تاريخ هميشه زنده
شناسنامه:
سرشناسه | : | نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷ - |
عنوان و نام پديدآور | : | تاریخ همیشه زنده/ نکونام. |
مشخصات نشر | : | اسلام شهر: انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۳. |
مشخصات ظاهری | : | ۴۷ ص. |
شابک | : | ۵۰۰۰۰ ریال |
وضعیت فهرست نویسی | : | فیپا |
يادداشت | : | چاپ دوم. |
يادداشت | : | چاپ قبلی: ظهور شفق، ۱۳۸۶. |
موضوع | : | تاریخ — فلسفه |
رده بندی کنگره | : | DS۱۶/۸/ن۸ت۲ ۱۳۹۳ |
رده بندی دیویی | : | ۹۰۱ |
شماره کتابشناسی ملی | : | ۳۶۷۲۷۴۴ |
مقدمه
الحمدللّه ربّ العالمین، والصلوة والسلام علی محمّد وآله الطاهرین، واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین.
چیستی تاریخ و تأمّلات فلسفی در این حوزه، ذهن برخی از فلسفیان را به خود مشغول داشته است.
زمان و حرکت سیال آن دو چهرهٔ گویا از ظهور و بروز هستی ثابت و استوار است که تازگی و حیات نو، ظهور سیال آن میباشد. تاریخ بستر ثابت ظهور تازگیهای هستی است؛ آن هستی که در ناسوت سیال است و دو چهرهٔ ثابت واقعی و گذرای تدریجی دارد.
(۷)
چهرهای از آن زمان است که ظرف تحقق آن جان هستی و چهرهای دیگر که ظرف ثبات و بقای عینی آن است، ربوبیت دایمی را میطلبد و این گونه است که انسان میتواند به حیات و به زندگی گذشتهٔ خویش و دیگران بیندیشد و از خود آغاز کند و از چهرههای ثابت، ظهورات گذرا را دنبال نماید و گذشتگان قافلهٔ تاریخ را همچون شخصیت خود در نظر آورد و مورد مخاطب قرار دهد و خود و جامعه را زنده ببیند و یأس را از خود دور سازد و بدون هیچ تکراری تازگیها را دنبال نماید و همواره به تلاش و شور و شعور بیندیشد و فعالیت نماید.
یکی از مباحث مهم تاریخی که کمتر مورد مداقّهٔ فلسفی و علمی قرار گرفته است حادثهٔ سقیفه در مدینه و حوادث پیآمد آن است که نوشتهٔ حاضر با گذر از تأمّلات فلسفی بر تاریخ به تحلیل و بررسی این مهم به صورت گذرا و کوتاه
(۸)
میپردازد.
وآخر دعوانا أن الحمدلله ربّ العالمین
(۹)
چهرهٔ گذرا و ثابت تاریخ
شناخت تاریخ از مهمترین مباحث علمی و اجتماعی است که تحلیل و بررسی آن، مبادی و زمینههای فلسفی و علمی را لازم دارد.
چنین شناختی در سرنوشت انسان و جامعهٔ بشری تأثیرات بسزایی دارد و وصول درست به آن و یا کاستی و انحراف از زمینههای عینی آن موجب درخشندگی یا نابسمانیهای فراوانی در این جهت میگردد؛ به طوری که جامعه و حیات فردی و اجتماعی بشر از آن آثار و نتایج جدا نمیباشد.
فکرهای خام و ناآرام دستهای از مدعیان فکر و
(۱۱)
اندیشه، پندارهای ناموزونی را در این زمینه به نام نظریه ارایه داده است که چیزی جز خیالپردازی و منفیگرایی نیست و تنها، زمینههای تخریبی در جهت نفی عقاید توحیدی و اخلاق درست ایمانی و انسانی است.
رساترین نظریهای که میتوان در میان آنها یافت این است که تاریخ در سایهٔ زمان رشد میکند و تکامل آن بر شالودهٔ زمان است و زمان، خود، وجود ناآرامی است که وابسته به حرکت است و در سایهٔ حرکت، حیات تدریجی مییابد و حرکت نیز خود ناآرامی بیش نیست.
بر این اساس، در تحلیلی تفصیلی از این بیان باید گفت تاریخ بیواسطه یا با واسطه، هویت ناآرامی است که هرگز روی ثبات و استقلال را در خود نمییابد. البته، روشن است از سراسر بیان ناآرامی و اضطراب، نیاز و غیریت، عدم انگاری و وابستگی به ذهن به بار میآید و از آن برداشتی گذرا میتوان
(۱۲)
داشت. این پندار، گذشته از آن که اثرات مخربی در روحیهٔ بشر و حیات جامعهٔ انسانی دارد و روح نیاز، حاجت، یأس و اهمال را در انسان ایجاد میکند و آن را اوج میدهد، آدمی را از حقیقت تاریخ و ربوبیت هستی دور میدارد و وابستگی و سهلانگاری را بر ما تحمیل میکند، جبر و سازش را با ما سازگار و با آموزشی جزیی از جانب سردمداران زمان، اندیشهٔ خودباوری و حقخواهی را از آدمی دور میسازد.
