ایران برای همه ایرانیان بهشتی و جهنمی

ایران برای همه ایرانیان بهشتی و جهنمی

ایران برای تمامی ایرانیان است اعم از بهشتیان آن ها و نیز جهنمی ها و کسی نمی‌تواند سند کسی را به صرف کافر بودن باطل کند و قیم او گردد. همه باید در این مملکت با شادی و آزادی زندگی کنند و کسی به دیگری زور نگوید و مزاحم هم نشوند و به بهانه بهشت، اجحاف و تحمیل به یک‌دیگر نداشته باشند؛ همان‌طور که مسیر تربیت صحیح بر آزادی استوار است و خداوند نخواسته کسی را با زور از جهنم بازداشته و یا با زورگویی به بهشت کشانده و سوق داده شود؛ اما برخی ناآگاهانه چنین نسبت‌های ناروایی را به دین می‌دهند. به هر روي نخستین قانون در مملکت‌داری لزوم مرحمت است و بهشت را نیز بايد با عشق به مردم پیشکشی نمود نه با زور دشنه و تحقیر شخصیت و لکه‌دار کردن انسانیت آن‌ها…..

ما باید یاد بگیریم که این مملکت خانه‌ای برای همه ایرانیان است و سند و قباله شخص خاصی نیست و کسی نمی‌تواند بگوید همه باید مثل من زندگی کنند. اگر به فهم این مهم نرسیم، چیزی جز دعوا در میان نمی‌ماند. همه باید این تربیت را داشته باشند که کسی مزاحم دیگری نباشد و هم‌دیگر را اذیت نکنند. درست نیست که ما کسی را بیرون کنیم یا بگوییم مملکت مال تو نیست؛ هرچند او کافر و جهنمی باشد. ایران برای تمامی ایرانیان است اعم از بهشتیان آن ها و نیز جهنمی ها و کسی نمی‌تواند سند کسی را به صرف کافر بودن باطل کند و قیم او گردد. همه باید در این مملکت با شادی و آزادی زندگی کنند و کسی به دیگری زور نگوید و مزاحم هم نشوند و به بهانه بهشت، اجحاف و تحمیل به یک‌دیگر نداشته باشند؛ همان‌طور که مسیر تربیت صحیح بر آزادی استوار است و خداوند نخواسته کسی را با زور از جهنم بازداشته و یا با زورگویی به بهشت کشانده و سوق داده شود؛ اما برخی ناآگاهانه چنین نسبت‌های ناروایی را به دین می‌دهند. این نکته اول و آخری است که رعایت آن، بسیاری از مشکلات را حل می‌کند. نباید دعوا کرد و نباید عصبانی شد و نباید بر حرف خود برای همه اصرار داشت و تک‌صدایی گردید و فقط آن را تکرار کرد. امروزه عده‌ای درون نظام به‌راحتی نفوذ کرده‌اند که غافلند و قیم انقلاب و نظام و مردم و برخی نیز ناآگاهانه حتی قیم بهشت و جهنم آنان شده‌اند؛ گویی اینان وارثان انقلاب و مالکان جهنم بوده‌اند که البته سند شش دانگ بهشت نیز به نام آنان زده شده است. انقلابی که ثمره هزار سال خون دل خوردن شیعه بوده تا به این‌جا رسیده است؛ اما آنان خود را وارث بلامنازع انقلاب و ایثارهای مردم وفادار و حتی بهشت و جهنم فردا می‌دانند و البته آن را با این تفکر قبضی آکنده از مشکلات می‌کنند. فرداروزی نیز این مافیای بزدل و ترسو که تنها با ایجاد هراس بقا دارد و نیز کسانی که ناآگاهانه در دام کرده‌ها یا اندیشه‌های آنان گرفتار بوده‌اند، اسیر طغیان توده‌ها می‌شوند و البته این‌جا می‌ماند با انبوهی از مشکلاتی که پیش آورده‌اند. امروزه انقلاب به دست ضعیفانی پرمدعا و نیز به دست مافیای زور و زر نفوذی و منافق افتاده است. آن‌ها نظریه‌پرداز نیستند و نظام و انقلاب را به گونه سیستمیک به فساد و فرسایش و به تحلیل و تضعیف دچار کرده‌اند. فسادهایی که پیش می‌آید سیستماتیک است نه موردی و جزیی. البته کارهایی که آنان به اسم خدمات دارند چنان جزیی و فرسایشی است که اثری محسوس ندارد و کاری کلان و کاربردی انجام نمی‌شود که ذایقه مردم را خوش کند. مافیای نفوذی، سیاست و ریاست را با هم برای افراد خود می‌خواهد و بس؛ گویی این‌ها برای این کار زایمان شده‌اند و فقط این گروه زایش پست و ریاست دارند. باید این ضعیفان را که در پست‌های خود ریاست زایشی تخت و تابوت دارند، از نظام جدا کرد و افراد مقتدر دارای صداقت و انصاف را وارد نظام کرد و به آنان میدان داد تا آنان حق شایسته ملت ایران را به‌جا آورند و سپاسدار نظام اسلامی و پاسخ‌گوی خون شهیدان باشند؛ شهیدانی که ایران را به جهان اسلام تبدیل کردند و آن را به شکوهی رسانده‌اند که می‌تواند در برابر جهان غرب بایستد؛ اما این مافیای زور و زر حتی انقلاب را کوچک می‌کند و امکانات آن را به نفع خود و برای خویش مصادره می‌سازد و دین را نیز با خیره‌سری و غفلت خود بدنام می‌گرداند و مسایل شخصی خود را اوج می‌دهند و باعث تزلزل و غربت دین می‌شوند؛ مافیایی که البته خسران دنیا و آخرت را دارد و گویی حتی نمی‌فهمد با دینی که آن را ابزار دنیای خود ساخته است چه می‌کند و نمی‌تواند برادروار و با لطف و مرحمت و اخوت این مملکت را اداره کند و آن را به زور و خشونت می‌آلاید. نخستین قانون در مملکت‌داری باید لزوم مرحمت باشد و بهشت را نیز با عشق به مردم پیشکشی نمود نه با زور دشنه و تحقیر شخصیت و لکه‌دار کردن انسانیت آن‌ها. چیزی که می‌تواند شیعه را در دنیا موفق کند این است که به همه نشان دهیم تشیع آیین محبت و ولایت و عشق است و با همه با متانت، مهربانی، صبوری و مرحمت مواجه شویم و خشونت شاهان را به دین و به تشیع نکشانیم و همان ولایت و مرحمت شیعی را در مدیریت و سیاست پیشه کنیم؛ همان‌طور که اولیای معصومین علیهم‌السلام چهره‌های محبت، عشق و مرحمت بودند. ما باید معرفت و حقیقت شیعی و وحی و غیب را وجه برتر خود در دنیای صنعتی امروز بدانیم و مرکز بزرگ علوم انسانی شناخته شویم؛ اما متأسفانه چیرگی این مافیای زور باعث شده چهره‌های علوم وحیانی و انسانی ما منزوی شوند و غربزدگی، بیهوده‌گویی، ناکارآمدی و خودباختگی محتوای علوم انسانی ما شده باشد.

