«زبان بدن» بخشی از علم فراست و یکی از مهمترین مباحث روانشناسی و شعبهای از آن در عصر حاضر است. این دانش به شکل پیچیده و به صورت تخصصی آن، از علوم موهوبی خداوند به اولیای خویش است و همانند دانش استخاره، تفال و تعبیر خواب، تاویل و علوم غریبه، از دانشهای تمام دهشی است که البته میتوان آن را به صورت روشمند و منطقی ارایه نمود و به کشف قواعد و اصول آن پرداخت.
از آنجا که این دانشهای اختصاصی اولیای الهی، در جایی بیان نشده و دانشی نگردیده است، امروزه شیادانی شیطانصفت از این عناوین سوء استفادههای بسیاری میکنند و بازار این دانش چنان آشفته است که دیگر حتی نمیتوان کتابی روشمند در این زمینه نگاشت و آن را نشر عمومی داد. نوشتار حاضر، تنها نوشتهای کوتاه است تا نام این دانش موهوبی فراموش نشود.
ما در این نوشته، از گستردگی و بیانتهایی نفوس آدمی ـ و نه نفس واحد وی ـ سخن گفته و شناخت نفس را معیار شناخت دیگر پدیدهها دانستهایم؛ معرفتی که تنها در نظام تربیتی سالم ممکن میگردد. همچنین از تعامل ظاهر و باطن، و اینکه باطن در ظاهر آشکار میشود و ظاهر در باطن دارای قدرت نفوذ است، و از رابطه صفات ظاهری بدن آدمی با ساختار روانی و ویژگیهای باطنی وی نیز مطالبی آوردهایم. توجه شود صفاتی که از نحوه شکل هر یک از اعضای در این نوشته گفته شده تمامی اقتضایی است و به این معناست که میتواند در برخی افراد که دارای این ویژگی خلقتی میباشند، تخلف داشته باشد؛ بنابراین این نوشته را نمیتوان معیاری برای رسیدن به اطمینان بر حسب تکیه صرف بر ظواهر دانست.