قمار سياسي مستكبران و قمار عشق محبوبان

آیت الله نکونام: سیاست و نمایش قمار خودشیفتگان مستکبر و قمار عشق محبوبان

قمار خودشیفتگان مستکبر یا بر صفحه نرد و تاس است و یا بر شطرنج سیاست. استکبار قمارباز و غرور او، فخرفروشی می آورد و تکاثری که غیر خود را به هیچ می انگارد. استکباری ظلم خیز که هرچه نرمی و تواضع است را می گیرد و قمارباز را سخت می سازد و وفا را از او بیگانه می گرداند. آغازگاه استکبار را جناب ابلیس داشت که برای ولایت انوار قدسی چهارده معصوم علیهم السلام در چهره آدم، سجده نکرد. قمار را نیز همو به آدمیان فرا داد تا «استکبار» را سکه رایج بازار دنیا و سبب کساد صفای حق طلبی سازد. استکباری که حق پذیری ندارد و زورگویی می آورد. امروزه، استکبار و زورگویی چهره ای رندانه گرفته است. مستکبر نرم می نشیند و سخت می گیرد. او کمتر ترور سخت و ظلم فیزیکی دارد و بیشتر ترور نرم و ظلم آرام می آورد. تمامی ظلم ها به نوعی در کبر و خودبزرگ بینی و استکبار ریشه دارد. کبر، خودبینی و تکبّر، اظهار حالت کبری است که در باطن می باشد و استکبار خود را بزرگ مرتبه دیدن است. کبر بدتر از تکبر است که ریا، حیله، پنهان کاری، نفاق، استکبار نرم، اغرای به جهل و خودفریبی در آن است. البته تکبر نیز از این جهت که اظهار کبر است، بدتر می باشد. استکبار، عُجب به خود و کم بینی دیگران و غرور را لازم دارد. اوج نمود این مفاسد در قمار خودشیفتگان است که می خواهند همیشه به جای حق بنشینند و باطل خود را قاهر سازند؛ از این رو با تمامی چیرگی، عزیز نمی گردند.

استکبار، خیره شدن به شکوه ظاهر خود و غره شدن به آن با غفلت از پلیدی های باطن است. قمار مستکبران عنادخیز است و دشمن پرور. این قمار، حس عطوفت، مهربانی، رأفت، نرمی و رحمت نسبت به دیگران را به کلی از قمارباز دور می سازد و تفاخر، غرور و استکبار را به اوج می رساند؛ به گونه ای که پیامدی جز خشونت و ظلم برای رام سازی زیردستان ندارد قمار نفس در چهره خود استکبار را چنان رونق می دهد که جز عفریت تعدی، شیطان خودرأیی و دیو استکبار را در کنار عیشِ شهرتِ برتری قساوت آلود، نتیجه نمی دهد. از این فضای زشت دور می شویم و در فضای قدسی ملکوت دیده به تماشا مغتنم می داریم. در ارض ملکوت، آنجا که بنده محبوبی هم نفس حق می گردد برای بازی رخ به رخ با حق تعالی. قمار عاشقان پاکبار و دل باخته که بنده محبوبی چهره به چهره، به کنده بازی قمار با حق تعالی می نشیند. اما نه برای بردن، بلکه بازی می کند برای باختن؛ آن هم از دست دادن کمالات نوری، از پگاه صبح تا شام ابد. قمار عشق، حکایت خونینی است از پاک باختی مقرّبان محبوبی که در قاپ بی طمعی، «دو سر دو» بازی می کنند و بی هر پیرایه ای تنها آبادی حق را می خواهند و دل خویش را چاک در چاک می سازند. محبوبی در قمار عشق، با از دست دادن تمامی مهره ها، کیش و مات می گردد یا دو سر دو او، با وجدان عشق حق تعالی، به عشق و ارادت، جیک می شود:

در درون سینه ام فریاد و شیون به پاست

غیر عشق حق، به دل پژمرده و تاریک شد

در قمار عشق گردیده نکو بی پا و سر

چون دو اسب او به بوک دل همه یک جیک شد

 

 

مطالب مرتبط