آدمی که باید با تلاش و کوشش، سلامت دنیوی و سعادت اخروی را در سایهٔ عناوین فردی و اجتماعی به دست آورد، دچار حیرت و فرورفتگی باطنی و ریزش میگردد و پیوسته در پس عواقبی بس وخیم ظاهر میشود.
این برداشت از تاریخ، خود عدمانگاری نسبت به تاریخ است؛ زیرا تاریخ همیشه همراه زمان و حرکت نابود میگردد و تنها از آن مردگانی معدوم و
(۱۳)
گذشتگانی موهوم در صفحهٔ کتابت و نوشتار، ذهن و پندار باقی میگذارد و از گذشته، قصه و حکایتی بیش نخواهد ماند.
دید باز فلسفی و علمی، زمان و حرکت را تنها دو حقیقت گذرا نمیداند، بلکه این دو، چهرهای گویا از ظهور و بروز هستی ثابت و استوار است و تپش و حرکت آنها، خود تازگی و حیات نو و کشش موزون آن ظهور سیال میباشد؛ بی آن که وابستگی، عدم انگاری، نیاز، غیریت، تعداد و کثرت در (یافتن) عینی تاریخ پیش آید.
چهرههای ثابت تاریخ، انگیزههای نو و حرکتهای تازهٔ وجودی است که ثبات عینی و نو پروریهای واقعی، ظاهر و باطن آن است.
به بیانی صوری میتوان گفت: تاریخ، بستر ثابت ظهور تازگیهای عینی هستی سیال در ناسوت است که دارای دو چهرهٔ ثابت واقعی و گذرای تدریجی است. چهرهای در اندیشهٔ زمان که ظرف تحقّق آن
(۱۴)
جان هستی است و چهرهای که ظرف ثبات و بقای عینی آن ربوبیت دایمی را طلب میکند.
بنابراین، موقعیت عینی تاریخ را میتوان این گونه ترسیم کرد که تاریخ حرکتی ثابت با حیات و شعور خاصی در ظرف سیال زمان است که حکایت از ربوبیتی خوانا دارد و سرشار از تازگی و نوآوری است و حرکت آن حرارتی دارد که قافلهٔ زندگی بشری را بدون وقفه پیش میراند و سروش زلالی از هستی ماندگار را عنوان میکند.
در چهرهٔ تاریخ میتوان بهخوبی نمود ثابت و گذرایی را دید که هرگز اضمحلال و نابودی در بر ندارد و نمود گذرای آن در چهرهای ثابت برای همیشه باقی میماند و این چهرهٔ ثابت، ظهوری از هستی است که «تاریخ» نامیده میشود و میتوان گذشتههای دور را از چهرهٔ آن بهطور خوانا خواند و دیگر «ماضی» و «گذشته» به معنای عدم حقیقت و نفی موجودیت نیست و تمامی چهرههای گذشته
(۱۵)
بهطور ثابت موجود هستند و دیگر گذشته، ما را به یاد مردگان معدوم نمیاندازد و عینیت ثابت ظهورات آن در لایههای فردی و اجتماعی برای آیندگان جلوهگری خواهد داشت.
با توجه به این بیان، انسان میتواند به حیات و زندگی خود بیندیشد، از خود آغاز کند و از چهرههای ثابت، ظهورات گذرا را دنبال کند و از هنگامهٔ وجودی خود و تبار خویش سخن سر دهد و گذشتگان از این قافله را همچون شخصیت خود در نظر آورد و همچون موجودیتهای عینی مشاهده کند و مخاطب سازد.
دیگر تاریخ، کتاب و نوشته، گذشتهٔ دور، مردگان معدوم، قصه و داستان نیست و نوشتار، کتاب، ذهن، اندیشه، تنها، حکایتی از آن حیات، حرکت، تلاش و استقامت است که فراروی آیندگان میباشد و نباید در برابر تاریخ، سکوت و یأس را به خود راه داد و منتظر نیستی و نابودی بود و در عوض
(۱۶)
باید تلاش و کوشش و سیر و حرکت طبیعی را در پیچ و خمهای هستی با تمامی اوج و حضیض آن باور داشت و امید و خودباوری را هر لحظه صدای جنب و جوش آدمی دانست و بهدور از تمامی منفیگراییها، تازه و زنده ماند و تحیر و اندوه و دودلی و یأس را از قاموس ذهن دور ساخت و تازگیها را بدون هیچ تکراری دنبال کرد و بهدور از ترسیم شکست، آدمی را به تلاش و شور و شعور وا داشت.
