مردودی بیشتر مدعیان دین داری

مردودی بیشتر مدعیان دین داری

عرفان، ریزشی بسیار دارد و روندگان ثابت آن اندک هستند. کسی که بر این مسیر ثابت است و ریزشی ندارد «فصل‌الخطاب» می‌گردد؛ چنان‌که حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام فصل‌الخطاب این وادی است تا بی‌نهایت و حتی در معراج نیز اوست که سخن می‌گوید. کسی که «فصل‌الخطاب» است، هیچ تجدیدی ندارد؛ بلکه هر واردی را یا قبول و پذیرفته می‌نمایند یا مردود. برای همین است که تا به امامت می‌رسند، بسیاری مرتد می‌شوند: «ارتدّ النّاس بعد رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله إلاّ الأربعة»(۱).

 ولایت، فصل‌الخطاب است و باطن هر چیزی را می‌نماید. فصل‌الخطاب هر کسی را به انجام خود می‌رساند و چنان‌چه کسی به یکی از اولیای ذاتی محبوبی دسترسی داشته باشد، با پذیرش یا ردی که دارد، فرجام خویش را به صورت نهایی رقم می‌زند و مشکلات برزخی او در همین دنیا نمود می‌یابد و در همین ناسوت به بهشت یا دوزخ خود وارد می‌شود. این نکته بسیار سنگین و برای آنان که وجود عزیز چنین اولیایی را می‌یابند، گران‌قدر و راه‌گشاست.

 باید توجه داشت این حفظ شعایر دینی نیست که مسلمان را مسلمان و مؤمن می‌سازد؛ بلکه این ولایت است که جوهرهٔ درونی این شعایر را می‌نماید که حقی و برای خداست یا امری نفسانی و برای خویشتن خویش است؛ مگر نه این است که در کربلا نماز جماعت می‌گزاردند تا «فصل‌الخطاب» زمان خویش را به مسلخ برند.

کسی که به عرفان وارد می‌شود، تازه برای یافت و فهم ولایت آماده می‌گردد. در دنیای امروز، با آن‌که می‌شود از عرفان گفت و از طعنهٔ ظاهرگرایان و فتوای کفر آنان به‌گونه‌ای رهید، اما نمی‌شود از «ولایت» گفت؛ مگر در عباراتی صوری، ظاهری، اولی و احساسی! «باب ولایت» با آن که چندین جلد کتاب بحارالانوار را به خود اختصاص داده است، اما هنوز به عنوان یک درس، دارای کرسی در مراکز علمی نیست و کیست که بتواند روایات سنگین این باب را رمزگشایی نماید؟ کیست که بتواند باب ولایت را از انگیزش‌ها و احساسات به بینش و عقیده تحویل برد؟ آیا می‌توان از دریچهٔ روایات باب ولایت، راهی به دل حضرت امیرمؤمنان علیه‌السلام یافت؟ این کار، بسیار سخت و صعب است!

علم، فن و معرفت هرچه دقیق‌تر گردد، مردودی آن هم بیش‌تر است و عرفان چون دقیق‌ترین دانش‌هاست، مشکلات آن بیش‌تر و خطرات آن فراوان‌تر و گمراهی در آن افزون‌تر است و کم‌تر کسی می‌شود که در آن مقبول گردد.

بیش‌تر سالکان و مدعیان عرفان را گمراهان تشکیل می‌دهند؛ همان‌طور که دین اسلام به دلیل داشتن ترقی و تمدن فرازمانی، بیش‌ترِ مدعیان دین‌داری آن، مردود شده‌اند؛ به‌گونه‌ای که از همان ابتدا هفتاد و سه فرقه در آن ایجاد شد که فرقهٔ ناجی آن، تنها شیعه است و شیعیان خود به فرقه‌های بسیاری تقسیم شده‌اند که از میان آن‌ها تنها گروه دوازده امامی از ناجیان است و در زمان غیبت، چه بسیار کسانی که در همین فرقه به پیرایه‌ها آلوده شدند و از رستگاری دور ماندند. بلکه کسانی را خواهیم داشت که سِمت هدایت مردم را در دست می‌گیرند و خود گمراه و گمراه‌کننده هستند که اگر دقیق‌تر به این ماجرا نگاه شود و به بحث ولایت خاص مرتبط گردد ـ که جای فینالیست‌ها در آن‌جاست ـ طبیعتِ به فینال رسیدن، اقتضا می‌کند بیش‌تر افراد مردود شوند و به جایی می‌رسد که جز چهار نفر کسی پذیرفته نمی‌شود(۲)؛ یعنی از هفتاد و دو فرقه در هفتاد و دو فرقه در هفتاد و دو فرقه، تنها چند نفری به فینال راه می‌یابند. اما فارغ از این ماجرا، این امر در هر دوره و عصری چنین است تا آن که حضرت صاحب‌الامر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) ظهور نمایند و سمت هدایت عمومی مردم را بی‌واسطه در دست گیرند.

در هر دوره‌ای مدعیان فتنه‌گر و خدعه‌پرداز وجود دارند که گاه کلیدی‌ترین تریبون‌های هدایت را به دست می‌گیرند و با جمعیت‌های بسیار انبوه هم‌سخن می‌شوند. صاحبان ادعای نبوت، حتی در زمان پیامبران بوده‌اند و کسانی هستند که به نفاق و یا به توطئه‌ای، رهبر سیاسی و مذهبی و یا «امام مسلمین» می‌گردند؛ چنان‌چه برخی از شیوخ عرب، این عنوان را برای خود ادعا دارند؛ کسانی که خود را در تمامی کارها حق و مصدر حق نشان می‌دهند، اما جز نفاق در درون آنان نیست. ما به چنین کسانی مدعی خدعه‌گر و فتنه‌پرداز می‌گوییم که در چند روزهٔ دنیا به دغل، جولانی دارند؛ کسانی که حقیقت ندارند و خود را حق می‌نمایند و از حق می‌گویند و می‌گویند تا همه باور نمایند حق تنها نزد آنان است و بس و کسی که از آنان تخطی کرده و بریده، باطل است. شریعت به چنین کسانی هشدار می‌دهد: «من دعا النّاس إلی نفسه و فیهم من هو أعلم منه فهو مبتدع ضال»(۳). اینان کسانی هستند که فریب‌خوردهٔ نفس خود یا شیطان هستند و به خدعه گرفتار شده‌اند؛ بلکه خود خدعه‌ساز و دغل‌پرداز هستند. محبانِ مرید و محبوبانِ مراد بسیار اندک هستند و غیر آنان از اهل ادعا، گمراه می‌باشند؛ گمراهانی که مدعی می‌گردند. چه بسیار فراوان هستند فریب‌خوردگانی که چیزی در چنته ندارند، اما ادعای رؤیت آنان هم شهرهٔ آشنایان و هم شهرهٔ بیگانگان و اجانب گردیده است.

  1. سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ص ۱۶۲٫
  2. همان.
  3. علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۲، ص ۳۰۸٫
مطالب مرتبط