پیرایه های دینی، ظاهرگرایی و ظلم به بندگان خداوند

آیت الله نکونام: به نام پیرایه های دینی و با ظاهرگرایی ظلم نکنیم. زیارت بدون معرفت واریز کردن سرمایه به جیب اعراب است.

مشاهده می شود، افراد با زحمات و مشقات بسیاری به مکه مکرمه به صورت استحبابی مشرف می شوند. این در حالی است که دیواری آجری و ساده نیز با توجه به اینکه ظهور الهی است، حکم بیت الله را دارد. من معتقدم، چنین سفرهایی در واقع، هوا و هوس و شهوت است. عده ای برای خوش گذرانی، به کشورهای سوریه، ترکیه و قاره اروپا سفر می کنند. عده ای هم برای خوش گذرانی، به مکه می روند. گاهی حکم سفر مکه، وجوب است و امر خداست. البته بایستی اطاعت بشود. اما در سفرهای استحبابی کار درست، این است که پول و سرمایه ای که هزینه چنین سفرهایی می شود، به فقیران و مستضعفان بخشیده بشود. اگر زیارت با معرفت نباشد، پول و سرمایه ما، در جیب اعراب وارد می شود و در شهر مکه، به باد فنا می رود.

بندگان خداوند ريزش و مظاهر ربوبي هستند، قدر آنان را بدانيم و براي بندگي خدا، از آنان حمايت كنيم.

چند روز بود که پیامکی مبنی بر خبر فوت یکی از آشنایان، برای من فرستاده می شد. او عالم نیکویی بود. در کلاس درس و بحث ما شرکت می کرد. انسان خوبی بود و با من نیز، رابطه حسنه ای داشت. چند سالی بود که موفق به دیدار او نشده بودم. به هر حال، خبر فوتش را شنیدم و نمی توانستم کاری انجام بدهم. به یاد می آورم، سال گذشته، وارد مدرسه فیضیه شد. با من احوالپرسی کرد و بعد از آن، دیگر او را ندیدم. شنیدن خبر فوت او، دردمندم نمود و بیقرار بودم. شب هنگام، حدود ساعت یک و نیم از منزل خارج شدم. به طور تقریبی، از محل سکونتش اطلاع داشتم. بعد از جستجو و پیگیری، عاقبت منزلش را یافتم. از وفات آن عالم، مطمئن شدم. زیرا پارچه ای سیاه را به نشانه عزا، بر در خانه اش نصب کرده بودند. توقف کردم و فاتحه ای، نثار روحش قرائت کردم. سپس با او نجوا کردم که دوست داشتم، باز هم با تو ملاقاتی داشته باشم. متاسفانه، موفق به دیدارت نشدم و تو رخت از جهان بربستی. اکنون، همسر و فرزندانت در خواب آرامند و من مزاحمتی بر ایشان ایجاد نمی کنم. ناگهان، ترسی را در وجودم احساس کردم که اطرافیان تو، از دنیا می روند، در حالی که سزاوار است تو، پیشتر از ایشان، دار فانی را وداع کنی. خلاصه اینکه به قول معروف، دلم هری ریخت. مانند شیشه ای که یکباره می شکند و بر زمین می ریزد. متوجه شدم که دیگر، امکان و فرصتی برای دیدار آن عالم برای من وجود ندارد. مگر اینکه او را جستجو کرده و پیگیرش باشم. ولی در کدامین کوی و برزن؟ در اصل، ما قدر و ارزش بندگان خداوند را که در واقع، تعینات الهی هستند، نمی شناسیم. در واقع، ماهیت بنده خداوند چیست؟ بندگان خداوند، مظاهر و تعینات الهی هستند. آنچه از پروردگار، تشعشع شده و ریزش کرده است. مانند اینکه نوشته تو، در واقع خود توست یا سخن تو، به واقع خود توست. تویی که ریزش می کنی. عالم هستی نیز ریزش های پروردگار است. ما اما، بایستی این ریزش ها را با دستانمان جمع آوری کنیم. بر آنها بوسه بزنیم. در غیر این صورت، ممکن است ما، خدای ناکرده در روز قیامت در برابر بت پرستی رسوا شویم. زیرا بت پرست، در دفاع از خود، خطاب به خداوند می گوید: من تو را نشناختم، اما به خاطر تو، به این بت حرمت گذاشتم. اما خداوند، مؤمنی را محاکمه می کند که تو به نام دین و ایمان آن هم نه دین حقیقی بلکه به خاطر پیرایه هایی که دین نیست و با ظاهرگرایی، بنده های مؤمن مرا مورد آزار و اذیت قرار دادی.

 

 

 

 

 

مطالب مرتبط