جامعهٔ باز و سالم
مردم و جامعهٔ یاد شده را باید زنده و تازه دید و غرق تحول و شادمانی یافت و از مواهب روشنیبخش پیروزی بهرهمند دانست؛ بدون آن که عمومیت جامعه درگیر خباثت و کاستی باشد و مورد تحمیل، استثمار، بهرهگیری و تسلیم زورمدارانی خودخواه قرار گیرد. افراد چنین جامعهای محو
(۱۷)
حسن و نیکوییهای خلقت و آفرینش و کشف تازگیهای آن میگردند؛ خلقتی که سراسر آن نظم و هدفمندی است و عالم و آدم را هر لحظه به سرمنزل مقصود نزدیکتر میسازد.
برداشت یاد شده از جامعهای است که هر یک از مردم جامعه را هدفدار و مبارز و زنده میسازد و روح قیام و حرارت را در کالبد وجود آنان میدمد و معنویت و ایمان را ملموس میسازد. ضعف یا اضمحلال این حقیقت است که آدمی را از میل و عشق به خود و نهایت خود باز میدارد و بشر را مأیوس و ناامید میگرداند و شکست و حرمان را باور انسان میسازد؛ همانطور که جای جای تاریخ از تمامی این امور حکایت دارد.
حکایتی ملموس از تاریخ
تاریخ، بیانی است از جریانهای زنده در گذشتهٔ زمان و تجسمی است از گوناگونیهای فراوان جهان.
(۱۸)
تاریخ، زبان گذشتگان است که در فرصتهای بعدی زمان مورد تأمل و دقت و حکم و قضاوت و بهرهمندیهای گوناگون قرار میگیرد.
در تاریخ؛ اگرچه هویت خبری حاکم است و با بیان خود انشا و منشآت گذشته را مطرح میسازد، هویت سیال هستی را آشکارا با خود همراه دارد و در حالتی تقابلی میان تاریخ از یک طرف و آینده از طرف دیگر وجود ظهورات سیال را نمایانمیسازد.
اگر پرسیده شود: چرا تاریخ حکایت است و زمینهٔ پیشین دارد؟ در پاسخ باید گفت: موجودیت فعلی زمان، ظرف تحقّق، انشا و ایجاد است و زمان آینده وجود فعلی ندارد و زمینهٔ قبلی را نیز به خود ندیده است؛ پس تاریخ میتواند تنها حکایتی ملموس یا مبهم از تحقّق پیشین باشد که چهرهٔ هماهنگ و متفاوت این دو را دنبال میکند.
* تاریخ و علم تاریخ *
(۱۹)
«تاریخ»، بیان جریان گذشتهٔ عالم و آدم است که حکایت نامیده میشود و «علم تاریخ» تحلیل، تجزیه، نقد و بررسی آن است.
بازیابی جریانات گذشتهای که حکایت آن موجود است را «علم تاریخ» و هویت موجود آن حکایت را «تاریخ» مینامند.
آنچه در جهت اصل تاریخ مهم است، صحّت نقل و واقعیت خبری آن است و آنچه در جهت علم تاریخ اهمیت دارد، تحلیل درست و نقد سالم و متینی است که بر اساس دقت و انصاف باشد.
اگر در این دو جهت، صحت نقل و تحلیل، انصاف و دقت به عمل آید و بهدور از اهمال و پردهپوشی و تزویر و دروغپردازی و غرضورزی انجام شود، میتوان باور داشت که تاریخ پرثمرترین یادگاری است که از گذشتگان برای آیندگان باقی میماند؛ اگرچه تاریخ، همیشه دستخوش تحریف و اهمال و سکوت و پردهپوشیهای مزوّرانه بوده
(۲۰)
است.
برای تحلیل و بررسی درست تاریخ، مبدء و مسیر آن باید مشخص شود تا زمینههای بازیابی آن اساس درستی داشته باشد و به بیانی منطقی باید گفت: تاریخ، جهت آلی و علم آن حیثیت اصالی دارد.
ما در تاریخ نظاره میکنیم تا از موقعیت گذشتگان توشهای برگیریم و به گذشتهٔ ماندگار مینگریم تا برای آینده ترسیم درستی از واقعیتها داشته باشیم.
علم تاریخ، یافتهها و برداشتهای ماست که شکل میگیرد و تجسّم مییابد تا از آن در جهت توجیه و بازیابی گذشته و آینده بهرهبرداری کنیم.
* قضاوت و عبرت *
چیزی که دربارهٔ تاریخ اهمیت ویژه دارد و گذشته و آینده را به هم پیوند میزند، دو امر است:
(۲۱)
نخست ـ حکم و قضاوت دربارهٔ جریانها و تحولات گذشته است که آن تحولات اگرچه درزمان گذشته بوده است، قضاوت دربارهٔ آن در امروز از جانب ماست و آینده، ظرف وقوع آن میباشد.