مافیای زور و زر در غفلتی سنگین است و توجه ندارد به آن همه زحمت و کوشش و ایثار و گذشت و شهیدانی که مردم داشته‌اند و به این همه بزرگواری مردم خیانت می‌کند. این نتیجه بیگانگی مافیای زور و زر از مردم است. آنان مانع از این هستند که مردم به یک‌دیگر دل بدهند و آشنای هم باشند. دیوار بلند و ضخیم استبداد مافیای زور، اخوت، برادری، مهربانی، دوستی، مرحمت و صفا را نابود کرده است. تمامی کجی‌ها و کاستی‌هایی که جامعه دارد از این غفلت شیطانی مافیای زور است که از مال حرام ارتزاق کرده و هار شده و خشونت را به جان جامعه می‌ریزد. اگر این مافیا نبود همه با یک‌رنگی و صفا همان‌طور که یک قبله و یک خدا دارند، بر یک صفا و یک ولایت و بر طهارت و پاکی حرکت می‌کردند و کدورت‌ها از میان می‌رفت. مردم همه اهل انقلاب و اهل شهادت و اهل جبهه و اهل پاکی و طهارت هستند؛ مشکل از این مافیاست که نمی‌خواهد همه با هم باشند و نمی‌خواهد بگذارد که حتی مردم صدای خود را بشنوند؛ مافیایی که زور دارد، اما بسیار ضعیف است و اقتداری برای آن نمی‌باشد و روزی به دست مردم محروم و توده‌های پابرهنه جمع خواهد گردید. امروزه دیگر بسیاری از مردم فهیم و هوشمند این مافیا را دشمن می‌دارند. اگر چند نفر محدود با این چیرگان دشمن بودند، عیب از آن‌ها بود، و این دلیل بر نقص آن‌ها نبود، بلکه دلیل بر این بود که‌این مافیا منافق و نفوذی نیست و در جاهایی ایستاده است و به همین دلیل، چند دشمن دارد، اما اگر بیش‌تر مردم فهیم و بادرایت ایران با چیرگان وابسته به مافیای نفوذی دشمن باشند، معلوم است که مشکل از آن‌هاست و نمی‌شود که بیش‌تر مردم بد شده باشند، آن هم مردمی که به قول آقاي خمینی نشان داده‌اند از مردم صدر اسلام بهتر می‌باشند. بنابراین باید گفت این چیرگان به کدام مذهب و به کدام ملت بوده‌اند که این همه دشمن پیدا کرده‌اند و چرا چنین خشن شده‌اند. می‌گویید نه، این فال و این تماشا؟! سالی که نکوست از بهارش پیداست! برای مقابله با خشونت این مافیای ظاهرگرا بهترین راه رشد علم و توسعه هنر است. علم و هنر، انسان را مهربان می‌کند و از خشونت دور می‌دارد. در برابر مافیای زور باید جوانمردی و آزادگی را پاس داشت. باید آگاهی داشت و مواظب بود تا آبستن این مافیا یا دلقک و مزدور آن‌ها نشد؛ همچنان‌که نباید ضدانقلاب گردید. اگرچه این مافیا کشور را بیمار و آن را به فساد آلوده است، اما انقلاب متعلق به مردم و مملکت و دین است و باید مشکلات پیش آمده را با همدلی و مهربانی چاره‌سازی کرد و با ریختن این مافیا، آن را صافی نمود. باید آزاده بود و در برابر مردم خاک، اما در برابر زورگویانِ ناجوانمرد، شجاع، دلیر و مقاوم بود و هر حوزوی باید «واحد کألف» شود. حوزه باید علمی گردد نه آن‌که ناخواسته و ناآگاهانه سیاهی‌لشکر نفوذی‌ها گردد و برای آن سیاهی‌لشکر جمع کند. حوزه‌ها در صورتی از نظر علمی و معنوی قوی می‌شوند که به جای جذب و پذیرش توده‌ها به گزینش نوابغ روی بیاورند؛ نوابغی آزادمرد که دست ظلم نداشته باشند. شخصی از من پرسید حاج‌آقا! شما برای دین چه کار کرده‌اید؟ گفتم: یقین دارم دست‌کم طلبه‌هایی که با من همراه شده‌اند، هرجا که باشند مردم را اذیت نخواهند کرد و به مردم دروغ نخواهند گفت و نان مردم را نخواهند دزدید و مردم‌آزار نمی‌گردند، بلکه نهایت احترام و خدمت را برای مردم دارند و به نظرم همین کار، بهترین خدمت به دین در این دوران می‌باشد. من مسیر اعتلای اسلام و دین را در همین راه می‌دانم. من می‌گویم دویست سال دیگر زیبایی‌های مکتب شیعه و علمی بودن فرهنگ اهل‌بیت عصمت و طهارت خود را نشان خواهد داد. اعتلای شیعه در آن زمان است؛ زمانی که زمامداران ما می‌توانند با دنیا تفاهم فرهنگی و بحث علم یداشته باشند و با هیچ کس نه دنیای خارج و نه با مردم خود تند و عصبانی نشوند و حرف رکیک و بی‌ادبی نداشته باشند. زمانی که همه ملیح و لطیف و مهربان و نرم می‌باشند و منبرها مطالبی ندارد که به ضعف اعصاب و داد و فریاد و نعره و واویلا منجر شود یا برخی ناآگاهانه جاده‌صاف‌کن مافیای نفوذی زور شوند و از خشونت قطع دست و پای مردم دردکشیده که مطالبات به‌حق دارند، سخن به میان آید. طلبه در صورتی برای علم و حوزه کارآمد می‌گردد که بتواند دست‌کم بیست سال در حوزه دوام بیاورد و خود را وقف تحقیق و تدریس و نگارش کند و بر روی داده‌های علمی، استجماع و تمرکز طولانی‌مدت داشت باشد تا بتواند به حقیقت نماینده فکر و فرهنگ شیعی باشد؛ فکر، علم و فرهنگی که برای جامعه امروز ما از هر چیزی حتی انرژی هسته‌ای مهم‌تر است. مغزهای توانمندی که بتوانند خوراک علمی و فرهنگی تولید کنند و ریشه در خاک ولایت، عشق و صفای شیعی داشته و مؤید به عنایت قدسی ربوبی باشند و دل آنان بوی عطر ولایت امیرمؤمنان و مرحمت خاندان طهارت را با خود داشته باشد. روحانیت باید به دانش و آگاهی و به معرفت و معنویت شناخته شوند؛ چنان‌که معجزه پیامبر اکرم به قرآن‌کریم می‌باشد که کتابی علمی و معرفتی است. با این توانمندی علمی است که می‌توان برای کارگزاران فرهنگ مرحمتی دین را توصیف کرد و آنان را از خشونت و زور بازداشت. زور و خشونت بعد از سی سال نتیجه بازندگی خود را نشان داده است؛ یعنی همین می‌شود همین که الان هست و اصرار برای تداوم آن به اعتراض‌های ریشه‌دار، نهادینه‌شده در دل جامعه و اعتقادی منجر می‌شود و بنیاد مسببان آن را به خیزش‌های قهرسوز می‌گیرد و «مقتول رسوا» می‌سازد.

 

مطالب مرتبط