فقیهان و مجتهدان و تمامی عالمان دینی باید در حوزهٔ تخصصی خود و در مراکز و آکادمیهای علمی و نه در صحنهٔ اجتماع، آزادی نظریهپردازی علمی داشته و دارای صیانت باشند و بیت آنان محترم باشد؛ چنانچه فقیهان، کلامیان، فلسفیان و عارفان در زمینهٔ توحید، هر یک نظری و طرحی آوردهاند و هر گرایشی نیز میان خود، اختلافات فراوانی دارند، بدون آن که به تناقض برسد.
لازم است حاکم اسلامی شأن عالمان دینی را تا زمانی که حرکتی براندازانه نداشته باشند، پاس دارد. اما حاکم میتواند برای نقد علمی نظریههای آنان، سرمایهگذاری کند و محیط نقد علمی را برای رشد دانش در این حوزه صیانت کند. نظام اسلامی باید آگاه باشد و غفلت نورزد که صیانت از دین در زمان غیبت، بدون امر فقاهت و اجتهاد به معنای اعم آن، و بدون نظریهپردازی مجتهدان و کارشناسان دینی، ابدی نمیگردد و حیات دینی جامعه تنها با حرکت بر این مدار تحقق مییابد. تعدد و چندگانگی فقیهان وارسته و چند صدایی عالمان دینی، سعادت جامعهٔ اسلامی را به همراه دارد و زمینهٔ هیچگونه تعارض و مداخلهای در حریم یکدیگر را سبب نمیگردد.
پس نظام اسلامی نیز باید توجه داشته باشد فقیه صاحب شرایط با توجه به حوزهٔ مقبولیتی که دارد، دارای نفوذ اجتماعی و تحقق خارجی ولایت فقهی خویش است؛ همانطور که اگر فقیهی صاحب شرایط شرعی نباشد، انتخاب و مقبولیت مردمی، وی را مشروع و قانونی نمیسازد. این گونه است که ایجاد حوزههای گوناگون و دولتهای منطقهای، ایالتی یا کشوری، در صورتی که موجب تقویت دین باشد، اشکال ندارد؛ اما ورود هر فقیه در حریم حوزهٔ مردمی فقیه دیگر، با هر اسم و عنوان، حرام است و زمینهٔ شرعی ندارد و موجب از دست رفتن صلاحیت فقیه میگردد. حریم، حرمت و اطاعت فقیه، مطلق نیست؛ بلکه محدود به سلامت و وجود شرایط است و در غیر این صورت، لزوم اطاعت شرعی از وی برداشته میشود.
از سوی دیگر، نباید هر کژی یا کاستی، موجب ایجاد آشوب در فضای جامعهٔ دینی گردد و با هر بهانه و عنوانی، حریم و شأن فقیهِ شایسته، آلوده گردد، که این خود از بزرگترین گناهان و انحرافات است که باید همهٔ اهل دیانت، خود و دیگران را به دورسازی از اینگونه بیماریها سفارش نمایند.