دوم ـ عبرت و پندگیری از آن وقایع که میتواند نتیجهٔ عمده تاریخ برای آیندگان باشد.
پس قضاوت نسبت به جریان تاریخی غیر از اصل آن جریان است؛ همانطور که بهرهگیری از آن جریان و قضاوت نیز غیر از این دو امر است.
جریانات تاریخی ظروف سبقی و قضاوت بهرهگیری از آنها ظرف آینده دارد و نمیشود ظرف وقوع امری، ظرف قضاوت و بهرهگیری از آن باشد.
قضاوتهای گذرا و ماندگار
در این جا این شبهه پیش میآید که وقایع تاریخی همیشه در زمان وقوع میتواند قضاوت دربارهٔ خود را همراه داشته باشد و چندان نیازمند قضاوتهای بعدی و تفاسیر گوناگون آیندگان
(۲۲)
نیست.
در پاسخ باید گفت: قضاوتها و تفاسیر موجود در ظرف وقوع اگرچه به دقت عقلی ظرف آینده دارد و موجودیت واحدی نمیباشد، باز قضاوت نهایی و نهایت در حکم نیست؛ زیرا ظرف وقوع فعلی از دیدگاه عمومی عرضی با آن که با عینیتهای موجود واقعه همراه نیست و میتواند از اهمیت فراوانی برخوردار باشد، به جهت تعجیل در حکم و وابستگیهای صاحبان یا رقیبان حکم و تحمیلها و نفوذهای اقشار و جناحهای گوناگون در اصل واقعه و ترتیب احکام صادر از آن، چندان اطمینانی برای آیندگان ندارد و این آیندگان هستند که میتوانند وقایع گذشته را به آرامی و بهدور از تمامی نفوذها و تحمیلها تحلیل و بازیابی نمایند و بهدور از نفوذ داخلی و خارجی که همان تمایلات نفسانی و ایادی اجتماعی است وقایع را ارزیابی کنند.
گنج و دفینه
(۲۳)
تاریخ همچون دفینه و گنج با ارزش و گرانقدری است که در دل خاک نهفته است و با آن که در اختیار ماست، چندان قابل وصول نیست و با آن که انباشتهای از حوادث بزرگ و کوچک و فراوان است، استفاده از آن چندان ساده و آسان نیست و با آن که نمیتوان از آن گذشت، نمیشود به آسانی از آن کامیابی داشت. گنجینهٔ عظیم و عجیب تاریخ با آن که بهترین مربّی برای همهٔ آیندگان است، بهرهگیری از آن نیازمند مربی سالم، استاد دلسوز، کاوشگر منصف و محقق وارستهای است که بهدور از اغراض فردی و گروهی و بهدور از پیرایههای موجود، با صبوری واقعیتها را بیان دارد و روح بخشد و به گونهای کامل و سالم ارایه نماید تا آیندگان بتوانند از آن بهرهٔ کافی داشته باشند، ولی با کمال تأسف، آدمی در این زمینه موفقیت چندانی نداشته و اهمال مردم با خودکامیهای زورمداران چنین آثاری را از بشر سلب نموده است.
(۲۴)
هنگامی که به تاریخ و تاریخنگاران و تحلیلها و قضاوتهای متفاوت تاریخی توجه میشود در مییابیم که بدترین وضعیت را این گونه امور داشته و میتوان موجودیت تاریخ را زشتترین فاجعهٔ آن دانست؛ خواه در جهت ثبت وقایع و انواع گوناگون وقایع نگاری باشد و خواه در جهت ترسیم، تحلیل و قضاوتهایی که از آن وقایع شده است که انواع اهمال کاریها و تحریفها با مطامع و اغراض متفاوت در آن دیده میشود که قابل رؤیت و ارایه است و در مقام بیان مصادیق آن نیستیم؛ اگرچه در ظرف تفصیل بیان سودمندی خواهد آمد.
نه تاریخ نگاران مسؤولیت چندانی در جهت ثبت درست وقایع از خود نشان دادهاند و نه آگاهی و تعهد لازمی در نوع آنها دیده میشود و نه صاحبان تحلیل و نقد و بررسی و قضاوت جهات انضباط و انصاف و تعهد را آنطور که میبایست رعایت کردهاند. غرضورزیها، سودجوییها،
(۲۵)
خودخواهیها و هزاران عنوان دیگر، تاریخ را آلوده و به ابهام و اجمال و تحریف و انحراف کشانیده است.
اگرچه تاریخ نگاری مشکلات خاص خود را دارد و همیشه صاحبان قدرت و سیاست، نفوذ فراوانی در ترسیم آن داشتهاند؛ به خصوص در زمانهای پیشین که مورخان از آگاهیهای لازم و مهارتهای تاریخ نگاری برخوردار نبودهاند و در هر صورت، اهمال و سادهانگاری فراوانی در جهت ثبت وقایع رخ داده که با مشکلاتی؛ مانند: غرضورزی و مطامع گوناگون، نباید از آن توقع موفقیتی بیش از این را داشت.
