رابطه دین و سیاست

آیت الله نکونام: دین هیچ گاه اجازه نمی دهد سیاست معنای دین را به دست گیرد و دین را تابع خود سازد.

سیاست در اسلام اصالت ندارد و هدف نیست و تنها ابزاری آلی برای عنوان عقیده است و به آن نگاه آیینگی دارد. درست است اسلام دینی منطقی، اجتماعی، ظاهری و سیاسی است اما سیاست در آن به مثابه یک روش است و آنچه اهمیت دارد باطن کار و پایبندی بر اصول اعتقادی مشخص در میدان سیاست می باشد. دین و مذهب هیچگاه در خدمت سیاست قرار نمی گیرد، بلکه دین بر آن است تا سیاست را در خدمت اهداف خود قرار دهد. چنین دینی است که سیاست را معنا می کند و هیچگاه اجازه نمی دهد سیاست معنای دین را به دست گیرد و دین را تابع خود سازد.

آیت الله نکونام: پیشوایان دین (علیهم السلام) سیاست را عامل اجرای عقیده و عشق به خدا می دانستند: هرچند کشته شوند یا برکنار گردند.

سیاست اگر دینی باشد تابع اصول اعتقادی است و این اصول را همواره پاس می دارد اما سیاست هیچگاه اصالت ندارد. اسلام سیاست را برای اجرای فرامین و آموزه های دینی می خواهد. انبیای الهی و امامان بحق علیهم السلام هرگز سیاست را اصل نمی دانستند؛ بلکه عقاید خود را مایه بقای خویش می دیدند و در صورت خطر، خود را فدای عقیده خویش می ساختند. پیشوایان دین علیهم السلام هیچگاه دین را تابع سیاست نمی ساختند و همیشه سیاست را عامل اجرای عقیده می دانستند؛ هرچند کشته شوند و یا برکنار گردند که در هر صورت، اصل را عقیده می دانستند و با قدرت عشقی که در وجود خود به خداوند داشتند به مسؤولیت پذیری رو می آوردند نه آنکه عشق قدرت داشته باشند؛ برخلاف دنیاداران و سیاستمداران که دل در گرو بقا و عشق به قدرت دارند و جز به بقای خود یا گروه خود نمی اندیشند و در صورت لزوم هرگونه تغییر، تأویل و توجیهی را در روش، منش فکری و عملی خود و حتی دین وارد می سازند تا در قدرت باقی بمانند.

مطالب مرتبط