سرطانی به بافتهای دیگر بدن.
متانول(Methanol):نوعی الکل.
متعدی: سرایت کننده؛ نجاست متعدی، یعنی نجاستی که به دیگر جاها سرایت میکند.
متعه: ازدواج موقت.
مجتهد جامع الشرایط: مجتهدی که تمام شرایط اعتقادی، علمی و عملی را برای مرجع تقلید بودن داراست.
مجتهد: در لغت به معنای کوشاست، و در اصطلاح به کسی گفته میشود که در فهم احکام الهی دارای قدرت علمی مناسب را برای استنباط احکام اسلام از کتاب و سنت داشته باشد.
مجهول الهویه: کسی که ماهیت او شناخته شده نیست.
محارب: کسی که در حال جنگ (با مسلمانان) باشد.
محتضر: کسی که در حال جان دادن است.
مُحدِث: کسی که حدثی از او صادر شده است.
محرمات: جمع مُحَرَّم، کردار ممنوع شرعی است.
مَحْرَم: خویشان نزدیک، کسانی که ازدواج با آنها حرام است؛ مانند: خواهر، مادر، دختر، دختر دختر، پدربزرگ، عمه، عمو، خاله، دایی، ربائب(فرزندان زن از همسر قبلی)، مادر زن و مادر او، دختر و خواهر رضاعی، خواهر زن، زن پسر، زن پدر و نبیره.
محکوم به طهارت است: حکم به طهارت و پاکی آن میشود.
مدّ: تقریبا ده سیر، (معادل ۷۵۰ گرم). یک مد طعام، یعنی نزدیک ده سیر گندم یا
(۲۲۱)
جو و مانند آن که به فقیر داده میشود.
مرتد: مسلمانی که منکر خدا و رسول خدا باشد یا از سر آگاهی انکار حکمی از ضروریات دین کرده باشد.
مستحب: پسندیده، مطلوب، چیزی که مطلوب شرع است، ولی واجب نیست، هر حکمی که اطاعت آن موجب ثواب است، ولی مخالفت آن عذاب ندارد.
مسّ: دست کشیدن، لمس کردن.
مسلوس: کسی که نمیتواند ادرار خود را نگه دارد.
مس میت: دست کشیدن و لمس کردن بدن مرده.
مجوز شرعی: جایز و مباح از نظر شرع.
مُضغه: خون بسته شده داخل رحم که به گوشت تبدیل شده است.
معتدّ به: آنچه در مقام کارآیی مورد اهتمام باشد.
معتنابه: قابل توجّه.
مماثل: همانند، همجنس.
ممیز: بچهای که خوب و بد را میفهمد ولی به سن بلوغ نرسیده است.
نبش قبر: شکافتن قبر.
نجس العین: آنچه به خودی خود ناپاک است.
نشوز: عدم تمکین زن از شوهر که شوهر در این صورت میتواند به زن نفقه ندهد.
نفاس: خونی که پس از زایمان از رحم زن خارج میگردد.
نفی حرج: حکمی که فقها در احکام به آن تمسک میکنند و به معنای آن است که حکمی که برای انسان مشقت و حرج داشته باشد در اسلام وضع نگردیده است.
نورپلانت(Neuroplant): کپسولهایی که برای جلوگیری از بارداری در زیر پوست
(۲۲۲)
(قسمت خارجی بالای بازو) کاشته میشود.
واجبات: جمع واجب؛ واجب به عملی میگویند که انجام دادن آن از نظر شرع، الزامی و ضروری است.
واجب کفایی: واجب کفایی، واجبی است که اگر کسانی به اندازه کافی نسبت به آن اقدام نمایند از دیگران ساقط میشود و در برابر واجب عینی است.
وارث صغار: آنان که وارث اموال میت هستند و به سن بلوغ نرسیدهاند.
وازکتومی(Vasectomy): بستن لوله مرد برای جلوگیری از باروری.
وجه الضمان: مبلغ معینی که شخص ضامن به حسب ضمانت خود باید پرداخت کند.
ورثه: کسانی که ارث میبرند.
وضو: شستن صورت و دستها و مسح سر و پا به قصد برپا داشتن نماز.
وضوی ارتماسی: وضویی که در آن بهجای ریختن آب بر صورت و دستها، صورت و دستها را در آب فرو برده میشود و در حال فرو بردن یا بیرون آوردن آن، قصد وضو میشود.
وضوی ترتیبی: وضویی که با ریختن آب به قصد وضو روی صورت و دست و شستن آنها حاصل میشود.
وضوی جبیره: وضویی است که در محل آن، جبیره قرار دارد.
وطی: نزدیکی کردن.
ولوج روح: دمیده شدن روح در جنین درون شکم مادر که بهگونه معمول پس از چهارماهگی است.
ولی: کسی است که به دستور شارع مقدس سرپرست دیگری است؛ مانند: پدر، پدربزرگ و مجتهد جامع الشرایط.
(۲۲۳)
وهن: بیاحترامی، بیاعتباری، هتک.
هتک: بیاحترامی.
همگِن: همجنس.
یائسه: زن پا به سنی که دیگر عادت ماهیانه نمیشود.
هیپنوتیزم(Hypnotism): خواب مصنوعی که شخص اپراتور بر روی کسی به سبب تلقین زیاد انجام میدهد.
(۲۲۴)
(۲۲۵)