اهمال کاریها و اغراض فاحش شیطانی و یا دستکم نفسانی موجب شده که اطمینان چندانی به موجودیت تاریخ پیدا نشود؛ زیرا سردمداران زر، زور، سیاست و تزویر، همیشه بر این دسته از افراد نفوذ کامل داشتهاند و به تمام استکبار و نادانی ـ که
(۲۶)
در نوع سردمداران زر و زور بوده است ـ از این امر خطیر غافل نبودهاند و توانستهاند کوچکها را بزرگ و بزرگها را کوچک، درستی را نادرست و نادرستیها را درست جلوه دهند. تهدیدها و کیسههای درهم و دینار نیز در تحقّق این امر بیاثر نبوده است.
تهدیدها و تطمیعها هنگامی که با مزدوریها و چاپلوسیها و خوش رقصیهای طایفهٔ اهل دنیا، همراه میگردیده، نتیجهای جز تحریف و تخریب و غرضورزی و انحراف اذهان عمومی نداشته است.
البته، نباید نسبت به دقت و شرافت دستهای ـ اگرچه اندک ـ بیتفاوت و ناسپاس بود و ارزش آنها را در جهت دقت و تعهد آنان نادیده انگاشت.
تاریخ نگاران مزدور و مفسدی در تاریخ میتوان سراغ داشت که قویترین افراد برای ایادی زور و قدرت بودهاند؛ اگرچه افرادی استوار، مقاوم، سالم و سلحشور در این میدان ظاهر گردیدند و تعهد و
(۲۷)
پاکی خود را حفظ کردند و چه بسا جان خود را بر سر این امر مهم از دست دادند که ما در این نوشتار در پی معرفی آنها نیستیم و باید در فرصت مناسب خود بیان شود.
هنگامی که آدمی به تاریخ مراجعه میکند مییابد که تاریخ چه حوادث بزرگ و کوچک گوناگون و متفاوتی را همراه دارد و چه تحریفها و غرضورزیهای ناروایی نسبت به آنها اعمال شده است.
چه بسیار رداهایی که زورمداران میبریدند و مورخان مزدور میدوختند و بر تن تاریخ میکردند؛ بدون آن که تعهد و انصافی از خود نشان دهند؛ اگرچه پاکدلان روشن ضمیر و آگاهی بودهاند که تمام تلاش خود را در جهت نقل حقایق مبذول داشتهاند.
تمامی جنایتکاران و زورمداران و سیاستبازان روزگار همیشه در پی بهرهگیری از وقایع گذشته در
(۲۸)
جهت تصحیح کارهای خود بودهاند؛ بی آن که تفاوتی در نوع افکار و کردارشان باشد. دزدانی که امین نامیده میشوند و مفسدانی که مصلح معرفی میگردند و ستمکارانی که صاحبان اشک و آه و جوش و خروش نام مییابند، بهطوری که گویی این چپاولگرانِ شرافت و آبرو به جای تمامی محرومان میسوزند و آه و ناله سر میدهند و بر سر قبر مظلومان با غم و اشک، رقص و پایکوبی سر میدهند.
* تکرار تاریخ *
میتوان تکرار تاریخ را تنها در این مفهوم تصحیح نمود که هر روزه مردم همچون گوشت قربانی مورد هجوم کاردهای سلاخی عدهای زورمدار قرار میگیرند و دستهای نیز با سلام و صلوات در جهت رنگآمیزی آنها بذل محبت میکنند. مردم، علتِ مادی و صوری و زورمداران با
(۲۹)
تمامی ایادی گوناگون خود علت فاعلی و غایی این ماجرا واقع میشوند و وقایع نگاران در جهت تحقّق این امر بیشترین سهم را دارند.
اینجاست که باید گفت: اگرچه تاریخ بهترین یادگار گذشتگان است، نمیتوان به سادگی و راحتی به آن استناد نمود و باید با دقت هرچه بیشتر در جهت تصحیح و بازیابی و بهرهگیری صحیح از آن کوشید.
تاریخ اقتضایی است از گذشتگان و نمیتوان بیمهابا و بهدور از دقت از آن استفاده کرد. باید دقت کرد و تحقیق لازم را در هر مورد مبذول داشت تا آن مورد قابل استفاده شود. نه میتوان از تاریخ چشم پوشید و نه میتوان آن را به صورت کامل پذیرفت و تنها با جزم و احتیاط میتوان به آن نزدیک شد تا از آسیبهای پیرایه و پیکرسازیهای دروغین در امان ماند.
