انسانها دارای هویتهای متفاوتی میباشند و تنوع آن به گونهای است که نمیتوان آن را قاعدهمند نمود. هر نفسی برای خود نوعی خاص است و اینکه گفته میشود انسان نفسی یگانه دارد، تنها به صورت اجمال و نوعی گزیدهگویی و اهمال است، نه تقسیم به صورت منطقی. این کار وقتی سختتر میشود که توجه داشته باشیم هر انسانی دارای بینهایت نفس است و در هر لحظه، نفسی متفاوت از نفس لحظه پیش مییابد؛ اگرچه یکتایی و یگانگی خود را در هر صورت از دست نمیدهد، که این امر نیز بر پیچیدگی و گستردگی کار، به توان بینهایت میافزاید. با این وجود، میتوان در نگاهی کلی گفت نفس آدمیان دارای سه مرتبه ابتدایی، متوسط و نهایی است. البته این پیچیدگی، ویژگی نفس آدمی است. افزون بر این، امتیاز انسان نسبت به دیگر پدیدهها آن است که در مسیر کمال و تعالی، میتواند مقام جمعی داشته باشد و از این روست که میتواند از سنگ سختتر و از گُل نازکتر شود و چرخهای بسیار پیچیده در این میان دارد. انسان بدون توجه به این چرخه شگرف، عظیم و پر رمز و راز، گستردگی خود را نمیشناسد و کاستیها، کجیها و نواقص خود را شناسا نمیشود تا بتواند در جهت ارتقا، سلامت و راستی معنوی خود حرکتی داشته باشد.
باید توجه داشت نباتات، حیوانات و دیگر اجسام و نیز فرشتگان، دارای نفس هستند؛ هرچند نفس آنان متفاوت از نفس آدمی است و تنوع آن، به اندازه تنوع نفس آدمی نیست و چه محدود یا گسترده باشد، این انسان است که بزرگترین و کاملترین آفریده خداوند در نظام آفرینش است.