شیرین ترین لحظات عمرم در زندان ساواک

یکی، تفنگی را که اندازه بلندی داشت، روی مخچه ام گذاشته بود. یعنی درست، محلی که آن را بر مهر قرار می دهم. او تفنگ را مرتب بر سرم می کوبید و من ذکر یا علی و یا علی می گفتم. امشب، شب عید آقا امیر مؤمنان است و زمینه ای برای بیان این خاطره شده است. پنجاه سال پیش، مدام ذکر یا علی و یا علی می گفتم و مراقبت می کردم که ضربه های او، در هنگامه تنفسم نباشد. یعنی، اگر او می خواست، شلیک کند، شلیکش در هنگامه تنفسم نباشد. مراقب بودم، زمانی که او می خواهد، ماشه را بکشد، من در سکوت نباشم و مشغول گفتن ذکر یا علی باشم. مرتب و پشت سر هم ذکر می گفتم که، یا علی، یا علی، یا علی، وقتی که متوجه خودم شدم، بدنم از عرق، خیس شده بود.

 

آیت الله نکونام: شیرین ترین لحظات عمرم را در زندان ساواک سپری کردم.

پیش از پیروزی انقلاب، انقلابی بسیار مدعی و فعالی بودم. مقامات ساواک، مرا مبارزی چریک، شجاع و نترس می دانستند. به همین دلیل، تصمیم گرفته بودند، مرا بترسانند. آنها، مرا در اتاقی زندانی کردند، که سگ هاری نیز، در آنجا وجود داشت. بعد از اینکه، این اقدامشان، بی نتیجه ماند، من را به اتاقی شیشه ای بردند. دیوارهایش تمام از شیشه ساخته شده بود. ساواکی ها، اکسیژن و هوای موجود در آن اتاق را کنترل می کردند. تنفس من نیز، دچار مشکل شده بود و گاهی، سخت نفس می کشیدم. عبایم را، بر دوشم انداختم. سجده کردم و مشغول گفتن ذکر سبحان الله شدم. این جماعت، قصد کشتن من را دارند و چاره ای هم ندارد. فقط، همین ذکر را تکرار می کردم که، سبحان الله، سبحان الله، و ذکر دیگری را زمزمه نمی کردم. گفتن ذکر استغفر الله، نیاز به انرژی زیادی دارد و باعث خستگی انسان می شود. ذکر سبحان الله اما، هم انرژی کمتری از انسان می گیرد و هم محتوایی عالی دارد. همان طور که گفتم، تنفسم دچار مشکل شده بود و گاهی، نفسم بالا نمی آمد. اما شیرین ترین لحظات عمرم را، در آن زندان سپری کردم. امام موسی بن جعفر و مصائبش را یاد می کردم که مدت هفت یا چهارده سال، در چنگال دشمنانش، اسیر و زندانی بوده است. با خودم فکر می کردم که آن امام بزرگوار، چگونه چنین سختی هایی را تحمل می کرده است. در واقع، انسان در مقابل چنین مشکلاتی، طاقت از دست می دهد. مگر اینکه، خود را برای پذیرفتن مرگ آماده کند؛ زیرا ظرفیت روانی انسان، محدود است و تنها اندیشه ابد به مدد آن می آید.

 

 

مطالب مرتبط