تمام تاریخ که نوشته میشود، از جهت فاعلی سه
(۳۰)
صورت دارد: یا در زمان صاحب قدرت و تحت نفوذ او نوشته میشود که معلوم است به مقتضای رضایت و میل او میباشد، یا در زمان نفوذ دشمن آن صاحب قدرت و اضمحلال آن فرد نوشته میشود که باز نیز تحت نفوذ زورمداری دیگر قرار میگیرد و یا فردی به دور از نفوذ دیگران تاریخ را دنبال میکند که باز هم در گرو نوع اندیشه و منش نویسنده و انتخاب و تحلیل و قضاوت دقیق او خواهد بود و نمیتواند از درستی کامل برخوردار باشد و باید در جهت استفاده از آن بررسی و تحلیل دقیق به عمل آورد.
پس تاریخ، اقتضایی است که باید برای استفاده از آن دقت و تحقیق لازم به عمل آید و بدون تحقّق این امور ارزش استفاده عملی ندارد و نمیتواند مورد استناد قرار گیرد.
* ارزش تاریخ *
(۳۱)
امری که در ابهام بسیاری از وقایع تاریخی دخالت دارد و ما را از خصوصیات و یا اصل جنایات دور میکند، پنهان کاری است.
هیچ گاه در دورهٔ حکومت دولت یا فردی به عنوان سردمدار یا دسته و گروهی حاکم، جنایات، چپاولها و بیحرمتیهای آنها به مال و ناموس و شؤون فردی و اجتماعی دیگر افراد، آشکارا مطرح نمیگردد و کمتر کسی از آن مطلع میشود و در نهایت یا به چشم نمیآید و پنهان میگردد و یا در شعاع محدودی باقی میماند و بعدها به سانسور یا نابودی خبری مبتلا میگردد و یا به طور ناقص در صفحهٔ تاریخ باقی میماند؛ بدون آن که محکمه، دادگاه و قاضی و یا مدعی و یا شاهدی ماندگار داشته باشد.
این امر در همهٔ دورههای تاریخ یکسان است و تمامی زورمداران یا حاکمان خرد و درشت این گونه وضعیتی را داشتهاند. هیچ گاه نمیشود از وضعیت
(۳۲)
درست سردمداری در زمان حیات و قدرت وی اطلاعات کافی بهدست آورد و از ناسپاسیهای وی خبر گرفت و تنها میتوان با مقایسهٔ گذشتگان از هر طیف و گروهی، آنان را شناسایی کرد. البته، این گونه استخبار از دقت لازم برخوردار نیست وکمتر میشود در زمان دولت و سردمداری، از پنهان کاریهای آنها آگاه شد و تنها روزی میتوان این امر را دنبال کرد که دیگران آن فرد و گروه در کار نیستند و تنها ناله و نفرینی که از خود به جای گذاشته در محکمهٔ قضاوت تاریخ حضور دارد؛ بدون آن که متهم و جنایتکاری در میان باشد.
میتوان با بررسی دقیقی به دست آورد که وضعیت ذاتی، دینی، اخلاقی و نوع نگارش و کار یک تاریخنویس چگونه بوده است و سپس نسبت به نوشته و یا قضاوت آن فرد تحلیل و بررسی داشت و اهداف و قضاوتهای آن فرد را نقد نمود.
با توجه به نوشتههای آن فرد و مورّخان دیگر و با
(۳۳)
مقایسهٔ میان آنها میتوان تا حدی بهدرستی یا نادرستی و شخصیت مورخ پی برد و نسبت به آن اطمینان و جزم پیدا نمود؛ هم در جهت صحت و سقم واقعه و هم در جهت خوبی، صحت و یا عدم سلامت آن فرد و یا بیدقتی و طرفداری وی به فرد یا گروهی خاص.
هرگز نمیشود نسبت به تمامی وقایع تاریخی و مندرجات تاریخ وثوق و اطمینان پیدا کرد؛ همانطور که نمیتوان به تمامی تاریخ و مندرجات آن بیاعتماد بود؛ چرا که درستی و صحت بر وقایع فراوانی حاکم است. پس اهتمام به تاریخ به عنوان یک اصل مورد انکار نیست؛ اگرچه میتوان نسبت به مندرجات آن انکار یا تردید داشت.
تنها موردی که میتوان نسبت به آن وثوق کامل داشت، بعد از قرآن کریم ـ این تنها کتاب کامل و سالم الهی ـ روایات و مأثورات حضرات معصومین علیهمالسلام و رهبران راستین اسلام است که در
(۳۴)
جهت اصل کلام، عصمت ضامن صحت آن است و در جهت وصول، راویان آگاه و صادق مسؤولیت حفظ و ارایهٔ آن را به آیندگان به عهده داشتهاند. البته، روایات فراوانی در زمینههای مختلف وجود دارد که نمیشود به آنها اطمینان داشت و بسیاری از آنها بهطور قطع بیاساس و دور از واقعیتمیباشد.
خاطرنشان میگردد تنها روایاتی مورد وثوق است که شرایط لازم را برای صحت دارا باشد.
بجز قرآن کریم و روایات صحیح نمیتوان موردی پیدا کرد که این گونه صحت داشته باشد و از اهمیت برخوردار باشد؛ چه در میان ادیان و مذاهب دیگر و چه در میان دیگر اقوال و ملل؛ زیرا کتابهای آسمانی دیگر درگیر چنان تحریف و در همآمیزی شده است که منکری در میان صاحبان آنها نسبت به این مسأله نیست. مذاهب اهل سنت نیز گذشته از آن که کلمات معصومین از ائمهٔ هدی علیهمالسلام را دنبال نکردهاند، نسبت به کلمات و
(۳۵)
فرمایشات حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله به سند سالم و راویان مورد وثوق اهمیت ندادهاند و کذب و خیانت و کجروی و دروغپردازی بسیاری از راویان مسلم است و جای هیچ گونه انکار نیست؛ اگرچه در میان تمامی تاریخ انباشتهٔ گذشته از اقوام و ملل درستیهای فراوانی وجود دارد.
ثمرات گذشتگان
میتوان ثمرات گذشتهٔ بشری را تحت سه عنوان کلی قرار داد و هر یک را مبهم دانست:
نخست ـ قرآن کریم، این کتاب کامل الهی، که در تمامی زمینههای تاریخی و غیر تاریخی بیانگر حقایقی از گذشتگان است.
دوم ـ روایات مورد وثوقی که از حضرات معصومین و اولیای به حق اسلام و تشیع علیهمالسلام به ما رسیده و به طور مضبوط در دست است.
سوم ـ وقایع و حوادث مورد وثوقی که بعد از
(۳۶)
تحقیق و بررسی مورد اهمیت قرار میگیرد و صحت و درستی آن گواهی میشود.
پیرایهیابی
شایسته است دانشمندان محقق و تحلیلگران مُدقّق بشری، گذشته از بازیابی تاریخی و دستیابی به درستیهای تاریخی در جهت تحقّق رشتهٔ پیرایهشناسی و دروغپردازیهای تاریخی بهطور خاص بکوشند و همهٔ داشتههای گذشته را بازیابی کنند.
لازم است رشتهای خاص در این زمینه به نام «پیرایهشناسی» ترتیب داده شود و در تمامی سطوح علمی و اجتماعی مورد اهمیت قرار گیرد؛ چه در جهت ادیان و پیرایههای موجود در دین مقدس اسلام که به دست دشمنان دین یا افراد و گروههای نادان در زوایای دیانت وارد گردیده و چه در جهت دیگر امور تاریخی و غیر دینی نسبت به گذشتگان از سلسلهٔ عالم وآدم.
(۳۷)
ضرورت تشکیل این رشته توسط دانشمندان دینی و دانشگاهی در حوزههای علمی و دانشگاهها در سطوح مختلف احساس میشود که در جهت بازیابی درست امور و شناسایی نادرستیهای دین و اجتماع بسیج شوند و این امر بسیار مهم را دنبال کنند تا تهذیبی نسبت به مجاری تاریخی و وقایع گذشتگان صورت پذیرد و سالمسازی اساسی نسبت به دیانت و منقولات به ظاهر شرعی صورت پذیرد؛ همانطور که پسندیده است در تمامی گروههای علمی و فکری و فرهنگی چنین اندیشهای مورد توجه قرار گیرد و چنین رشتهای در تمامی زمینهها احیا گردد.
(۳۸)
تاریخ شیعه و خلفا
«فأذن مؤذّن بینهم أنّ لعنة اللّه علی الظالمین، الّذین یصدّون عن سبیل اللّه، و یبغونها عوجا، وهم بالآخرة کافرون»(۱).
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از حقّانیت شیعه بسیار سخن گفتهاند که میتوان آن را در روایات شیعه و سنی دید. ایشان حضرت علی علیهالسلام را در بسیاری از موارد به عنوان امام و ولی معرفی نمودهاند. جابر گوید: نزد پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بودم که علی علیهالسلام از دور نمایان شد و
۱ـ اعراف / ۴۴٫
(۳۹)
حضرت صلیاللهعلیهوآله فرمودند: سوگند به خدا وی و شیعیان او در قیامت رستگار هستند.
همچنین آیهٔ شریفهٔ: «إنّ الذین آمنوا و عمل الصّالحات اولئک هم خیر البریة» دربارهٔ شیعیان نازل شده است. عدم تصریح رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله به شأن نزول آیه به سبب وجود مخالفان بسیار و کفار به ظاهر مسلمان بوده است.
اقلیت یا شیعیان امام علی علیهالسلام بر علیه اجماع و سیاست حاکمان سلطه بودند و ایشان از طرفی با اقلیتی که همراه ایشان بودند اسلام واقعی را معرفی نمودند و از طرفی با همگامی خود، مسلمین و اسلام مردود را از از اضمحلال نجات داد. اعتقادات شیعه از امام علی علیهالسلام است. ایشان نخست غیر اسلامی بودن کاخها و قیصرها و کسراهایی که در سایهٔ خلافت و حکومت اسلام با زندگی معاویه شروع شده بود و بر اثر عدم عصمت مرتکب گناهان بسیار همانند شراب خواری میشدند را رد نمودند.
(۴۰)
اقلیتی که با حضرت علی علیهالسلام بودند دین را ثابت و تصرف در آن را باطل میدانستند و میگفتند: «من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکافرون». «انّه الکتاب عزیز، لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه»(۱) و «إن الحکم إلا للّه»(۲) در مقابل نیز ظلم خالد بن ولید نسبت به مالک بن نویره و ممنوع بودن نوشتن احادیث و سوزاندن آنها، تصرف در حج تمتع و متعه و تغییر حی علی خیر العمل به الجهاد خیر من النوم، ایجاد اختلاف طبقاتی، تقسیم بیت المال به طور غیر مساوی و نفوذ سه طلاق، برخی از تصرفات خلفا در دین بود. مدت خلافت خلفای سهگانه ۲۵ سال بود و نخستین آنها با اکثریت دروغین، دومی با وصیت اولی و سومی با شورای ساختگی به حکومت رسید. پس از آنان، حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام با دموکراسی تاریخی و احتیاج و
۱ـ فصّلت / ۴۲٫
۲ـ یوسف / ۶۷٫
(۴۱)
نیاز مردم به ایشان به حکومت رسید.
در زمان خلفای سهگانه امتیاز طبقاتی بسیار شد تا این که مردم بر علیه عثمان شورش نمودند. حضرت علی علیهالسلام با تصرفات و بدعتهای خلفا مخالفت کردند و سعی نمودند تا منش و زندگی به شیوهٔ پیغمبر اعظم صلیاللهعلیهوآله نهادینه شود. طلحه و زبیر با عایشه، جنگ جمل، و معاویه، جنگ صفین را به راه انداختند. کار امام علی علیهالسلام با تمام گرفتاریها، نهادینه نمودن سیرهٔ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و تربیت شاگردان عالی بود. پس از امام علی علیهالسلام ، امام حسن علیهالسلام خلیفه شد، اما معاویه با دسیسه لشکر ایشان را فریب داد. معاویه گفت: مردم، من با شما بر سر نماز و روزه نمیجنگیدم، بلکه میخواستم بر شما حکومت کنم که به مقصود خود رسیدم و پیمان با حسن علیهالسلام زیر پای من است. وی سپس پسر خود یزید را ولیعهد کرد و اعلام نمود که هر کس در مناقب اهل بیت علیهمالسلام حدیثی بگوید، جان و مال و
(۴۲)
آبروی وی در مصونیت نباشد و هر کس دربارهٔ خلیفه حدیثی بگوید جایزه دارد و تا سال ۹۹ یا ۱۰۱ ه ق در منابر به امام علی علیهالسلام لعن میکردند و مردم را بر ناسزا و بیزاری از علی علیهالسلام تکلیف مینمودند تا این که در زمان عمر بن عبدالعزیز لعن بر ایشان ممنوع گردید.
در طول این سالها، جهان اسلام از علم و اندیشه دور ماند و اگر حقّانیت اسلام و سیاست بلند ائمهٔ اطهار علیهمالسلام نبود، اثری از اسلام باقی نمیماند.
دورههای جنایت خلفا را میتوان بر سه دوره دانست:
نخست ـ خلفای ثلاث و راشدین؛
دوّم ـ بنی امیه؛
سوّم ـ بنی عباس که هر یک از دیگری بدتر بودند و شیعه تا قرن دوّم اسیر دست آنان بود.
جریان کربلا در سال شصت هجری اتفاق افتاد و پایان حکومت اموی در سال صدم هجری بود.
(۴۳)
اوضاع زمان امام باقر و امام صادق علیهماالسلام به نفع شیعه بود و آن حضرات با تشکیل حلقههای درس، شاگردان فراوانی تربیت نمودند. شیعیان قم در قرن اوّل پدید آمدند. مأمون؛ خلیفهٔ عباسی در سالهای (۱۹۵-۲۱۸ ه. ق) سیاست اعتدالی پیش گرفت و معتدل شد و به اقتضای سیاست، امام هشتم علیهالسلام را ولایتعهد خود نمود. البته، متوکل عباسی (۲۳۲-۲۴۷ ه. ق) با امام علی علیهالسلام کینهٔ ویژه داشت و کربلا را با خاک یکسان کرد تا آن که در قرن چهارم دوران خلافت بنی عباس تمام شد و حکومت آل بویه که از شیعیان بودند شروع شد و این ماجرا همچنان ادامه دارد.
(۴۴)